« تهذیب نفس در قرآن | تأثیر پدر بر رشد روانی دختر؟ » |
انسان موجودي اجتماعي است و تداوم زندگي سعادتمندانه او در پرتو پيوندي مودت آميز همراه با تفاهم و احترام متقابل با همنوعانش امكان پذير است . او ناگزير است در تعامل با ديگران ملتزم به رفتاري باشد كه از آنان انتظار انجام آن را دارد .اگرمايل است ديگران با او خوش رفتاري كنند ، به حقوق او احترام بگذارند ، حرمت جان ، مال ، آبرو و ناموسش را پاس دارند ، خير و خوبي او را بخواهند ، در برخورد با او ادب و نزاكت را رعايت كنند به پيمان ها و وعدههايش وفادار باشند ، اسرارش را فاش نكنند ، از بدي هاي او چشم بپوشند ، از خطايش درگذرند ،در سختي و تنگدستي و بيماري به ياري و عيادتش بشتابند ، نسبت به او خوش بين باشند و. . . . و خود نيز ميبايد انتظار ديگران را در اين زمينه برآورده سازد .
ارزشهاي والاي انساني همچون خير خواهي و نوع دوستي ، حسن ظن ، وفاداري و گذشت ،ايثار ، راستگويي، ودرستي در راستاي زندگي اجتماعي بشر معنا پيدا مي كند . هنگامي كه گرايشهاي فطري و طبيعي آدمي با برنامههاي مترقي و تكامل بخش اسلام توأم و عجين شود و انسان با عزمي راسخ بر عمل بدانها پاي بفشرد ، آنگاه است كه مدينهي فاضلهاي كه از ديرباز تا كنون در آرزوي تحقق و تشكيل آن بوده است رخ خواهد نمود و راه كمال هموار خواهد گشت .
نوشتاري كه پيش روي شماست برآن است تاشيوهها و راهكارهايي را براي احياي يك زندگي سالم و به تعبيري يك مدينهي فاضله را تحقق بخشد . به همين دليل ما به دنبال روش هاي تربيتي هستيم كه مبتني بر اصل وآن اصل منطبق بر مبناي صحيح و معقول باشد . با اين تعريف مبناي ما ظهور يك شاكله است ، همان شكل و طراحي كه در ظمير انسان پد يدار ميشود و علماي اخلاق آن را ملكه و روانشناسان،منش ( character) يا شخصيت (personality ) نامگذاري كردند.
اين مبنا مبتني است بر اصلي به نام تحولي اساسي در ژرفاي نفس آدمي . از نظر راغب اصفهاني مبناي شرافت ديني و اساس آن تهذيب است كه اين تهذيب از طريق آموزش فضائل و عمل به فضائل مختلف مثل شجاعت ، عفت و حيا حاصل ميشود . ايشان معتقدند شرافت ديني با عبادات و اعمال ديني فرق ميكند ، به اين معنا كه اعمال و عبادات ديني شرط است براي اينكه شرافت ديني حاصل شود اما شرافت ديني بدون انجام اعمال عبادي حاصل نميشود ولي در عين حال اعمال عبادي اصل نيستند بلكه اعمال وسيلهاي است تا باعث تزكيهي نفس در انسان شود . ايشان تأكيد ميكند كه خداوند ما را ملزم كرده است كه او را پرستش كنيم در حالي كه هيچ انگيزهي شخصي از انجام عبادات ما مورد نظرش نبوده است ،چرا كه خداوند غني و كامل است ،بلكه فلسفه اين الزامان آن است كه بيماريها و رذائل نفساني را از ما دور كند و نتيجه ميگيرد فلسفه عبادات تزكيه نفس است و انسان بدون عبادات نميتواند به مرحلهاي از تهذيب نفس دست پيدا كند . چنانچه اميرالمؤمنين علي عليه السلام در خطبه همام در نهج البلاغه فرمودند : خداوند سبحان هنگام آفرينش خلق از طاعت بندگانش بينياز و از معصيت و نافرماني آنها ايمن بود . زيرا معصيت گناهكاران اورا زيان ندارد و طاعت فرمانبرداران به او سودي نميرساند .
شرط اينكه بتوان فضائل را در خود به وجود آورد اين است كه تمرين و ممارست داشته باشيم و لازمه اينكه فرد فضائل را در خود به وجود بياورد اين است كه توانايي فعل درست را داشته باشد ، و خطا را ترك كند ( كه اشاره است به اين آيه فالهمها فجورهاو تقواها ) علاوه بر اينكه بايد انگيزه و علم و ديگر شرايط از جمله اراده و اختيار و آگاهي را داشته باشد تا فعل اخلاقي محسوب شود . در حالي كه در شبه فضائل يكي از عوامل لازم براي وجود فضيلت وجود ندارد درنتيجه باعث ميشود تا فرد فضيلتي را در واقع نداشته باشد اما شبيه فضيلتمندان عمل كد . براي مثال هستند كساني كه عمل عفيفان را انجام ميدهند در حالي كه حقيقتاً عفيف النفس نيستند . مانندكساني كه از شهوات و لذات دنيايي اعراض ميكنند در حالي كه اعراض آنها حقيقي نيست . خواجه نصير عفيفالنفس را به حفيفت كسي مي داند كه حدود حقيقت عفت را نگه دارد و بدون اين كه مانعي برسر راه او باشد خويشتن داري كند و الا كساني كه به دليلي در صحرا ها دسترسي به عمل منافي عفت ندارند را نميتوان عفيف ناميد .
به همين منظور ما به دنبال روشهاي تربيتي هستيم تا ما را در اين راستا راهنمايي كند و باتوجه به اينكه رسالت اين قاله احياي يك زندگي مكتبي است با رويكرد ديني به ارائه بحث پرداخته شده اميد آن است كه بتواند گامي مفيد در اين باره باشد .
استاد حوزه علمیه کوثر ورامین : منیره فارسی
چه عجب بالا خره بعد از چند روز یه مطلب زدی
فرم در حال بارگذاری ...