« حکم دوچرخه سواری بانوان | صفاتی که با گذر عمر جوان می شود » |
شعرحسینی
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین
با زبان اشک های بی صدا گفتم حسین
یاد تو شرط قبولی نمازم بوده است
در قنوت خویش قبل از ربنا گفتم حسین
در مناجات شب جمعه نمی دانم چه شد
خواستم بر لب برم نام خدا گفتم حسین
ماند هل من ناصرت بی پاسخ اما بارها
آمد از کرب و بلا لبیک تا گفتم حسین
نام زهرا را شنیدم هر کجا گفتم علی
نام زینب را شنیدم هر کجا گفتم حسین
کل ارض کربلا من تازه می فهمم چرا
در خراسان در نجف در سامرا گفتم حسین
عاشقی گفت آنچه میخواهد دل تنگت بگو
با دلی غمبار گفتم کربلا گفتم حسین
علی ذوالفقاری
فرم در حال بارگذاری ...