
امنیت و زوال خوف
نعمت امنیت قطع نظر از ریشه های آن ، در حد خود از بزرگترین نعمت های معنوی است که فقدان آن حتی برای یک لحظه دردناک است ، این حقیقت را کسانی در می بابند که در بیابان های خطرناک یا در مناطق جنگی که هر آن بیم موشک و بمباران می رود قرار گرفته اند ، آب زلال حیات در آن تیره و تار می شود و ساعت ها و دقیقه ها سخت و سنگین می گذرد و نقطه مقابل آن مناطق امن و امان است .
قرآن درباره پرهیزگاران می گوید : « ان المتقین فی مقام امین ؛ پرهیزگاران در جایگاه امن و امانند » ( دخان ، ۵۱) نه ترسی از هجوم شیاطین ، نه سلطه طاغوت ها ، نه حمله آفات و بلا و نه هجوم غم و اندوه ها .
و نیز به همین دلیل در حال دیگر می فرماید : « ادخلوا الجنه لا خوف علیکم و لا انتم تحزنون : داخل بهشت شوید در حالی که نه ترسی دارید و نه غمی » ( اعراف آیه ۴۹) .
گاه تجربه کرده ایم تمام نعمت های مادی و وسایل پذیرایی برای یک نفر آماده است ، اما غم و اندوهی که بر دل او سایه افکنده ، یا ترس و خوفی که از درون او را آزار می دهد ، چنان پریشانش ساخته که مطلقا به آن نعمت ها نگاه نمی کند و کمترین اعتنایی به آن پذیرایی ها ندارد ، اینجاست که حقیقت و عمق این تعبیرات قرآنی درباره بهشتیان را می توان لمس کرد .
البته بهشتیان حتی در این دنیا نیز گوشه ای از امنیت و آرامش را در سایه ایمانشان احساس می کنند ، و با تکیه بر حقیقت توکل ، و روح و رضا و تسلیم در برابر اراده حق ، حتی در سخت ترین مشکلات از آرامش خاصی برخوردارند : أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ (۶۲) الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ (۶۳) لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ لا تَبْدِيلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (۶۴) آگاه باشید دوستان خدا نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند … برای آن ها شادی و سرور است در دنیا و آخرت .( یونس آیه ۶۲ تا ۶۴)
دیده شده در کتاب پیام قرآن ، آیت الله مکارم شیراز ، جلد ۶ ،صفحه ۲۸۵
3 نظر » 
ترک نماز
فریضه بزرگ نماز به قدری اهمیت دارد آیات روایات در کتب معروف اسلامی درباره اهمیت آنها وارد شده است و قرآن با صراحت ترک این فریضه را از اسباب سقوط در دوزخ شمرده است ، آنجا که می فرماید ؛ گروهی از بهشتیان ( اصحاب الیمین) در ارتباطی که از جایگاه خود با مجرمان دوزخی می گیرند از آن ها سوال می کنند : « ما سلککم فی سقر چه چیز شما را به دوزخ فرستاد ؟ »
آن ها در پاسخ می گویند : « ما از نمازگزاران نبودیم و مستمندان را اطعام نمی کردیم و پیوسته با اهل باطل همنشین بودیم و همواره روز جزا را انکار می کردیم »
«قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ ؛ گويند از نمازگزاران نبوديم ( سوره مدثر؛۴۳)
وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ ؛ و بينوايان را غذا نمى داديم (۴۴)
وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ ؛ با هرزه درايان هرزه درايى میکرديم (۴۵)
وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ ؛ و روز جزا را دروغ مى شمرديم (۴۶)
گر چه در این آیه علاوه بر ترک نماز به سه گناه دیگر نیز اشاره شده است ولی ذکر ترک نماز به عنوان اولین گناه به خوبی نشان می دهد که تا چه حد ترک این فریضه الهی خطرناک است ، به علاوه این امور چهارگانه هر کدام مستقلا می تواند یکی از اسباب سقوط در دوزخ ( ترک اطعام مستمندان ظاهرا اشاره به منع حقوق واجب است )
مساله نماز آنقدر از نظر اسلام مهم است که طبق بعضی از روایات معروف ، نخستین چیزی که از نامه اعمال به آن نگاه می شود نماز است ، اگر در نامه اعمال ( به طور صحیح ) وجود داشت به سایر اعمال نیک نگاه خواهد شد و الا به بقیه نگاه نمی گردد .۱
این مطلب شاید به خاطر آن باشد که نماز سرچشمه زاینده ایمان و ضامن بقای آن است ، با ترک نماز اصل اینان به تزلزل می افتد و می دانیم یکی از شرایط قبولی اعمال ایمان است که بدون ایمان چیزی پذیرفته نیست . ۲
۱_ دیده شده درکتاب پیام قرآن : ر. ک وسایل الشیعه ، جلد سوم ، کتاب صلاه ، باب ششم و هفتم و هشتم ، مخصوصا صفحه ۲۲ حدیث ۱۰ ، و صفحه ۱۹ ، حدیث ۶
۲_ دیده شده در کتاب پیام قرآن ، آیت الله مکارم شیراز ، جلد ۶ ،صفحه ۳۴۸
4 نظر » 
ملتي خير ميبيند كه مردمش خيرخواه يكديگر باشند

حضرت آيت الله العظمي جوادی آملی در جلسه درس اخلاق اين هفته خود كه در نمازخانه بنياد بينالمللي علوم وحياني اسراء برگزار شد بيان داشتند: خداوند فرمود انسان وقتي به دنيا آمد از بديهيترين بديهيات بی خبر است، اما از طرف ديگر فرمود من انسان را بيسرمايه خلق نكردم! يك لوح نانوشته به انسان ندادم بلکه يك كتاب الهي و زرّيني به او دادم ( وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها ٭ فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها ) و آنچه فجورِ اوست به او آموختم، آنچه تقواي اوست به او آموختم، آنچه منشأ فجور و تقواست به او آموختم. تمام تلاش ما حوزويان و دانشگاهيان بايد اين باشد كه مهماني را به درون حریم دل خود دعوت كنيم كه با صاحبخانه بسازد.
آنكه ما را آفريد، از او راستگوتر كسي نيست، او فرمود من هيچ روحي را ناقصالخلقه خلق نكردم، خدا انسان را مستويالخلقه خلق كرد! يعني آنچه لازمه كمال او بود به او داد، پس ما در زادروزمان با نفس ملهمه همراهيم، فجور و تقوا به ما داد، وقتي وارد حوزه و دانشگاه ميشويم اگر مهماني دعوت كرديد كه با صاحبخانه ساخت اين از درون و بيرون كمك ميگيرد و رشد ميكند و بالنده ميشود.
وقتی ما چيزي را ياد ميگيريم گفتند محاسبه كنيد، يك بحث اين است كه ما اين كتاب را خوب بخوانيم و امتحان بدهيم اين يك دستور ظاهري است كه ممتحِن متوجه ميشود كه ما اين كتاب را فهميديم يا نه، اما يك وقت دين از ما ميخواهد محاسبه كنيم؛ فرمود عالِم كسي است كه فعل او با قول او يكي باشد، ما چه كار كنيم كه عالِم بشويم و دين به ما بگويد كه اين شخص عالِم است؟ اين را بايد خودمان امتحان كنيم.
يك بيان نوراني حضرت امير علیه السلام دارد که نصيحت را از منظر قرآن كريم عملاً به ما معرفي می كند، حضرت فرمود خدا جامه تقوا فرستاد، آن جامه تقوا از همين تار و پود (فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها ) به دست ميآيد، تار و پودش را به ما داد، به وسيله خياطان يعني رهبران الهي اين تار و پود را به صورت جامه تقوا در بر كرديم؛ ( لِباسُ التَّقْوي ذلِكَ خَيْرٌ ) و اینگونه جامعه، لباس تقوا در برميكند. بعد به ما فرمودند مسئولين ونیز تك تك مردم وظيفهشان اين است كه خودشان را نصيحت كنند، مسئولين را نصيحت كنند و مسئولين آنها را نصيحت كنند.
ما خيال ميكنيم كه نصيحت يعني سخنراني و موعظه و انتقاد، حالا يا سازنده يا غير سازنده، نصيحت اينها نيست! پيغمبر كه ميگويد نصيحت ميكنم، نصيحت معنايش سخنراني و موعظه و كتاب نوشتن نيست! آن نخِ محكمِ ناگسستني را ميگويند «نصاح»، آن سوزني كه با اين نخ دوخت و دوز ميكنند ميگويند «منصحه»، آن خياط ماهري كه ميتواند جامه در بركند ميگويند «ناصح». آن كسي كه نميگذارد جامعه به اختلاف كشید شود و اجازه نمی دهد اختلاف و تفرقه در جامعه رخنه کند ناصح است. مانند کاری که خیاط می کند، خیاط جامه را محكم درست ميكند كه پاره نشود اگر هم يك وقت پاره شد اين آماده است كه رفو كند و بدوزد.
اگر اشكالي هست با امر به معروف و نهي از منكر حضوري آن را حل كنيم نه اعتراض و آبروريزي، با آبروريزي نهي از منكر حاصل نميشود، با سوژه پيدا كردن و خوشحال شدن از افتادن كسي به چاه وِيل اختلاس يا نجومي، مشكل حل نميشود و اگر خداي ناكرده اخلاق در جامعه ضعيف شد و ما نتوانستيم شکاف ها را رفع کنیم و ناصح باشیم، آن وقت نظير نالههاي حضرت امير علیه السلام را بايد سر بدهيم که فرمود شما مثل جامه كهنهاي هستيد که فرتوت و فرسوده شده و من هر گوشهاش را ميدوزم يك گوشه ديگر پاره ميشود! با اين جامعه، رهبر اگر علي بن ابيطالب هم باشد خداي ناكرده جامعه شکست خواهد خورد همانگونه که در زمان حضرت اینچنین شد.
حضرت امير علیه السلام فرمود اين حرفي كه من ميزنم برابر جريان تاريخي نيست، اين برابر سنّت الهي است! فرمود نه در گذشته، نه در آينده الي يوم القيامه هيچ امتي، هيچ جامعهاي از اختلاف بهره نبرد. من بر اساس تاريخ حرف نميزنم كه از گذشته خبر بدهم، من از سنّت الهي و از آينده، شما را باخبر ميكنم؛ فرمود تا روز قيامت ملتي خير ميبيند كه مردمش خيرخواه يكديگر باشند، نقص يكديگر را با امر به معروف و نهي از منكر حل كنند، نگذارند كسي آلوده بشود و اگر شد فوراً او را درمان كنند.
دیده شده در سایت رسمی آیت الله جوادی آملی .
1 نظر » 
آیا خدا از ما راضی است ؟

مطلبي كه براي همه ما ضروري است اين است كه بدانيم خدا از ما راضي است يا نه؟
انبيا از ما راضي هستند يا نه؟
و وجود مبارک حضرت وليّ عصر از ما راضي است يا نه؟
اين سؤال, سؤال همه ماهاست هم از خودمان سؤال ميكنيم كه آيا وجود مبارك امام زمان از ما راضي است يا نه؟
خداي سبحان از ما راضي است يا نه؟
ما دسترسي ظاهري به وجود مبارك حضرت نداريم كه ببينيم از ما راضي است يا نه! اما اينها نور واحدند ، وقتي ما به قرآن و نهجالبلاغه و كلمات ائمه(عليهم السلام) دسترسي داريم، آن متكلّمها در كلامشان ظهور ميكنند، يك كلام عادي نيست.
شما ببينيد وقتي وجود مبارك حضرت امير، قرآن را معرفي ميكند نميفرمايد يک کتاب و كلام عادي است. يك وقت كسي كتابي مينويسد يا سخنراني ميكند اين سخنرانيها را جمع ميكنند كتاب ميكنند يا مقالاتي مينويسد جمع ميكنند، به هر حال اينها كتاب مصطلح اوست يا سخنان اوست. قرآن در عين حال كه تمام اين الفاظ، كلمات الهي است و گذشته از اينكه معجزه است يك ويژگي دارد كه در هيچ كتابي نيست و آن ويژگي را وجود مبارك حضرت امير در قرآن كريم مشخص كرده است. فرمود هر متكلّمي حرف ميزند و هر مؤلفي هم كتاب مينويسد؛ اما آن طور نيست كه آن متكلّم در كلامش تجلّي كند يا آن مؤلف در كتابش جلوه كند.
قرآن يك كتاب خاصي است كه آن گوينده و پديدآورندهاش در اينجا جلوه كرده است: «فَتَجَلَّي لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِه»؛( نهج البلاغه ، خطبه ۱۴۷ ) فرمود اين يك كتاب معمولي نيست كه شما بگوييد خدا اين را نوشت يا خدا گفت؛ خدا در اين كتاب تجلّي كرده است اين بيان, بيان قرآن ناطق است، فرمود:«فَتَجَلَّي لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِه»؛ فرمود چرا خدا را نميبينيد؟!
خدا با چشمِ سر ديدني نيست، اما با چشم سِرّ كه ديدني است. فرمود او اصلاً خودش را نشان داد شما او را ببينيد، شما فقط كلام را ميشنويد يا ميبينيد. ديدنِ كلام هنر نيست، ديدن متكلّم هنر است.
نظر دهید » 
تمسک به قرآن

قرآن می فرماید :«فاجتنبوا الرجس من الاوثان واجتنبوا قول الزور . سوره حج آیه ۳۰ : از دو چیز بپرهیز ، از ساز و آواز و از بت پرستی بپرهیزید . گناه داشتن حرفی است و پا گذاشتن روی قرآن حرف دیگری است . آیا رسانه ها گروهی راجع به موسیقی و ساز و آواز و فیلم های نکبت بارشان به قرآن عمل می کنند ؟ آیا ما در خانه خود عمل به قرآن می کنیم ؟
قرآن کتاب عمل است ، این کتاب برای زندگی ماست و در متن زندگی ما دخالت دارد ، نمی شود چیزی در متن زندگی ما باشد که در قرآن نباشد ، باید ما عامل به قرآن باشیم تا دنیای آبادی داشته باشیم ، این وعده خداست ؛« مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ هر كس از مرد يا زن كار شايسته كند و مؤمن باشد قطعا او را با زندگى پاكيزه اى حيات [حقيقى] بخشيم و مسلما به آنان بهتر از آنچه انجام مى دادند پاداش خواهيم داد (سوره نحل ۹۷).
هر کس عمل به قرآن کند و هر کس مومن باشد در همین دنیا یک حیات طیب دارد ، حیات طیب یعنی چه ؟
یعنی زندگی منهای غم و غصه ؛ و الا اگر زندگی توام با غم و غصه باشد مرگ تدریجی است و این حیات طیب نیست . زندگی منهای دلهره و اضطراب خاطر و نگرانی و ضعف اعصاب خوب است .زندگی توام با ضعف اعصاب و توام با نگرانی از آینده ، نکبت بار است و حیات طیب نیست .
قرآن می گوید : تو عمل به ( دستورات ) من کن ، من وعده می دهم و حتما عمل می شود . یک زندگی طیب مال تو ، زندگی صد در صد توام با نشاط ، زندگی صد در صد با خوشی .
دیده شده در کتاب اخلاق و خودسازی ، آیت الله حسین مظاهری ، نشر پیام آزادی ، ص ۲۴ .
نظر دهید » 
خصوصیت یک انسان مومن
۹ خصوصیت انسان مومن که مشتری او خداست و کالای او همیشه پذیرفته می شود :
«التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ ، سوره توبه آیه ۱۱۲»
۱_ التَّائِبُونَ : خداوند ابتدا می گوید مومن اهل توبه است ، نمی گوید اهل عبادت است یعنی پیرایش قبل از آرایش .
۲_الْعابِدُونَ : اهل عبادت هستند .
۳_الْحامِدُونَ : حمد خدا را می گویند .
۴_السَّائِحُونَ : سایٔحون را هم روزه معنا کرده اند و هم سیر و سفر در زمین و مشاهده عظمت خدا معنا کرده اند.
۵_الرَّاکِعُونَ : اهل رکوع هستند .
۶_السَّاجِدُونَ : اهل سجود هستند ، خدا می توانست بگوید اهل نماز هستند امام فرمود : اهل رکوع و سجود هستند چرا که رکوع و سجود اساس نماز است .
۷_الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ :آنها مردم را به نیکیها دعوت مى کنند.
۸_النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ :آنها تنها به وظیفه دعوت به نیکى قناعت نمى کنند بلکه با هرگونه فساد و منکرى مى جنگند.
۹ _ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ: حدود الهی را حفظ می کنند و مرزها را نمی شکنند و در چهارچوب حرکت می کنند .
سخنان حجت الاسلام رفیعی در مورد آیه ۱۱۲ سوره توبه ، شنیده شده .
1 نظر » 
تجارت و خسارت
بحث تجارت و خسارت و تجارت و منفعت در کتاب خدا و روایات ، آنقدر گسترده است که برای من طلبه روشن نیست کی به پایان می رسد …

دنباله بحث آیه ۲۹ سوره فطر رسید ، سه سرمایه به عنوان تجارت با سود بی نهایت « إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً يَرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ در حقيقت كسانى كه كتاب خدا را مى خوانند و نماز برپا مى دارند و از آنچه بديشان روزى داده ايم نهان و آشكارا انفاق مى كنند اميد به تجارتى بسته اند كه هرگز زوال نمى پذيرد (۲۹) »
در آیه بعدم فرماید «لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ وَيَزِيدَهُمْ ؛ پیمانه پاداش آن ها را قیامت پر می دهم ، بعد از این که پیمانه پاداش آن ها پر کردم «وَيَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ » از احسانم به آن ها اضافه می دهم
و پایان آیه هم می گوید إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ من لغزش های این تاجران را می بخشم و من نسبت به تاجران شکور هستم . شکور درباره خدا این نیست که تاجران می گویند ؛حالا که به حرفم گوش دادی و وارد این تجارت شدی سپاسکذارم . خدا این حرف را نمی زند ، آن عظمت که بی نهایت است نمی آید به بنده اش گوید دستت درد نکند ، شکور اولا صفت مبالغه است و معنی اش این است که من در برابر ۵۰ الی ۶۰ سال عمر محدود بنده و اعمال محدود بنده ام پاداش نامحدود می دهم .
از آیات قرآن استفاده می شود پروردگار سه کتاب دارد این متن قرآن است ، اسم یک کتاب ، کتاب آفاق است که البته آیات این کتاب و قلمش کُن وجودی است که یک بحث پیچیده است و قلم کن وجودی و نوشتن آن ایجاد مخلوق است ، کتاب آفاق یعنی کل هستی صفحات این کتاب است که کنار خدا با قلم کن وجودی ، نوشته های این کتاب و کلمات کتاب ، کل موجودات است .
کلمه وجودی هم طبق قرآن «يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ ، آیه ۴۵ سوره آل عمران ، » ملائکه به مریم گفتند خدا به یک کلمه ای تو را مژده می دهد ، نام آن کلمه مسیح است ، پس مسیح یک وجود انسانی است ، ولی کلمهُ الله است که خدا بر صفحه هستی این کلمه را با کُن ایجادی به وجود آورده و درسوره لقمان می گوید « کل آدم کلمهُُ الله » .
کتاب آفاق ، کتابی است که کل موجوداتش دانه دانه ، کلمهُ الله هستند خدا نیاورد که ما این کلمه ای که نظم داده شده به هم بریزیم که اگر به هم بریزیم می شود بی معنا ، و اگر به هم بریزیم می شود یک موجودی بی معنا ، بی وجود ، بی منفعت . شما در ذهنتان لغت «حَسن » را به هم بریزید ، هیچ معنی نمی دهد و می شود کلمه بیهوده .
ما « کلمه الله » هستیم اگر چشم مان را با دیدن نامحرم به هم بریزیم ، زبانمان را با بی آبرویی و ریختن آبروی دیگران به هم بریزیم ، دستمان را تبدیل به دست ظالمانه کنیم و بُکشیم ، بدزدیم و بزنیم . اگر شکممان را به هم بریزیم و پر کنیم از حرام ، اگر شهوت را به هم بریزیم با زنا و دو گناه سنگین دیگر .. آن وقت ما دیگر انسان نیستیم خدا می گوید «أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سوره اعراف ، آیه ۱۷۹» چون تو کلمه وجودت را به هم ریختی و نمی شود تو را خواند و بگویند انسان .
گاهی هم به هم ریختگی آنقدر زیاد است که در سوره اعراف می فرماید «فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكلْبِ ، آیه ۱۷۶ » و در سوره جمعه می گوید «مَثَلُ الذینَ حُمِّلوا التّوراةَ ثُمَّ لَمْ یحْمِلوهَا کمَثَلِ الحِمارِ یحمِلُ اسفاراً ، آیه ۵» چون دیگر انسان خوانده نمی شود ، چه هزینه ای خدا برای ما کرده است برای این که کلمه وجودی ما خوانده شود ، ۱۲۴ هزار پیغمبر و ۱۲ امام ، کتاب ، علم ، فطرت عقل برای تک تک ما قرار داده که به هم نریزیم که بشود دنیا و آخرت ما را بخواند .
ثروتمندان با بخل این کلمه را به هم ریختند .سردمداران و پشت میز نشین ها با غرور و تکبر به هم ریختند ، ربا خور با رباخوری ، کم فروش با کم فروشی ، دزد با دزدی کلمه وجودیشان را به هم ریختند و انسان نیستند و خدا آن ها را اینطور می خواند کالحمار . ..
سخنان شیخ حسین انصاریان ، جمعه ۲۹ / ۷/ ۹۵ ،دهه دوم محرم ۹۵ ، شنیده شده .
نظر دهید » 
ملاک سنجش ایمان در اسلام

«أَجَعَلْتُمْ» آیا قرار دادیم، «سِقايَةَ الْحاجِّ» سقایه همان سقا است. حاج هم یعنی حاجی! «أَجَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ» عمارت را هم که میدانید، مثلاً میگویند فلانی عمارت دارد. «كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ…» (توبه/۱۹) ماجرا اینطور بود. عباس عموی پیامبر، نه حضرت عباس خودمان، یک عباس دیگری است. عباس عموی پیامبر با شیبه، اینها دو نفر از این سرکردههای عرب بودند، اینها به هم افتخار میکردند. عباس میگفت: من آبرسان حاجیها هستم، مسؤولیت آب حاجیها با من است. رئیس سازمان آب هستم. شیبه هم میگفت: من کلیددار کعبه هستم. یک نفر میگفت که من مسؤول تشنگی حجاج هستم، یک نفر میگفت: من مسؤول تعمیر مسجد هستم، کلیددار کعبه هستم. حضرت علی(علیهالسلام) فرمود: من سنم از شما کمتر است، ولی من قبل از شما دو نفر به پیغمبر ایمان آوردم. بلند شوید و بساطتان را جمع کنید. سن من کم است، ولی ایمان من… عباس ناراحت شد. چون عباس عموی پیامبر که بود، عموی حضرت علی هم بود. دید پسر برادرش علی بن ابیطالب، تو به آبرسانی مینازی و تو هم به کلیدداری، من سنم از شما کمتر است، ولی ایمانم بیشتر است. اینها آمدند پیش پیغمبر، این آیه نازل شد.
«أَجَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ» آیا سقایی حاجیها، آبرسانی به حاجیها، و کلیدداری مسجدالحرام مثل ایمان است؟ مثل جهاد است؟ علی از همهی شما برتر است. حتی اگر آل سعود، آدم خوبی بود، بر فرض! هیچ وقت خادم الحرمین بودن، توسعهی مسجد الحرام و چاپ قرآن، اینها کار مقاومت سید حسن نصر الله را در برابر اسراییل نمیکند. یک موی سید حسن نصر الله به کل قبیلهی آل سعود میارزد. نفت میفروشند، هواپیما میخرند، یمن را بمباران میکنند. این هم شد کار؟ مسألهی ایمان و جهاد خیلی مهم است. «أَجَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ» این آیهی قرآن است. معنای این آیه این است که عمل زده نباشید. بدون ایمان کارها سرابی بیش نیست. جسدی بیجان است.
شبیه این را در مکه هم داریم. در مکه حاجیها در عید قربان باید قربانی کنند. سر قربانی گاهی یک حرفهایی میشد، آیه نازل شد که بابا من کاری به خون و گوشت و پوست گوسفندها ندارم، میخواهم ببینم، عید قربان دل میکنی یا دل نمیکنی؟ مهم این است که دل بکنی. دل میکنی یا نمیکنی؟ آیهاش را بخوانم؟ «لَنْ يَنالَ اللَّه» بعضی از شماها بلد هستید. لحم یعنی چه؟ گوشت! دم یعنی چه؟ خون! «لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها» (حج/۳۷) من عید قربان میگویم گوسفند بکشید، کاری به گوشت و پوستش ندارم، «وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى مِنْكُمْ» میخواهم ببینم تو دل میکنی یا نه؟
شبیه این راجع به حضرت ابراهیم هم هست. خدا به ابراهیم دستور داد بچهات را ذبح کن. فرمان خداست. خواباند و چاقو را گذاشت. گفت: بردار نمیخواستم خون اسماعیل ریخته شود. میخواستم ببینم تو از بچهات دل میکنی یا نه؟ مهم دل کندن است. یعنی غیر از پوست کار یک مغزی هم دارد.-
اگر کسی ایمان نداشته باشد… ما در قرآن یک خطکشهایی داریم میگوید: هروقت خواستید ببینید آدمهای خوبی هستید، خودتان را متر کنید. با این متر میتوانید بفهمید خوب هستید یا بد. بسم الله الرحمن الرحیم،افرادی هستند یک کار خوبی میکنند. خانمی جلسهای است. آقایی جلسهای است. هیأتی است. عاشورا خرج داده است. جبهه رفته، جانباز است. استاد دانشگاه است. میگوید: من جزء هیأت علمی دانشگاه هستم. هرکس فکر میکند آدم خوبی است، من امشب چند تا آیه قرآن خواندم، خودمان را با قرآن متر کنیم. بسم الله الرحمن الرحیم، «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ، الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» (مؤمنون/ ۱و۲) آیا دو رکعت نماز با توجه خواندی؟ جناب آقای قرائتی، ول کن حجت الاسلام هستی یا حجت الاسلام والمسلمین هستی یا ثقه الاسلام یا بالاتر هستی یا پایینتر هستی. ول کن سربازی، یا سرتیپ هستی. ول کن یک ریال به فقرا دادی یا یک میلیون دادی؟ دو رکعت نماز با توجه خواندی؟ جمهوری اسلامی میخواهد ببیند کارنامهاش سفید است یا سیاه، ببیند برای نماز چه کرده است؟ بودجهای که برای نماز گذاشتیم با باقی کارها مقایسه کنیم.
«وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى» (نازعات/۴۰) چند بار در عمرت هوسی پیدا کردی که جلوی هوست را گرفتی؟ دختر زیبایی را دیدی و برای خدا نگاهش نکردی. مشتری ناشی دیدی به خاطر خدا سرش کلاه نگذاشتی. ظلم به یک بچه کردی، به خاطر خدا گفتی: مرا ببخش. من بیخود سرت داد زدم. آیا جلوی نفست را هم گرفتی؟ چه شهوت، چه غضب!
قرآن بخوانم. «إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ» (جمعه/۶) هرکس فکر میکند آدم خوبی است، ببیند از مرگ میترسد یا نه. اگر بگویند: آقای قرائتی شما یازده روز دیگر از دنیا میروی. دو روز دیگر از دنیا میروی. اگر ترسیدم، معلوم میشود کار من درست نبوده است. چون آدمی که کارش درست است آب از آب تکان نمیخورد. مثل کسی که اگر گفتند: پلیس راه ده کیلومتری است، ترسیدی، پیداست اضافه بار کردی. پیداست گواهی نامه نداری. پیداست قاچاق زدی و قاچاقچی سوار کردی. یک چیزی هست وگرنه رانندهای که کارش درست است، بگویند: کیلومتر ده پلیس است یا بیست فرقی ندارد. اگر در دست شما طلا هست، همه بگویند: سفال است. سفال است. آرام هستی! چون خودت میدانی طلا است. حالا اگر در دست تو سفال بود، همه گفتند: طلاست. باز برایت فرق ندارد. علامت خوبی و بدی این است که انسان از مرگ نترسد. حق گویی اگر چیزی حق بود، بگو گرچه به ضرر ما باشد. دکتر هم مرض را تشخیص نمیدهد. میگوید: من مرض تو را نفهمیدم. راستش را بخواهی تشخیص نمیدهم. ۲_ حالا که تشخیص ندادم این پول را پس بگیر. ۳_فلان پزشک تخصصاش از من بیشتر است. این مهم است که چقدر حاضرهستیم پا روی نفس بگذاریم و چقدر حاضر هستیم راست بگوییم.
بنابراین قرآن خطکشهای خوبی داده است. مهم نیست شما کلید دار مکه هستی. بعضیها در حرم امام رضا میروند چنان مینشینند انگار ارث پدرشان است. تکان نمیخورند. تو اصلاً وقتی زیارتت قبول است که بلند شوی بروی و جای تو یک زوار دیگر بنشیند. قرآن بخوانم؟ قرآن میگوید: اگر به یک مسلمانی جا دادی نشست، تو توسعه مکانی دادی و جا باز کردی، خدا فکرت را باز میکند. تو جا باز کردی، خدا فکر و عقل و علم تو را باز میکند. آیهاش چیست؟ «إِذا قيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِى الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا» (مجادله/۱۱) اگر یک کسی وارد مجلس شد، دنبال جا میگردد، تکان خوردی و او را جا دادی، قرآن نمیگوید: «يَفْسَحِ اللَّهُ فی المجالس» میگوید: «يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُم» تو در مکان تکان خوردی. خدا رزقت را تکان میدهد. نسلت را تکان میدهد. مشکلاتت را تکان میدهد. خدا همه مشکلات تو را برمیدارد. تو در یک کار… شما یک شاخه انگور به من بده. من از همه میوهها به تو میدهم. یکبار دیگر آیه را بخوانم.
«إِذا» یعنی زمانی که، «قيلَ لَكُمْ» وقتی به شما گفته میشود، «تَفَسَّحُوا فِى الْمَجالِسِ» تکان بخورید یک جایی به من بدهید. کسی دنبال جا میگردد اگر تکان خوردی و به او جا دادی، نمیگوید: «يَفْسَحِ اللَّهُ فی المجالس» میگوید: «يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُم» در همه چیز. فکر تو، علم تو، نسل تو، رزق تو، آبروی تو، این ملاکهای قرآن است…
سخنان حجت الاسلام قرائتی ، درس هایی از قرآن ، ۲۹/ ۷/ ۹۵. شنیده شده .
1 نظر » 
جلسه درس اخلاق آیت الله جوادی آملی ، ۱۵/ ۷/ ۹۵

«أَعْظَمَ اللَّهُ أُجُورَنَا (و اُجُورَكُم )بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ (عَلَيْهِ السَّلَامْ)وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَأْرِهِ (عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ عَلَيْهِ السَّلَامْ)».
شعار رسمي مُحرم، همين جملههايي است كه شنيديم؛ اين شعار گذشته از اينکه ما را به يک عبادت دعوت میکند، ما را به يک جهاد توانفرسا هم هدايت میکند. اين جمله لطيف که ذکر شد دو بخش دارد، بخش اوّل اين است كه ما مصيبت زدهايم و سوگوار, اجر ما از جانب ذات اقدس الهي باشد و خداي سبحان به همه عزاداران اجر سوگواري را مرحمت كند! ميگوييم: «أَعْظَمَ اللَّهُ أُجُورَنَا (و اُجُورَكُمْ) بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ (عَلَيْهِ السَّلَامْ)»، نه تنها اجر بدهد، بلکه اجر مهم و عظيم عطا كند.
بخش دوم اين است كه «وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَأْرِهِ (عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ عَلَيْهِ السَّلَامْ)»؛ يعني آن توفيق را خدا به ما مرحمت كند كه ما خونبهاي «حُسَيْن بْنِ عَلِي» را از ظالمان بگيريم، اين دعا و شعار رسمي ما شيعههاست. اين بخش دوم براي هميشه يك پيام زندهاي دارد و عاشورا را براي هميشه زنده نگه ميدارد. ما در اين دعا از ذات اقدس الهي مسئلت ميكنيم، آن توفيق را به ما بدهد كه ما خونبهاي «حُسَيْن بْنِ عَلِي» را بگيريم. «ثار» يعني خونها, خونبهاي «حُسَيْن بْنِ عَلِي» را از چه كسي بگيريم؟ آن امويها و مروانيها كه همه آنها از بين رفتند، اين دعا يعني چه؟ اين شعار رسمي يعني چه؟ خدايا آن توفيق را به ما بده كه ما خونبهاي «حُسَيْن بْنِ عَلِي» را بگيريم! اوّلاً از ما سؤال كنند كه به شما چه ربطی دارد؟
در قرآن فرمود: ﴿مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً » ( سوره اسرا ، آیه ۳۳) هر كس مظلومانه كشته شد، ما براي اولياي او حقّ قصاص قائل هستيم.» باز به ما چه ربطي دارد؟ جوابش اين است كه ما فرزندان «حُسَيْن بْنِ عَلِي» هستيم، پدر ما را شهيد كردند! پس ما حق داريم که خونبها بگيريم. چطور ما فرزندان «حُسَيْن بْنِ عَلِي» هستيم؟ براي اينكه وجود مبارك پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) يك اعلام رسمي كرد، فرمود هر كس به دنيا آمده يك شناسنامه طبيعي دارد كه پدر و مادر براي او شناسنامه ميگيرند، اين فرزند پدر و مادر خودش است؛ ولي وقتي بالغ شد، بايد براي خودش يك كُد ملّي و شناسنامه بگيرد. ما حاضريم شما را به عنوان فرزندي قبول كنيم، بياييد بچههاي ما بشويد «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ». يك اعلام رسمي كرد، فرمود وقتي بالغ شديد شناسنامه خودت را خودت بايد بگيري كه فرزند چه كسي هستي، ما حاضريم شما را به عنوان فرزندي قبول كنيم «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ».
2 نظر » 
آیاتی که در کربلا گل کرد

« بای ذنب قتلت» اهل بیت پیغمبر چه کرده بودن که باید در کربلا شهید شوند .گناه اهل بیت چه بود ؟
« فذکر فی الکتاب ابراهیم » پیغمبر نام ابراهیم را گرامی بدار که فراموش نشود. ابراهیم حاضر شد به خاطر خدا از فرزندش بگذرد .خب اگر کسی حاضر شد از فرزندش بگذرد و پیغمبر اسلام باید یادش را گرامی بدارد ، امام حسین علیه السلام هم به خاطر خدا از همه خانواده اش گذشت باید یادش گرامی باشد . پس در زمان ما فذکر فی الکتاب امام حسین .
«و رفعنا لک ذکرک».« سوره انشراح آیه ۳ » پیغمبر نام تو را بلند می کنیم . حسین جان بدنت را زیر سم اسب گذاشتند و آب به قبر تو بستند که تو را محو کنند . بیایند ببیند بعد از ۱۴۰۰ سال راهپیمایی میلیونی در اربعین به راه می افتد .
فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ .. حضرت ابراهیم گفت : « خدایا دل مردم را سوق بده به سمت اهل بیت من » چطور دل مردم به امام حسین علیه السلام سوق داده می شود ! فرد برای خودش گوشت یخ زده می گیرد اما گوسفند تازه را نذر امام حسین می کند ، از خوابش می گذرد از خوراک خودش می گذرد ، این یک کار غیبی است .
« والعاقبه للمتقین :» یاران امام حسین خوش عاقبت شدند یا یاران یزید ؟ این آیه نشان می دهد که یاران امام حسین خوش عاقبت شدند و اصحاب یزید چه نکبت وار شدند .
یا آیه « انک اذا الشیطان کان ضعیفا » در کربلا ۳۰ هزار نفر ۷۲ نفر را محاصره کردند ولی باز هم آن ۷۲ نفر پیروز شدند .
بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ ۚ وَلَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ (انبیا آیه ۱۸)
ما حق را چنان بر مغز باطل بکوبیم که باطل دمق رشوند . چنان حق را بکوبیم که یزیدی ها کور شوند ، معاویه ها کور شوند ..
يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ ( سوره صف ، آیه ۸) دشمنان میخواهند نور خدا خاموش شود اما خدا نمی گذارد .آن ها می خواستند حسین خاموش شود اما خدا نگذاشت..
وَلِلَّهِ العِزَّةُ وَلِرَسولِهِ وَلِلمُؤمِنينَ وَلٰكِنَّ المُنافِقينَ لا يَعلَمونَ( سوره منافقون ، آیه ۸) عزت مخصوص خدا و رسول و مومنان است ، عزت یعنی نفوذ ناپذیر است . مومن عزیز است یعنی تهدید و تطمیع را پس می زند . مومن عزیز است یعنی زیر بار اسب می رود ولی زیر بار زور نمی رود .
سخنان حجت الاسلام و المسلمین قرائتی. شنیده شده .محرم ۹۵.
4 نظر »