« راه درمان وسواس | دعاهایی که برآورده نمی شود » |
??جمهوری گل محمدی اثر زیبای سلمان هراتی ??
شگفت انگیز تر از کهکشان
مساحت مبهم پیشانی توست
که در آفرینش خورشید
بینظیر است
عجبا!
به آتش میکشاند مرا
ناسپاسیشان
اینان ـ حنجره دیگران
با تو نبودند
تو را نشنیدند
تو را نخواندند
از بدو بامداد
که شروع لبخند بودی و آفتاب
با تو چگونه توانند بود
این زمان
که سراسر صبوری میطلبی و التهاب
ای باغ
ای چراغ
انسان حیوان ناطقی است
که شراب میخورد
و دانس میرقصد
امروز
این تازهترین تعریف انسان است
زمین
در کویرستانی خفته است
و تو تنها چشمه سار روشن این غربت رو به زوالی
تو همان بلالی
که از مأذنه این شوره زار
بانگ محمدی میافشانی
اینجا که من ایستادهام
بامی از روشنایی است
و رو به روی من خیابانی
که با کارونهای به کربلا میرویم
ادامه مییابد
این جا بر این بام
دو چشم حسود
در دو طرف من
بر دو لبه بام
یکی از کمبود ولایت هزیان میگوید
و آن دیگری میگوید:
سواران را چه شد؟!!»
«بهار از تبار محمد است
و جهان
به تدریج در قلمرو این بهار
گام میزند
فردا
با یک زلزله صبح میشود
آنگاه پیامبران
با شاخهای از گلمحمدی
به دنیا میگویند:
صبح به خیر!
فردا ما آغاز میشویم
فردا جنگلی از پرنده
آسمانی از درخت
و دریایی از خورشید خواهیم داشت
فردا پایان بدی است
فردا جمهوری گلمحمدی است»
فرم در حال بارگذاری ...