بعثت و اهداف آن
مبعث روز مَبْعَث بر پایهٔ باورهای اسلامی، روزی است که محمد، پیامبر اسلام، به درجه پیامبری برگزیده شد. مسلمانان معنقدند او در غار حرا، توسط جبرئیل و از سوی خدا به پیامبری نایل آمد و مأمور شد که چندخداپرستی و بتپرستی را از زمین بردارد و خداپرستی را رواج دهد و پیام وحی را به مردم برساند.
محمد در این زمان چهل سال داشت و در مکه زندگی میکرد. باور شیعیان بر اساس باور شیعیان، محمد مصطفی در روز ۲۷ رجب عام الفیل، سال ۱۳ پیش از هجرت پیامبر اسلام مبعوث شد.
شیعیان این روز را جشن میگیرند و در روایات اسلامی اعمال مستحبی برای روز مبعث پیش بینی شدهاست. دعا، نماز و غسل مستحب از اعمال این روز است.
باور اهل سنت
در نزد اهل سنت تاریخ دقیق بعثت پیامبر مشخص نیز ولی بعضی معتقدند که این واقعه در شب ۲۱ ماه رمضان بوده است. به دلیل نامعلوم بودن تاریخ، مبعث نزد اهل سنت جشن گرفته نمیشود.
روز مبعث چه روزیست؟
روز مَبْعَث، روزی است که حضرت محمد، پیامبر گرانقدر اسلام، به درجه پیامبری برگزیده شد. در تقویم هجری قمری، ۲۷ رجب روز مبعث است. حضرت محمد مصطفی در روز (۲۷ رجب) سال ۴۰ عام الفیل، همزمان با سال ۱۳ پیش از هجرت پیامبر اسلام، در غار حرا، توسط (جبرئیل) و از سوی خدا به پیامبری نایل آمد و مأمور شد که چندخداپرستی و بتپرستی را از زمین بردارد و خداپرستی را رواج دهد و پیام وحی را به مردم برساند.
روز مبعث، روز برانگیختن خردهایی است که در تابوت خُرافه گرایی، هوس پرستی و جهل پیشگی دفن شده بود.
روز مبعث روز تولّد عاطفه هاست؛ عاطفه هایی که در رقص شمشیرها زخمی می شد و در جنگل نیزه ها جان می باخت. آن روزها، دخترکان معصوم، به جای آغوش گرم مادر، در دامان سرد خاک می خفتند. جوانان بلندقامت، در جنگ جهالت ها، جان به بارش تیرها می دادند و زنان بی پناه، در بند اسارت می زیستند. آه که چه خارهایی به پای بشریّت می خلید و چه زخم هایی دل عاطفه ها را می خَست. روز مبعث، روز مرگ قساوت ها و شرارت ها بود؛ روز مرگ کرامت هایی که به پای بت ها قربانی می شد؛ روز مرگ جهل و شرک و پرستش های ناروا بود. منبع:talahost.com
مقاله بعثت و اهداف آن : دانلود کنید
اهداف بعثت پیامبر صلی الله و علیه و آله : دانلود کنید
درمان بیماری ناسزاگویی با اخلاق امام کاظم(علیه السلام)
زندگی دنیایی انسانها همراه با مشکلات زیادی است که اگر در مقابل مشکلات ایستادگی کند و صبر و شکیبایی به خرج دهد یقینا پیروز خواهد شد و اگر ناشکیبایی کند و در برابر مشکلات فرو ریزد ، هیچ گاه به مقصد نخواهد رسید لذا یکی از مواردی که در آیات و روایات تاکید بر آن شده است کظم غیظ می باشد که متاسفانه این صفت در جامعه ما کمرنگ شده و باعث بسیاری از مشکلات شده است…
اسلام با تاکید بر پرهیز از افراط و تفریط در تمام کارها مسلمانان را به اعتدال دعوت کرده است مخصوصا هنگام عصبانیت و خشمگین شدن. در این باره سید عبدالله شبر، مفسرمحدث و از علماء شیعه قرن سیزدهم در کتاب الاخلاق خود نوشته است: افراط در خشم چنان است که این صفت به شکلی بر آدمی، چیره گردد که از اختیار عقل و شرع خارج شود. در این صورت، بصیرت از انسان گرفته می شود و قدرت تفکر را از دست می دهد. اختیار نفس از دست او، خارج و از دیدن عبرت ها، کور و از شنیدن مواعظ ،کر می شود.
یکی از مواردی که در آیات و روایات تاکید بر آن شده است کظم غیظ می باشد که متاسفانه این صفت در جامعه ما کمرنگ شده و باعث بسیاری از مشکلات شده است به گونه ای که اگر پرونده افرادی که قتل انجام داده اند بررسی شود اکثریت آنها بخاطر عصبانیت و کنترل نکردن خشم خود مرتکب چنین کاری شده اند به گونه ای که بعد از فروکش کردن عصبانیتشان خودشان هم باور نمیکردند که چنین کاری انجام داده باشند.
شیخ مفید روایتی آورده است که شخصی از نسل عمربن خطاب ،به امام كاظم علیه السلام ناسزاى بسیارى مى گفت و بعضی افراد به آن امام گفتند اجازه بده این فاجر را بكشیم، امام آنها را نهی کردند از این کار تا اینکه امام کاظم علیه السلام روزى احوال او را پرسید تا اینکه آدرس مزرعه ای که در آن کار میکرد را گرفت و به دیدن او رفت هنگامی که امام علیه السلام با مرکب خود می خواست وارد مزرعه آن شخص شود بافریاد به امام علیه السلام خطاب میکرد و مى گفت نیا. امام چیزى نگفت و رفت و سلام كرد و گفت ناراحتى ات چیست؟ چقدر خرج این مزرعه كردى؟ او گفت 100 دینار. بعد امام علیه السلام فرمود: چقدر مى خواهى برداشت كنى و امید سود داری و او جواب داد 200 دینار. امام علیه السلام همانجا یک کیسه 300 دینار به او داد و فرمودند این مزرعه هم برای تو . و آن شخص در حالی که دست و سرمبارک امام را می بوسید از او تشکرکرد بعداً مردم دیدند این فرد دیگر ناسزا نمى گوید. امام فرمود: «اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ» خدا مى داند كه مقام رهبرى را به چه كسى بدهد. (إرشاد مفید، ج 2، ص 233)
حلم و صبر بر سختی ها و کنترل غرائض در نزد ائمه علیهم السلام بقدری مهم بوده است که امام سجاد علیه السلام کنترل خشم و بردباری هنگام سختی ها را به عنوان زیبایی صالحین و لباس پرهیزگاران تعبیر کرده و از خداوند می خواهد که او به او هم عطاء نماید با توجه به اینکه فعل امام معصوم برای ما حجت است باید بدانیم که برای برخورد با منکرات و اصلاح شخص در جامعه مهم ترین اصل آن اخلاق نیکو می باشد همانگونه که خداوند در قرآن به پیامبر می فرماید اگر خشن بودی و بردبار نبودی نمی توانستی مردم را دور خود جمع کرده و آنها را هدایت کنید « وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك» یعنى اگر تو خشن و سنگ دل بودى و برخوردت توأم با عصبانیت و تند خویى بودمردم دورت جمع نمی شدند. (آل عمران/ 159) حلم و صبر به اندازه ای مهم است که خداوند این صفت را به پیامبران خود یادآوری می نماید .
علامه طباطبایی (ره) در تفسیر المیزان درباره امر خداوند به موسی و هارون برای رفتن آنها نزد فرعون و دعوت او به توحید آورده است که خداوند قبل از رفتن موسی و هارون علیهما السلام آنها را از تکلم به خشونت و تندی منع می کند و به آنها می فرماید :«فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً» (طه/ 44) به نزد فرعون بروید و امر به معروف كنید ولى به نرمى سخن بگوئید. (المیزان، ج 14، ص 154)
نذر آیت الله بروجردی برای عصبانی نشدن آنقدر بردباری و صبر بر ناملایمت ها، مهم می باشد که نقل شده است آیت الله بروجردی (ره) نذر کرده بودند که اگر نتواند خشم خود را کنترل کرده و به کسی تندی کند یک سال روزه بگیرند. فضیلت خوش خلق بودن و خوب صحبت کردن با مردم به گونه ای است که یکی از تعهد های خداوند از بنی اسرائیل ( نیک گویی) بود که قرآن می گوید خداوند با این دستور، بنی اسرائیل را ازتندی کردن وبد صحبت کردن با یکدیگر باز می دارد: « وَ إِذْ أَخَذْنا میثاقَ بَنی إِسْرائیلَ …وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً» و ( به یاد آورید ) زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که … به مردم نیک بگویید. ( بقره/ 83)
حلم و صبر بر سختی ها و کنترل غرائض در نزد ائمه علیهم السلام به قدری مهم بوده است که امام سجاد علیه السلام کنترل خشم و بردباری هنگام سختی ها را به عنوان زیبایی صالحین و لباس پرهیزگاران تعبیر کرده و از خداوند می خواهد که او به او هم عطاء نماید. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَلِّنِى بِحِلْیَهِ الصَّالِحِینَ، وَ أَلْبِسْنِى زِینَهَ الْمُتَّقِینَ،، فِی بَسْطِ الْعَدْلِ ،وَ كَظْمِ الغَیْظِ، وَ إِطْفَاءِ النَّائِرَهِ ای خداوند درود بفرست برمحمد و آل او، و مرا زیبایی و زینت صالحان ده و جامه پرهیزگاران : در گستردن عدل و فرو خوردن خشم و خاموش کردن آتش دشمنی بده. (صحیفه سجادیه/ دعاى 20)
اگر انسانی توانست صفت حلم و بردباری در خود تقویت کند خود را در برابر مریضی های نفسانی واکسینه نموده و به زمره مخلصین وارد میشود تا احساسات نفسانی به راحتی در او اثر نگذارد وقتی که بهشتی ها وارد بهشت می شوند فرشتگان در هنگام برخورد با آنها اشاره به صفت صبر و بردباری میکنند و به آنها سلام داده و میگویند:: «سَلامٌ عَلَیْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ» درود بر شما بخاطر صبرى كه كردید. (رعد/ 24)
یکی از درس هایی که مسلمانان از عبادات خود همچون روزه میگیرند، تحمل سختی ها و صبر در برابر ناملایمت های دنیا می باشد. اگر انسانی توانست صفت حلم و بردباری در خود تقویت کند خود را در برابر مریضی های نفسانی واکسینه نموده و به زمره مخلصین وارد میشود تا احساسات نفسانی به راحتی در او اثر نگذارد. همانگونه که وقتی امیر المومنین علیه السلام در جنگ با دشمن نامی ،جاهلیت را بر زمین زد و خواست او را به قتل برساند دشمن به صورت حضرت علی علیه السلام آب دهان انداخته، تا این اتفاق افتاد حضرت علیه السلام دشمن را رها کرده و چند لحظه صبر کرده و بعد دوباره بازگشته و دشمن را کشتند وقتی علت این کار را از او سوال کردند حضرت در جواب فرمودند صبر من بخاطر این بود که این کارم برای خدا باشد و عصبانیت و هوای نفسانی من به خاطر اهانت او در کارم تاثیر نداشته باشد.
در آخر چه نیکوست که افراد برای اصلاح جامعه ابتداء از خود شروع کرده و با الگو قرار دادن اولیاء الهی و بزرگان دینی خود، خود را شبیه آنها کنیم و وقتی بزرگان ما اینقدر برای صفت بردباری و حلم اهمیت قائل بوده و هستند چرا این صفت در جامعه ما کمرنگ شده به گونه ای که تحمل کردن مخالفین برای ما بسیار سخت شده و با کوچکترین اتفاقی افراد با یکدیگر دعوا می کنند.
سید عبدالحمید طباطبایی
منبع : سایت رسمی شیخ حسین انصاریان
شهادت زهراي مرضيه
در بعضي از كتب معتبر از ابن عباس روايت کرده اند که چون حضرت فاطمه سلام الله از دنیا رحلت کرد اسما بنت عمیس گریبان خود را درید و به جانب مسجد دوید ، حضرت امام حسن و امام حسین علیها السلام در راه او را دیدند و احوال مادر خود را از او پرسیدند او ساکت شد و جواب نگفت . چون به خانه امدند مادر خود را دیدند که میان خانه خوابیده است ، پس به نزدیک او امدند و امام حسین علیه السلام او را حرکت داد چون دید از دنیا رحلت کرده است به امام حسن گفت : ای برادر! خدا تو را مزد دهد در مصیبت مادرت و از خانه بیرون دویدند فریاد براوردند که ” یا محمداه ! یا احمداه! امروز که مادر ما از دنیا رحلت کرد مرگ تو برای ما تازه شد .”
پس حضرت امیرالمومنین علیه السلام را خبر کردند . ان حضرت در مسجد بود ، چون این خیر جانسوز را شنید مدهوش گردید ، اب بر روی مبارکش ریختند تا به هوش امد ، پس حسن و حسین را بر دوش گرفت و به نزد فاطمه امد ، اسما بر بالین ان حضرت بود و می گریست و می گفت : ای یتیمان محمد ، ما به مصیبت جد شما به فاطمه خود را تسلی می دادیم ، پس بعد ازفاطمه خود را به که تسلی دهیم .
وصیت حضرت زهرا سلام الله
حضرت روی مبارک فاطمه را گشود و نزدیک سر ان حضرت رفته رقعه ای دید که در ان نوشته بود : “این است انچه وصیت کرده به ان فاطمه دختر رسول خدا .
وصیت می کند و گواهی می دهد به وحدانیت خدا و به رسالت سید انبیا و ان که و ان که بهشت حق است ، دوزخ حق است و ان که قیامت امدنی است و در ان شکی نیست و ان که خدا زنده می گرداند مرده ها را که در قبرهایند .
یا علی ! منم فاطمه دختر محمد صلی الله ، خدا مرا به تو تزویج کرد که زوجه تو باشم در دنیا و اخرت و تو سزاوارتری به من از دیگران ، مرا غسل و کفن نما و نماز کن بر من و مرا دفن نما در شب . و کسی را اعلام مکن . و تو را به خدا می سپارم و سلام بر فرزندان خود تا روز قیامت “
منبع : جلا العیون ، علامه مجلسی ، نشر ادینه سبز ، فصل هفتم ، شهادت حضرت زهرا ، ص ۲۷۸
اثر صلوات بر فاطمه سلام الله
یکی از مستحبات موکده صلوات فرستادن بر فاطمه زهرا سلام الله می باشد چنانچه پیامبر صلی الله به فاطمه سلام الله فرمود : « من صل علیک یا فاطمه غفرالله له و الحقه بی حیث کنت فی الجنه : ای فاطمه هر کس بر تو صلوات فرستد خدای تعالی از او درگذرد و او را در بهشت به من ملحق گرداند ، در ه. کجای بهشت که باشم » و همچنین در روایت دیگری در کتاب کشف الغمه حضرت فاطمه سلام الله از پیامبر خدا صلی الله نقل می کند که فرمود : ای فاطمه ! هر کس بر تو صلوات بفرستد خداوند او را خواهد بخشید و مورد آمرزش قرار خواهد داد و او را به من در هر جای بهشت که باشم ملحق خواهد نمود »
الصّلاة على سيّدة النّساء فاطمة (عليها السلام) اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدّيقَةِ فاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ حَبيبَةِ حَبيبِكَ وَنَبِيِّكَ، وَاُمِّ اَحِبّائِكَ وَاَصْفِيائِكَ، الَّتِى انْتَجَبْتَها وَفَضَّلْتَها وَاخْتَرْتَها عَلى نِساءِ الْعالَمينَ، اَللّـهُمَّ كُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّها، وَكُنِ الثّائِرَ اَللّـهُمَّ بِدَمِ اَوْلادِها، اَللّـهُمَّ وَكَما جَعَلْتَها اُمَّ اَئِمَّةِ الْهُدى، وَحَليلَةَ صاحِبِ اللِّواءِ، وَالْكَريمَةَ عِنْدَ الْمَلاَءِ الاَعْلى، فَصَلِّ عَلَيْها وَعَلى اُمِّها صَلاةً تُكْرِمُ بِها وَجْهَ أبيهامُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَتُقِرُّ بِها اَعْيُنَ ذُرِّيَّتِها، وَاَبْلِغْهُمْ عَنّى فى هذِهِ السّاعَةِ اَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَالسَّلامِ.
صلوات بر فاطمه سلام الله در زیارت امام رضا علیه السلام
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ نَبِيِّكَ وَ زَوْجَةِ وَلِيِّكَ وَ أُمِّ السِّبْطَيْنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ الطُّهْرَةِ الطَّاهِرَةِ الْمُطَهَّرَةِ التَّقِيَّةِ النَّقِيَّةِ الرَّضِيَّةِ الزَّكِيَّةِ سَيِّدَةِ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَجْمَعِينَ صَلاةً لا يَقْوَى عَلَى إِحْصَائِهَا غَيْرُكَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ سِبْطَيْ نَبِيِّكَ وَ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ الْقَائِمَيْنِ فِي خَلْقِكَ وَ الدَّلِيلَيْنِ عَلَى مَنْ بَعَثْتَ [بَعَثْتَهُ ] بِرِسَالاتِكَ وَ دَيَّانَيِ الدِّينِ بِعَدْلِكَ وَ فَصْلَيْ قَضَائِكَ بَيْنَ خَلْقِكَ……..
صلوات مخصوصه
در این صلوات مخصوصی که برای آن حضرت نقل کرده اند آثار عجیبه ای در آن مشاهده شده است و آن صلوات مخصوص به صورت زیر است :
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ
منبع : کلیات صحیفه فاطمیه ، رفیع الدین رفیعی ، انتشارات نشتا ، ص ۲۳۳ تا ۲۳۷
نامه امام حسین علیه السلام به مردم کوفه
آنگاه که به جانب کوفه رهسپار شد و بی وفایی آنان را نگریست :
اما بعد ! نابود و غمگین باشید ، ای مردم که ما را فریادرسی خواندید و چون شتابان به دادرسی شما آمدیم تیغی را که به دست ما بود به روی خودمان کشیدید ، و آتشی را که برای سوختن دشمن مشترکمان افروخته بودید به ان ما افکندید و سرانجام به ضد ما گرد آمدید .
دوستان را محاصره و دشمنان را همدست شدید و به کمک او برخاستید ، با این که نه عدالتی در شما گسترده بود و ندبه آینده آن ها امید داشتید .
نه بدعتی از ما سر زده بود و نه سست رایی و خطایی از ما دیده بودید .
ای وای برشما ! پس چرا آنگاه که شمشیرها در نیام ، و قلب ها آرام بود و تصمیم قطعی نگشته بود ما را وانگذاشتید و همچون سیل ملخ شتابان به پرواز آمدید و چون پروانه ها در آتش فتنه فرو ریختید !
ای مرگ بر گردنکشان امت ! ناهمرنگان احزاب ، طرد کنندگان قرآن ، تفهای شیطان ، تحریف کنندگان گفتار ، خاموش کنندگان سنت ها ..
به خدا که این بی وفایی در شما معروف و سابقه دار است ، رگ های شما به آن پیوند خورده و ریشه هایتان از آب گندیده نیرو گرفته .
شما ناپاکترین میوه اید برای باغبان گلوگیر و برای غاصب راحت الحلقوم و گوارایید.
هان ! لعنت خدا بر پیمان شکنان که میثاق ها را پس از استوار کردن می شکنند ، با این که خدا را کفیل و ضامن گرفته اند .
هان ! آن بی پدر « ابن زیاد » فرزند زنا زاده ما را بر سر دو راهی میخکوب کرده ؛ میان آتش و ذلت ، ما کجا و ذلت کجا ؟
نه خدا برای ما زبونی پسندد ، نه پیامبرش و نه مومنان ، و نه دامن های پاکی که ما را پرورده ، نه سرشت های غیرتمند ، نه رو حهای سربلندی که هیچ گاه مرگ عزیزان را بر طاعت فرومایگان نگزیند .
من با همین خاندان اندکم ، با وجود درندگی دشمن و عقب گرد دوست ، آماده کارزارم ، ولی این قوم پس از من بیش از آن که سازی پا در رکاب نهد و بر زین نشیند نپایند که آسیای جنگ بر سرشان بچرخد و گردن ها آویخته شود .
این وصیتی است که پدرم به من کرده ، شما تصمیم خود بگیرید و همه نیروها فراهم سازید و هر نقشه که دارید به کار بندید و هیچ مهلتم ندهید .
من به خدا پروردگار خود و شما ، توکل کرده ام ، هر جنبنده در قبضه قدرت اوست ، راه پروردگار من راست و استوار است .
دیده شده در تحف العقول ، ابن شعبه حرانی، ترجمه احمد جنتی ، ص ۵۳۱.( این گفتار را در کتب مقاتل به عنوان خطبه آن جناب در روز عاشورا خطاب به مردم کوفه نقل کرده اند و بسیار بعید به نظر می رسد که به عنوان نامه ادا شده باشد )
هیهات مناالذله
وجود مبارک حسین بن علی علیه السلام در تمام صحنه ها به تک تک اصحابشان فرمود که ما برای آن قیام کردیم که بشر را از لذت نجات دهیم ، هم ظالم ذلیل است هم مظلوم .
ظالم ذلیل است زیرا در اسارت غضب است ، مظلوم ذلیل است زیرا در اسارت ظالم است . ما آمدیم که ذلت را از جامعه بشری طرد کنیم ، ذلت زدایی کنیم و همینطور هم شد .
وقتی نوبت به خود سالار شهیدان رسید ، به ایشان گفتند فقط بگویید که ما حکومت اموی را قبول داریم . اما ایشان از همان مدینه فرمود هیهات منا الذله . در بین راه هم فرمود ، در کربلا هم فرمود و شعار رسمی آن حضرت این بود که « الَا وَإنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ: بَیْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه :یعنی ای اهل عالم بدانید حرامزاده فرزند حرامزاده مرا بین یک دوراهی قرار داده است: بین جنگ و پذیرش ذلت، بین شمشیر و ذلت پذیرش امر او. من ذلت نمیپذیرم چرا که پذیرش میل استکبار، ذلت است.» ما اهل ذلت نیستیم ، فرزندان و اصحابشان هم اهل ذلت نیستند ، ما این شهادت را استقبال می کنیم و چون اینچنین بود در مواقع حساس گریه نمی کردند ، حضرت زینب و امام سجاد علیهم السلام در جایی که جای سخنرانی بود ، گریه نمی کردند . فقط به عظمت ابی عبدالله و ادب نهضت ایشان و اصحابشان سخنرانی می کردند …
قسمتهایی از سخنرانی آیت الله جوادی آملی ، شنیده شده .
علی علیه السلام در قرآن
شیعه می تواند پیرامون موضوع وجود علی علیه السلام در میان ابرها ، و یا اینکه برق ابر تبسم علی و غرش آن صدای اوست دلیل بیاورد ؟ آن گونه که شیعه امامیه می گوید ؟
پاسخ :
اگر در سخن خدای تعالی که فرمود : « ما یلفظُ من قولٍ الا لَدیه رقیبٌ عتید: انسان هیچ سخنی را بر زبان نمی آورد مگر این که همان دم فرشته ای مراقب و آماده برای انجام ماموریت است ؛ سوره ق آیه 18» تدبر کنیم و یا وعده عذابی را خدا به هر بهتان زننده گناهکار بسیار عیبجویی که به سخن چینی آمد و شک می کند «هماز مشاءٍ بنیم : سوره قلم آیه11» تصدیق می نمود هرگز بهتان نمی زدند و خیر و صلاح خویش را تشخیص می داد و پاسخ سوال شیطانی خود را می داد و می گفت : چه زمانی شیعه امامیه ، قایل به تناسخ و حلول خدا در اشخاص ائمه بوده است ؟ و چه کسی قائل به وجود علی علیه السلام در ابر بوده و ….. تا این که نیاز به شاهدی از قرآن داشته باشد .
بله ! جمله « علی فی السحاب : علی در ابر است » سخن شیعه است به پیروی از پیامبر اکرم صلی الله . منتها سخن گویان کانون کینه آن را تحریف کرده و معنای آن را به گونه ای تاویل برده اند که چهره شیعه امامیه را تخریب نمایند .
حلبی در کتاب سیره می گوید : پیامبر صلی الله عمامه ای داشت که سحاب نامیده می شد و آن را به علی ابن ابی طالب پوشاند و گاهی علی - کرم الله وجهه_ آن را می پوشید و بر پیامبر وارد می شد و حضرت می فرمود : « اتاکم علی فی السحاب . علی در سحاب نزد شما آمد » یعنی عمامه ای که آن را پیامبر به ایشان هدیه کرده بود .
وی با این سخن به تاجگذاری در روز غدیر اشاره دارد . در روز غدیر صاحب خلافت بزرگ برای پادشاهی اسلام تعیین شده ، و به ولایت عهدی پیامبر رسید و بدین جهت سزاوار بود بنابر رسم شاهان و امرا تاجگذاری شود . ولی چون تاجهایی که از طلا و جواهرات ساخته می شد از رسوم و مختصات پادشاهان ایران بود ، و در بین عرب بدلی از آنها جز عمامه نبود ، و عمامه را جز بزرگان و اشراف نمی پوشند و بدین جهت از رسول خدا صلی الله نقل شد که فرمود : « العمائم تیجان العرب : عمامه ها تاج های عرب است .» این روایت را دیلمی نقل کرده و سیوطی در جامع صغیره آن را روایت صحیح دانسته ، و ابن اثیر نیز آن را در نهایه آورده .
بر این اساس رسول خدا صلی الله دراین روز بر سر مبارک علی عمامه گذاشت و این به نحوی بیانگر عظمت و جلال او بود ؛ . لذا در آن جمع بزرگ با دست مبارک خویش با عمامه خود که سحاب نام داشت بر سر او تاج گذاشت .
و در این کار اشاره ای است به این است که کسی با این عمامه تاج گذاری شده ؛ برای مقامی مانند مقام پیامبر صلی الله مهیا شده است جز این که او مبلغ دین پیامبر بوده و پس از وی جانشین او است .
دیده شده در کتاب الغدیر « علی علیه السلام در قرآن» ترجمه محمد حسن شفیعی شاهرودی .نشر میراث نبوی ؛ ص 86
جلوه های رفتاری امام جواد علیه السلام
عبادت و بندگی امام جواد علیه السلام
عبدالله بن زبیر می گوید : در مدینه بودم و امام جواد علیه السلام را می دیدم که هر روز به مسجد النبی می آمد ، در صحن مسجد به نزد قبر پیامبر صلی الله می رفت و بر پیامبر صلی الله سلام میکرد سپس به طرف خانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله بازمی گشت و نعلینش را از پایش بیرون می آورد و در آنجا نماز می خواند ، و این کار روش هر روز آن حضرت بود .
فرستادن پول به بستگان مستمند
ابوهاشم جعفری می گوید کهامامجواد علیه السلام سیصد دینار به من داد و به من فرمود : این پول را به یکی از پسر عموهایم « فلانی » بده و آگاه باش که لو به تو خواهر گفت « مرا به پیشه ور راهنمایی کن تا با این پول کالایی از او خریداری کنم » تو او را به پیشه ور راهنمایی کن .
ابوهاشم می گوید : من آن دینار را نزد او بردم به من گفت : « ای ابوهاشم مرا به پیشه وری راهنمایی کن تا با این چول از او کالایی خریداری کنم » و من او را به یک پیشه ور راهنمایی کردم .
توجه به نیازمندان
شتر چران مستضعفی دنبال کار می گشت ولی کاری پیدا نکرد . تنها امیدش این بود که اگر امام جواد علیه السلام از بی کاری او آگاه شود ، او را ناامید نمی کند . در این مورد با ابوهاشم جعفری که از شاگردان برجسته امام جواد علیه السلام بود ، صحبت کرد که اگر به حضور آن حضرت رفت ، به عرض ایشان برساند :« فلان ساربان ، بی کار است و دنبال کار می گردد ، برایش کاری را پیدا کن »
ابوهاشم می گوید : به این قصد به حضور امام جواد علیه السلام رفتم و دیدم با جماعتی مشغول غذا خوردن است ، فرصتی به دست نیامد تا در مورد سفارش ساربان صحبت کنم .
امام جواد علیه السلام رو به من کرد و فرمود : « بفرمایید جلو و از این غذا بخورید » و ایشان ظرف غذا را جلوی من گذاشت و فرمود : « بفرمایید بخورید » در همین هنگام بی آن که من در مورد ساربان سخنی بگویم ، یکی از غلامان خود را صدا زد و به او فرمود : « ساربانی هست که با ابوهشم نزد ما می آید ، او را پیش خود نگهدار و برای او کاری معین کن .»1
دعا برای برادر مومن
ابوهاشم می گوید : همراه امام جواد علیه السلام به باقی رفتیم . عرض کردم : « من اشتیاق زیاد به خوردن گل دارم ، برای من دعا کن تا این عادت زشت را ترک کنم » آن حضرت سکوت کرد بعد از چند روز با من ملاقات نمود و پرسید : « ای ابوهاشم ! آیا خداوند آن عادت تو رلا تغییر داد ؟
عرض کردم : « آری ! اکنون به قدری از گِل نفرت دارم که آن را از همه چیز بدتر می دانم .
کمک به مال باختگان
سهل بن زیاد می گوید : با گروهی برای انجام مراسم حج رهسپار مکه شدیم . در راه دزدها جلوی ما را گرفتند و هر چه داشتیم غارت نمودند . وقتی به مدینه رفتیم . در یکی از کوچه ها امام جواد علیه السلام را دیدم به خانه ایشان رفتم و ماجرای غارت را برای ایشان تعریف کردم . آن بزرگوار دستور داد برای من لباس آوردند و مقداری پول به من داد و فرمود : « این دینارها را بین همسفران خود به اندازه ای که از آنها غارت شده تقسیم کن » .
من آن دینارها را بین همسفرانم تقسیم کردم . به گونه ای که به همه آنها به اندازه آن چه از آنها غارت شده بود _ نه کم و نه زیاد _ رسید .2
لزوم شکر الهی
دعبل خزاعی « شاعر و مداح محبوب اهل بیت علیهم السلام » یک روز به محضر امام رضا علیه السلام آمد و امام علیه السلام دستور داد به او هدیه ای دادند . او هدیه را گرفت ولی به عنوان شکر خدا نگفت « الحمدالله » .
امام رضا علیه السلام با لحن سرزنش آمیز به او فرمود : « چرا حمد و سپاس نگفتی ؟ »
دعبل می گوید : پس از مدتی به محضر امام جواد علیه السلام رسیدم . دستور داد به من هدیه ای دادند . گفتم : الحمدالله .
امام جواد علیه السلام فرمود: « اکنون به خاطر تذکر پدرم ادب شدی .»3
1- ر.ک ، اصول کافی ، ج 1 ، ص 495
2- بحارالانوار ، ج 50 ، ص 44 .
3- دیده شده در کتاب گوهر جود ، نکاتی پیرامون مقام و منزلت امام جواد علیه السلام ، سید محمد رضا طباطبایی نسب ، موسسه تحقیقاتی نورالائمه . ص 124 تا 129 .
بدون محاکمه
کسانی که با دشمن همراهی می کنند یا دل به دشمن می دهند باید بدون اغماض با آنها برخورد کرد.
چگونگی حصر در زمان امیرالمومنین علیه السلام .
دکتر محمد حسین رجبی دوانی
۸:۴۶
مکارم اخلاق امام رضا علیه السلام
تواضع و فروتنی امام رضا
تواضع و فروتنی از صفات حمیده و خصال ستوده انسانی است که مخصوصا از صاحبان جاه و مقام بسیار مطلوب و پسندیده است ؛ خداوند متعال مردمی را که در زندگی خویش تواضع را مشی خود قرار داده اند بندگان مخصوص خود شمرده و آنان را در قرآن کریم ستوده است و می فرماید : «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَي الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً :بندگان ( خاص خداوند ) رحمان ، کسانی هستند که با آرامش و بی تکبّر بر زمین راه می روند و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند ( و سخنان نابخردانه گویند ) ، به آنها سلام می گویند ( و با بی اعتنایی و بزرگواری می گذرند )
از ابراهیم بن عباس روایت شده است که گفت : من هرگز ندیدم که حضرت ابوالحسن در تکلم کردن به کسی ستم کند و بد بگوید و ندیدم سخن کسی را قطع کند بلکه صبر می کرد تا او از سخن فارغ می شد بعد از آن تکلم می فرمود.
و هرگز ندیدم که پیش کسی نشسته باشد و پای خود را دراز کند .
و هرگز ندیدم که یکی از غلامان ومملوکان خود را دشنام دهد .
و هرگز ندیدم که در خندیدن قهقهه کند . بلکه خنده او تبسم بود و چون خلوت می شد و خوان طعام برای ایشان حاضر می شد جمیع غلامان و مملوکان خود حتی دربان و مهتر را بر سر سفره می نشاند .
دیده شده در کتاب امام رضا علیه السلام ، فضل الله کمپانی انتشارات مفید. ص ۲۴.