حسن عاقبت و حسن خاتمت از بهترین نعمت هاست .
حضرت آيت الله العظمي جوادی آملی در این جلسه با استناد به آيات قرآن كريم اظهار داشتند:
قسمت مهمی از دستورات دین ناظر به اين است که انسان از انجام آنها بهره اخروي ببرد. آيا دنيا و آخرت دو جهان جدا و گسسته از هماند يا يک سلسله واقعيتهايي است که ظاهرش دنيا و باطنش آخرت است؟ از بخشي از آيات قرآن کريم بر ميآيد که دنيا ظاهر اين عالَم است و آخرت باطن اين عالَم.
اين طور نيست که دنيا و آخرت دو عالم جدا باشند، اين طور نیست که وقتی دنیا کلاً نابود شد، آخرت تازه پديد بیايد، اگر آخرت تازه پديد بيايد که نتيجه اين عالَم نخواهد بود. بنابراين آنها که ظاهر و باطن هر دو را ميبينند هم اکنون جايشان را در آخرت مشاهده می کند
اگر آن حقيقتي که ظاهرش دنياست و باطنش آخرت است به صورت انسان دربيايد ميشود امام معصوم، به صورت کتاب در بيايد ميشود قرآن کريم. اين قرآن يک ظاهري دارد و يک باطني، ظاهر قرآن را خيليها ممکن است بروند در حوزهها درس بخوانند صاحب علم الدراسه شوند و ظاهر قرآن را دریابند اما باطن قرآن را تنها همان انسان کامل که صاحب علم الواراثه است می تواند بفهمد.
وجود مبارک امام صادق(ع) و دیگر ائمه(ع) اين فرمايش را دارند که درجات بهشت به عدد آيات قرآن کريم است، اين يعني چه؟ اينکه فرمود درجات بهشت به عدد آيات قرآن کريم است اين نميخواهد يک مسئله رياضي را براي ما حل کند، ميخواهد بگويد ظاهرش قرآن است اما باطنش بهشت است، به دليل اينکه در ذيلش فرمود به اهل قرآن ميگويند بخوان و بالا برو، هر اندازه که با قرآن بودی و هر اندازه قرآن خواندی و به همان اندازه درجاتت در بهشت بالا میرود. اگر درجات بهشت به اندازه آيات قرآن کريم است هر اندازه ما در خدمت قرآن بوديم و فهميديم، باور کرديم، عمل کرديم و منتشر کرديم، ميتوانيم يک درجه بالا برويم.
برخيها ذکر يونسي دارند ﴿لاَّ إِلهَ إِلاّ أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ﴾۱، که دعای معروفی است .
اما برخيها ذکر يوسفي دارند؛ وجود مبارک يوسف در تمام آن خطرات آن وقتي که چاه افتاد صبر کرد. آن وقتي که به زندان افتاد صبر کرد. وقتی که به قدرت، عزت و سلطنت رسيد عرض کرد پروردگارا ﴿رَبِّ قَدْ آتَيْتَني مِنَ الْمُلْكِ وَ عَلَّمْتَنِي مِن تَأْوِيلِ الأحَاديثِ … تَوَفَّنِي مُسْلِماً﴾۲؛ جانم را بگير! اما در حال اسلام. در حال خطر و بیماری انسان تقاضاي مرگ بکند هنر نيست؛ اما در کمال قدرت بگويد خدايا جانم را بگير تفاوت می کند!
نظر سيدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبايي اين است که یوسف در آن حال تقاضاي مرگ نکرد، بلکه عرضه داشت خدايا! آن توفيق را بده که من مسلمان بميرم، اين سفارش يعقوب و سایر انبياء بود که ﴿فَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاِّ وَ أَنْتُم مُسْلِمُونَ﴾، آنها که ذکر يوسفي دارند از خدا حُسن عاقبت ميطلبند حُسن عاقبت و حُسن خاتمت از بهترين نعمتهاست.۴
۱_ سوره انبیا ، آیه ۸۷.
۲_ سوره یوسف ، آیه ۱۰۱.
۳_ سوره بقره ، آیه ۱۳۲
۴_ خلاصه درس اخلاق هفتگی آیت الله جوادی آملی ۲۸ / ۵ / ۹۵ .دیده شده http://www.javadi.esra.ir
اخلاص
برای اینکه خدا لطفش و رحمتش و آمرزشش شامل حال ما بشه باید اخلاص داشته باشیم و برای اینکه ما اخلاص داشته باشیم .
سرمایه می خواد که از همه چیزمون بگذریم و برای اینکه از همه چیز مون بگذریم باید شبانه روز دلمون و وجودمون و همه چیز مون با خدا باشه .
آنقدر پاک باشیم که خدا کلا از ما راضی باشه .
قدم برمی داریم برای رضای خدا
قلم بر می داریم روی کاغذ برای رضای خدا
حرف می زنیم برای رضای خدا
شعار می دیم برای رضای خدا
می جنگیم برای رضای خدا
همه چیز همه چیز همه چیز خاص خدا باشد
که اگر شد پیروزی نزدیک است ، چه بکشیم چه کشته بشیم که اگر اینچنین باشیم پیروزیم و هیچ ناراحتی نداریم و شکست معنا ندارد برای ما .
چه بکشیم چه کشته بشیم پیروزیم اگر اینچنین باشیم .
صحبت های شهید همت ، شنیده شده .
آقا شیخ رجبعلی خیاط گفته بود که همیشه نماز که می خواندم ، نماز امام زمان ، نماز جعفر طیار ، حاجتی از خدا می خواستم یک بار گفتم حاجت نخواهم چطور می شود ؟
بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن
که خواجه خود روش بنده پروری داند .
همان شب خواب دید به او گفتن. چرا دیر آمدی ؟
ما هر وقت دُممان در تله گیر می کند می گوییم خدا .
این شعر را استاد ما ۶۲ سال پیش آقا شیخ امبر برهان خوانده بود یادم است .
هر وقت که سرت به درد آید
نالان شوی و سوی من آیی
چون درد سرت شفا بدادم
یاغی شوی و دیگر نیایی
هر وقت کار داریم به خدا می گوییم خدا ، چقدر خوب است موقعی هم که کار نداریم بگوییم خدا .
سخنان آیت الله مجتهدی، شنیده شده .
بگذار تا می توانم نفس… عمیق …عمیق.
((ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل ا… امواتاً بل احیاُ عند ربَّهم یرزقون))
رفیق شهیدم !
سلام .
سلامی به گرمی معرکه جهاد و شهادت. به گرمی خاک های حلب و فلوجه و خان طومان.
به راستی از این پس باید سلامت گویم، یا به خدا بسپارمت؟!!
بگذاربرای دلم هم که شده حال که هستی و می شنوی ، باز سلامت گویم،که نام اوست وآرام جانم.
بگذارآرام شوم از این همه داغ،از این همه درد، از این همه زخمه ی خاطرات.
امان از خاطراتت که گاه چه بی رحمانه به سویم هجوم می آورندو داغ درونم را تازه می کنند.
وگاه چه بی رحمانه تر نمک بر زخم های کاری ام،می پاشند.
این روزها خاطراتت عجیب دلم را چنگ می زنند.
هنوز صدای خنده هایت در گوشم زنگ می زند؛وخاطره ی شوخی هایت،خود را چون موج به دیواره ی دلم می کوبد وآه .
آه …از درد دوریت.آه… از نبودنت.
می بینی رفیق،از وقتی رفته ای، مانده ام چه کنم!خاطراتت را مرور کنم تا آرام شوم ؛ یا در مقابل جاری این همه خاطره بایستم و نگذارم آتش درونم بیشتر از پیش شعله ور گردد ؟من مانده ام و این دل سوخته و یک کوه ،خاکستر.
آری من مانده ام و….
اصلا چرا؟
به راستی چرا مانده ام وقتی لشکر کفر با انبوه حرامیانش تا پشت دروازه های دمشق آمده اند؟ تا نزدیکی حرم عمه ی نوحه ها.تا پشت حرم طفل سه ساله ی تکیه ها
برای چه مانده ام وقتی این همه حرمله پیشانی اسلام را نشانه رفته اند؟
وقتی این همه ابن سعد به طمع ملک و گندم دنیا،اسب قدرتشان را نعل تازه ی تکفیر کوبیده اند.
وقتی دشمن هر روز یار گیری می کند و منتظر فرصتی نشسته تا خنجرش را از قفا برگلوی اسلام بنشاند.
وقتی به اسم خادم حرم دست هر خائنی را از پشت بسته اند و می خواهند سر از تن اسلام جدا ساخته و بر نیزه اش کنند.
وقتی سخنان ولی زمانه را خوب جار می زنند ، اما هنگامه ی عمل کنار تنور خولی ها حرف به حرفش را می سوزانند و با زبان چرب رسانه ای دود این همه سخن سوخته را منکر می شوند.
وقتی برای لب و دندان قرآن نقشه ها کشیده اند و چوب های خیضرانی اشان را به دست دین داران بی دین سپرده اند.
آری…بعد اینها من چرا اینجا… مانده ام؟
مانده ام که چه ؟که فرجام کدام برجام به داد تنهایی سربازان گمنانی چون تو برسد؟
که لبخند کدام کد خدا داغ دل مادرت را فرو بنشاند؟
که نور کدام آفتاب تابانی دل یخ زده ی فرزندت را پر حرارت وامید سازد؟
نه ،در این جنگ رو درروی ، در این برهه از تاریخ وقت نشستن و جا ماندن نیست.
مرا خیال نشستن نیست ، دشمن به خواب هم نخواهد دید نشستن و واماندن من وصد هایی چومن را.ما همچنان ایستاده ایم.
ما خوب می دانیم چشمه اسلام برای جوشیدن خون می خواهد.پس تا آخرین قطره خونمان با توئیم.و تنهایت نمی گذاریم.
چگونه تنهایت بگذاریم وقتی خوب می دانیم که راهت همان صراط مستقیمی است که سال ها در نماز های کم فروغمان از خدا خواسته ایم ؟ تو فارغ ازسیاست بازی های دنیا به دنبال وظیفه ات رفتی و رسیدی به این راه پر فروغ.
چگونه تو را فراموش کنیم و تنهایت…هیهات
بگذاربگویند:طبیعت خاک سرد است و خفتگان درآن فراموش شدنی.آری راست می گویند.اما نه هرخاکی، نه وقتی که از خاک، خون می جوشد.
خون های جاری در تاریخ،سردی خاک را می گیرند.همانگونه که خاک کربلا فراموش نشد وکربلائیان هم؛خاک های خان طومان و حلب وحمص و … نیز از حافظه تاریخ پاک نخواهند شد و شما مدافعین حرم هم.
رفیق مدافع حرم!فراموشت نخواهم کرد.نه من،که تاریخ تو را به دست نسیان نخواهد سپرد.تو در قلب تاریخ جای گرفتی و آیندگان در کتب تاریخی اشان قصه ی پیکار نابرابرت با خصم را خواهند خواند ودر هیچ ورقی ازاوراق آن نخواهند خواند ذلت و خستگی و عقب نشستنت را.
برادر!بعد افتادن پیکرت بر زمین، من به زمین و زمان غبطه ها خورده ام.
غبطه خورده ام به سرسرخت که در دامان مولا سبز شد.
و به غارتگران فلک که تا فهمیدند سرب داغ،قلبت را دریده است،سریع و زیرکانه خودشان را به بالینت رساندند؛
نسیم،رایحه ی زلف خونینت را چون مشک با خود برد و خاک های خان طومان قطرات خونت را چون دُر،در خود پنهان ساختند.جسم پاکت هم به دست یغماگر قطعه شهدا سپرده شد.
و باز من ماندم و دستانی که خالی از تواند.تو خود بگو چگونه رشک مبرم به نسیمی که عطرجان بخشت رابه دامن گرفته است وخاکی که تو را تنگ به آغوش فشرده است و زمان…زمانی که تو برای همیشه در دلش جای گرفته ای.و برطفلت.
او که پیراهنت را برایش گذاشتند و این حق اوست.اکنون سه ساله است،فردا که مرد شود بوی تو را و نام نشانت را در آن خواهد یافت.
طفل سه ساله… بگذار از این واژه بگذرم. بگذار بگذرم تا بغض به سمت گلو فوران نکرده است.رفیق خودت مراقبش باش.
این را هم بگویم که: در نبودت،تا دلم می گیردبی اختیار به سمت محله وتکیه ی اتان جاری می شوم.با اشک،با فشار بند های در میان گلو جاگیر.
هنوز رایحه ی تنت، عطر دستانت، بوی نفس هایت درفضای تکیه اتان باقی است و کسی برای غارت به اینجا نرسیده است.بگذار تا می توانم نفس…عمیق…عمیق.
بگذار این تنها یادگاری تو،سهم روح من باشد.بگذار دوباره با دم تو دم بگیرم و زنده شوم.بگذار تا می توانم نفس….
یا علی رفیق…
قول می دهم،قول آخرمان را فراموش نکنم وهرکجا برای زیارت رفتم،یادت باشم.
تو نیز قول بده دعایم کنی، تا در راه جان فشانی وفرمان برداری ولایت کم نیاورم و از پای نیافتم.
سلام ما را به بانوی دمشق و مادرش زهرا(سلام الله علیهما)برسان.
نوشته شده به قلم م.رمضانی
سخنان امیرالمومنین علی علیه السلام در مورد شرایط مردم آخرالزمان
هان ای مردم ! چشم به راه حوادث آینده باشید ، حوادثی چون پشت کردن امورتان و گسستن پبوندهایتان و روی کار آمدن خردسالانتان .
این حوادث زمانی روی خواهد داد که وارد ساختن ضربت شمشیر بر مومن آسان تر از بدست آوردن یک درهم حلال باشد .
زمانی که اجرکسی که می گیرد بیش از اجر کسی است که می بخشد .
روزگاری که مست مىشويد اما نه با شراب، بلكه بر اثر فراوانى نعمت.
و قسم مىخوريد اما نه از روى ناچارى.
دروغ مىگوئيد اما نه در اثر واقع شدن در تنگنا.
اين موقعى خواهد بود كه بلاها و مصائب همچون بارى گران كه بر پشت شتران نهاده باشند و سنگينى جهاز گردن آنها را مجروح كند.بر شما فشار وارد خواهند ساخت.
آه که این رنج چه اندازه بلند مدت و امید رهایی از آن چقدردور از انتظار است .
دیده شده در نهج البلاغه، ترجمه دکتر علی شیروانی خطبه ۱۸۷، ص ۳۳۲.
احادیث پزشکی
امام صادق علیه السلام از پدرانش نقل می کند که امیر المومنین علیه السلام به یاران خود در یک در یک مجلس چهارصد باب از چیزهایی که دین و دنیای مسلمانان را اصلاح می کند بیاموخت و فرمود :
به شارب عطر زدن از اخلاق پیغمبر ما و باعث احترام در نزد فرشتگان نویسنده اعمال است.
روغن مالیدن ، پوست بدن نرم و مغز آدمی را زیاد نموده و مجاری آب را در بدن آسان می کند و خشکی پوست را از بین می بر و رنگ را روشن می سازد .
آب در دهان گرداندن و در بینی کشیدن سنت است و پاک کننده دهان و بینی .
انفیه در بینی کردن سر را سلامت نموده و بدن را پاکیزه نموده و هر گونه درد را از سر بیرون می نماید .
نوره کشیدن نشاط آور و پاک کننده تن است .
کفش نیکو پوشیدن بدن را نگه می دارد و بر پاکیزگی و نماز کمک می کند .
ستردن موی زیر بغل بوی بد آن را نابود می کند و پاک کننده است و از سنت هایی است که پیغمبر صلوات الله به آن دستور فرموده است .
شستن هر دو دست پیش از غذا خوردن و پس از آن روزی را زیاد نموده و دیده را روشن می سازد .
شب زنده داری بدن را سالم و پروردگار را خشنود و آدمی را در رهگذر نسیم رحمت حق قرار می دهد و پیروی از اخلاق پیامبران است .
خوردن سیب ملین معده است .
جویدن کندر دندان ها را محکم و بوی بد دهان را از بین می بر .
خوردن به قلب ضعیف را تقویت می کند و معده را پاک می کند و نیروی دل را زیاد می کند و آدم ترسو را پر دل می سازد و فرزند را زیبا می کند .
هر روز ناشتا بیست و یک مویز ناشتا خوردن همه بیماری ها را به جز بیماری مرگ از بین می برد .
طهارت گرفتن با آب سرد بواسیر را قطع می کند .
شستن جامعه غم و اندوه را برطرف می کند ……
دیده شده در کتاب ، الخصال ، رئیس المحدثین ابی جعفر محمد بن حسن بن علی بن الحسین بابویه القمی ، با مقدمه و ترجمه سید احمد فهری زنجانی ، انتشارات علمیه ، باب اربعماعه ، ج ۲ ، ص ۷۴۱.
آبرو حق خداست
مرحوم كليني از وجود مبارك امام صادق(سلام الله عليه) نقل كرد، فرمود مملكت بايد عزيز باشد, باشكوه و جلال و عزّت باشد. كشور شيعه به بركت خود اينها كشور عزّتمند است. اين را مرحوم كليني از وجود مبارك امام صادق(سلام الله عليه) نقل كرد كه «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَی الْمُؤْمِنِ أُمُورَهُ كُلَّهَا وَ لَمْ يُفَوِّضْ إِلَيْهِ أَنْ يُذِلَّ نَفْسَه» ۱ فرمود ذات اقدس الهي مؤمن را آزاد خلق كرد هر كاري ميخواهد بكند در مرز حلال آزاد است؛ اما كاري بكند كه حيثيت او و عزّت و شكوه و جلال او از بين برود حق ندارد؛ چون آبرو حقّ ما نيست، ما بايد بدانيم بعضي از امور را ما امين و بعضي از امور را مالك هستيم، خدا اين مال را از راه حلال كه به ما داد فرمود مال شماست « لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْن »۲ مال, مِلك ماست خواستيم به كسي بدهيم، خواستيم ندهيم؛ اما آبرو براي ما نيست ما امينيم نه مالك.
آيا كسي حق دارد حرفي بزند كه آبروي او برود يا معصيت كرده؟ اگر كسي آبروي ديگري را ببرد حرام است، خود شخص كاري بكند كه آبرويش برود حرام است، آبرو براي ما نيست، آبرو امانت خداست نزد ما. چرا اگر ـ خداي ناكرده ـ تجاوز جنسي بشود همه بستگان اين زن پس بگيرند شكايت را و رضايت بدهند پرونده همچنان باز است؛ براي اينكه ناموس زن يا ناموس مرد مال كسي نيست اينها مال خداست حقّ الله است ما به عنوان امين, حافظ او هستيم اگر كسي ـ معاذ الله ـ به يك زن تجاوز عمدي كرد همه بستگان او رضايت بدهند پرونده هنوز باز است اين مثل خون نيست. اگر كسي را كُشتند اولياي دم رضايت دادند مسئله حلّ است «مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً »۳ او آمد رضايت داد، قصاص نميشود؛ اما تجاوز جنسي از اين سنخ كه نيست. اين گونه از آبروها مال خداست و انسان، امين است و بايد اين را حفظ كند.
بيان نوراني امام صادق(سلام الله عليه) اين است كه هيچ كشوري حق ندارد خودش را ذليل كند؛ اين را مرحوم كليني در باب عزت و شكوه از وجود مبارک امام صادق نقل كرد.۴
۱_ الکافی ، ج۵، ص۶۳.
۲ _ سوره نساء، آيه۳۲.
۳_ سوره إسراء، آيه۳۳.
۴_ سخنان آیت الله جوادی آملی ، دیده شده در http://www.javadi.esra.ir/web/office/-/جلسه-درس-اخلاق-1395-05-07
خوشه چینی در باغ های بهشت
لحظه هایی که شما پای سخنرانی می نشینید دل هایتان را رها کنید ، یکدفعه دل آه می کشد ، می گوید : آه چقدر از دست داده ام ، یا دل آه می کشد می گوید : چقدر دوست دارم به این جا برسم .
تمام زندگیت مرهون این لحظه هاست ، نگو رفتم سخنرانی گوش دادم یک لحظه داغ شدم آمدم بیرون دوباره سرد شدم ، خدا این لحظه تو را فراموش نمی کند ، خداحاضر است هزاران گناه تو را فراموش کند ، هزاران آرزوی غلط تو را فراموش کند ، هزاران شهوت و شهوترانی تو را فراموش کند ، اما خدا مهربان است می گوید : یک لحظه گفت آه .
اصلا بروید خودتان را بیچاره کنید و برسانید به مجلسی که یک آه در شما برانگیزد . همین !
خدا شاهد است یک آه بکشی در تو تجلی پیدا نکند ، در نسل و دودمانت اثر می کند .
خدا شاهد است یک آه خوب گاهی روی اطرافیان اثر می گذارد .
پیغمبر صلوات الله فرمود بروید در باغ های بهشت خوشه چینی کنید . گفتند : باغ های بهشت کجاست ؟
فرمود : مجلس ذکر .
مجلسی که تو را یاد خوبی ها می اندازد . یک دفعه عمیقا می گویی کاش اینطور خوب بودم …
در روایت می فرماید خدا بخواهد یک بنده اش را آباد کند از یک نقطه کوچک نورانی شروع می کند .
امام صادق علیه السلام می فرماید : هر گاه خداوند متعال خیر بنده ای را بخواهد نقطه ای روشن در دلش پدید می آورد ( اصول کافی ، ج ۱ ، ص ۱۶۶)
سخنان حجت الاسلام پناهیان ، شنیده شده .
گناهان زبان
گناه زبان محدودیت ندارد هر عضوی یک گناه می کند ، مثلا گوش حرف بد می تواند بشنود ، کار دیگری نمی تواند بکند . دست می تواند سیلی بزند و دزدی کند . گناهان همه اعضا یکی یا دو تا است اما گناه زبان خیلی است .
غیبت:آورده اند که اگر کسی غیبت کند خدا همه عباداتش را از بین می برد . حالا من پنجاه سال زحمت کشیده ام و آبرو درست کرده ام مگر خدا عادل نیست ؟ چرا به خاطر یک کلمه پنجاه سال عبادت مرا از بین می برد .
جواب این است که آن آقایی را هم که آبرویش را ریختی پنجاه سال جان کنده بود و آبرو درست کرده بود و تو با این کلمه آبروی او را بردی .
وقتی پشت کسی حرفی را بزنید این غیبت حساب می شود حتی اگر به خودش هم گفته باشید. اگر در جلوی طرف حرفی را زده اید خوب است ولی این مجوزی نیست که پشت سرش هم آن حرف را بزنید.
کتمان شهادت یعنی سکوت بیجا:گاهی می دانید که طرف مواد مخدرمی فروشد ولی می گویید: به ما ربطی ندارد. او فامیل ماست و اگر ما بگوییم نانش قطع می شود. می دانید با این موادمخدر چند نفر معتاد شده اند؟ اگر کسی حرف حق را نزند او هم گناه کرده است.
حرف دروغ و باطل: در سوره قلم در مورد سخن چینی آیه داریم. گاهی فردی حرف باطلی می زند و شما می گویید :صحیح است .اگر همه ی مردم به باطل رای بدهند باطل حق نمی شود. مشورت معنایش این نیست که کدام اکثر هستند بلکه معنایش این است که کدام بهترهستند. مشورت از شورمی آید. یعنی حرف حق را از باطل جدا کن. پس اکثریت دلیل بر حقانیت نیست.
در اتاقی پنج نفر هستند. چهار نفر سیگاری هستند با نگاه دموکراتیک چون چهار نفر سیگاری هستند باید نفری که سیگار نمی کشد را بیرون کنند. اما اسلام می گوید که چون حق با هوای سالم است باید آن چهار نفر بیرون بروند. پس برای ما معیار حق است. حق خودش معیار دارد. در اسلام مرد سالاری و زن سالاری نداریم ،ما حق سالار داریم. یک وقت همه درست می گویند و یک وقت همه اشتباه می گویند .ممکن است که در مجموعه ی باطل حقی هم باشد مثلا فردی را اشتباه زندان کرده باشند. ممکن است که فردی مظلوم باشد ولی ظالم هم باشد یعنی وقتی به مظلوم فشار می آید او هم به دیگری ظلم می کند. همراهی با باطل ،خشونت و لجاجت همه گناه است.
بدعت هم یکی دیگر از گناهان زبان است. گاهی فردی می گوید: انشاءالله نمازت درست است. ما خیلی راحت حکم غلط و درست می دهیم بدون اینکه تخصص این کار را داشته باشیم. آیا شما به بیمار می گویید که این قرص ها را بخور ،انشاءالله خوب می شوی؟
قرآن می فرماید :وقتی لب تکان می خورد دو فرشته عتید و رقیب می نویسند. در روز قیامت پرونده باز می شود و می فرماید :خودت بخوان بگو تو را چکار کنیم و انسان اقرار می کند. انسان وقتی پرونده را باز می کند می گوید: این چه پرونده ای است؟ ریز و درشت را نوشته است.
ما حرف زدن را جزواعمال خودمان نمی دانیم و ِالا مواظب حرف های مان بودیم. مشکل اصلی ما این است که قبل از حرف زدن فکر نمی کنیم. ما می خواهیم از قافله عقب نمانیم. یعنی می بینیم همه یک حرفی می زنند، ما هم حرف بی خودی می زنیم.
از گناهان دیگر زبان نفاق است. یعنی حرفی را می زنیم که در دلمان نیست. پیرمردی مُرد و مرید یکی از آیت الله ها بود. یکی از اعضای دفتر نوشت: خبر فوت را به آیت الله دادیم ایشان بشدت ناراحت شدند. و تسلیت گفتند. وقتی آقا می خواست این نوشته را امضا کند. گفت :من بشدت ناراحت نشدم. ایشان در سن ۹۵ سالگی فوت کرده اند و این عمر طبیعی اش بوده است. دروغ نوشتن هم مثل دروغ گفتن است. بشدت ناراحت شدم را عوض کردند و نوشتند آقا ناراحت شدند. آقا گفت :من ناراحت هم نشدم. آقا گفت بنویسید: خدا او را رحمت کند و به شما صبر بدهد. گاهی ما لجبازی می کنیم و می گوییم که او باید به من سلام کند یا رئیس اداره باید برای من بنویسید. گاهی شما می توانید کار را درعرض ده دقیقه انجام بدهید. گاهی مادر شوهر حرفی می زند شما آن حرف را قورت بدهید تا زندگی تان بهم نخورد…
سخنان حجت الاسلام قرائتی ، شنیده شده .
ما داریم می پزیم .
یک غذایی دارند فرانسوی ها ، قورباغه می خورند ، قورباغه را می اندازند در قابلمه و زیر آن را روشن می کنند ، آرام ، آرام که داغ می شود این واکنش نشان می دهد و لحظه ای می آید که این قورباغه می پزد .
ما از داخل به لحاظ فرهنگی داریم می پزیم ، حجاب از ایران وارد اسلام شده است و این نظر ویل دورانت است . چون در ایران قبل از اسلام همه محجبه بودند . الان کجاییم ؟ اگر شما در گوگل بنویسید چرا ایرانی ها ، اولین چیزی که می آید این است که چون دختران ایرانی زیبا هستند . خوب شامی ها هم زیبا هستند ، لبنانیها هم زیبا هستند ، چرا آن ها را نمی گویند ؟
چون بلایی سر ما آمده که یک دختر ایرانی مثل شب عروسیش آرایش کرده می آید در خیابان یعنی در زیباترین حالتش بعد این سطح توقع مردان را بالا می برد .
مردها چشمانشان عاشق می شوند وبه خاطر همین به آن ها می گویند که چشمان خود را درویش کنند ، نتیجه اش چی می شود ، وقتی سطح توقع بالا رفت در مورد ازدواجش شک می کند و می گوید این چه زنی است که من دارم چون همسر او تمام وقت که آرایش کرده نیست …
امروزه متاسفانه دختران ایرانی دارند رقابت می کنند برای عرضه خودشان به مردان و کسی هم که این وسط ضرر می کند خود دختران هستند چون سطح توقع مردها را بالا برده اند .
قدیم ، زمان ایران باستان مردها مرد بودند سرهایشان پایین بود و خانم ها هم رعایت می کردند و این قدر مقایسه کردن هم نبود نتیجه چی می شد ؟ این که دو نفر رابطه عاشقانه داشتند ..
ما داریم فرهنگی می پزیم .
سخنان استاد علی اکبر رائفی پور ، شنیده شده .
<< 1 ... 59 60 61 ...62 ...63 64 65 ...66 ...67 68 69 ... 90 >>