« بی حجابی یا جنایت ... | غیبت کننده از کجا معلوم دروغ نگوید.. » |
رسم بندگی
یکی از چیزهایی که برکت می آورد و ظرفیت می دهد به آدم این است که ، برادر بزرگوارم خواهر بزرگوارم ، آن چیزهایی را که خدا به تو داده قدرش را بدان تا خدا بیشتر به تو بدهد . آن چیزهایی را که خدا داده هضم بکن تا خدا بیشتر دهد . شما نگاه کنید یک معده وقتی توی آن غذا هست تا وقتی هضم نکرده ای و مدام بخواهی غذا روی غذا ، غذا روی غذا بریزی توی معده سوء هاضمه می گیرید .
اگر ما آن داده های خدا را ندیدیم و شکر نکردیم اکر خدا باز هم نعمت دهد بیچاره می شویم . خدا می گوید همین نعمتی که به تو داد قدردانی بکن شکرش را بگذار من به تو بیشتر نعمت می دهم ، این که شکر نعمت ، نعمت را زیاد می کند به خاطر این است . چون شکر نعمت به معنای هضم آن چیزهایی است که خدا به تو داده است . آن وقت خدا به هو بیشتر می دهد طرفت را بزرگ می کند ، خدا کم که ندارد بی نهایت دارد ، اگر ظرفت بزرگ شد تقوایت بیشتر می شود ، معرفتت بیشتر می شود علمت بیشتر می شود ، رزقت بیشتر می شود .
ظرفیت آدم با این شکرگذار بیشتر می شود . متاسفانه زبان گِله ، حتی گله از خدا. زبان گله خیلی زیاد است . گله از اهل بیت ، گله از خدا . خدا می گوید : بابا صدها ، هزاران چیز بهت دادم نمی بینی ، یک چیز که بهت ندادم که اگر پشت پرده اش را خبر داشتی که برای چه به تو نداده ام می گویی خدایا ممنونتم . همان چیز را به من گیر می دهی و داری دعوا می کنی ، همان چیزهایی که به تو داده ام قدردانی بکن حالا .
شخصی آمد پیش امام رضا علیه السلام گفت : آقا من فقیرم به من کمک کنید . امام رضا علیه السلام یک سینی انگور جلویش بود و یک شاخه انگور برداشت به او تعارف کرد . گفت : آقا ! انگور به چه کار من می آید . شکم زن و بچه ام گرسنه است . این انگور را گذاشت در سینی .
یک چند لحظه ای گذشت و یک بنده خدایی وارد اتاق شد . حضرت یک دانه انگور به او داد . برق خوشحالی در چشم او جهید . گفت : آقا ممنونم ، ممنونم. من دلم تنگ شده بود آمده ام شما را ببینم . شما چه قدر کریم هستی .
حضرت یک شاخه انگور به تو داد . گفت : آقا همان دانه بس است ، می روم در یک ظرف آب می چکانم همه فامیل و اطرافیانم از تو بخوردند و متبرک شوند ، شما چه قدر بزرگوارید .
حضرت سینی انگور را به او داد ؛ گفت : آقا ! من زبان تشکر ندارم ، زبانم لال است . من فقط آمده ام شما را ببینم ، شما این طور کرامت دارید .
حضرت فرمود : یک چیزی بیاورید می خواهم بنویسم . فرمود : باغ انگورم را به تو دادم .
گفت : آقا ! من زبانم لال است ، نمی توانم شکرگذار کنم و حضرت فرمود : زمین های اطرافش را هم به تو دادم .
آن بنده خدایی که اول آمده بود یک مرتبه برآشفت که آقا این چه وضعی است ؟ من فقیر بودم . او فقط دلش تنگ شده بود ، آمده بود شما را ببیند شما هی به او دادید .
حضرت زیر آن نوشته ای که به آن مرد داد نوشت : «لَئِنْ شَکرْتُمْ لَاَزیدَنَّکمْ »
من آن اول یک شاخه انگور به تودادم قدر دانی نکردی ، به این یک دانه دادم قدر دانی کرد . رسم خدا این است که اگر کسی قدر دانش باشد بیشتر بکند نعمت او را ، من خواستم به سنت خدا عمل بکنم و هی بیشترش کردم .
خداوند متعال این جور است اگر قدر دان باشیم ، اگر شاکر باشی چیزی کم نمی گذارد برایت .
سخنان حجت الاسلام عالی ، شنیده شده .
سلام
خدایا شکرت
خدایا شکرت
با سلام و احترام
ضمن تشکر مطلب شما در منتخب ها درج گردید.
موفق باشید.
————
http://farakhan.kowsarblog.ir/h-masume
سلام
خیلی خیلی عالی بود
من زمانی فکر می کردم یعنی چی کفر نعمت از کفت بیرون کند . حالا فهمیدم اگه توی خیابون یه ماشین بهتر از ماشین خوت ببینی و بگی خوش به حالش ، این کفره .
فرم در حال بارگذاری ...