توصیه به عزیزانی که در اعتکاف شرکت می کنند
خوشا به حال معتکفین عزیز …
در این سه روزی که در مسجد هستید تمرین مراقبت از خود کنید .
حرف که می زنید ، غذا که می خورید ، معاشرت که میکنید ،فکر که میکنید ، در همه این چیزها مراقب باشید رضای الهی ، خواست الهی را بر هوای نفستان مقدم بدارید و تسلیم هوای نفس نشوید . (۲۸ / ۵ / ۸۴)
پاسخ آیت الله جوادی آملی را بدهید !
یک اقتصادخوانده حامی دولت یازدهم در برنامه مناظره سیما در واکنش به مواضع و فتاوای اقتصادی علامه جوادی آملی، گفت: اینکه فلان شخصیت دینی درباره اقتصاد نظر میدهد یکی از مشکلات اقتصادی ماست و نباید سیاست اقتصادی را دیکته کند!
مرتضی عزتی که از موسسان و عضو هیئت مدیره انجمن اقتصاد اسلامی است، درباره ورود علما به مسائل اقتصادی جامعه، افزود: شخصیت دینی باید درباره دین نظر دهد همان گونه که یک پزشک هم باید در زمینه پزشکی اظهار نظر کند و همان گونه که یک معلم اقتصاد نباید فتوای شرعی دهد.
این اظهارات در پاسخ به سوال کارشناس دیگر برنامه عنوان شد که پرسید: چرا دولت نسبت به نگرانی علمایی همچون آیتالله جوادی آملی پیرامون وضعیت نگرانکننده نظام بانکی پاسخگو نیستند؟
عزتی همچنین با اشاره به اینکه باید علم اقتصادی که در همه دنیا آزمایش شده و جواب داده است، مبنای سیاستگذاری باشد، در حمایت از عملکرد اقتصادی دولت یازدهم، تأکید کرد: در 4 سال اخیر هم این گونه بود و تورم از 35 درصد به 8 درصد کاهش و رشد اقتصادی از منفی 6 درصد به مثبت 7 درصد افزایش یافت.
گفتنی است، این کارشناس اقتصادی در حالی با نگاه سکولار در حوزه دین و اقتصاد، از علمای دین میخواهد به قلمرو اقتصاد ورود نکنند که خود از موسسان، عضو هیئت مدیره و رئیس «انجمن علمی اقتصاد اسلامی» است! چه اتفاقی افتاده که ایشان با تحصیلات دانشگاهی اقتصاد، مقالاتی در حوزههای اقتصاد اسلامی، انفاق، رفتار مصرفکننده مسلمان دارند و در پژوهشی دیگر، «ارزیابی شرعی ـ حقوقی ـ اقتصادی تعیین نرخ سود بانکی از سوی بانک مرکزی» را بررسی کردهاند، اما این موارد دخالت یک اقتصاد خوانده در حوزه دین محسوب نمیشود.۱
کدام سخن آیت الله جوادی آملی نماینده دولت را عصبانی کرد ؟
ربا جنگ با خداست ، ما واقعا حرف خدا را باور نکردیم
دعا
الکسیس کارل جراح و فیزیولوژیست معروف فرانسوی در کتاب نیایش خود می گوید:« دعا عالیترین حالت مذهبی در انسان است و حقیقت آن پرواز روح بشر است به سوی خدا »
او می گوید « به نظر می رسد نیایش انسان ها را چنان رشد می دهد که جامعه ای که وراثت محیط به قامتشان دوخته است بر ایشان کوتاه گردد ، ملاقات پروردگار آنان را از صلح و آرامش درون لبریز می سازد ، به طوری که شعشه این پرتو صلح از چهرهاشان نمودار است و آن را هر جا که روند با خود می برند .
اما دریغا که امروز در دنیای ما جز اندکی نیستند کسانی که نیایش را در چهره حقیقی اش بشناسند .
دیده شده در کتاب کشکول مهربان ، نادر مهربان ، نشر سایه ، ص ۳۰۴.
گفتگو با همسر شهید علی اکبر بهنیا
من یکبار به ایشان گفتم یک موقعی شلوغ شد کاش خودت را اسیر کنی ، آن زمان من سنی نداشتم که این حرف را زدم ، به من گفت ؛ من هیچ وقت تن به ذلت نمی دهم . تو رضایت داری که من به عراقی ها التماس کنم که مرا اسیر کند ، نه من هیچ وقت تن به ذلت نمی دهم .
چرا شما به ایشان گفتی که خودت را اسیر کن ؟
می گفتم که زنده بماند .بله ! فکر من اینطوری بود ، می دانستم که می رود ، به من الهام شده بود .
چندین مرتبه هم آمد و شروع کرد که وصیت نامه بنویسد من شروع کردم به گریه کردن و دیدم روی ورقی دارد مینویسد ، گفتم : چه داری می نویسی ؟
گفت : من دارم می نویسم که بعد از خودم اگر یک موقعی دیر آمدم ، مشکلی پیش آمد بچه ها را به دست تو می سپارم ، از بچه ها خوب مراقبت کن . من ناراحتی کردم .
ولی بعدا گویا نوشته بود و در ساک وسایل هایش که فرستاده بودن تحویل مادر و پدرش شد و آنها هم شاید به خاطر این که ما ناراحت نشویم نشانمان ندادند . ولی همیشه سفارش به بچه ها می کرد و آرزو داشت پسر بزرگش برود مدرسه ، خیلی وسایل ها برایش می خرید یا برای آن پسر کوچکم بار آخری که آمده بود کرمانشاه برای مرخصی آمده بود چقدر ما گشتیم که یک عکاسی پیدا کند که عکس بچه را با خودش ببرد ولی متاسفانه یک روز تعطیلی بود و موفق نشد عکس این بچه را با خودش ببرد .
چه تاریخی بود که دقیقا رفتند ؟
روز عاشورای سال ۵۹ بود که ۱۳ آذر ۵۹ شهید شدند یعنی حدود یک ماه بعد یعنی در ماه صفر شهید شدند .
از ویژگی ها و خصوصیات اخلاقی آن شهید ؛ یک شخصیتی داشت که دوست نداشت خودش را نشان دهد ما بعد از شهادت فهمیدیم که چقدر خیر بوده است و چقدر به دیگران کمک می کرده ، کمک می کرد به خانواده های بی بضاعت ، خیلی کمک می کرد و من نمی دانستم ، خودشان می آمدند و می گفتند که ایشان ماهانه به ما کمک می کرده یا مثلا یک آقایی بود که سبزی می فروخت ، خیلی تهی دست بود و من آن را دیدم که رفت یک مقداری وسیله که لازم داشت برایش خرید یک گاری برایش خرید ، آن را دیدم ولی مشخص نکرد که من این را خریده ام ، گفت : من چون ماشین نداشته تا آنجا برایش برده ام . پنهان میکرد .
ایشان واقعا یک اسوه بود و الان همگی به نیکی از ایشان یاد می کنند ، آن زمانی که ایشان شد به ایشان لقب دست راست پادگان ابوذر را دادند .
بعد از شهادتشان ایشان را در خواب دیده اید ؟
بله !
من خیلی از اتفاق هایی که در زندگی من قرار است بیفتد ، ایشان چند روز قبل می آید و به من می گوید ، خیلی از اتفاق ها .
بچه ها کوچک بودند و شب ها وقتی می خواستیم بخوابیم خیلی برایمان سخت بود و برادر یک مدتی آمد و ایشان هم که تشکیل خانواده داد ، تنها بودیم ، منزل ما هم قبلا نزدیک قبرستان ارامنه بود .
شبها وقتی می خوابیدم می ترسیدم وقتی می خوابیدیم چاقو میگذاشتیم زیر سرم و در را قفل می کردم .
یک شب خواهر زاده ام آمد پیش ما ، نصف شب بود _ من فکر میکنم که دارم خودم را گول میزنم. که خواب بودم ولی خواب نبودم _ قشنگ صدای چرخش کلید را در قفل خانه شنیدم ، خواهر زاده ام را بیدار کردم و این پسرم را بیدار کردم و گفتم مثل این که دزد آمده بلند شوید ، بلند شدند و من افتادم جلو و اینها پشت سرم ، خب بچه ها کوچک بود و هنوز عقلش نمی رسید ، رفتیم همه خانه را نگاه کردیم ، قفلها را همه کنترل کردیم و دیدیم که هیچ چیز نیست . شب خواهرم خوابش را می بیند که خواهرم داشته می آمده کهدبه ما سر بزند گفت وسطهای کوچه آقای بهنیا را دیده ام ، گفتم : شما رفتی و شهید شدی و خواهر من را با بچه های کوچک تنها گذاشتی ، الان اینها چقدر سختی دارند می کشند .
گفت : از توی جیبش یک دسته کلید درآورد و گفت تنها نیستند ، نگاه کن همین الان رفته ام سر زدم . و درست همان ساعتی که خواهرم خواب دیده بود ، همان ساعت هم ما چرخش کلید را احساس کردیم .
گفتگو با صدیقه ابوطالبیان همسر شهید علی اکبر بهنیا ، شنیده شده
نقش دوست در سرنوشت انسان
سوره مباركه يوسف، دوستان حقيقى و دشمنان واقعى را به انسان شناسانده است. اگر زلف زندگى انسان، به دوستان واقعى او گره بخورد، رابطهاى ميان او و منابع خير كامل ايجاد مى شود كه باعث انتقال خير و نيكى و احسان خاص ايشان به انسان مى گردد. در سايه اين انتقال است كه انسان خاكنشين، به انسان عرشى و ملكوتى تبديل مىشود ؛ اما اگر زلف حيات انسان، به دشمنان او گره بخورد، ميان او و منابع شر، گره خورده است و باعث اخلال در حالات روان انسان مى شود، انسان را به منبع شر تبديل مىكند و او را به بى نهايت زير صفر مى كشاند :
«ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ »
آن گاه او را [ به سبب گناهكارى ] به [ مرحله ] پستترين پست ها بازگردانيم .
خداوند درباره پاداش اعمال مى فرمايد :
«بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ »
پاداششان را بر پايه بهترين عملى كه همواره انجام مى داده اند ، مى دهيم .
نماز هشتاد سال نماز را به اندازه بهترين نماز او مى دهيم. ملاك، بهترين عمل است.
بدترين گناه جبران نكردن گناه است
يكى از موارد أفعل تفضيل، همين جا است كه اگر گناهكاران جبران نكنند، بدىهاى آنان را برمى گردانيم و ايشان را به پستترين درجه بازمى گردانيم كه ديگر جايى براى پستى بيشتر ندارد. اگر بتوان با چشم دل، معناى عينى أسفل السافلين را ديد، همان لحظه، قلب انسان از ترس مى ايستد.
خود انسان، به دشمن راه مىدهد كه اين قدر او را به هم بريزد تا از پستها هم پستتر شود. نمونه اين شيطان را خداوند در سوره مبارك فرقان، ضمن يك داستان بيان كرده است كه متأسفانه اين نوع شيطان در كشور ما نيز در همه شؤون هست.
داستان اين است كه يكى از نامهاى كتاب خدا «ذكر است» :
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ» ؛ يعنى اين كتاب، حقايق شهودى را به شما يادآور مى شود، ياد خدا، قيامت، صراط و پرونده اعمال گذشته و آينده.
انسانى كه از قرآن بريده شود، فراموشكار و غافل مىشود و يك ذرهاى در اين فضا نمىتواند به سوى خدا برود.
شخص جسور و اهانت به پيامبر اكرم
يك نفر پول دارى مى خواست سفره اى بيندازد. پيش خود فكر كرد كه سران قوم و خويشان خود را هم دعوت كنم. يكى از اين سران، پيامبر صلي الله عليه و آله بود. گفت: دلم مى خواهد براى ناهار تشريف بياوريد. رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: اين خانه بتپرست است. من از غذاى او نمى خورم ، ولى چون دعوت كردى، مى آيم. او گفت: ميهمان به خانه من بيايد، ولى چيزى نخورد؟ اين براى من كشنده است. سپس گفت: من چه كار كنم تا شما بياييد و از اين سفره، غذا بخوريد؟ حضرت گفت: مسلمان شو و شهادت به توحيد و رسالت من بده و بگو كه از همه معبودهاى باطل و فرهنگهاى منفى بريدم. حضرت آمدند، غذا خوردند و رفتند.
فردا عاص بن وائل به اين شخص گفت: شنيده ام كه ميهمانى داشتيد و اين آقا را هم دعوت كردهاى و مسلمان هم شده اى. گفت: بله. عاص گفت: من و دوستانم قصد داريم رابطه خود را با تو قطع كنيم. «الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ » آنكه همواره در سينه هاى مردم وسوسه مىكند . اى بىچاره! همه را رها كردى و رفتى؟
در همين جا است كه خداوند مىفرمايد: سختى و تنهايى را تحمل كن! چند روز ديگر، اسلام جهانگير مى شود به اين چند موج ظاهرى فريب نخور. اين، نقطه خطرناكى است كه انسان در اين نقطه تصميم بگيرد. همه اين جهنمى ها از همين نقطه جهنمى مى شوند.
گفت: نه، من با شما هستم. عاص گفت: پس كار ديروز خود را جبران كن و به مسجد الحرام برو و سجده پيامبر كه تمام شد، به صورت او آب دهان بينداز. شيطان يعنى كسى كه انسان را از خير و كرامت و ارزشداران قيچى مىكند ، اما كار دوست، وصل كردن است :
تو براى وصل كردن آمدى نى براى فصل كردن آمدى
هيچ پيامبرى براى فصل كردن نيامده است ، اما شيطان همه را از تو مىبُرد…
سخنان شیخ حسین انصاریان ، دیده شده در پرتال پژوهشکده باقرالعلوم.
راه تربیت فرزندان
یک وقت نفرمایید که ما همه رفتارهای خوب را جلوی بچه انجام دادیم ، بچه ما چرا خراب شد ؟!
رفتار خوب بچه را تربیت نمی کند !
چه چیزی بچه را تربیت می کند ؟ مبارزه با هوای نفس .یعنی ببیند بچه که شما یک چیزی را دوست داشته اید و چشم پوشی کرده اید ، صبر کرده اید ، خودداری کرده اید ،تحمل کرده اید ، لبخند زده اید . هر چه بیشتر این را در شما ببیند بچه شما بهتر خواهد شد .
بچه ها در مورد نماز خواندن شما میدانید چه قضاوتی می کنند ، می گوید: « مادرم دوست دارد نماز می خواند . دوست دارد ، قرآن می خواند ، دوست دارد هیت می رود . مادرم دوست دارد حجاب را ، پس حجاب دارد . بعد به خودش مراجعه می کند ، به خودش می گوید : تو چه دوست داری ؟ تو هم برو دنبال دوست داشتنی هایت .»
یعنی شما مادر خوب ، بچه شما از شما یاد می گیرد که خراب شود ، می گوید مادرم دوست داشته نماز بخواند ، منم دوست دارم نماز نمی خوانم . منم مثل مادرم هر دو تا ی ما رفته ایم دنبال دوست داشتنی هایمان ….
شما رفتارهای خوبتان باید ارزش داشته باشد تا روی بچه اثر بگذارد ، اگر بخواهید هم ارزش داشته باشد باید در مخالفت با دوست داشتن هایتان باشد . بچه میداند شما اینرا دوست دارید ، از شما گرفتند و گفتید عیب ندارد ..
بچه درس می گیرد …
بچه ای که از مادرش مبارزه با هوای نفس ندیده او هم مبارزه با هوای نفس نمی کند ، حالا مادرش مبارزه با هوای نفس نکرده اما آدم خوبی است ، وقتی که شما صبرت را ، مبارزه با هوای نفست را نشان دادی به بچه ها ، در دراز مدت بچه هایت ، بچه های خوبی می شود . اما اگر مبارزه با هوای نفست را نشان ندادی با این که شما آدم مذهبی هستی ، بچه هایت ، بچه های خوبی نمی شوند .
باید انسان مثل مادر حضرت موسی باشد که به خدا اطمینان کرد … اگر انسان از دوست داشتنی هایش بگذرد ده برابرش را تحویل می گیرد …
اکر بخواهی بچه ات را تبدیل کنی به بچه خوب باید پیش بینی داشته باشی ، بگویی من الان که دارم مبارزه با هوای نفس می کنم بچه در آینده از من الگو میگیرد .. دین یعنی دور اندیشی ،یک دفعه نمی شود که بچه علاقمند شده و به او بگوییم ، دست به گناه نزن ، میگوید من نمی توانم دست از دوست داشتنی هایم بردارم . یک عمر خودت جلوی ما اینطور رفتار کرده ای …
مادر نقش تربیتی دارد
سخنان استاد پناهیان .
شرایط شکسته شدن نماز
سوال : شرایط وجوب قصر بر مسافر در نمازهای چهار رکعتی کدام است؟
جواب : امور هشتگانه ذیل است:
1. سفر او به مقدار مسافت شرعی باشد یعنی رفتن یا برگشتن و یا رفت و برگشت او روی هم هشت فرسخ شرعی باشد، مشروط به اینکه رفتن او کمتر از چهار فرسخ نباشد.
2. از اول مسافرت قصد پیمودن هشت فرسخ را داشته باشد، بنا بر این اگر از ابتدا قصد پیمودن هشت فرسخ را نداشته و یا قصد پیمودن کمتر از آن را داشته باشد و بعد از رسیدن به مقصد تصمیم بگیرد به جایی برود که فاصله آن با مکان اول کمتر از مسافت شرعی است، ولی از منزل تا آنجا به اندازه مسافت شرعی است، باید نمازش را تمام بخواند.
3. در بین راه از قصد خود مبنی بر پیمودن مسافت شرعی برنگردد، بنا بر این اگر در بین راه، پیش از رسیدن به چهار فرسخ از قصد خود برگردد یا مردد شود، حکم سفر بعد از آن بر او جاری نمیشود، هرچند نمازهایی که قبل از عدول از قصد خود بهصورت شکسته خوانده، صحیح است.
4. قصد قطع سفر در اثنای پیمودن مسافت شرعی با عبور از وطن خود یا جایی که میخواهد ده روز یا بیشتر در آن جا بماند، نداشته باشد.
5. سفر از نظر شرعی برای او جایز باشد، بنا بر این اگر سفر معصیت و حرام باشد، اعم از اینکه خودِ سفر حرام باشد مثل فرار از جنگ یا هدف از سفر، کار حرامی باشد مثل سفر برای راهزنی، حکم سفر را ندارد و نماز تمام است.
6. مسافر از کسانی که خانه بدوش هستند، نباشد مانند بعضی از صحرانشینان که محل زندگی ثابتی ندارند، بلکه در بیابانها گردش میکنند و هر جا آب و علف و چراگاه پیدا کنند، میمانند.
7. مسافرت را شغل خود قرار نداده باشد مانند باربر، راننده و ملوان و غیره و کسی که شغل او در سفر است، ملحق به اینهاست.
8. به حد ترخص برسد و منظور از حد ترخص مکانی است که در آنجا اذان شهر شنیده نمیشود.
دیده شده در سایت رسمی امام خامنه ای
خصلت های ره یافتگان به بهشت
خداوند متعال به رسول گرامی اسلام صلی الله خطاب می کند و می فرماید :
یا احمد ! به عزت و جلالم سوگند ، هر بنده ای که چهار خصلت را در خود پدید آورد ، او را وارد بهشت می سازم و آن چهار خصلت عبارتند از :
_ زبان خود را از بیان آن چه برای او لازم و مفید نیست حفظ نماید .
_ دل خود را از وسوسه نگاه واداشته و اجازه ورود وسوسه های شیطانی را به قلب خویش ندهد .
_ متوجه باشد که من ناظر و مراقب بر همه اعمال و کارهای او می باشم .
_گرسنگی را موجب چشم روشنی خود بداند .
آن گاه خدای متعال خطاب به حبیب خود می فرماید :
میراث گرانبها
ای احمد ! ای کاش می دانستی که گرسنگی و سکوت چقدر شیرین هستند و آثار این دو چقدر زیاد است .
حضرت عرض می کند : پروردگارا ! میراث و اثر گرسنگی و سکوت چیست ؟
خداوند پاسخ می دهد که آثار این دو عبارتند از :
۱_ حکمت : یعنی گرسنگی و سکوت مقدمه و زمینه ساز حکمت و شناخت حقایق است .
۲_ حفظ قلب : یعنی در همه حال اختیار قلب و دل آدمی به دست خود اوست .
۳_ تقرب به سوی من : عبد به واسطه گرسنگی و سکوت می تواند به من نزدیک گردد و قرب معنوی پیدا کند .
۴_ حزن و اندوه دایم ؛ حالت حزن که از حالات ممدوح است و از آثار سکوت است .
۵_ سبکباری در بین مردم .
۶_ قول به حق : یعنی به واسطه نداشتن طمع در مال مردم ، می تواند همه جا حق را گفته و از هیچ کس ترس و واهمه ای نداشته باشد .
۷_ به این موضوع که آیا روزگار او به سختی می گذرد یا به آسانی فکر نکند ؛ زیرا انسان کم خرج به این فکر نیست که ثروتمند باشد یا تنگ دست .
آنگاه می فرماید : ای احمد ! آیا می دانی که چه وقت بنده ام به من تقرب پیدا می کند ؟ حضرت عرض کرد : نمی دانم .
خداوند فرمود : آن هنگام که بنده ام در حال گرسنگی و یا در حال سجده باشد ، به من نزدیک می شود .
دیده شده در کتاب راهیان کوی دوست ؛ آیت الله محمد تقی مصباح یزدی ، شرح حدیث معراج ، ص ۷۱ تا ۷۳.
نوروز و معنویت
حجت الاسلام پناهیان:
یکی از ویژگیهای انسان مؤمن این است که با طبیعت اُنس دارد، با طبیعت عشقبازی میکند، و از طبیعت بهرۀ معنوی میبرد. ولی متأسفانه در جامعۀ ما طبیعتگرایی یکی از ویژگیهای مؤمنین تلقی نمیشود.
البته برخی مؤمنین اهل کوهنوردی هستند یا به دل طبیعت میروند، اما اینطور نیست که این از ویژگیهای مؤمن بهشمار برود و در نهادهای مذهبی برایش برنامهریزی شود، مثلاً اینطور نیست که بگویند «وقتی بسیجی شدی، باید زیاد کوهنوردی کنی! وقتی اهل مسجد شدی، باید زیاد به طبیعت و صحرا بروی»
خوب است مسجدیها این برنامه را بهصورت هفتگی مثلاً جمعهها و ایام تعطیل داشته باشند و خانوادهها را به دل طبیعت ببرند. طبیعتگردی باید یکی از رفتارهای رایج بین مؤمنین و مسلمانان باشد.
چرا پیامبر(ص) که عظمت ثواب عبادت در کنار خانۀ کعبه را میدانستند، غالباً خانۀ کعبه را رها میکردند و به کوه و درههای اطراف میرفتند. چرا ایشان دست از کوهنوردی برنمیداشتند، مگر ایشان در کوه چه میدیدند و از کوهنوردی چه بهرهای میبردند؟
امام هادی(ع): پیامبر(ص) هر روز به کوه حرا میرفتند و آثار رحمت خدا در طبیعت را میدیدند و از اینها متذکر حضرت حق میشدند.(بحارالانوار/17 /309) امام هادی(ع) مسیر رشد و نموّ شخصیت پیامبر(ص) را در طبیعت توصیف میکند و این راهی است که برای همه باز است.
خیلی زشت است که انسان مؤمن، تفریح معنوی در طبیعت نداشته باشد! اصل طبیعتگردی برای مؤمنین و کسانی است که ذکر طبیعت را میشنوند و نور و معنویت آنرا احساس میکنند.
بعضیها وقتی به دلِ طبیعت میروند، بهجای اینکه به صدای طبیعت گوش کنند، در آنجا هم یک موسیقی ناگوار میگذارند و گوش میدهند! اینها صدای ذکر و تسبیح طبیعت را نمیشنوند؛ اینها به آلودگی صوتی عادت کردهاند.
آدم باصفا از طبیعتِ بکرکه تسبیحگوی خداوند است لذت معنوی میبَرد(یُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْض؛ جمعه/1) و طبیعت هم به او خوشآمد میگوید و از حضور این مؤمن خوشحال میشود. هم او از طبیعت بهره میبرد و هم طبیعت از او.
امام رضا(ع): نگاه به دریا عبادت است(صحیفه امام رضا(ع)/90) اهل معنا اینقدر از دریا لذت میبرند که ما انتظار داشتیم بعد از حدود 40سال از انقلاب، اهالی معنویت و انقلابیگری در کنار دریاها یادمانهای معنوی و عبادتگاه برقرار کنند، البته اینها با وجود تفریحگاهها منافاتی ندارد.
دعای ندبهای که در کنار دریا میشود خواند، آیا جای دیگری میتوان خواند؟! نماز شبی که در کوه میشود خواند، آیا در خانه میشود خواند؟! اگر میشد که پیامبر(ص) برای عبادت به کوه نمیرفت!
غیرمذهبیها باید از ما این جلوهها را میدیدند تا به دین و دیانت علاقه پیدا میکردند. وقتی به اهل هرزگی میگویید «هرزگی و بدمستی نکن!» میگوید: «پس شادیِ این دین شما کجاست؟!» چون هیچوقت شما را شاد و بانشاط ندیده است! او ندیده که شما دینداران از طبیعت لذت ببرید.
وقتی شما از طبیعت لذت نبردی، و نگفتی که «اهالی معنویت از طبیعت لذت میبرند» نهی از منکر شما هم نمیگیرد و اثر ندارد. شما که به گنهکار میگویی «گناه نکن و از طریق گناه لذت نبر» خودت باید ده برابر او از طبیعت لذت ببری! و الا نهی از گناه شما، بر او زیاد اثر ندارد.
اگر میخواهید از آسیبهای اینترنت و فضای مجازی صحبت کنید، باید بگویید که جایگزین آن چیست؟ کسی که با طبیعت ارتباط عمیق و وثیق پیدا کند، دیگر-برای تفریح و سرگرمی-بهسراغ فضای مجازی نمیرود که همهچیز را از پشت شیشه و آینه ببینید!
نوروز حرم رضوی 95/1۲/2
فرق بین کار خدا و خلق خدا
« وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ ، سوره نجم آیه ۳۱» کلّ اين نظام را او آفريد. قبلاً هم گذشت که همه قوانين ما برگرفته از کار خداست، کار خدا برگرفته از قوانين نيست، منشأ قوانين است. الآن کسي بخواهد خانهاي, بُرجي, مسجدي بسازد، تمام تلاش و کوشش او اين است که بفهمد قدرت اين سيمان چقدر است؟ قدرت اين آهن چقدر است؟ قدرت اين سنگ چقدر است؟ قدرت اين زمين چقدر است؟ برابر اين نقشه بکشد; يعني علم تابع نظام آفرينش است; اما ذات اقدس الهي که نظام آفرينش به دست او بود, يک نقشه پيشنوشتهاي که ندارد. کار خدا, منشأ قانون است، قانون بشر, متّخذ از کار خداست.
خيلي فرق است بين خدا و خلق خدا؛ خدا, کار او, منشأ کشف قانون است، بشر کارش به استناد کار خداست.
اينطور نيست که ذات اقدس الهي ـ معاذالله ـ قانوني در خارج باشد، خداي سبحان کار خود را برابر قانون انجام بدهد, او که عليم محض است, قدير محض است, از عليم محض کار عالمانه پيدا ميشود; از کار عالمانه, ما قوانين و فقه و حقوق و علوم را کشف ميکنيم.
ما اگر چهار تا کلمه چيز بلد هستيم يعني چه؟ يعني از خلقت، اينها را ياد گرفتيم. يک مهندس وقتي ميخواهد سدّ بسازد, يعني چه؟ يعني حساب ميکند که اين زمين چقدر قدرت دارد؟ اين آهن چقدر قدرت دارد؟ اين بتون چقدر قدرت دارد؟ کار ميکند. نقشه مهندس تابع کار خداست و کار خدا متبوع علم است; آن وقت « أَ لَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبير ؛. فرمود کلّ اين نظام را او آفريده، او عالمانه دارد اداره ميکند.
غرب هم الآن همين حرف را دارد, تمام تلاش و کوشش اين است که خوب زندگي بکند, خوب غذا بخورد, خوب « يَأْكُلُوا ؛ سوره حجر، آيه۳ » بشود، بعد هم بميرد.
وقتي انسان خوابيده باشد و غافل باشد، ديگر فکر نميکند بعد از مرگ چه میشو؟ اصلاً يک آدم خوابيده که«النّاسُ نِيامُ»، اين تعيير نيست، اين توبيخ نيست، اين دستور نيست، اين وصف مردم است; خيليها خواب هستند، يک آدم خوابيده که حرف ميزند که ديگر برهاني نيست. فرمود خيليها خواب هستند: «النَّاسُ نِيَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا» و اينها آمدند که ما را بيدار کنند.
يکي از بيانات نوراني حضرت امير(سلام الله عليه) در نهج البلاغه اين است که«أَمْ لَيْسَ مِنْ نَوْمِكَ يَقَظَة»؛ تا چه وقت ميخواهي بخوابي؟ چه وقت بايد بيدار بشوي؟ به پيغمبر(صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: اينها خواب هستند، حالا يک وقت بيدار شدند, «حيّ بن يقظان» شدند نعمتي است; ولي تو اينها را بيدار بکن! حال هر کسي بيدار شد بيدار شد, بيدار هم نشد نشد. فرمود: « وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ لِيَجْزِيَ الَّذينَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ يَجْزِيَ الَّذينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَي .سوره نجم آیه ۳۱».
جلسه تفسیر سوره نجم ، ۲۳ / ۱۲ / ۹۵ . آیت الله جواد آملی ، شنیده شده .
<< 1 ... 50 51 52 ...53 ...54 55 56 ...57 ...58 59 60 ... 138 >>