
چرا از شب اول محرم عزاداری شروع میشود ؟
مگر امام حسین علیه السلام عاشورا بشهادت نرسید؟
قیل للصادق علیه السلام سیدی جعلت فداک ! ان المیت یجلسون بالنیاحه بعد موته او قتله، و اراکم تجلسون انتم وشیعتکم من اول شهر بالمأتم و العزا للحسین علیه السلام.فقال: ما هذا… إذا هل هلال محرم نشرت الملائکه ثوب الحسین و هو مخرق من ضرب السیوف و ملطخ بالدماء و فنراه نحن و شیعتنا بالبصیره و لا بالبصر فإذا تنفجر دموعنا.
به امام صادق علیه السلام عرض شد: آقای من به فدایتان شوم . وقتی کسی می میرد یا کشته می شود مجلس نوحه ای برای او می گیرند. ومن مشاهده می کنم که شما و شیعیانتان از اول ماه محرم اقامه جلسه عزا می کنید.
حضرت فرمودند: این چه حرفی است هنگامی که هلال ماه محرم دمیده می شود ملائکه پیراهن امام حسین علیه السلام را آویزان می کنند در حالیکه پاره پاره شده از ضربه های شمشیر و آغشته به خون است.ما و شیعیانمان این پیراهن را با چشم بصیرت (و نه با چشم بصر ) می بینیم پس اشک های ما سرازیر می شود.۱
چرا عزاداری امام حسین(ع) از روز اول محرم شروع میشود؟
۱_ امام رضا(ع) میفرماید: «از اول دهۀ محرم، حزن و اندوه در چهرۀ پدرم دیده میشد و حالت عزادار به خود میگرفت و روز دهم، روز مصیبت و گریۀ او بود» (امالی صدوق/۱۲۸)
۲_ عزاداران با ده شب عزاداری، در واقع خود را برای حضور در غم بزرگ عاشورا آماده میکنند. اگر عزاداری از روز عاشورا شروع میشد ذکر مصیبتها خیلی دردناکتر و غیرقابل تحملتر میشد.
۳_ یک دهه عزاداری قبل از عاشورا میتواند موجب کسب توجه و سوز دل در روز عاشورا باشد. کسانی که دل غافلی دارند یا در اثر توجه به تعلقات دنیا احساس محبتشان به امام حسین(ع) کم شده، ده روز فرصت دارند تا در محافل عزاداری با شنیدن مواعظ و معارف دینی آمادگی لازم را کسب کنند تا مبادا در روز مصیبت بزرگ عاشورا بیاحساس و بیتوجه باشند.۲
۱-خصائص الزینبیه، صفحه 49 . ثمرات الاعواد، صفحه 36و37
۲_ علیرضا پناهیان ۲۰ مهر ۹۴
نظر دهید » 
چرا امام حسین در روز عرفه حج را رها نمود و به طرف کوفه رفت؟
از جمله اتهامات به شیعیان در خصوص تصمیم امام حسین است .آنان می گویند رها نمودن در وسط کار خلاف شرع است .چرا امام حسین روز عرفه و قبل از عید قربان مکه را ترک گفت؟
این سخن مشهور که امام حسین(ع) حجّ خود را نیمه تمام گذاشت، سخن نادرستى است؛ زیرا امام(ع) در روز هشتم ذى حجه «یوم الترویه» از مکّه خارج شد(1).
در حالىکه اعمال حجّ - که با احرام در مکّه و وقوف در عرفات شروع مىشود - از شب نهم ذى حجه آغاز مىشود. بنابراین، امام(ع) اصولاً وارد اعمال حج نشده بود، تا آن را نیمه تمام گذارد.
بله، مسلماً حضرت در هنگام ورود به مکّه، عمره مفرده انجام داد. چه بسا در طول اقامت چند ماهه خود در مکّه و احتمالاً در فاصله هاى مختلف، اقدام به انجام اعمال عمره کرده بود. اما انجام اعمال عمره مفرده، به معناى ورود در اعمال حجّ نمىشود.
در برخى از روایات تنها از انجام عمره مفرده از سوى امام(ع) سخن به میان آمده است.(2)
گرچه معروف و مشهور است و در برخی کتاب ها مانند الارشاد شیخ مفید آمده که حضرت حج خود را تبدیل به عمره کرد . طواف و سعی انجام داد و از احرام بیرون آمد چون نمی توانست حج خود را تکمیل کند. (3)
ولی به نظر بعید می آید که حضرت به احرام حج محرم شده باشد، چون کسی که می خواهد اعمال حج را انجام دهد ، روز هشتم یا روز نهم ذی الحجه محرم می شود . جهتی برای محرم شدن زودتر از موعد مقرر نیست.
برای تایید این مطلب روایاتی درکافی نقل شده که به برخی اشاره می کنیم: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ خَرَجَ فِی أَشْهُرِ الْحَجِّ مُعْتَمِراً ثُمَّ رَجَعَ إِلَى بِلَادِهِ قَالَ لَا بَأْسَ وَ إِنْ حَجَّ فِی عَامِهِ ذَلِکَ وَ أَفْرَدَ الْحَجَّ فَلَیْسَ عَلَیْهِ دَمٌ فَإِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع خَرَجَ قَبْلَ التَّرْوِیَةِ بِیَوْمٍ إِلَى الْعِرَاقِ وَ قَدْ کَانَ دَخَلَ مُعْتَمِراً .(4) از امام صادق نقل شده : امام حسین(ع) قبل از روز هشتم ذی الحجه از مکه خارج شد، در حالی که قبلا در ماه حج با احرام عمره ، به قصد انجام عمره وارد مکه شده بود و عمره انجام داده بود.
از این روایت بر نمی آید که حضرت حج خود را تبدیل به عمره کرده باشد. در روایت دیگر امام صادق فرمود :قَدِ اعْتَمَرَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ ع فِی ذِی الْحِجَّةِ ثُمَّ رَاحَ یَوْمَ التَّرْوِیَةِ إِلَى الْعِرَاقِ وَ النَّاسُ یَرُوحُونَ إِلَى مِنًى وَ لَا بَأْسَ بِالْعُمْرَةِ فِی ذِی الْحِجَّةِ لِمَنْ لَا یُرِیدُ الْحَجَّ ؛(5)
امام حسین در ماه ذی الحجه عمره انجام داد . سپس در روز ترویه (هشتم) به سوی عراق حرکت کرد . کسی که نمی خواهد حج انجام دهد ،می تواند عمره انجام دهد .
مسلماً حضرت در هنگام ورود به مکّه، عمره مفرده انجام داده ؛ چه بسا در طول اقامت چند ماهه خود در مکّه و احتمالاً در فاصلههاى مختلف، اقدام به انجام اعمال عمره کرده بود.
اما انجام اعمال عمره مفرده، به معناى شروع اعمال حجّ نیست. شاید وقتی که خبر دار شد نیروهای مخفی یزید قصد ترور حضرت را در حرم دارند و تصمیم گرفت به سوی عراق حرکت کند، برای انجام یک عمره دیگر محرم شد و آن را تکمیل کرد و از احرام خارج شد .در روز ترویه یعنی هشتم ذی الحجه به سوی عراق از مکه خارج شد .
با وجود آن که یکى از علل انتخاب مکّه، داشتن فرصت مناسب براى تبلیغ دیدگاه خود بود؛ چرا در این شرایط زمانى ویژه - که اوج حضور حاجیان از سرتاسر نقاط مختلف در مکّه، عرفات و منا است و بهترین فرصت تبلیغى براى آن حضرت فراهم آمده است - ناگهان مکّه را ترک کرد؟
مىتوانیم علل این تصمیم ناگهانى را چنین ذکر کنیم:
1- احتمال خطر جانى از برخى عبارات امام - که در مقابل دیدگاه شخصیتهاى مختلفى که با بیرون رفتن حضرت از مکّه و حرکت به سوى کوفه مخالف بودند، ابراز شده - بر مىآید که امام ماندن بیش تر در مکّه را مساوى با بروز خطر جانى براى خود مىدانست؛ چنان که در جواب ابن عباس مىفرماید: «کشته شدن در مکانى دیگر براى من دوست داشتنىتر از کشته شدن در مکّه است»(6)
نیز به عبداللَّه بن زبیر فرمود: «به خداوند سوگند! اگر یک وجب خارج از مکّه کشته شوم، براى من دوست داشتنىتر است تا آن که به اندازه یک وجب در داخل مکّه کشته شوم. به خداوند سوگند! اگر به لانهاى از لانه جانوران پناه برم، مرا از آن بیرون خواهند کشید تا آن چه را از من مىخواهند، به دست آورند» (7)
نیز به برادرش محمد حنفیه، به صراحت از قصد ترور یزید در محدوده حرم امن الهى نسبت به جان خود سخن به میان آورد .(8)
بالاخره در بعضى از متون به صراحت سخن از این مطلب به میان آمده که یزید، عدهاى را همراه با سلاحهاى فراوان براى ترور امام در مکّه فرستاد. (9)
2- شکسته نشدن حرمت حَرَم در ادامه برخى از عبارات پیش گفته، تذکّر این نکته از سوى امام وجود داشت که نمىخواهد حرمت حرم امن الهى، با ریخته شدن خون او در آن شکسته شود؛ گرچه در این میان گناه بزرگ از آن قاتلان و جنایتکاران اموى باشد. حضرت این مطلب را در برخورد با عبداللَّه بن زبیر و به گونه تعریضآمیز نسبت به او - که بعدها در مکّه موضع گرفته و لشکریان یزید حرمت حرم را خواهند شکست - به صراحت بیان مىدارد. ایشان در جواب ابن زبیر مىفرماید:.«پدرم (على) براى من نقل کرد که در مکّه قوچى است که به وسیله او حرمت شهر شکسته مىشود و من دوست ندارم که مصداق آن قوچ باشم».(10)
پی نوشت ها:
1. وقعه الطف ،ص147. 2 . وسائل الشیعه، ج 1، ص 246، کتاب حج، باب 7، ابواب العمرة ج 2 و 3. 3 . شیخ مفید ، الارشاد ج 2 ص 68 . 4و5. الکافی ج : 4 ص :536. 6.ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج 8، ص 159. 7.وقعة الطف، ص 152. 8.سید بن طاووس، لهوف، ص 82.. 9.همان،ص82. 10 . ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، ج 2، ص 546.
نظر دهید » 
چرا بعضی از دعاهای ما مستجاب نیست؟!
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی:
?وقتی از وجود مبارک امام صادق (ع) سؤال میکنند چرا دعای ما مستجاب نیست، فرمود: «لأنّکم تدعون مَن لا تَعرفون» زیرا شما کسی را میخوانید که نمیشناسید.
? اینکه میبینید بعضی از ادعیه ما مستجاب نیست برای اینکه یک مقدار توجه ما نزد قدرتهای خود ما یا وابستگیهای ماست و بخشی از توجه ما به طرف الله است. کسی که هم به طبیب چشم دوخت، هم به دارو، هم به قدرت تحصیل دارو چشم دوخت، هم به قدرت پرستار، چنین انسانی وقتی میگوید «اللهم اشفنی» او با خدا بصورت نیمرخ سخن میگوید برای اینکه بخشی از توجهاش متوجه خداست و بخشی از توجهاش متوجه امکانات خودش میباشد لذا چنین دعایی، دعای خالص نیست.
?وقتی از وجود مبارک امام صادق (سلام الله علیه) سؤال میکنند چرا دعای ما مستجاب نیست فرمود: «لأنّکم تدعون مَن لا تَعرفون» زیرا شما کسی را میخوانید که نمیشناسید. بنابراین ما باید با تمام چهره و هویّت چیزی را از خدا بخواهیم؛ اگر در نیایش و دعا میخواهیم با تمام چهره و هویّت بخواهیم و اگر در عبادت میگوییم ﴿إِیِّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ﴾ باید با تمام چهره به خدا عرض کنیم ﴿إِیِّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ﴾.
نظر دهید » 
آیا ابن ملجم یهودی بود؟
۱_ قاتل امیرمؤمنان (ع) یکی از مشهورترین چهرههای #خوارج «عبدالرحمن بن عمرو بن ملجم مرادی» است. وی از قبیله «حمیر» و از تیرههای «مراد» است. (۱) ۲_ ابن ملجم اهل و ساکن کوفه بود که همراه با بازمانده خوارج به مکه رفت. (۲)
۳_ او پس از بیعت مردم با امام علی (ع) چندین بار برای بیعت نزد امام آمد، ولی حضرت ایشان را نپذیرفت، برای بار سوم که خدمت امام رسید، حضرت فرمودند: او محاسن مرا با خون پیشانیام خضاب میکند. (۳)
۴_ ابنملجم از 9 نفری بود که در جنگ نهروان جان سالم به در برد و به مکه آمد و در جلسهای با حضور گروهی از تروریستها نقشه قتل امام علی (ع)، معاویه و عمروعاص را کشیدند و در کنار خانه خدا همقسم شدند که به پیمان خود وفادار باشند. او مسئولیت ترور امام علی (ع) را به عهده گرفت و به کوفه آمد و با همکاری چند تن از خوارج کوفه، چون اشعث بن قیس، وردان بن مجالد و… در سحرگاه نوزدهم رمضان سال چهلم هجری در محراب مسجد کوفه، حضرت را با شمشیری زهرآگین زخمی کرد که بر اثر آن امام به شهادت رسید. (۴)
۵_ بررسی تاریخ نشان میدهد که ابن ملجم مرادی در سرپرستی زنی یهودی قرار داشت. روزی امام علی (ع) از اصل و تبار وی پرسید، ولی او در جواب به ذکر نام پدر کفایت کرد و امام فرمود: رسول خدا (ص) به من خبر داده که قاتل من فردی یهودی است. (۵)
۱. البلاذری، انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1417ق، ج3، ص250 و 251.
۲. رشاد، علی اکبر، دانشنامه امام علی(ع)، تهران، مرکز نشر فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، 1380ش، ج9، ص432.
۳. شیخ مفید، الارشاد، ترجمه رسولی محلاتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ ششم، 1383ش، ج1، ص13. ابن شهر آشوب، مناقب، بیروت، دارالأضواء، چاپ دوم، 1412ق، ج3، ص356 و 357.
۴. الارشاد، همان، ج1، ص11 و 12. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه آیتی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ نهم، 1382ش، ج2، ص138.
۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق، ج42، ص262 و 263.
نظر دهید » 
بهترین اعمال در شب ها و روزهای ماه رمضان

ماه رمضان ماه خداى عزوجل مى باشد و آن ماهى است كه خداوند كارهاى نیک را در آن، دو چندان می كند و بدیها را در آن محو می سازد.
ماه بركت، و ماه انابة و بازگشت، و ماه توبه و ماه آمرزش و ماه آزادى از آتش دوزخ، و كامیاب شدن به بهشت است. هان كه در این ماه از هر حرامى خوددارى كنید، و تلاوت قرآن را زیاد كنید. و حاجات خود را بخواهید، و به یاد پروردگارتان سرگرم باشید، و ماه رمضان نزد شما نباید همانند ماههاى دیگر باشد، چرا كه براى این ماه در پیشگاه خداوند حرمت و برترى بر دیگر ماهها است، و نباید در ماه رمضان روزهای شما مانند روزهای غیر ماه رمضان باشد. (بحارالانوار، ج 96، ص 340 - 341 )
بهترین اعمال در شبها و روزهاى ماه مبارک رمضان، تلاوت قرآن است و اگر چه تلاوت قرآن در تمام اوقات ثواب دارد، اما چون قرآن در ماه رمضان نازل شده است، تلاوت قرآن در این ماه از اجر و ثواب ویژهاى برخوردار است.
اهمیت و ضرورت تلاوت قرآن
1. رهبری قرآن: عن رسول الله صلی الله علیه و آله أنَّه قالَ: « عَلَیكُمْ بِالْقُرآنِ فَاتَّخِذُوهُ إماماً وَقَائِداً (1)؛ بر شما باد قرآن! پس قرآن را پیشوا و راهنمای خود قرار دهید.
2. برتری قرآن: عَن رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: « فَضْلُ القُرآنِ عَلَی سائِرِ الكَلامِ كَفَضْلِ اللهِ عَلَی خَلْقِهِ؛ (2) برتری قرآن بر سایر سخن ها مانند برتری خداست بر آفریدگانش.»
3. شیرینی گفتار قرآن: عن الامام علی علیه السلام أنَّهُ قالَ: «تعَلَّمُوا كِتابَ اللهِ تَبارَكَ وَتَعالَی فَإنَّهُ أحْسَنُ الحَدیثِ وَأبلَغُ المَوعِظَةِ وَتَفَقَّهوا فیهِ فَإنَّهُ رَبیعُ القُلوبِ وَاسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإنَّهُ شِفاءٌ لِما فی الصُّدُورِ وَأحْسِنُوا تِلاوَتَهُ فَإنَّهُ أحْسَنُ القِصَصِ؛ (3) كتاب پروردگار پاك و بلند مرتبه را فرا گیرید كه همانا آن نیكوترین سخن و رساترین موعظه است. و در آن تفكر كنید كه همانا قرآن بهار دلهاست و از نورانیتش شفاء بخواهید كه همانا قرآن شفای دلهاست و تلاوتش را نیكو كنید كه برترین قصه ها [در آن] است.»
4. جامعیت قرآن: عن امیر المۆمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: « مَنْ أرادَ عِلْمَ الاوَّلینَ وَالاخِرِینَ فَلْیثَوِّرِ القُرآنَ؛(4) هر كه می خواهد دانش پیشینیان و آیندگان را فرا گیرد در قرآن دقیق شود.»
دستاورد همنشینی با قرآن
1. كفاره گناهان: عن رسول الله صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: « عَلَیكَ بِقِراءَةِ القُرآنِ فَإنَّ قِرائَتَهُ كَفّارَةٌ لِلذُّنوبِ وَسِتْرٌ فی النَّارِ وَأمَانٌ مِنَ العَذابِ؛(5) بر تو باد قرائت قرآن زیرا كه خواندن قرآن كفاره گناهان و پوششی از آتش [دوزخ] و ایمنی از عذاب است.»
2. دوری از فساد و زشتی: عن رسول الله صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: «یا بُنَی! لاتَغْفُلْ عَن قِراءَةِ القُرآنِ فَإنَّ القُرآنَ یحیی القُلُوبَ وَینْهی عَنِ الفَحشَاءِ وَالمُنْكَرِ؛(6) فرزندم! از خواندن قرآن غافل مشو كه قرآن دل ها را زنده می كند و [انسان را] از زشتی و بدی دور می دارد.»
یکى از عوامل مۆثر در سرنوشت انسان، خواندن قرآن و دعا است و اگر ما به آثار خواندن قرآن توجه داشته باشیم و قرآن را مانند دوستى در زندگى انتخاب کنیم، آیاتش را بخوانیم و در معانى آسمانىاش تفکر کنیم، پس از مدتى زندگىمان سرشار از نور، روشنایى، طراوت و زیبایى میشود. قرآن، کتاب الهى و وسیله نجاتى است که از طرف خداوند براى هدایت و تکامل انسانها نازل شده است، تا آن خوانده شود و با عمل کردن به دستورات آن رستگار و سعادتمند شویم.
پی نوشت ها:
1. علاء الدین متقی بن حسام الدین الهندی، كنز العمّال، بیروت، مۆسسه الرساله، 1409 ق، حدیث 4029.
2) بحار الانوار، ج92، ص18.
3) تحف العقول، ص 150.
4) كنز العمال، ح 2454.
5)بحار الانوار، ج92، ص 17.
6) كنز العمال، ح 2768.
منابع : معارف قرآن رهروان ولایت تدبر در قر آن تبیان
نظر دهید » 
شور چشم يا چشم زخم

یکی از چیزهایی عجیب و حیرت آور عالم انسانی، اصابه العین یعنی «چشم زخم» است.
که به زبان عادی می گوییم: چشمش گیرا و گیرنده است. به فارسی کتابی می گوییم: «شور چشم» است و به عربی می گویند عیون است. پیش ترها، خرمهره های رنگی کوچک و بزرگ را بر بازو یا سینه یا کلاه بچه ها می دوختند، برای این که هرگاه کسی چشم به این بچه باز کند، ابتدا چشمش به این مهره های رنگین بیفتد و تیرش به آن ها بخورد و به بچه اصابت نکند و اکنون این رسم برداشته شده است.
فخر رازی در ضمن آیه ی کریمه ی سوره ی مبارکه ی یوسف که حضرت یعقوب، اسرائیل الله (علیه السلام) به فرزندانش می فرماید: «یا بنیّ لا تدخلوا من باب واحدٍ و ادخلوا من ابوابٍ متفرقهٍ» (یوسف-67) می گوید که این برای دوری از اصابه العین است. به سفینه البحار ماده ی عین نیز مراجعه کنید.آن جا هم روایاتی در این خصوص آمده است.
در شهاب الاخبار و غیره هم این روایت از جناب رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است که فرمود: «ان العین لتدخل الرجل القبر و لتدخل الجمل القدر» شتر را در دیگ می اندازد و مرد را در قبر داخل می نماید، به خصوص در باره ی طایفه ی بنی است می گویند که خیلی چشم گیرا داشتند و حتی روایتی در این باره آمده است.
آقایی خدا رحمتش کند صحبت می کرد که شخصی به قدری چشمش گیرا بود که همه از او می ترسیدند. بالاخره چشم خود او خودش را از پا درآورده و خود او را گرفت. گفتند به درخت خرمایی تکیه داده بود داشت صحبت می کرد، و در اثنای صحبت دست آورده بالای سرش روی درخت خرما و برگشت نگاه کرد و گفت: قد من چقدر بلند است! و این نظر به بلندی کار خودش را کرد و او را از پای درآورد!
دروس شرح اشارات و تنبيهات ، علامه حسن زاده آملی
1 نظر » 
حجتالاسلام محسن قرائتی رئیس ستاد اقامه نماز، مهمان این هفته برنامه تلویزیونی “دستخط” بوده است.
برخی ازپاسخ های جالب آقای قرائتی در برنامه دست خط
جدای از عملکردها، فضای فرهنگی کشور را نگاه کنیم. به عنوان کسی که هنوز کار فرهنگی میکنید، فضای فرهنگی کشور چقدر مورد قبول است؟
به نظر شما نهاد روحانیت در این زمینه خوب عمل کرده است؟
مانند بقیه نهادها؛ برخی خوب عمل کردند و برخی بد عمل کردند. روحانیت هم همانند بقیه مردم هستند. آدمهایی هستند که خیلی خوب عمل کردند. هفته پیش زندگی آیتالله مومن را که تلویزیون نشان میداد، من بچه بودم ایشان مجتهد بود. خانه خیلی از علما نیم قرن و یا کمتر و یا بیشتر تغییر نکرده است. البته آدمهایی هم هستند که بعد از دو الی سه سال مبلمان و ماشین آنها تغییر میکند. مردم باید انتخاب کنند دیگر، یک نانوائی نان خوشمزه پخت نکند به نانوائی دیگری میروند. مردم هم مجبور نیستند پای کسی بایستند.
اقامه میبندند، اگر خوشتان آمد به مسجد میروید و اگر خوشتان نیامد به مسجد دیگری میروید. آزادی است دیگر.
یک جملهای دارید که میگویید آخوندی که دنبال خط و ربط سیاسی رفت حرف او را کمتر میشنوند.
بله.
این بیشتر اثر ندارد به نظر شما؟
خیلیها به من این را میگویند ما شما را که دوست داریم برای این است که در معده سیاسیون هضم نشدهاید. من حرف سیاسیها را میفهمم ولی حاضر نیستم جذب اینها شوم. در نامه 25 نهجالبلاغه هم حضرت علی (ع) به مسئول زکات میگوید جایی برای زکات میروید منزل کسی نخواب. اگر خانه آقای الف خوابیدید، فردا از خانه آقای ب زکات خواستید میگوید این در منزل آقای الف خوابیده و این را کانالیزه کرده است. کنار چشمه آب بروید و آن جا خیمه بزنید و زندگی کنید که فردا متهم نشوید.
رفته رفته بعد از انقلاب قدری روحانیت مجبور شد در کارهای سیاسی و اجرایی وارد شود که به خاطر یکسری اتفاقات بود که ابتدای انقلاب رخ داد. ولی قبول دارید که همین باعث شده، به مرور زمان حرفهای آنها کمتر شنیده شود یا اثرگذاری کمتر شود؟
بله، این متاسفانه وجود دارد. آن روحانیونی که آقا بردند هنوز آقا هستند و آن روحانیونی که کارمند شدند، دیگر نگاه روحانی به آنها نمیشود بلکه نگاه کارمند میشود که صبح ساعت 8 کارت میزند و غروب ساعت 4 هم کارت میزند؛ مانند اداره قند و شکر بلژیک! ما فراموش نکنیم آقا هستیم، کارمند نیستیم. آقا هستیم ولی به دلیل وظیفه شرعی کار هم میکنیم چون در جمهوری اسلامی «بر» است و «تعاونوا علی البر» مطرح است؛ حالا یکی در سپاه رفته، یکی از سازمان عقیدتی سیاسی رفته، من خودم در نهضت سوادآموزی رفتم، اما باید آقا باشیم.
ولی این سمت هیچ وقت شما را از کار اصلیتان جدا نکرد.
نخیر. روحانیون باید رابطه خود را با مردم برقرار کنند. قرآن میگوید آخوند خوب سه شرط دارد. از مردم باشد، در مردم باشد، با مردم باشد. آخوند خوب این است ولی او، من نیستم.
گفته بودید من ماندهام که در مدارس ما دختر و پسر جدا هستند که هیچ شهوت جنسی ندارد و در دبیرستان هم جدا هستند، ولی در دانشگاه مختلط هستند و این درست نیست.
الان هم میگویم این درست نیست.
برخی میگویند در دانشگاه نمیتوان چنین کاری کرد.
چرا نمیشود؟ در اتوبوسها چطور جدا هستند؟ در حرم امام رضا(ع) چطور مردها از این در میروند و زنها از در دیگر میروند؟ در دانشگاه یکشنبه صبح مردها بیایند و یکشنبه غروب زنها بیایند. چه میشود؟ رضاشاه کوه را سوراخ کرد و تونل ساخت، خودمان بیعرضه هستیم.
یعنی اگر این کار را کنیم خیلی از مشکلات ما حل میشود؟
ما دنبال خیلی نیستیم، ما دنبال یک درصد هستیم. امام خمینی (ره) در رساله تحریرالوسیله نوشته که اگر بتوانید چند دقیقه گناه را کم کنید وظیفه شما است. ما میتوانیم کاری کنیم که اگر این آقا سه ساعت گناه میکند، دو ساعت و نیم بشود و این وظیفه ما است. آقایی یک لیتر عرق میخورد ولو ظرف او را بگیریم در خانه عرق میخورد ولی از اینجا تا خانه هم عرق خوردن او را چند دقیقه عقب میاندازیم و هم به جای یک لیتر، نیم لیتر میخورد. این هم باز وظیفه ما است.
خیلی از ماها نگران تربیت فرزندان خود در این فضای فرهنگی هستیم. به عنوان کسی که از جوانی با قرآن و تعلیمات دینی گره خوردهاید، چه کار باید کرد؟
اولاً خوشا به حال اینها که نگران هستند؛ اگر بیغیرت باشند باید غصه خورد. پدر و مادر باید برای فرزند خود دغدغه داشته باشد و این خیلی خوب است، این نگرانی خوب است. دغدغه هم خوب است. زمانی که بچه بودم برخی میخواستند فحش دهند میگفتند ای بیدرد! این یعنی بیغیرت است. اصل این نگرانی خوب است. قران هم آیهای دارد که روز قیامت بهشتیها از هم میپرسند، چطور ما بهشتی شدیم؟ میگوید یکی این است که دغدغه بچههایمان را داشته است.
یعنی ما در خانه مشفق بودیم، دغدغه و دلهره داشتیم. فقط منظور فرزند نیست بلکه خواهر، برادر، همسایه و فامیل هم شامل میشود. بالاخره 4 تا پولدار در خانواده هستند 20 جوان هم در فامیل هستند. برای این جوانان فامیل کاری کنند. بخشی از مشکلات جامعه برای تحریم و فشار آمریکا است؛ بخشی هم از بیغیرتی برخی است. اینکه 10 کیلو برنج نیاز دارد ولی احتمال میدهد برنج گران شود 30 کیلو برنج میخرد. یک کیلو یک کیلو بخرید چه میشود؟ میگویند اگر سکنجبین ترشی زیادی دارد، شکر آن را زیاد کنید. زمان ما مسئله فضای مجازی، ماهواره، اینترنت و شهوت و شیطان و عقب افتادن ازدواج، فشارها و غفلتها و شهوتها و عملکرد برخی مسئولین اینها همه سرکههایی است که در دیگ جمهوری اسلامی ریختند و این دیگ ترش شده است، ما باید شکر را اضافه کنیم. یعنی وقت خصوصی بگذاریم. چطور برای جسم فرزند خودتان دکتر خصوصی میگیرید و وقت خصوصی میگذارید.
شبهه همانند تیغی در پاها است که نمیتوانید راه بروید. تیغ در فکر برود درست فکر نمیکنید، بدبین میشوید.
اسلامشناسی را دعوت کنید و بگویید پسر من 5 تا اشکال دارد و اینها را پاسخ دهید. قدری مراکز دینی خود را تغییر دهیم. جاذبه مساجد باید خوب باشد. که الان کم شده است. بله. به خاطر اینکه به پیرمرد نگاه میکنید، موذن 80 ساله، مکبر 80 ساله و همه سن بالا هستند و اجازه نمیدهند بچه آنجا فعالیت کند.
راهپیمایی اربعین چرا گل کرد؟ چون هر موکبی خودش فعالیت میکند و آقا بالاسر ندارد. عاشورا چرا این میزان گل میکند چون بچههای هیات خودشان هیات را برپا میکنند. اما در مسجد راهبندان است، یا خادم نمیگذارد، یا آقا نمیگذارد، یا هیات امنا نمیگذارد. طوری است که وقتی جوان به مسجد میآید، میبیند کسی او را تحویل نمیگیرد در نتیجه میرود بیرون مسجد هیات میزند. بچه را باید آزاد گذاشت.
اگر منکر انجام داد باید تذکر داد والا باید تغییر و تحول انجام شود. تمام مساجد ما باید هر کدام از پیشنمازها که سنشان به جایی رسیده که توان ارتباط با نسل جوان را ندارند، این آقای پیرمرد امام جماعت باشد اما یک طلبه خوش سلیقه جوان را بیاورد و او نفر دوم باشد. که بتواند ارتباط بگیرد. بله، ارتباط بگیرد که چه کسی در محله بیمار است به عیادت آن برویم، چه کسی شاگرد اول شد، از او تشکر کنیم.
چه کس چه مشکلی دارد، چه کسی قرضالحسنه میخواهد… یعنی هر پیری با یک جوان شریک شود.
قرآن میگوید پیر و جوان شریک شوید. به ابراهیم (ع) میگوید شما 100 سال دارید، اسماعیل هم 13 ساله است. صد ساله و 13 ساله با هم کمک کنید و مسجدالحرام را تطهیر دهید.
این به کارهای اجرایی کشور هم بازمیگردد.
بله، ما قرآنی نشدیم. هنوز اسلام در ما نرفته است. مسلمان هستیم ولی اسلام در ما نفوذ نکرده است. ممکن است یک زمانی من به استخر بروم. من داخل آب رفتم ولی این آب استخر درون بدن من نرفته است. قرآن میگوید مردم داخل دین شدند و در جای دیگر میگوید، ایمان در قلوب نرفته است. مردم در دین آمدهاند ولی دین در دل مردم نرفته است.
نظر دهید » 
آیا به واسطه بیماری ثواب می بریم؟
کلمه چهل و دوم از کلمات نورانی نهج البلاغه اين است: «وَ قَالَ ع لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ فِي عِلَّةٍ اعْتَلَّهَا جَعَلَ اللَّهُ مَا كَانَ [مِنْكَ] مِنْ شَكْوَاكَ حَطّاً لِسَيِّئَاتِكَ فَإِنَّ الْمَرَضَ لَا أَجْرَ فِيهِ وَ لَكِنَّهُ يَحُطُّ السَّيِّئَاتِ وَ يَحُتُّهَا حَتَّ الْأَوْرَاقِ وَ إِنَّمَا الْأَجْرُ فِي الْقَوْلِ بِاللِّسَانِ وَ الْعَمَلِ بِالْأَيْدِي وَ الْأَقْدَامِ وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يُدْخِلُ بِصِدْقِ النِّيَّةِ وَ السَّرِيرَةِ الصَّالِحَةِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ الْجَنَّةَ». اين کلمه نوراني 42 درباره بيماري که بعضي از اصحابش مبتلا شدند حضرت آن را تحليل کرد. فرمود بيماري کار نيست که خدا اجر بدهد. بيماري يک رخداد آزموني است که ذات اقدس الهي انسان را ميآزمايد.
اگر کسي در اين آزمون سرفراز به درآمد و خدا را شاکر بود، صابر بود، اجر ميبرد و اگر شاکر و صابر نبود، از نظر زبان سخني نگفت، از نظر قلب کاري نکرد، همه اين امور را به حسب ظاهر تحمّل کرد، باز فضل الهي شامل حالش ميشود، برخي از سيّئات او را ميبخشد.
يک بيان نوراني هست که حضرت فرمود اگر اين سه چيز نبود، سرِ بشر را چيزي خم نميکرد: مرگ، مرض و فقر. اين سه عامل براي آزمون است که بشر از اين غرور پايين بيايد. اگر اين سه امر نبود، چيزي بشر را از آن مرکَب غرور پياده نميکرد.
بعد فرمود: «وَ إِنَّهُ مَعَهُنَّ لَوَثَّابٌ» با اينکه اين سه امر هست: مرگ هست مرض هست فقر هست، با اين وجود او جنب و جوش بيفايدهاي دارد.
در اين جمله نوراني وجود مبارک حضرت امير فرمود بيماري، عمل نيست که ثواب داشته باشد. آن صبر و بردباري و شکر است که باعث ثواب است؛ البته انسان بيمار، گاهي ممکن است همين کيفر بعضي از رفتارهاي تلخ او باشد.
فرمود: «جَعَلَ اللَّهُ مَا كَانَ [مِنْكَ] مِنْ شَكْوَاكَ حَطّاً لِسَيِّئَاتِكَ»؛ برخي از گناهان تو را کفّاره گناهانتان باشد، اين اميد هست؛ اما بخواهي ثواب ببري، با بيماري نميشود ثواب برد، چون بيماري کار کسي نيست، فعل انسان نيست تا انسان ثواب ببرد.
«فَإِنَّ الْمَرَضَ لَا أَجْرَ فِيهِ»، حالا کسي که مريض شد ثوابي ببرد! ثواب در اثر کار خوب، حرف خوب، نوشتن خوب، قيام خوب، اقدام خوب و مانند آن است. «وَ لَكِنَّهُ يَحُطُّ السَّيِّئَاتِ وَ يَحُتُّهَا حَتَّ الْأَوْرَاقِ»، «حَطّ» با طاي مؤلف يعني فروريختن. آن «حَتّ» با تاي منقوط يعني درخت را از برگ ريختن. فرمود گناهان از انسان ريخته ميشود آن طوري که برگها در پاييز از درخت ريخته ميشود. گناه ريخته ميشود؛ اما انسان ثواب ببرد چون کاري نيست که ثواب برده باشد. «وَ إِنَّمَا الْأَجْرُ فِي الْقَوْلِ بِاللِّسَانِ وَ الْعَمَلِ بِالْأَيْدِي وَ الْأَقْدَامِ» انسان يا با قدم، با پا جايي ميرود کار مثبتي انجام ميدهد، يا با دست کاري انجام ميدهد، يا با زبان کاري انجام ميدهد اينها سربازان الهي هستند. مستحضريد اينها ما نيستيم اينها ابزارياند که در اختيار ما هستند.
نظر دهید » 
تواضع مذموم کدام تواضع است؟
تواضع ناپسند و مذموم
سفارش تاکید بر تواضع و فروتنی بدان معنا نیست که تواضع در همه جا و با همه کس مورد تایید و تشویق اسلام است بلکه در مواردی به شدت از آن نهی و مذمت شده است از جمله :
1. تواضع در برابر متکبران
در منابع دینی از فروتنی در برابر فردی که خود را بزرگ می پندارد و به دیگران به دیده تحقیر می نگرد منع و نهی شده است زیرا این گونه تواضع موجب پستی و ذلت مسلمان است علاوه تواضع در برابرانسان خودبین و متکبر چه بسا عامل افزایش حالت تکبراو می گردد و چنین گمان می کند که واقعا نیز بزرگ و برتر و لایق تکریم و احترام دیگران است .
آنگهی خودداری از فروتنی در برابر متکبر موجب آن می گردد که وی به خود آید و متنبه شود و دست از کارهای ناپسندش بردارد واز بند اسارت نفس رهایی یابدازاین روی نه تنها در برابر چنین انسانی نباید تواضع کرد بلکه یکی از مواردی که تکبر برای مومنان جایز و روا شمرده شده است تکبر در برابر با متکبران است .
پیامبر اکرم (ص) :می فرماید اذا رایتم المتواضعین من امتی فتواضعوالهم رایتم المتکبرین فتکبروا علیم فان ذالک لهم مذله و صغار . ۱ آن گاه که به انسانهای مومن متواضع برخوردید با آنان تواضع کنید ولی اگر به انسانهای متکبر برخورد نمودید با آنان تکبر ورزید. زیرااین روش برای آنان خواری و حقارت می آورد.
2. تواضع در برابر کافران
کافرانسانی است حق ناپذیر که با دست خود وجدان واندیشه اش رااز نور حقیقت مرحوم ساخته و در تاریکی جهل و غفلت به سر می برد.اواز رحمت و عزت الهی به دوراست زیرا عزت از آن خدا و پیامبر و مومنان است : ولله العزه ولرسوله وللمومنین ۲ ازاین روی از هر کاری که مایه عزت ظاهری و موجب تقویت کافران گردد باید پرهیز شود.
از جمله اموری که ممکن است به کافران و دشمنان خدا عزت ظاهری واحساس بزرگی و کرامت دهد فروتنی مومنان در برابر آنان است . از وظایف اصلی مومنان راستین اظهار مودت با دوستان خدا واظهار تبری و بیزاری با کافران است .
البته پر واضح است که فروتنی و تواضع در برابر کفاراگر صرفااز نقطه نظرانسانیت به منظور جذب و هدایت و تالیف قلوب آنان باشد کاری است شایسته و چه بسا موجب هدایت آنان گردد و دلهایشان نسبت به مومنان رام گردد.
۳. تواضع با فاسقان و ظالمان
از مواردی که تواضع در آن مورد نهی قرار گرفته است فروتنی در برابر گنهکار و ستمگراست .اظهار محبت واحترام و برخورد مسالمت آمیز و متواضعانه بااین گونه انسانه موجب جرات و جسارت بیشتر آنان به گناه و فسادشان می گردد.
آنان این گونه برخوردهای انسانی را مهر تایید بر افعال ناپسند و ناروای خویش می گیرند.ازاین روی اسلام پیروان خویش رااز تواضع در برابر فاسقان و ظالمان برحذر داشته است : امرنا رسول الله (ص) ان نلقی اهل المعاصی بوجوه مکفهره ۳ علی (ع) می فرماید: پیامبر(ص) به ما دستور داد که با گناهکاران با چهره گرفته و درهم کشیده برخورد نماییم . بدینسان می یابیم که هرگونه گشاده رویی و رفتاری که به معصیت کاران و فاسقان میدان بدهد و آنان را در گناه و فسقشان تثبیت و یا تشویق نمایداز نظراسلام محکوم و مردود شمرده شده است .
4. تواضع با ثروتمندان و قدرتمندان
تواضع در برابرانسانهای مومن و دین باور یک ارزش و وظیفه انسانی واخلاقی است .این تواضع آن گاه ارزشمند خواهد بود که باانگیزه ایمان و پاکی مومنان انجام بگیرد واگرانگیزه هایی همچون : مقام مال ثروت و قدرت اجتماعی موجب این فروتنی گردد نه تنها بارارزشی نخواهد داشت که خود یک عمل ضدارزش و ناپسند به شمار خواهد آمد.از این روی در روایات اسلامی از تواضعی که براساس معیارها وارزشهای مادی افراد صورت گیرد مذمت شده است . علی (ع) می فرماید: من اتی عنیا فتواضع له لغناه ذهب ثلثادینه ۴ کسی که بر ثروتمندی وارد شود و برای دارایی اش در برابر وی تواضع کند خداوند دو سوم دینش را می برد.
دین باوران غیرتمند هرگز به صاحبان زر و زور و فرومایگان سست عقیده چشم طمع نمی دوزند و به خاطر رسیدن به مال و مقام : (حطام دنیا) واحیانا جلب مرید و پیرو فروتنی و کرنش نمی کنند واز سر عجز و مسکنت در برابر آنان با لکنت و تانی سخن نمی گویند در سخنان پیشوایان دینی آمده است : [مالی که بااظهار ذلت و پستی به دست آید خداوند خیر و برکت را از آن می گیرد و آن مال در رفع نیازمندیها کارساز نمی تواند بود و دین و دنیای او را تباه می سازد و در قیامت با قارون زراندوز محشور و به آتش افکنده می شوند] ۵
۱. جامع السعادات 1.363.
۲. سوره منافقین آیه 8.
۳. وسایل الشیعه ج 11.413.
۴. نهج البلاغه حکمت 187 الحیاه ج 3.347.
۵. الحیاه ج 3.347.
نظر دهید » 
پایه گذار وحدت شیعه سنی چه کسی است؟!

برخی گمان میکنند امام خمینی(ره) یا حتی آیت الله بروجردی، مبدع و بنیانگذار وحدت شیعه و سنی هستند. (با توجه به اقدامات متعدد و برجسته شان) اما سابقه وحدت شیعه و سنی نه تنها در بین علمای سبق وجود داشته که اولین اسوه وحدت، شخص امیرالمومنین علی(ع) است.
برخلاف تصور عام سکوت حضرت علی (ع) در دوران خلفای راشدین ابدا به معنای انزوا و گوشه نشینی و بی تفاوتی و قهر و غضب نبوده است.
امام علی(ع) در دوره سه خلیفه، بهترین نمودهای عینی و عملی وحدت مسلمانان را در تاریخ اسلام ثبت کردند.
در اولین گام وحدت، امیرالمومنین از حق شخصی خویش به خاطر حفظ وحدت مسلمین گذشتند و سالها مصیبت ها و رنجهای زمانه را هم بدان سبب تحمل نمودند.
در اولین بزنگاه تفرقه پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)، در سقیفه، ابوسفیان که شم سیاسی نیرومندی داشت و زمینه اختلاف را فراهم می دید، مستقیما به درب خانه علی(ع) رفته و به وی پیشنهاد کرد که «دستت را بده تا من با تو بیعت کنم که اگر من با تو بیعت کنم، همه فرزندان عبد مناف و بعد قریش و سرانجام همه عرب تو را به فرمانروایی می پذیرند.» و امام علی(ع) که از هدف فتنه انگیزانه ابوسفیان در ایجاد تفرقه و آشوب برای خشکاندن نهال نوپای اسلام و بازگرداندن جاهلیت به خوبی آگاه بود، ضمن رد این پیشنهاد به وی فرمود: «تو به جز فتنه و آشوب، هدف دیگری نداری.تو مدتها بدخواه اسلام بوده ای. مرا به نصیحت و سپاهیان تو نیازی نیست.»
امام علی(ع) با مشورت، همکاری و همفکری با خلفا تمام توان خویش را برای جلوگیری از انحراف اسلام پس از رسول خدا(ص) به کار بستند.
ابوبکر در بزنگاههای مختلف (جنگ با مرتدین، در نبرد با رومیان، در مناظره با علمای یهود و نصاری و..) خود را مدیون مشورت ها و علم امیرالمومنین(ع) میدانست.
این از سانسورهای تاریخ اسلام است که علاوه بر مشاوره های علمی، نظامی، سیاسی، در طول خلافت عمر بن خطاب، حضرت علی(ع) سه بار (به هنگام عزیمت خلیفه دوم به شام، در ابتدای جنگ قادسیه و عزیمت او به بیت المقدس) جانشینی عُمر در مدینه و اداره این شهر را می پذیرد. صرفا برای حفظ اسلام. وحدت از این بالاتر؟!
حضرت علی در عصر خلیفه سوم، افزون بر مشاوره های معمول، در برابر ناراضیان خلیفه نیز نقش میانجی گری را به عهده داشت و هنگام محاصره خانه عثمان و بستن آب بر وی، به خلیفه آب رساند و فرزندان جگرگوشه اش حسنین(ع) را برای حفاظت از او به درِ خانه اش فرستاد.
این از بزرگترین ظلمهای دوستان نادان و دشمنان آگاه به حضرت علی(ع) است که این محور وحدت شیعه و سنی به محور تفرقه بدل شود. چه خوب که شیعه درست پا بر جای پای اهلبیت(ع) گذارد و نه پیش و نه پس از آن. در عمل و نه در حرف.
منابع در: http://yon.ir/57sN
1 نظر »