« امر به معروف و نهی از منکر جهاد است | احترام پدر به پسر » |
فضایل و مناقب امام جواد علیه السلام :
علی بن ابراهیم از پدر خود نقل کرد که گفت : پس از فوت حضرت رضا علیه السلام به مکه رفتیم و خدمت حضرت جواد علیه السلام رسیدیم ، گروهی از شیعیان آمده بودند از نواحی مختلف تا از نزدیک امام جواد علیه السلام را زیارت کنند . در این موقع عمویش عبدالله بن موسی که پیرمرد مسنی بود وارد شد و لباس های خشن و زبر بر تن داشت و اثر سجده در پیشانی او آشکار بود ، نشست .
حضرت جواد علیه السلام که پیراهن عالی و ردایی قشنگ بر تن داشت و کفشهایی نو پوشیده بود ، وارد شد ، عبدالله بن موسی عمویش از جا حرکت کرد و به استقبال او رفت و پیشانیش را بوسید و تمام شیعیان به احترام امام از جای حرکت کردند ، آن جناب نشست و مردم به یکدیگر نگاهی کردند از کوچکی و کم سنی حضرت جواد علیه السلام .
یکی از حاضرین رو به عموی امام علیه السلام نمود و گفت : آقا اگر شخصی با حیوانی جمع شد چه باید کرد ؟
جواب داد دست او را قطع می کنند و حد نیز بر او جاری می شود . حضرت جواد علیه السلام خشمناک شد و نگاهی به عموی خود نمود و فرمود : عموجان از خدا بترس این کار خیلی سخت است که در روز قیامت به پیشگاه پروردگار بایستی از تو بازخواست کند که چرا برای مردم فتوی دادی ، با این که اطلاع نداشتی .
عمویش عرض کرد سرورم مگر پدرت همین فرمایش را نفرمود : حضرت جواد گفت : از پدرم پرسیدند مردی قبر زنی را شکافت و با آن زن جمع شد ، فرمود : باید دست راستش قطع سود که نبش قبر نموده و حد زنا نیز بر تو جاری می شود زیرا احترام زن مرده و زنده یکسان است . عرض کرد صحیح می فرماید سرورم من ، استغفار و توبه می کنم .
مردم در شگفت شدند ، عرض کردند ؛ اجازه می فرمایید سوال بکنیم ؟ فرمود : بگویید . در یک مجلس از سی هزار مسئله پرسیدند و جواب آن ها را داد با این که نُه ساله بود .
دیده شده در بحارالانوار ، ترجمه جلد دوازدهم ، محمد باقر مجلسی ، ترجمه ، موسی خسروی ، زندگانی حضرت جواد و عسگریین علیه السلام .بخش پنجم ، ص ۷۴ .
با سلام
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الْبَرَّ التَّقِیَّ الْإِمَامَ الْوَفِیَّ
اینها به جای اینکه برایت دعا کنند
کف می زنند تا نفست را فدا کنند
یا جای اینکه آب برایت بیاورند
همراه نالهی تو چه رقصی به پا کنند
باید فرشته ها، همه با بالهای خود
فکری برای چشمِ پر اشک رضا کنند
هر چند تشنه ای ولی آبت نمی دهند
تا زودتر تو را ز سر خویش وا کنند
این قدر پیش چشم همه دست و پا مزن
اینها قرار نیست به تو اعتنا کنند
بال فرشته های خدا هست پس چرا؟
این چند تا کنیز تو را جابجا کنند
حالا که میبرند تو را روی پشت بام
آیا نمیشود که کمی هم حیا کنند
تا بام میبرند که شاید سر تو را
در بین راه، با لبهای آشنا کنند
حالا کبوتران پر خود را گشوده اند
یک سایبان برای تنت دست و پا کنند
علی اکبر لطیفیان
التماس دعا - یا علی علیه السلام
با سلام
شهادت جانسوز و جانگداز آن امام همام بر شما و محبان حضرتش تسلیت باد.
یا علی علیه السلام
فرم در حال بارگذاری ...