« آیا می دانید هر کلیک شما به تل آویو ارسال می شود؟ | گوشواره شاهد می شود... » |
عاقبت ترك امر به معروف و نهی از منکر
امام باقر علیه السلام(ع) به خاطر این که ما مسأله امر به معروف و وجود این تکلیف بزرگ را فراموش نکنیم و براي ما انگیزه دیگري باشد که حتماً به این وظیفه عمل کنیم، داستانی را نقل میکنند « قال أَبُوجَعْفَر علیه السلام: أَوْحی اللَّهُ اِلی شُعَیب النَّبی علیهالسّلام» حضرت باقر (ع) می فرمایند خدا به حضرت شعیب علیه السّلام وحی کرد که من صد هزار نفر از قوم تو را هلاك خواهم کرد، چهل هزار نفر از آنها اهل مصیبت و گناه و شصت هزار نفر هم از خوبان هستند. حضرت شعیب (ع) تعجب کرد، و گفت کسانی که اهل گناه هستند، بسیار خوب، حق آنها همین است که عذاب شوند، اما خوبان چرا «أَوْحی اللَّهُ اِلی شُعَیب النَّبی علیه السّلام: إنّی لَمُعْذِّبٌ مَنْ قَوْمِکَ مِئَۀَ اَلْف» صدهزار نفر از قوم تو را عذاب خواهم کرد.« اَرْبَعینَ اَلْفاً مِنْ شِرارِهِم » از این صد هزارنفر، چهل هزار نفر از بدکاران هستند« وَ سِتّینَ اَلْفاً مِنْ خیارِهم »و شصت هزار نفر هم از خوبان هستند «فَقالَ یا رَبِّ هؤُلاءِ الْاَشْرار فَما بالُ الْاَخْیار » اشرار مستحق عذاب هستند، اما چرا اخیار عذاب میشوند ؟ «فَأَوْحی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اِلَیه: اِنَّهُمْ داهَنُوا أَهْلَ الْمَعاصی وَ لَمْ یغْضِ بُوا لِغَضَبی» خوبان را عقاب میکنم به خاطر این که با اهل معصیت مداهنه کردند. میدانید مداهنه یعنی چه؟ یعنی ماست مالی کردن شیر مالی کردن،سازش کردن، شتر دیدي، ندیدي ! « مداهنه »از ماده « دُهن » و به معنی روغن مالی کردن است.چون میخواهند اصطکاك بین افراد به وجود نیاید، با هم گل بگویند و گل بشنوند، لذا کاري ندارند که طرف مقابل اهل چه گناهی است؟ به این نوع رفتار مداهنه میگویند. گناه این شخصیت هزار نفر خوبان که بنا است عذاب شوند این است که با اهل معصیت با نرمی و سازش رفتار میکنند و نسبت به اهل معصیت امر به معروف و نهی از منکر انجام نمیدهند«وَ لَمْ یغْضِبُوا لِغَضَبی»در موردي که من غضب بر مردم داشتم اینها غضب نکردند. غضب کردن هم واجب است. . اگر انسان در بعضی موارد غضب نکند، خدا او را عذاب میدهد. عجب! اسلام که تماماً دین محبت و رأفت و رحمت است! پس چرا خداوند میفرمایدچون شصت هزار نفر از خوبان به خاطر من غضب نکردند، آنها را هم عذاب خواهم کرد؟ معلوم میشود که ما در بعضی از مواردباید اهل غضب هم باشیم. همیشه با نرمی و لبخند نمیشود زندگی کرد. خدا هم اینگونه از ما نخواسته است. در بعضی موارد یعنی با پرخاش با آنها حرف بزنید. بعضیها از بنده سؤال میکنند که« چرا گاهی در منبر یا سخنرانیها عصبانی میشوید؟ »آیا جواب را گرفتید؟ من جواب سؤال را نمیدهم؛امام باقر علیه السلام جواب شما را در این روایت داد. اجازه دهید چند حدیث دیگر هم بخوانم« عَنْ أَبی عَبْدِاللَّه علیه السّلام » « قالَ، قالَ أَمیرُالمؤْمِنین علیه السّلام » امام صادق (ع) از جدش امیرالمؤمنین (ع) نقل میکند که فرمود
«أَدْنی الْاِنْکارِ أَنْ یلْقی أَهْلَ الْمَعاصی بِوُجُوهٍ مُکْفَهِرَّة1»اگر در مقام نهی از منکر هیچ کاري نمیتوانید انجام دهید، حداقل در برابر گناهکار اخم کنید وعبوس شوید. این تکلیف دیگر از هیچ کس برداشته نشده است. مگر این که مهربانی تاکتیکی باشد. یعنی با توجه به این که میدانید کسی اشتباه کرده است، اما چون میخواهید او را راهنمایی کنید، حتی ممکن است او را براي مهمانی به خانه دعوت کرده و با او به مهربانی رفتار کنید، و حتی به او کمک مالی هم بکنید. این برخورد حساب جداگانهاي دارد و تاکتیکی براي هدایت افراداست. پس باید با آن اهل معاصی که گستاخانه و با پررویی میگویند به تو چه! میگویند آزادي است! میگویند دلمان میخواهد!باید با این افراد با ترشرویی و پرخاشگري صحبت کنیم البته اگر قدرت داشته باشید. اگر فردا شما را به جرم توهین و شهروندان جلب نکنند! روایت دیگري هست که آن را نیز بخوانم«عَنْ أَبی عَبْدِاللَّه علیه السّلام اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَ مَلَکَینَ اِلی أَهْلِ مَدینَۀٍ لِیقَلَّباهاعَلی أَهْلِها فَلَمَّا اِنْتَهَیا اِلی الْمَدینَۀَ وَجَدا رَجُلًا یدْعُو اللَّهَ وَ یتَضَرَّعُ فَقَالَ أَحَدُ الْمَلکَینِ لِصاحِبِهِ أَما تَري هذا الدَّاعی؟ فَقالَ قَدْ رَأَیتُهُ وَلکِنْ اِمْضِ لَما أَمَرَ بِهِ رَبّی فَقالَ لا وَلکِنْ لا أُحَدِّثُ شَیئاً حَتَّی اُراجِعَ رَبّی فَعادَ اِلی اللَّهِ تَبارَكَ وَ تَعالی فَقالَ یا رَبِّ اِنّی اِنْتَهَیتُ اَلی الْمَدینَۀَ فَوَجَ دْتُ عَبْدُكَ فُلاناً یدْعُوكَ وَ یتَضرَّعُ اِلَیکَ فَقالَ اِمْضِ بِما أَمَرْتُکَ بِهِ فَاِنَّ ذا رَجُلٌ لَمْ یتَمَعَّرْ وَجْهُهُ غَیظاً لی قَطُّ2 » حضرت (ع) می فرمایند خدا دو فرشته را فرستاد تا شهري را زیر و رو کنند. گاهی عذابهاي خدا این چنین است. مثل قوم لوط که فرشتگان به امر خداوند براي عذاب ایشان، شهر را زیر و رو کردند. خداوند دو فرشته را براي عذاب مردم این شهر فرستاد، زیراافراد ساکن در شهر گروهی گستاخ و متجاهر به فسق بودند، و این افراد به هیچ وجه توبه نمی کردند و دست از گناهشان برنمیداشتند. خدا دو ملک را فرستاد تا شهر آنها را زیر و رو کنند. این دو ملک وقتی آمدند، دیدند در میان مردم، مردم مقدسی است که خیلی اهل دعا و گریه و مناجات است. یکی از فرشتگان به دیگري گفت من جرأت ندارم این آدم اهل عبادت را عذاب کنم و شهر را بر سر او زیر و رو کنم. برویم یک بار دیگر از خداوند سؤال کنیم. ملک دیگر گفت وظیفه ي خود را انجام بده.
ملک اول گفت میترسم فرمان عوض شده باشد، شاید این طوري به ذهن او آمده بود که هنگامی که امر از جانب خداوند صادرشده بود، زمانی بوده که هنوز این فرد عابد توبه نکرده بود، در خلالی که امر به عذاب شهر صادر میشد، ممکن است این عابدتوبه کرده باشد. شاید تکلیف عوض شده باشد. باید مجدداً سؤال کنم. لذا آن ملک برگشت و از خدا سؤال کرد که من به آن شهررفتم تا وظیفه ام را انجام دهم، ولی دیدم فردي مشغول عبادت و تضرع است. آیا باید به تکلیف عمل کنیم یا تکلیف عوض شده است؟ خداوند گفت تکلیف به حال خود باقی است، بروید و شهر را خراب کنید. بعد خود خدا علت این را بیان میکند که چرا باید همین آدمی که اهل عبادت است، نیز مشمول عذاب شود .« فَاِنَّ ذا رَجلٌ لَمْ یتَمَعَّرْ وَجْهُهُ غَیظاً لی قَطُّ » . درست است که این فرداهل عبادت و دعا است، اما هیچ وقت رنگ صورتش به خاطر غیظ و غضب براي خدا تغییر نکرده است. یعنی این فرد با توجه به این که گناه اهالی شهر را دیده است، اما رنگ او به خاطر خشم بر گناه عوض نشده است، به خاطر این که براي خدا تغییر حال براي او پیدا نشده بود، و خشم و غضب نکرده بود، باید در کنار افراد دیگر او هم عذاب شود.
————————————————————————————————————————
1) تهذیب الاصول،ج 6، ص 176 ، باب 22 ، روایت 5
2)اصول کافی، ج 5، ص 58 ، روایت 8 .
آذرخشی دیگر از آسمان کربلا (مجموعه سخنرانیهاي محمدتقی مصباح یزدي)
فرم در حال بارگذاری ...