« ما حتاکان به ساحت نورانی پیامبر نور(ص) رابه شدت محکوم می کنیم.من عاشق محمدم(صلی الله) »

سناریوی نا تمام توهین به پیامبر ما!

چند روزی هست که یکی از نشریات فرانسوی در حرکتی زننده و ناشایست اقدام به انتشار یک کاریکاتور از جان عالم امکان، محبوبترین بنده خدا محمد مصطفی صلی الله علیه و آله کرده است.

این روزها حال دنیا زیاد خوب نیست، دیگر هیچ چیز سر جای خودش نیست، هر کس برای خودش داعیه دار قانون گذاری و حد و مرز تعیین کردن است، یکی خودش را مصلحی می داند که می تواند برای خودش دادگاه تشکیل بدهد و سرهایی را روانه تیغ جلادان کند و دیگری در اعتراض به توهمات خیالی خودش چون حیوانات برهنه می شود و می چرخد.

آن یکی برای زبان درازی ها و بی ادبی هایش “آزادی بیان را ” بهانه می کند و مقدسات عالم را زیر سوال می برد، آن هم در سرزمینی که خود را مدافع حقوق بشر می داند.

چند روزی هست که یکی از نشریات فرانسوی در حرکتی زننده و ناشایست اقدام به انتشار یک کاریکاتور از جان عالم امکان محبوبترین بنده خدا محمد مصطفی صلی الله علیه و آله کرده است.

این حرکت زشت و غیر انسانی پیش از این هم در اروپا سابقه داشته است یا با یک فیلم خیالی می خواهند سیمای نورانی حضرتش را خدشه دار کنند یا با مطالب و تصاویر موهن، نامش را هم می گذارند “آزادی بیان” که آن را حق مسلم بشر می دانند.

می خواهیم از این ها بپرسیم آیا اعتقاد داشتن به اصول و پایبند بودن به آن، آن هم از روی اراده و اختیار حق یک انسان نیست ؟!

آیا اگر کسی نخواست مانند شما فکر کند و نخواست تابع جهان بینی شما باشد باید به اعتقاد او که به مثابه روح و جانش می باشد توهین کرد؟ این معنای حقوق بشر و آزادی بیان است؟


چرا به پیامبر ما توهین می کنند؟

حکومت های سکولار اهمیتی نمی دهند که مقدسات و ارزش های جامعه بشری چیست، آن ها یک دین را، یک ارزش را، یک اعتقاد را وقتی باور می کنند و حمایتش می کنند که در راستای منافع آن ها باشد.

اهانت های ناتمام غرب به اسلام و پیشوایان و پیروانش ما را یاد اهانت های مشرکان مکه همان کور دلی های ابوجهل و ابولهب و … می اندازد.

صاحبان قدرتی که تلألو اسلام دم و دستگاه پوشالی شان را بر چید و این ها در مقابل جلال و جبروت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خوار و خفیف شدند.

آیا اگر کسی نخواست مانند شما فکر کند و نخواست تابع جهان بینی شما باشد باید به اعتقاد او که به مثابه روح و جانش می باشد توهین کرد؟ این معنای حقوق بشر و آزادی بیان است؟

این اهانت ها که در این چند سال اخیر مدام در حال تکرار شدن است از دو بعد قابل بررسی است.

1. ترس از اسلام و بیداری اسلامی:

غرب نمی خواهد مسلمانان با هم متحد باشند این اتحاد برای اهداف مادی گرایانه آنان خطر دارد اگرمسلمانان متحد شوند قدرت جدیدی سر بر می آورد که جلوی این ها خواهد ایستاد بنابراین با هر ترفندی هست می خواهند شکوه این اسلام را در هم بشکنند، انقلاب ایران خاطره خوشی برای این ها نشده است. بنابراین با تحریم ایران و تطمیع کشورهای خاورمیانه و ایجاد تهدیدی به نام داعش (که به دنیا، “اسلام” معرفی اش می کنند) به دنبال نابودی اسلام هستند.

2.منحرف شدن مسلمانان از اسلام:

اگر ما مسلمانان اینقدر ضعیف و متفرق نبودیم هیچ کس جرأت نمی کرد به عقاید و ارزش هایمان توهین کند، متأسفانه ما مسلمانان سبک زندگی اسلامی و اصول اسلامی را کنار گذاشته ایم زندگی ما کوچکترین تطبیقی با دینی که از آن دم میزنیم ندارد.

دین ما شده است تجمل، و زیاده خواهی، و تفرقه، شیعه و اهل سنت به جای کنار گذاشتن اختلافات مذهبی و تلاش برای برادری و همکاری های علمی و اقتصادی، به جان هم افتاده اند. و غرب و صهیونیزم هم در این کوره می دمند و نتیجه اش می شود کشتار دسته جمعی هزاران شیعه و سنی تخریب و ویرانی بسیاری از کشورهای اسلامی، به جایی رسیده ایم که آمریکا و اسرائیل شده اند قبله آمال ما و عرب در نظر ایرانی ها موجوداتی وحشی و ویرانگرند و ایرانی ها در نظر اعراب مشرک و مجوس و …

در لطیفه هایمان همدیگر را به سخره می گیریم و اروپاییان را مردمی فرا زمینی و رشد یافته و از نوعی دیگر.

اگر امنیت داریم قدرش را نمی دانیم، این همه ثروت و نعمت در سرزمین های اسلامی هست، این همه پتانسیل رشد اقتصادی و علمی داریم اما چون خودمان دشمن خودمان هستیم همه نعمت هایمان صرف خود زنی ها و خدمت به بیگانه می شود.

به جایی رسیده ایم که نسبت همدیگر نفرت داریم هر چیزی که رنگ و بویی از فرهنگ اسلامی و مسلمانی نداشته باشد برایمان ارزشمند است و خواهان آنیم و صحبت از اسلام و مسلمانی و وحدت برایمان کلیشه ای بیش نیست

پس یک پای این اهانت ها به مقدساتمان خودمان هستیم، اگر مجموعه ای به نام مسلمانان با هم متحد بوده و یکی از قطب های قدرتمند دنیا بودیم بساط این گستاخی ها و زبان درازی ها برای همیشه جمع می شد.


مهره گم شده عزت مسلمانان

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در همه حال بر وحدت بین مسلمانان تأکید داشتند .

قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: «ألْمُوْمِنُ لِلْمُوْمِنِ كَالْبُنْیانِ الْمَرْصُوصِ یَشُدُّ بَعْضُهُ بَعْضَا؛ مومن نسبت به مومن مانند بناى استوارى است كه اجزاى آن، یكدیگر را استحكام مى بخشند.» (صحیح مسلم، جلد4، ص 1999ـ نهج الفصاحه، حدیث 3103)

اما این سفارشات پیامبر اکر م صلی الله علیه و آله در زندگی ما چقدر نمود دارد، به جایی رسیده ایم که نسبت همدیگر نفرت داریم هر چیزی که رنگ و بویی از فرهنگ اسلامی و مسلمانی نداشته باشد برایمان ارزشمند است و خواهان آنیم و صحبت از اسلام و مسلمانی و وحدت برایمان کلیشه ای بیش نیست.

نباید اجازه بدهیم به جایی برسیم که دیگر این اهانت ها و گستاخی ها هم برایمان مطلوب شود که بعد از آن خودمان را هم محو خواهند کرد.

قالَ الاْءمامُ عَلِىٌّ علیه السلام: وَإنّی وَاللّهِ لَأظُنُّ أنَّ هوُلاءِ الْقَوْمَ سَیُدالُونَ مِنْكُمْ بِاجْتِماعِهِمْ عَلى باطِلِهِمْ وتَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ وَبَمَعْصِیَتِكُمْ إمامَكُم فِی الْحَقِّ وَطاعَتِهِمْ إمامَهُمْ فِی الْباطِلِ. (نهج البلاغه، خطبه 25)… بخدا سوگند! گمان دارم اینان قدرت را از شما بگیرند، زیرا آنان بر باطلِ خویش، وحدت دارند و شما در حق خود پراكنده اید، آنان از رهبر خود در مسیر باطل اطاعت مى كنند و شما از رهبر خود در راه حق فرمان نمى برید.

 

فاطمه محمدی

کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث



موضوعات: خواندنی ها
   دوشنبه 29 دی 1393
نظر از: حيدري [عضو] 

40معجزه از پیامبر صلوات الله علیه
1–پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم پس از درخواست قريش، شقّ‏ القمر كرد؛

2- هشتاد نفر را با مقدار كمى جو سير كرد كه عناق یكى از آنها است،

3-در جايى ديگر هشتاد نفر را با نان اندكى كه در دست اَنَس بود سير كرد.

4-در جايى ديگر تمام سپاهيان با خوردن مقدار كمى خرما كه دختر بشير به پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم داده بود سير گشتند و از خرما نيز چيزى باقى ماند.

5-يك بار ديگر، آب از ميان انگشتانش جوشيد و همه را سيراب كرد. و از ظرفى كه دهانه آن بسيار تنگ بود وضو گرفت.

6-يك بار آب وضويش را در چشمه تبوك و بار ديگر در چشمه حديبيه ريخت و آب از آن دو فوران كرد و هزاران نفر از آن سيراب گشتند در حالى كه پيش‏تر آب نداشتند.

7-يك بار مشتى خاك به سوى مشركان ريخت و چشمان آنان كور شد و خدا در اين باره اين آيه را نازل كرد: «وَما رَمَيْتَ اِذْ رَمَيْتَ وَلكِنَّ اللَّهَ رَمى» « هنگامى كه ريگ به سوى آنان افكندى، تو نيفكندى بلكه خدا افكند»
8-معجزه ديگر او اين بود كه وقتى كه براى او منبرى ساختند، تنه درخت خرمايى كه پيش‏تر بر آن مى‏ نشست و خطبه می گفت از دورىِ رسول خداصلى الله وعليه وآله وسلم ناله زد به طورى كه ناله او را همه ياران شنيدند، پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم به آن تنه نخل دستى زد و تنه ساكت شد.
9-هنگامى كه از يهود درخواست كرد كه مرگ را آرزو كنند، به آنها خبر داد كه هيچ‏گاه آرزوى مرگ نخواهند كرد.
10-پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم از غيب خبر داد و فرمود: “عمّار را گروه طغيان‏گر خواهند كشت” و “حسن‏ عليه‏السلام با صلحش كار دو گروه از مسلمانان را اصلاح خواهد كرد".
11-همچنين از مردى خبر داد كه در راه خدا می جنگد ولى سرنوشتش جهنم است و سرانجام خودكشى می كند، او سراقة بن جعشم بود، روزى پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم را تعقيب كرد ناگاه پاى اسب سراقه در زمين فرو رفت و دود او را احاطه كرد، او از پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم كمك خواست و پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم براى او دعا كرد و نجات يافت. پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم او را هشدار داد كه روزى كسرى او را خواهد گرفت و دستبند به او خواهند زد؛ چنين نيز شد.
12-پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم در همان شبى كه اسود عنسى -كه در يمن بود- كشته شد، از مرگش خبر داد و قاتلش را معرفى كرد.
13-بر صد مرد قريشى كه منتظر او بودند خاك پاشيد و ديگر او را نديدند.
14-شترى با تذلّل به حضرت شكايت برد.
15-دو درخت را نزد خود فرا خواند و آنها نزد او آمدند، سپس به آنها دستور داد كه جدا شوند و جدا شدند.
16-مسيحيان را براى مباهله فرا خواند و به آنها خبر داد كه اگر مباهله كنند هلاك مى‏ گردند، و آنان نيز از مباهله امتناع ورزيدند.
17-عامر بن طفيل و اربد بن قيس كه دو جنگ‏جوى عرب بودند براى كشتنش نزد وى آمدند ولى بين او و آنها فاصله شد و پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم آنها را نفرين كرد و عامر به سبب غده ‏اى هلاك شد و اربد با صاعقه نابود گرديد.
18-روزى از مرگ اُبىّ بن خلف خبر داد و شخصى اُبى را با زخمى كوچك به قتل رساند.
19-روزى به او سم خوراندند و همه كسانى كه از آن خوردند مردند، ولى او بعد از اين حادثه چهار سال زنده ماند در حالى كه هنگام خوردن، آن گوشت سمى با وى سخن گفت.
20-در جنگ بدر، نام قهرمانان قريش را كه كشته مى‏ شوند نام برد، و پس از جنگ بر اجساد يك‏ يك آنها ايستاد.
21-خبر داد كه گروهى از امّتش در نزديكىِ دريا مى‏ جنگند، و اينچنين نيز شد.
22-مشارق و مغارب زمين برايش آشكار بود و از آن خبر مى‏ داد كه در امّت اسلام حاكمى بر مشرق و مغرب زمين حكومت خواهد كرد، و چنين نيز شد؛ و اين حاكم كه از مشرق زمين يعنى بلاد ترك تا مغرب زمين يعنى درياى اندلس و شهرهاى بربر را فتح مى‏ کند نمى‏ تواند سرزمين‏هاى جنوب و شمال خويش را فتح نمايد.
23-به دخترش فاطمه‏ عليهاالسلام خبر داد كه او اولين كسى است كه پس از رحلتش به او ملحق مى ‏شود، و چنين نيز شد.
24-همچنين خبر داده بود كه آن همسرش كه از بقيه بيشتر صدقه بدهد زودتر از ديگر همسرانش پس از رحلتش به او خواهد پيوست، و چنين شد زيرا كه زينب بنت جحش كه از ديگران بيشتر صدقه مى ‏داد زودتر به او پيوست.
25-پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم به گوسفندى كه بى ‏شير بود دست كشيد و گوسفند پرشير شد، و اين سبب اسلام آوردن ابن‏ مسعود شد. او اين كار را بار ديگر در خيمه امّ‏ معبد خزاعيه انجام داد.
26-روزى چشم يكى از اصحاب درآمد و به زمين افتاد. پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم با دست خويش آن چشم را در جاى خود قرار داد و بهتر و سالم‏تر از چشم ديگر شد.
27-آب دهان خويش را در روز جنگ خيبر به چشمان دردناك على‏ عليه‏ السلام ماليد و در همان لحظه چشمانش سالم شد و او را پرچم‏دار سپاه كرد.
28-ياران پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم صداى تسبيح گفتن غذايى را كه در برابر پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم بود مى‏ شنيدند.
29-لب‏هاى يكى از ياران پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم به شدت درد مى ‏كرد، پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم دست بر آن كشيد و بى ‏درنگ شفا يافت.
30-روزى غذاى سپاهيانش بسيار كم شد، او باقيمانده غذاى موجود را جمع كرد و براى بركت‏ دار شدن آن دعا فرمود، سپس تمام ياران از آن غذا خوردند.
31-حكم بن عاص براى تمسخر پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم، لنگ‏ لنگان قدم برمى‏ داشت. پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم رو به او كرد و فرمود: همين‏گونه بمان. او تا آخر عمر لنگ‏ لنگان قدم برمى‏ داشت.
32-پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم دست بر دست طلحه كه در جنگ اُحد آسيب ديد كشيد، و همان وقت دستش شفا يافت.
33-همچنين پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم حضرت على‏ عليه‏ السلام را باخبر ساخت كه در ماه مبارك رمضان به شهادت مى ‏رسد و محاسنش با خون سرش رنگين مى‏گردد.
34-او خبر از شهادت امام حسن‏ عليه‏ السلام و امام حسين‏ عليه‏ السلام داد و فرمود: حسن‏ عليه‏ا لسلام با سم، شهيد مى‏ شود؛ و حسين‏ عليه‏ السلام در كربلا شهيد مى‏ گردد در حالى كه تنها و بى ‏ياور خواهد ماند.
35-همچنين خبر داد كه امام رضاعليه ‏السلام -كه پاره تن او است- در طوس مدفون مى‏ گردد.
36-خبر داده بود كه امامان بعد از او دوازده نفر هستند، و نام همه را با اسم بيان كرد، و خبر داد كه اميرالمؤمنين‏ عليه‏ السلام بعد از او با ناكثين و قاسطين و مارقين خواهد جنگيد.
37-خبر داده بود كه يكى از همسرانش ظالمانه به جنگ اميرالمؤمنين‏ عليه‏ السلام خواهد رفت و سگ‏هاى حوأب بر او پارس خواهند كرد.
38-خبر داده بود كه فتنه‏ ها پس از او زياد خواهد شد، و ابوذر تنها و بى‏ كس خواهد مرد، و غذاى آخرين روزِ عمّار از دنيا مقدارى شير خواهد بود.
39-از معجزات پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم اين است كه خورشيد مطيع او بود و روزى به دستور او از غروب كردن باز ماند و يك بار نيز از طلوع كردن براى مدتى باز ماند.
40-همچنين روزى به درختى دستور داد كه از جايش حركت كند، درخت نيز از جايش حركت كرد و نزد پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم آمد و به او سلام كرد، سپس به جاى خويش برگشت، كه اين خبر در نهج‏ البلاغه نيز آمده است.
گفته ‏اند: هركه در اين معجزات شك نمايد و گمان كند كه نقل اين معجزات به حد تواتر نرسيده است و متواتر، فقط قرآن است، اين شخص مانند كسى است كه در شجاعت على‏ عليه‏ السلام يا كرم حاتم طايى شك كرده، ولى با اين حال نمى‏ تواند در تواتر قرآن كريم كه معجزه بزرگ پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم است شك كند كه پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم با آن با تمام خلق و فصيحان عرب كه هزاران نفر هستند به تحدّى برخاست و قرآن فصيحان و سخنوران عرب را به مبارزه دعوت مى‏ كند و از آنان مى‏ خواهد كلامى مانند قرآن بياورند يا حدّاقل ده سوره مثل قرآن يا يك سوره مثل آن بياورند، سپس قرآن مى ‏فرمايد: ” لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الاِنْسُ وَالجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا القُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً” “اگر انس و جن گرد آيند تا مانند اين قرآن را بياورند مانند آن را نخواهند آورند هرچند برخى از آنها پشتيبان برخى ديگر باشند".
و خدا اين سخن را فرمود تا آنان را عاجز سازد. آنان نيز به عجز خويش اقرار كردند و از مبارزه با قرآن دست كشيدند و خود را در معرض مرگ و زنان و كودكان خويش را در معرض اسارت قرار دادند و نتوانستند با قرآن معارضه كنند و از ارزش آن بكاهند. سپس اين تحدّى به شرق و غرب عالم و تمام عصرها و دوران‏ها رسيد ولى كسى پيدا نشد كه با قرآن معارضه كند.


الحاقیات:
  • 1312-_-1.jpg -   ضمیمه یافت نشد!
1393/10/29 @ 18:53


فرم در حال بارگذاری ...

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 242
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 18251
  • 1 ماه قبل: 44668
  • کل بازدیدها: 903699
رتبه وبلاگ