« آیا می توان خمس را به فقرا داد | الهی ببینمت .. » |
آیا به واسطه بیماری ثواب می بریم؟
کلمه چهل و دوم از کلمات نورانی نهج البلاغه اين است: «وَ قَالَ ع لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ فِي عِلَّةٍ اعْتَلَّهَا جَعَلَ اللَّهُ مَا كَانَ [مِنْكَ] مِنْ شَكْوَاكَ حَطّاً لِسَيِّئَاتِكَ فَإِنَّ الْمَرَضَ لَا أَجْرَ فِيهِ وَ لَكِنَّهُ يَحُطُّ السَّيِّئَاتِ وَ يَحُتُّهَا حَتَّ الْأَوْرَاقِ وَ إِنَّمَا الْأَجْرُ فِي الْقَوْلِ بِاللِّسَانِ وَ الْعَمَلِ بِالْأَيْدِي وَ الْأَقْدَامِ وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يُدْخِلُ بِصِدْقِ النِّيَّةِ وَ السَّرِيرَةِ الصَّالِحَةِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ الْجَنَّةَ». اين کلمه نوراني 42 درباره بيماري که بعضي از اصحابش مبتلا شدند حضرت آن را تحليل کرد. فرمود بيماري کار نيست که خدا اجر بدهد. بيماري يک رخداد آزموني است که ذات اقدس الهي انسان را ميآزمايد.
اگر کسي در اين آزمون سرفراز به درآمد و خدا را شاکر بود، صابر بود، اجر ميبرد و اگر شاکر و صابر نبود، از نظر زبان سخني نگفت، از نظر قلب کاري نکرد، همه اين امور را به حسب ظاهر تحمّل کرد، باز فضل الهي شامل حالش ميشود، برخي از سيّئات او را ميبخشد.
يک بيان نوراني هست که حضرت فرمود اگر اين سه چيز نبود، سرِ بشر را چيزي خم نميکرد: مرگ، مرض و فقر. اين سه عامل براي آزمون است که بشر از اين غرور پايين بيايد. اگر اين سه امر نبود، چيزي بشر را از آن مرکَب غرور پياده نميکرد.
بعد فرمود: «وَ إِنَّهُ مَعَهُنَّ لَوَثَّابٌ» با اينکه اين سه امر هست: مرگ هست مرض هست فقر هست، با اين وجود او جنب و جوش بيفايدهاي دارد.
در اين جمله نوراني وجود مبارک حضرت امير فرمود بيماري، عمل نيست که ثواب داشته باشد. آن صبر و بردباري و شکر است که باعث ثواب است؛ البته انسان بيمار، گاهي ممکن است همين کيفر بعضي از رفتارهاي تلخ او باشد.
فرمود: «جَعَلَ اللَّهُ مَا كَانَ [مِنْكَ] مِنْ شَكْوَاكَ حَطّاً لِسَيِّئَاتِكَ»؛ برخي از گناهان تو را کفّاره گناهانتان باشد، اين اميد هست؛ اما بخواهي ثواب ببري، با بيماري نميشود ثواب برد، چون بيماري کار کسي نيست، فعل انسان نيست تا انسان ثواب ببرد.
«فَإِنَّ الْمَرَضَ لَا أَجْرَ فِيهِ»، حالا کسي که مريض شد ثوابي ببرد! ثواب در اثر کار خوب، حرف خوب، نوشتن خوب، قيام خوب، اقدام خوب و مانند آن است. «وَ لَكِنَّهُ يَحُطُّ السَّيِّئَاتِ وَ يَحُتُّهَا حَتَّ الْأَوْرَاقِ»، «حَطّ» با طاي مؤلف يعني فروريختن. آن «حَتّ» با تاي منقوط يعني درخت را از برگ ريختن. فرمود گناهان از انسان ريخته ميشود آن طوري که برگها در پاييز از درخت ريخته ميشود. گناه ريخته ميشود؛ اما انسان ثواب ببرد چون کاري نيست که ثواب برده باشد. «وَ إِنَّمَا الْأَجْرُ فِي الْقَوْلِ بِاللِّسَانِ وَ الْعَمَلِ بِالْأَيْدِي وَ الْأَقْدَامِ» انسان يا با قدم، با پا جايي ميرود کار مثبتي انجام ميدهد، يا با دست کاري انجام ميدهد، يا با زبان کاري انجام ميدهد اينها سربازان الهي هستند. مستحضريد اينها ما نيستيم اينها ابزارياند که در اختيار ما هستند.
فرم در حال بارگذاری ...