وداع با شهید والا مقام محسن حججی
وصیت نامه شهید محمود فرازنده نیا
آری من جوان بودم، غرق در گناه و معصیت و همیشه از خدا می خواستم که مرا ببخشد و هدایت کند. خداوند مرحمتی کرد و انقلاب اسلامی را به ما داد. به انقلاب علاقمند شدم و عاشق امام و دوست داشتم در این راه تلاش کنم. به همین جهت وارد انجمن اسلامی و بسیج شدم. آن قدر تلاش کردم تا بتوانم به جبهه بروم و با پیروزی اسلام، جانم را فدای اسلام کنم. با خدا عهد بستم که خدایا! من عزیزترین چیزی که دارم، یعنی جانم را فدای اسلام و قرآن می کنم.
آنقدر به جبهه می روم و می جنگم تا شهید شوم .
ای جوانان مبادا در غفلت بمیرید که علی الکبر امام حسین علیه السلام در راه حسین و با هدف شهید شد .
من با خدا عهد کردم که خدایا من عزیزترین چیزم یعنی جانم را فدای اسلام و قرآن می کنم .
سخنی دارم با خانواده عزیزم : از شما می خواهم که پشتیبان امام و ولایت فقیه باشید و همیشه یار و یاور انقلاب باشید .
خانواده عزیزم ؛ شهادت من نباید در شما سستی و لغزش ایجاد کند ؛ برداران نگذارید اسلحه من به زمین بیفتد و به دشمن فرصت و مهلت ندهید چون دشمنان همواره برایمان نقشه می کشند پس نگذارید دشمن به اسلام لطمه ای وارد کند.
حاج اصغر فرازنده نیا پدر شهید محمود فرازنده نیا نسخه ای از وصیت نامه فرزند خود را به ما هدیه کرد .
گفتگو با حاج علی اصغر فرازنده نیا پدر شهید محمود فرازنده نیا از شهدای آب باریک ورامین
از دوران کودکی فرزندتان برایمان بگویید.
محمود زمانی که مدرسه می رفتند به ایشان آقا مومن می گفتند و پیش نماز مسجد هم بودند وقتی که آقای خمینی می خواست بیاید ، با هم پای پیاده رفتیم حرم آقای عبدالعظیم علیه السلام و از شاه عبدالعظیم علیه السلام تا خودبهشت زهرا پیاده آمد .به شهادت هم بسیار علاقه داشت .
چه شد که اجازه دادید رفت جبهه؟
گفت می خواهم بروم جبهه و من هم اجازه دادم .
چند ساله بودند که به جبهه رفتند؟
13 سالش بود که به جبهه رفت و 16 سالش بود که در «عملیات کربلای ۲» در منطقه ی «حاج عمران» در شهریور سال ۱۳۶۵ شهید شد.
در مورد اخلاق ایشان کمی توضیح دهید.
بسیار مردم دار بود . آن موقع که قرار بود امام بیاید تمام کوچه را چراغانی می کرد . یادم هست ما 13 بدر می خواستیم برویم بیرون به ما می گفت : از خانواده شهدا خجالت بکشید .
در مورد نحوه شهادت ایشان کمی توضیح دهید.
آمدند به ما گفتند که مفقود شده است و ما سه روز تمام بیمارستان ها را گشتیم و بعد یک نفر به ما گفت که شهید شده است و همانجا دفنش کردند و جنازه اش را بعد ار 14 سال برای ما آوردند . بعد از 14 سال بدنش سالم بود . چکمه اش سالم بود .
هر وقت که بیکار بود می آمد کمک من کشاورزی می کرد و روز آخری که می خواست برود گفتم محمود فصل تابستان است کمک من کن ؛ گفت : بابا جان مملکت در خطر است من باید بروم جبهه کمک کنم و اگر شهید شدم ناراحتی نکنید .
تا به حال به خوابتان آمده است؟
خوابش را می بینم به من گفت از بابت من ناراحتی نکن… بنده برای پسرم حسینه و مسجد ساخته ام زینبیه ساخته ام او هم به من کمک می کند .
بسیار سپاسگذاریم که وقت خود را در اختیار ما گذاشتید
رهبرانقلاب: همين اينترنت و كانالهای اجتماعی و… اين شهيد حججی را هم احاطه كرده بود اما اين اينجوری از آب در آمد
۰۰:۵۷
تفدیم به روح بلند شهید حججی ها
یک عمر گفتند و گفتیم : خدایا ما را مدیون خون شهدا مکن….
حال اما امروز، با دیدن صحنه ی حلقوم بریده ات با دیدن آرامش لحظه ی جان دادنت ، با دیدن خون به ناحق ریخته ات ، شک دارم. شک دارم مدیون خونت نباشیم. شک دارم فردای قیامت مادرت دامانمان را نگیرد و بابت خون پسرش سوال پیچمان نکند.
خون تو بر ذمه ی ماست و جوانیت هم.
بگذر از ما…مایی که امروز جو زده و شور گرفته از تو دم می زنیم و فردا راهی غیر راهت را ادمه می دهیم.
بگذر از ما و دین داری امان.تو برای ماندن نام اسلامی که ما از آن دم میزنیم از خونت گذشتی و ما در عمل به دستوراتش وامانده ایم.
بگذار آن حرامیان هم، این دو روز را خوش باشند. بگذار تا عمر دارند بنشینند و از فتح الفتوح سرت رجزها بخوانند ،بگذار قصه ی رگ های بریده ات را چند صباحی با آب و تاب برای یکدیگر روایت کنند.
اینان حواسشان نیست؛ یادشان رفته روزی پدرانشان هم برای برد دو روزه ی دنیا و رسیدن به مقام بریدن راس ارباب کائنات چه جور دست و پا زده اند.یادشان رفته پدران حرامی تر از خودشان هم روزی برای آنکه نامی از حسین بن علی (علیه السلام) برده نشود به بریدن سر اکتفا نکرده،اسب های تازه نفس آوردند و نعل های نو.
حال اما چه شد؟نام ننگین آنها ورد زبان هاست یا اعجاب اربعین حسین(علیه السلام) ما.
بلند آوازه باد نامت.. پاسدار نامدار وطن!
بلند آوازه باد نامت.. که نه تنها نام خود که نام تمامی شهدای مظلوم مدافع حرم را بر زبان ها نشاندی.
بگذار بگویند: طبع خاک سرد است اما گرمی خونت مزاج خاک را تغییر خواهد داد، تو فراموش نخواهی شد همان طور که اربابت فراموش نشد.جاری خون تو و باران چشمهای ما طوفانی به پا خواهد کرد، دیدنی!!
طوفانی که با خود زخم زبان های مرفهین وطنی و جاهلان خودی که هیچ، تمام زخمه های تکفیری و سلفی و صهیونیستی را با خود خواهد شست.
دور نیست آن روز و این را تو بهتر می دانی.تو که بر بلندای جهان جای گرفته ای و به این همه حقارت دنیای ما می خندی.
بلند نامدار ایران! از بالاترین نقطه عرش دعایمان کن که محتاج دعای به یقین مستجاب توئیم.
نوشته شده به قلم م.رمضانی (طلبه)
نجفِ آباد
بنام شاه نجف ، گر کنند آبادی
نهند بر لب طفلان رَه ،تبسم و شادی
هزار کاظمی و خرازی خندان
کنند شاگردی محسن اش ، به استادی
وگر بنا کنند شهر را ، نجف آباد
براه دُخت علی سردهند خیل آبادی
بتان یانکی و غرب اش ،هماره در لرزش
ز پتک سرو قدان نجف آباد ی
خوشا ،بحال چنین شهر شورآور
خوشا سری که درخشد زتیغ بیدادی
به افتخار شجاعان خویش ، خرسندند
بنام نامی شان ، ثبت گشته ، آزادی
برای عشق عزیزان ، حجج مخواهی هان
که سر بپای عشق نهادند به استادی
کنون زبت شکنانش ،خبر رسان چو ابراهیم
تبر به بت زدنش ،چه شیرین بوَد به فرهادی
ابراهیم ابراهیمی ۹۶/۵/۲۱
حجج
مرا چشمی است خون افشان ازآن چشمان آهوئی
مرا دل خون شده آن دم ،ازآن دیدار دلجوئی
اگرچه ،محسنی جانا ، حجج در روی تو ، پنهان
عجب سیما ، عجب چشمی ، کدامین گل ،تو می بوئی ؟؟
کجا بادست بسته ، ره گشودی با رُخ زردت ؟؟
زدیدار حبیبان گو ،چه می پائی ؟ چه می پوئی؟؟
هزاران کشته در کوی ات ، سرت بر سر،درخشان باد
هزاران خیل سرگردان ،که چنگ آرند گیسویی
دلم خونین زدست تو ، که سر در ره نهادی ، چون ؟؟
به مینایم ، تو مینا آر ، چنانچه خویش مینوئی
اگر تیز است شمشیر اش ،ز شمر روزباکی نیست
بگو در سر ،چه سرّی هست ؟ حسین وش را ، چه می گوئی ؟؟
من آن سر ، داده ام قبلا ، که ره با پای سر رفتم
ازین تن ،خون دل برخواه ، ازین تن ،سرچه می جوئی؟
مرا عشقی است بی پایان ، درا ین ملک و در این سامان
حسین و زینب و بوفضل ، وفا و عشق و دلجویی
من ، اندر عرصه عشق اش ، نه کس باشم که یک مورم
مرا گر قصد دیدار است ؟ ببین در عرصه اش ، موئی
زیانکی و ز غرب پَست ، طلب کن خونبهای من
تو با تیغ علی، برَ زن ، جدا کن سر ، چوپهلوئی
چو ابراهیم ،تبر برگیر که بت ها،خیل ورنگین اند
زخون بت تراشان اش ،بپاکن ، بِرکه وجوئی
ابراهیم ابراهیمی. ۲۰ /۵ /۹۶
اگر از جنگ خسته شده اید بروید ؛ سخنان سربازان دیروز برای سربازان امروز …
نکند ما هم حس کنیم کارمان جنگیدن است ؟
اگر از جنگ خسته شدید بروید ، هر کس خسته شده و نمی خواهد بجنگد برود …
ما می خواهیم به آخر جنگ برسیم ، جوی در بین ما به وجود آمده است که از مرگ می ترسیم ؛ این جو را باید یک انقلابی کرد و عوضش کرد ….
نقاط قوت ما در عملیات های گذشته چه بوده ؟ شناسایی خوبمان بوده ، شناسایی نقاط ضعف دشمن ، تلاش واقعی تمامی نفرات برای این که کار به مرحله ثمر برسد …
اگر از جنگ خسته شده اید و نمی توانید بجنگید ، اگر مسأله دارید ؛ این مسائل را حل کنید ، چه طرحی دارید که خرق عادت شود و معجزه شود ( تا کار انجام شود ) این چه بدبختی است که ما را گرفته است ؟
صدای شهید حسن باقری
۴:۴۷
دیدار خانوادههای شهدای مرزبانی و مدافع حرم با رهبر انقلاب
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر امروز (یکشنبه) در دیدار جمعی از خانوادههای شهدای مدافع حرم و شهدای مرزبان، با تأکید بر اینکه شهدا حق حیات بر این کشور دارند و همه مردم و مسئولان باید خود را زیر بار منت شهدا و خانواده شهدا بدانند، به سخنان خصمانه و تهدیدآمیز اخیر مقامات آمریکایی اشاره کردند و با گزافه خواندن آن، گفتند: دولتمردان آمریکایی از ابتدای پیروزی انقلاب همواره به دنبال تغییر نظام جمهوری اسلامی بوده اند اما نخواهند توانست به ملت ایران سیلی بزنند بلکه این ملت است که به آنها سیلی خواهد زد.
حضرت آیتالله خامنهای در ابتدای این دیدار، مفهوم «شهادت» را مقولهای عمیق و دارای معانی بلند و یک معامله پرسود با خداوند متعال خواندند و افزودند: شهادت یک «مرگ تاجرانه» است و در این معامله، خداوند جان انسان را که ضایعشدنی و از بینرفتنی است، در مقابل سعادت ابدی خریداری میکند و شهید به مقامی میرسد که قدرت شفاعت پیدا میکند.
ایشان، صبر و استقامت خانواده شهدا در مصیبت از دست دادن نزدیکترین افراد خود را، یک ارزش بسیار والا دانستند و خاطرنشان کردند: عوامل اصلی حفظ انقلاب اسلامی و قدرت آن، مفاهیم و ارزشهای عظیمی همچون «شهادت، جهاد و صبر و استقامت خانواده های شهدا» است و دشمن تلاش دارد تا این ارزشها را از جامعه بگیرد و متأسفانه برخی نیز در این چارچوب قلمفرسایی میکنند.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به بقای نظام اسلامی با وجود مواجهه با دشمنی های سخت، گفتند: گزافهگوییهای رئیس جمهور آمریکا موضوع جدیدی نیست زیرا نظام اسلامی از ابتدا با توطئه های گوناگونی مواجه بوده است اما بدخواهان ملت ایران هیچ غلطی نتوانسته اند بکنند.
حضرت آیتالله خامنهای تأکید کردند: آن زمانی که نظام اسلامی یک نهال تازهروییده و نحیف بود، نتوانستند به آن آسیبی برسانند، چه برسد به اکنون که این نظام به یک درخت تناور تبدیل شده است.
ایشان با اشاره به سخنان اخیر مقامات آمریکایی مبنی بر تلاش برای تغییر نظام اسلامی خطاب به آنها گفتند: در طول ۳۸ سال گذشته، چه زمانی بوده که شما نمی خواستید نظام اسلامی را تغییر دهید، اما همواره سرتان به سنگ خورده است و از این پس هم همینگونه خواهد بود.
رهبر انقلاب اسلامی، مقامات جدید کاخ سفید را بیتجربه و تازهکار خواندند و تأکید کردند: این افراد بیتجربه، ملت و مسئولان ایران را نشناخته اند و هنگامی که تو دهنی بخورند، آن زمان متوجه خواهند شد، حساب و کتاب چیست!
حضرت آیتالله خامنهای افزودند: سردمداران آمریکا، از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در تلاش برای ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی ایران بودند، اما کسانی که چنین حسرتی داشتند، این آرزو را به گور بردند و از این پس نیز همینگونه خواهد بود.
ایشان تأکید کردند: همه اعم از دشمنان، دوستان با اخلاص و دوستانی که برخی مواقع دلشان می لرزد، بدانند جمهوری اسلامی مستحکم و با اقتدار کامل ایستاده و دشمنان نمی توانند به ملت ایران سیلی بزنند بلکه ملت به آنها سیلی خواهد زد.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه ارزش شهدا باید در جامعه معلوم باشد، در تجلیل از نقش شهیدان مدافع حرم گفتند: اگر شهیدان مدافع حرم نبودند، امروز باید با «عناصرِ فتنهگر، خبیث و دشمن اهلبیت(ع)» در شهرهای ایران میجنگیدیم، زیرا آنان قصد داشتند از مرزهای عراق وارد ایران شوند اما جلوی آنها گرفته شد و تار و مار شدند و اکنون نیز در عراق و سوریه بهطور کامل در حال ریشهکن شدن هستند.
حضرت آیتالله خامنهای، امنیتِ کنونی کشور را مرهون مدافعان حرم و مدافعان مرزهای ایران دانستند و افزودند: امنیت مرزها و شهرهای کشور به برکت تلاشهای مرزدارانی است که با همه وجود از ایران دفاع، و همچنین از ورود مواد مخدر جلوگیری میکنند، البته این تلاشها بهخوبی دیده نمیشود و مرزداران و شهدای مرزی، مظلوم هستند.
ایشان، شهیدانِ فعالیتهای امنیتی و اطلاعاتی را از جمله دیگر فداکاران در تأمین امنیت و جلوگیری از اقدامات تروریستی و کشتهشدن مردم بیگناه خواندند و گفتند: خدمت به کشور فقط تأمین آب و نان نیست بلکه بالاتر از آن، تأمین امنیت است و شهیدان و مدافعان حرم و مرزها و شهرهای کشور، با تأمین امنیت، حق حیات بر گردن کشور دارند.
حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر لزوم قدردانی از شهیدان و خانوادههای آنان، خاطرنشان کردند: همه زیر بار منت شهیدان هستیم و هر کس در جهت فراموش شدن یاد شهیدان یا اهانت و بیاعتنایی به خانوادههای آنان کاری انجام دهد، در واقع به کشور خیانت کرده است.
در پایان این دیدار، نماز مغرب و عشاء به امامت رهبر انقلاب اسلامی اقامه شد و حاضران روزه خود را همراه با ایشان افطار کردند
دیدار با خانواده شهید مدافع حرم مهدی حیدری
ضمن عرض سلام بفرمایید خودتان را معرفی کنید و از شروع ازدواجتان با شهید برایمان صحبت کنید ؟
هانیه مالمیر همسر شهید مهدی حیدری . منزل پدرشهید در نزدیکی و همسایگی منزل ما بود و یک روز مادر ایشان به عنوان سرزدن به منزل ما آمدند و از پدر و مادرم مرا خواستگاری کردند .
ملاک شما برای ازدواج چه بود ؟
ابتدا ایشان شروع کردند به صحبت کردن و از من پرسیدند که : از کی چادر سر می کنی ؟ و من گفتم از بچگی و هیچ مشکلی با حجاب ندارم چون پدرم روی ما بسیار حساس بود . و بعد ایشان از خودشان صحبت کردند و گفتند من حقوقم کم است ؛ ماموریت می روم ؛ حتی ممکن است شهادت هم در پیش باشد . همه این مشکلات در زندگی من خواهد بود . در مورد نماز اول وقت صحبت کردند و گفتند که با درس خواندن من مشکل ندارد و حتی مشکل هم با سر کار رفتن ندارم ملاک من برای ازدواج ایمان ایشان بود و این که خانواده دار بودند .
فرزندتان بی تابی پدر را نمی کند ؟
محمد مهدی بسیار پسر عاقلی است و هیچ وقت به من نمی گوید بابا را می خواهم ولی همیشه نگران این موضوع هستم که بگوید بابای من چرا رفت ! و هر وقت که دلتنگ می شود مداحی و فیلم و عکس های آقا مهدی را نگاه می کند . بغض می کند ولی سعی می کند گریه نکند .همیشه هم می گوید ما خودمان زندگی داریم من مرد شده ام و ما از هیچ چیز نمی ترسیم .
از اخلاق شهید حیدری بگویید.
ایشان بسیار صبور بود و هیچ مشکلی از نظر اخلاقی نداشت . هیچ گاه مرا به کاری مجبور نمی کرد و همیشه می گفت برای کارهایی که می خواهی انجام دهی بایدی در کار نیست اگر دوست داری انجام بده . ایشان خادم افتخاری حرم حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام بود . و جزو مهندسین قرارگاه خاتم الانبیا بودند .
نحوه شهادت آقا مهدی را اگر اذیت نمی شوید برای ما بگویید .
آقا مهدی وقتی خواستند بروند سوریه 40 روز مرخصی گرفتند و در حال مرخصی به سوریه رفتند .در خانطومان ساعت 9 صبح به تک تیر انداز به پشت سرایشان تیر می زند و داعش ایشان را به عنوان تله نگه می دارد و ایشان تا 4 بعدالظهر زنده بودند و دوستانش می گفتند که وقتی فریاد می زدیم مهدی جان خوبی . حرف نمی توانست بزند فقط صدای خرخر یازهرا سلام الله را می شنیدیم و با دست اشاره می کرد که نیایید سمت من و ایشان ساعت 4 بعداز ظهر شهید شدند .جسم ایشان را بعد از 4 ماه برای ما آوردند و البته خیلی از جسم ایشان هم نیامد .