انسان به چه چیزی پناه می برد؟
﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ٭ مَلِكِ النَّاسِ ٭ إِلهِ النَّاسِ﴾؛
انسان وقتي مشکلي پيدا کرد اول به وليّ خود و به راهنماي خود و به سرپرست و مدير و مدبّر خود پناهنده ميشود و اگر مشکل او از آن راه حل نشد به حاکم مملکت، سلطان مملکت، امين مملکت، امير مملکت پناهنده ميشود.
و اگر کاري از مسئولان و مديران و مدبّران زميني به ثمر نرسيد، به «ربّ العالمين» که ﴿إِلهِ النَّاسِ﴾ است پناهنده ميشود.
انسان دلشکسته که از هر جايي محروم و ممنوع است به خدا پناهنده ميشود.
در اين سوره مبارکه اين تثليث رعايت شده است که در حقيقت توحيد است که به صورت تثليث تجلّي کرده است.
بهترین راهها برای رهایی از مشکلات
آیت الله بهاء الدینی می فرمایند : ما تجربۀ زیادی به دست آورده ایم و وجدان نموده ایم که برای رهایی از مشکلات، راههایی هست که بهترین راههایی که آنها را خود حس کرده ایم و به کمک آنها به حاجت هایمان رسیده ایم ، چهار چیز است
۱_ نذر کردن گوسفند برای فقرا
۲_خواندن حدیث کساء به صورت پی در پی
۳_پرداختن صدقه
۴_ ختم صلوات
همچنین مرحوم حاج اسماعیل دولابی می فرمایند : « حدیث کساء مربوط به قرب است و بهشت پایین تر ازقرب است. با خواندن این حدیث، قلوب شیعیان و دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) به قرب می رسد و سپس باز می گردد. اگر خواندن این حدیث تکرار شود و استمرار در خواندن آن باشد، آنقدر این رفت و برگشت تکرار می شود تا زمانی که قلوب شیعیان، دیگر بازنگردد و برای همیشه در قرب باقی بماند.»
محمد لک علی آبادی شهرۀ آفاق « شرح کلمات عرفانی آیت الله بهاء الدینی » قم ، نشر هنارس ، چاپ دوم ، ۱۳۹۰ ، ص ۱۲۴
زمانه خوب است ، ما بد مردمانی هستیم
امام صادق علیه السلام فرمودند:
إِذَا أذْنَبَ الرَّجُلُ خَرَجَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةٌ سَوْدَاءُ فَإِنْ تَابَ انْمَحَتْ وَ إِنْ زَادَ زَادَتْ حَتَّى تَغْلِبَ عَلَى قَلْبِهِ فَلَا يُفْلِحُ بَعْدَهَا أبَداً؛ ( كافي، ج ۳، ص ۲۷۱.)
هر گاه کسی گناهی بکند در قلب او سیاهیای پیدا میشود. اگر از آن گناه توبه کرد؛ آن سیاهی محو میشود؛ اما اگر باز گناه کرد، آن سیاهی آنقدر زیاد میشود، تا اینکه تمام قلب را میگیرد. [که در این صورت] آن شخص دیگر رستگار نمیشود.
از خدا بخواهیم که توفیق بندگی به ما بدهد، تا این ولایتی که با گِل ما سرشته شده است ثابت بماند. این دعا را بعد از نمازهای خود بکنید. خدا میداند زمانه، خوب زمانهای نیست. البته زمانه خوب است؛ ولی ما خوب مردمانی نیستیم. هوا خیلی ظلمانی است. ظلمت معصیت، همه جا را گرفته است. خدا رحم کند! همین مجالس و محافل حسینی است که دفع بلا و نزول عذاب از ما میکند. انسان میتواند خود را یک مقداری کنترل کند یا حداقل توبه و انابه کند، تا آثار مخرب گناه، دامن ما و اجتماع را نگیرد.
حداقل ماهی یک بار دعای کمیل را بخوانیم و تضرّع و زاری کنیم و از گذشتة خودمان نادم و پشیمان باشیم، تا آن نور ولایتی که در وجود ما است -انشاءالله- محفوظ بماند.
نکات اخلاقی ، استاد آيت الله ناصري
خنده دل
اميدوارم آنقدر پاك شده باشيد و بخشيده شده باشيد كه هر وقت الله اكبر ميگوييد خدا را همه جا ببينيد. همه جا با خدای خود راه برويد. انشاءالله اينها همه در قلب شماست. چند مرتبه كه عمل كردی خدا درش را به سوی شما باز میكند.
قلب انسان مثل غنچه گل است؛ وقتی مقابل آفتاب قرار میگيرد باز میشود و بعد از آن عطرش پراكنده میشود. قلب مؤمن وقتی ذكر خدا میكند مثل غنچه باز میشود. وقتی باز شد خندان میشود و خودش را به باغبان نشان میدهد. وقتی باغبان به آن آب ندهد سرش را پايين میاندازد يعنی من تشنهام.
محمّد و آل محمّد(صلی الله علیه و آله) باغبانند، به موقع آب میدهند. اگر زياد آب بدهند گل خراب میشود، اگر هيچگاه آب ندهند خشك میشود. اين كار را نمیكنند، بلكه به اندازه آب میدهند. وقتی آب میدهند شنگول میشود و شكر خدا میكند. همينكه خودش را نشان میدهد شكر است. يعنی دست شما درد نكند.
طوبای محبّت کتاب یک ، مجلس نهم ، صفحه ۹۳ نکات اخلاقی حاج اسماعیل دولابی
هیچوقت در دین، مقلّدپروری بهمعنای «کنارگذاشتنِ فهم و فکر» نداریم!
راهنمایی امام، جلوی عقل ما را نمیگیرد بلکه آنرا فعال کرده و تفکر ما را جهت میدهد
یکی از نیازهای ما این است که ما به یک هدایتکننده، معلم و راهبلد نیاز داریم. لذا یکی از کارهای مهم امام و ولیّ خدا هدایتکردن و راهنماییکردن ما است.
وقتی از «نیاز انسان به راهنمایی و علم پیامبر و امام» بحث میشود، خیلیها میگویند که «انسان با عقل خودش میتواند همهچیز را بفهمد» اولیاء خدا هم این را انکار نمیکنند و اتفاقاً عقل انسان را وادار به فعالیت میکنند.
معلمی و راهنما بودنِ امام بهگونهای است که جلوی عقل ما را نمیگیرد بلکه عقل ما را فعال میکند و تفکر ما را جهت میدهد. اینطور نیست که همهچیز را حاضر و آماده بهدست ما بدهد، بلکه راهنمایی او بهگونهای است که ما را به تفکر وادار میکند. ببینید در قرآن چقدر بر تفکر، تدبر و تفقّه (فهم عمیق) تأکید شده است!
امام مثل استاد راهنما، نقش ایفا میکند. نقش استاد راهنما در دانشگاه این است که دانشجو را به دانشمند تبدیل کند، نه اینکه جلوی دانش و تفکر دانشجو را بگیرد. آگاهیهایی که اولیاء خدا به ما میدهند، در واقع برای اندیشه و عقل ما نقش فعالکننده را دارند. برای اینکه فکر ما را به کار بیندازد و ما شروع میکنیم به اینکه با تفکر خودمان، پیش برویم.
ما هیچوقت در دینمان مقلدپروری به این معنا نداریم که «شما خودتان هیچ چیزی نفهمید بلکه یک کسی بهجای شما همهچیز را میفهمد و به شما میگوید و شما باید اجرا کنید!» اصلاً در دین چنین چیزی نیست!
نیاز ما به راهنما، اصلاً معنایش این نیست که «یککسی بداند و ما ندانیم و ما طبق داناییهای او رفتار کنیم و دیگر تفکر هم لازم نباشد!» این تهمت رذیلانهای است که بعضیها به دین و علوم دینی میزنند و گاهی هم این اتهام در جامعه جا افتاده است، به همین دلیل در برخی از مجامع علمی، دینگریزی و فرار از کلام وحی و سخن پیامبر(ص) و اولیاء خدا وجود دارد.
حجت الاسلام علیرضا پناهیان ، حرم امام رضا - ۹۹.۰۲.۱۶
ذکرهایی برای غلبه بر نفس
شیخ رجبعلی خیاط به تاثیر چند ذکر ، برای غلبه بر نفس ، تامی داشت ؛
۱_ مداومت بر ذکر « لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم »
۲_ ذکر « یا دائم ، یا قائم »
۳_ برای سرکوبی نفس های سرکش ، صبح و شب سیزده بار یا یکصد بار ، گفتن ذکر « الهم لک الحمد و الیک المشتکی و انت المستعان »
۴_ هر شب گفتن یکصد بار ذکر « یا زکیُ الطاهر من کل آفهِ بقدسه»
کیمیای محبت ، محمدی ری شهری ، نشر دارالحدیث ، ص ۱۸۹.
از خدا چه بخواهیم ؟
یکی از مسایل مهم در دعا ، این است که نیایشگر بداند در راز و نیاز با خدا چه بگوید و از او چه بخواهد .
جناب شیخ رجبعلی خیاط ، ضمن شرح ادعیه ، با تکیه بر جملاتی مانند « یا غایه آمالِ العارفین » و « یا نعیمی و جنتی و یا دنیایّ و آخرتی » و امثال آن می فرمود :
« رفقا ! زرنگی را از امامتان یاد بگیرید ، ببینید امام چگونه با خدا راز و نیاز می کند : من آمده ام به پناه تو . آمده ام خودم را به تو بچسبانم . آند ام تو را در آغوش بگیرم . من تو را می خواهم »
جناب شیخ می گفت :
« خدایا ! اینها را مقدمه وصل خود قرار بده »
« فقط باید خدا را بخواهید و هر کاری می کنید ، فقط برای او انجام دهید . عاشق خود او باشید و حتی برای ثواب هم او را عبادت نکنید »
کیمیای محبت ، محمد ری شهری ، نشر دارالحدیث ، ص ۱۹۷ .
نشانه ای جالب از اینکه در عصر ظهور هستیم
عصر و زمانه ما
نمودارهایی که از خصوصیات عصر و زمان ما رسم میشود، همان امتی را نشان میدهد که حضرت حجت علیه السلام انتظارش را میکشید تا ظهور کند.
قبرستان «دار السلام شیراز» سابقه هزار ساله از دوره دیلمیان دارد. قبرستان «تخته فولاداصفهان» و «قبرستان تهران» همینطور.
در این هزار سال تعداد شهدای این قبرستانها یا هیچ است یا یکی دو تا.
چطور شده که در این عصر در بعضی از قبرستانها هزار شهید داریم؟ اینها نشان میدهد این امت همان امتی است که حضرت انتظارش را میکشید. اما ما چون زیاد میبینیم برایمان عادی شده است. این شهیدهایی که آمدهاند و هنوز هم میآیند نشانه این است که عصر ما با عصر هزار سال گذشته متفاوت است.
قسمتی از سخنان آیت الله حائری شیرازی
مجاهده !
اصلاً همین که انسان سلیقه ای عمل نکند خودش ریاضت است ؛ یعنی همین سلیقه ای عمل نکردن ، مجاهده با نفس است .
مانند همان کسی که گفتم : لَه لَه می زند ، آب هم هست ؛ امّا می گویند: نخور!
گرسنه است و بهترین غذا هم موجود است؛ امّا می گویند : نخور!
یا بیشتر از این مقدار نخور! لذا اینکه می گویم انسان باید استاد داشته باشد ، به همین دلیل است.
استاد این ظرفیت ها را تشخیص می دهد. استاد ما شارع است؛ خدا است؛ ائمه هستند؛ اولیا و انبیاء هستند .
ما استادی غیر از این ها نداریم . هرچه بگویند باید عمل کنیم . البته هر کس وظیفه ای دارد. من وظیفه ای دارم ، شما هم وظیفه ای دارید. نه اینکه نماز من با نماز شما متفاوت است؛ نه؛ واجبات برای همه یکسان است.
آیت الله مجتبی تهرانی (ره) ، ادب الهی ، کتاب دوم ، تهران ، مصابیح الهدی ، ۱۳۹۱، ص ۳۳
با مردم قاطی باش …
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: به مومن فرمود : کُن مَعَ الناسِ و لاتکُن مِنهُم این از صفات خداست. آهسته به مومن گفته است که تو هم این جور باش. قاطی با مردم باش، خیلی قاطی، مَعَ الناسِ. مَعَ خیلی مخلوط است، خونت قاطی با خونش، رگت قاطی با رگش، همه چیز، قاطی با برادرت باشد و لکن از آنها نباش. چگونه؟ با مردم باش اما از مردم نباش.
مبادا جایی بگویید مردم بدند.
به شما چه مربوط است که بدند. شما که خوبی با آنها باش، آنها همه خوب میشوند؛ زیرا با آنها قاطی میشود. تو یک جنسی هستی که خودت نمیدانی چقدر خوشگلی زیبایی. قاطی شوی همهخوشگل میشوند. من این را قول میدهم.
الان یک دوست نداری که به تو سلام کند. با مردم قاطی شو؛ همهاش سلام میشود. اگر چهل سال بگردی و بخواهی که کسی عاشق تو بشود، خبری از آن نیست – این دندان را بکن با مردم عاشق و معشوق، قاطی شو؛ آن وقت ببین که خبرهاست.
این او را و او این را میبوسد. این جیب ان را و آن جیب این را میزند. بگذارید همه جای داستان را بگویم.
پس انتظار دارید فقط آنجا را که قشنگ است بگویم؟ خیلی رو دارید! انتظار دارید که عاشق باشید و عاشقتان باشند؛ آیا جای خوبش باشند و جای بدش نباشند تا جیبتان را بزنند؟ اولین کاری که مومن میکند این است که جیب برادرش را میزند! منتهی به اختیار میزند و نه به زور، که بخواهد کلک بزند.
آیا میدانید حدیث آن کجاست/ میدانم که نمی دانید. چند نفر دوست حضرت(ع) بودند. حضرت خیلی آنها را معطل کرده بود. مدتی آنها را سر دوانده و اسخوانهایشان نرم شده بود. خیلی ادّعا داشتند و وقتی میآمدند، میگفتند که در آسمان، شما جز ما دوست ندارید. ولی حضرت آنها را راه نداد و پشت در نگاه داشت.
چند روزی که آمدند و رفتند، بعد راهشان داد.
وقتی که آمدند، حضرت گفت جلوتر بیایید. گفتند بیست روز است که آمدهایم و هرچه داشتیم خرج کردیم. حضرت به غلامش فرمود برو وضو بگیر و بیا سلام کن. باز فرمودند برگردد و سلام کند. تا بیست مرتبه یا هر چند روزی که انها در آن شهر مانده بودند.
یعنی حضرت تلافی کرد. بعد فرمود آیا شما در آبادیتان خیلی با هم دوست هستید؟
گفتند آقا نمیدانید! ما دوستانی داریم چون ماه؛ همه آبادی ما عشّاق شمایند. یعنی ما برجستههای آن آبادی هستیم که آمدهایم – آنجا پر است. حضرت فرمود آیا طوری شده که دست در جیب یکدیگر کنید، پول بردارید؟ یا پولتان مثلا روی طاقچه است، دوستان آن را بردارد و خرج کند و به صاحب آن نگوید؟ گفتند این جور نشدهایم. حضرت(ع) فرمود این اول راه دوستی ماست.
کتاب طوبی محبت؛ جلد چهارم - ص 67 ،مجلس حاج محمد اسماعیل دولابی / تسنیم