ممکن است گاهی گریه کنم ولی هیچگاه در تنهایی گریه نمیکنم

خداوند اینجاست

اشکهای مرا پاک می کند…چون

قلب من خانه ی خداست

ممکن است گاهی بیفتم و بلغزم اما هرگز در سقوط تنها نمی مانم

خداوند هست و مرا بلند می کند… چون

قلب من خانه ی خداست

شاید گاهی رنج بکشم اما هرگز در این رنج کشیدن تنها نمی مانم

پروردگار مرا از رنجها رها می کند…چون

قلب من خانه ی خداست

خوشحالم برای اینکه میدانم هرگز تنها نیستم

خداوند همواره با من است…چون

قلب من خانه ی خداست


موضوعات: خواندنی ها
   شنبه 23 شهریور 1392

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ” UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

م می زند .

سلام بر تو که گستره خِلقت، جز با حضور روشن تو تکامل نمی گرفت و اهل بیت روشنایی، جز با وجود بی نهایت تو، خدا را برای همگان ترسیم نمی کرد……….

 


موضوعات: خواندنی ها
   شنبه 23 شهریور 1392

عنوان مذکور چکیده پایان نامه خانم مهدیه شصتی کریمی به داوری سرکار خانم شاکری و راهنمایی سرکار خانم منصوری می باشد که به شرح ذیل می باشد:

مرگ در زندگی نهفته است. مرگ همواره به عنوان یک سىؤال باقی می ماند، گاه ما با تعاریف مختلف و با این که مرگ امری حتمی است به خود آرامش می دهیم. مرگ یعنی جدا شدن روح از بدن و قطع علاقه روح از بدن. مرگ هر کس مانند زندگی اوست، تا مرگ نباشد زندگی معنا ندارد و تا زندگی نباشد مرگ معنایی ندارد.

فوت از دست رفتن و معنای آن با معنای مرگ یعنی از دست رفتن مساوی است. مرگ به معنای نابودی نیست، بلکه هجرت از این دنیای کوچک به سوی دنیایی پر رمز و راز است. ما به مرگ با تردید نگاه می کنیم، اما اگر نوع نگاهمان را به مرگ عوض کنیم آن را طور دیگری می بینیم.

مرگ برای مقربان رسیدن به راحتی مطلق است، اما کسی که هم اولیاء الله را دوست دارد و هم مال دنیا را، مرگ برای او هول و هراس است. برای انسان مومن مرگ مانند باز شدن درهای رحمت است و این نتیجه اطاعت از خداست. نوع دیگر مرگ، مرگ در راه خدا و جهاد برای نجات انسان مظلوم از دست ظالم است.

سقراط می گوید : از مرگ نباید هراسید بلکه در برابر آن باید شجاع بود. افلاطون نیز درباره مرگ می گوید: مرگ تکامل انسان است. موریس مترلینگ می گوید: در این جهان همه چیز مانند خدا ابدی است، ولی به شرط آنکه مرگ را نابودی انسان ندانیم. برای افراد هواپرست مرگ ماتم و عزا است و برای افرادی که جز در راه خدا و رسول نرفته اند مرگ فلاح و رستگاری است. مرگ برای عده ای پیام آور وصل است و برای عده ای مأمور انتقام.

مرگ آغاز سفر انسان است و این سفر دو عقبه دارد: عقبه اول؛ سکرات موت، یعنی سختی جان دادن، غم از دست دادن مال و اموال،عیال و فرزندان،اموالی که گاهی از راه نادرست به دست آمده است و مالی که حلال و حرام آن با هم مخلوطند.

عقبه دوم: عدلیه عند الموت،یعنی اینکه عدول کردن از حق به باطل در هنگام مردن.

حاطل آنکه : انسان هر طور که زندگی کند، همان طور نیز خواهد مرد. پس در طول زندگی زیبا زندگی کنیم تا زیبا بمیریم.

صفحات: 1· 2


موضوعات: خواندنی ها
   چهارشنبه 20 شهریور 1392

 


موضوعات: خواندنی ها
   چهارشنبه 20 شهریور 1392


احادیثی در باب زیارت امام رضا(ع)


1)از حضرت امام جواد (علیه السلام) روایت شده است که فرمودند: «برای کسی که پدرم (علیه السلام) را عارف به حقش در طوس زیارت کند، بهشت را از سوی خدای متعال ضمانت می کنم.»«عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج 2، ص 256، ح 7»

2) از عبدالعظیم حسنی روایت شده است که گفت: شنیدم امام محمد بن علی الجواد (علیهماالسلام) می فرمایند: «هر که پدرم را زیارت کند و از باران یا سرما یا گرما به او آزاری رسد، خداوند آتش را بر بدنش حرام کند.»«امالی شیخ صدوق (رحمت الله علیه)، ص 521»

3) از علی بن حسن بن فضال به نقل از پدرش روایت شده است که گفت: مردی از اهل خراسان به حضرت رضا (علیه السلام) عرض کرد: ای فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) من رسول خدا را در خواب دیدم که به من می فرمودند: « وقتی پاره ی تن مرا در زمینتان به خاک بسپارند، و امانتم را به شما بسپارند، و ستاره ی من در خاک شما غروب کند، شما را چه خواهد شد؟

از امام علی بن محمد الهادی (علیهماالسلام) روایت شده است که فرمودند: «هر که از خداوند تبارک و تعالی حاجتی دارد، با غسل به زیارت قبر جدم امام رضا علیه السلام در طوس برود و نزد سر مبارکش دو رکعت نماز گذارد و حاجتش را در قنوت از خدا بخواهد، همانا اجابت می شود، مگر آن که گناهی یا قطع رحمی بخواهد، ما به درستی که محل قبرش، قطعه زمینی از زمینهای بهشت است، مؤمنی او را زیارت نکند، مگر آن که خداوند از آتش برهاندش و در بهشت جایگزینش سازد.

پس امام رضا (علیه السلام) به او فرمودند: «من آن کسی هستم که در زمین شما دفن می شوم، و من پاره ی تن پیامبر شما هستم، و من آن ودیعه و ستاره هستم، به راستی که هر کس مرا زیارت کند و حق و اطاعت مرا که خدا واجب کرده است ، بشناسد، من و پدرانم در روز قیامت شفیع او خواهیم بود، و هر که را روز قیامت ما شفیعش باشیم، نجات یافته است، حتی اگر گناهان جن و انس بر دوش او باشد.

پدرم ازجدم از پدرش از پدرانش (علیهم السلام) به من فرمودند: همانا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: هر که مرا در خواب ببیند، مرا دیده است، زیرا شیطان به صورت من درنمی آید و نه به صورت کسی از اوصیاء من، و نه به صورت کسی از شیعیانشان، و خواب صادق جزیی از هفتاد جزء نبوت است.» «عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج 2، ص 257، ح 11، امالی شیخ صدوق (رحمت الله علیه) ص 61)


موضوعات: خواندنی ها
   چهارشنبه 20 شهریور 1392

باز دلم به غوغای نسیم خوش رحمت از نگین درخشان قم ، هوائی گشته …
باز دلم دیوانه وار به در دیوار قفس می کوبد تا منفذی بیابد …
باز دلم چون چراغ خاموشی خود را به نور منیره مقدسی جلا می دهد .
باز دلم غم و درد را بر باد نسیان سپرده و گوئی دست رحمتی در این دیار غربت سرمازده ، یافته است .
باز دلم به سان پرنده ای آسیمه سر ، از بند و اسارت سینه ملول خویشتن گریخته ، به سوی کویری که به فیض حضور کریمه ی اهل بیت(س) به دریای عشق مبدل گشته ، پر می کشد .

باز دلم وز شور و شوق بهار ، در کویر خویشتن بارانی می شود .
میلاد فرخنده بانوی کرامت حضرت فاطمه معصومه (س) مبارک باد



موضوعات: خواندنی ها
   جمعه 15 شهریور 13921 نظر »

بر آیینه جمال داور صلوات          بر روشنی چشم پیمبر صلوات

بر حضرت معصومه فروغ سرمد       بر دسته گل موسی جعفر صلوات

 


موضوعات: خواندنی ها
   جمعه 15 شهریور 1392

چشمه ها در جاری شدن و علف ها در سبز شدن معنی پیدا میکنند
کوه ها با قله ها و دریا ها با موج ها زندگی پیدا میکنند
و همه ی انسان ها با عشق …
پس بار خدایا بر من رحم کن
بر من که میدانم ناتوانم رحم کن
باشد که لباس فاخری بر تن نداشته باشم
باشد که حتی دست و پایی نداشته باشم
و حتی من نباشد …
اما نباشد لحظه ای که در قلبم”عشق” نباشد !



موضوعات: خواندنی ها
   پنجشنبه 14 شهریور 13922 نظر »

چکیده پایان نامه با  عنوان تهذیب نفس در قرآن


تهذیب؛ یعنی پاکیزه کردن، خالص کردن و نفس یعنی روح و روان و تهذیب نفس از آنجا لزوم پیدا می کند که انسانیت انسان در گرو برطرف ساختن رذایل باطنی  و به فعلیت رساندن انسانیت اوست که با تهذیب نفس میسر می شود. اما در مورد روش صحیح تهذیب و اخلاقی نمودن رفتار نظرات مختلفی ابراز شده که صحیح ترین آن تزکیه با مقدمه ی بصیرت و آگاهی و معرفت است. چنان که آشنایی با بسیاری مطالب طرح شده در حوزه ی تزکیه و اخلاق همچون نسبیت و اطلاق و یا شناخت ویِگی های نفس انسانی و قابلیت تکامل در آن، در ثبات قدم سالک تهذیب در دنیای امروز بسیار مؤثر خواهد بود.


اما به نظر قرآن، هم با منشأ و علت فاعلی تزکیه که در مراحل مختلف به خدا، پیامبرر و خود انسان نسبت داده می شود، اشنا می شویم و هم به آثار تهذیب نفس همچون رستگاری، رضایت،فهم حقایق قرآن، محبت الهی و بهشت جاودانه و … پی می بریم. از سوی دیگر ارزش تزکیه در قرآن با نظر به سوگندهای متعدد برای بیان اهمیت آن نشانه داده می شود که بدون وجود زمینه های مساعد امکان پذیر نخواهد بود.

 

زمینه هایی چون تسهیل ازدواج،انفاق، تشریع احکام مثل حفظ چشم و فرج، عدم ورود بی اجازه به خانه غیرو …، رحمت و فضل الهی و لزوم مدارا و نرم خویی در دعوت به تزکیه که صراحتاً در قرآن آمده و به نقش آنها در تزکیه نفس تأکید شده است. اما همه آنچه در مورد تهذیب نفس به آن آگاه شده و عمل نماییم، بدون دقت در عوامل محرومیت از تزکیه در قرآن، مفید نخواهد بود. چرا که نکاتی چون کتمان حقایق و معارف کتب آسمانی با عهد الهی و یا تحریف آنچه از قرآن، باب میل نیست، سبب می شود که تمام تلاش های مادر جهت تهذیب، به انحراف رفته  و از تهذیب و تزکیه اخلاقی حقیقی محروم بمانیم.

 

گل زیبا

 

   چهارشنبه 13 شهریور 1392نظر دهید »

 

انسان  موجودي اجتماعي است و تداوم زندگي سعادتمندانه او در پرتو پيوندي مودت آميز همراه با تفاهم و احترام متقابل با همنوعانش امكان پذير است . او ناگزير است در تعامل با ديگران ملتزم به رفتاري باشد كه از آنان انتظار انجام آن را دارد .اگرمايل است ديگران با او خوش رفتاري كنند ، به حقوق او احترام بگذارند ، حرمت جان ، مال ، آبرو و ناموسش را پاس دارند ، خير و خوبي او را بخواهند ، در برخورد با او ادب و نزاكت را رعايت كنند به پيمان ها و وعده‌هايش وفادار باشند ، اسرارش را فاش نكنند ، از بدي هاي او چشم بپوشند ، از خطايش درگذرند ،در سختي و تنگدستي و بيماري به ياري و عيادتش بشتابند ، نسبت به او خوش بين باشند و. . . . و خود نيز مي‌بايد انتظار ديگران را در اين زمينه برآورده سازد .

ارزش‌هاي والاي انساني همچون خير خواهي و نوع دوستي ، حسن ظن ، وفاداري و گذشت ،ايثار ، راستگويي، ودرستي در راستاي زندگي اجتماعي بشر معنا پيدا مي كند . هنگامي كه گرايش‌هاي فطري و طبيعي آدمي با برنامه‌هاي مترقي و تكامل بخش اسلام توأم و عجين شود و انسان با عزمي راسخ بر عمل بدان‌ها پاي بفشرد ، آنگاه است كه مدينه‌ي فاضله‌اي كه از ديرباز تا كنون در آرزوي تحقق و تشكيل آن بوده است  رخ خواهد نمود و راه كمال هموار خواهد گشت .

نوشتاري كه پيش روي شماست برآن است تاشيوه‌ها و راهكارهايي را براي احياي يك زندگي سالم و به تعبيري يك مدينه‌ي فاضله را تحقق بخشد . به همين دليل ما به دنبال روش هاي تربيتي هستيم كه مبتني بر اصل وآن اصل منطبق بر مبناي صحيح و معقول باشد . با اين تعريف مبناي ما ظهور يك شاكله است ، همان شكل و طراحي كه در ظمير انسان  پد يدار مي‌شود و علماي اخلاق آن را ملكه و روانشناسان،منش ( character) يا شخصيت (personality  ) نامگذاري كردند.

اين مبنا مبتني است بر اصلي به نام تحولي اساسي در ژرفاي نفس آدمي . از نظر راغب اصفهاني مبناي شرافت ديني و اساس آن تهذيب است كه اين تهذيب از طريق آموزش فضائل و عمل به فضائل مختلف مثل شجاعت ، عفت و حيا حاصل مي‌شود . ايشان معتقدند شرافت ديني با عبادات و اعمال ديني فرق مي‌كند ، به اين معنا كه اعمال و عبادات ديني شرط است براي اينكه شرافت ديني حاصل شود اما شرافت ديني بدون انجام اعمال عبادي حاصل نمي‌شود ولي در عين حال اعمال عبادي اصل نيستند بلكه اعمال وسيله‌اي است تا باعث تزكيه‌ي نفس در انسان شود . ايشان تأكيد مي‌كند كه خداوند ما را ملزم كرده است كه او را پرستش كنيم در حالي كه هيچ انگيزه‌ي شخصي از انجام عبادات ما مورد نظرش نبوده است ،چرا كه خداوند غني و كامل است ،بلكه فلسفه اين الزامان آن است كه بيماري‌ها و رذائل نفساني را از ما دور كند و نتيجه مي‌گيرد فلسفه عبادات تزكيه نفس است و انسان بدون عبادات نمي‌تواند به مرحله‌اي از تهذيب نفس دست پيدا كند .  چنانچه اميرالمؤمنين علي عليه السلام در خطبه همام در نهج البلاغه فرمودند : خداوند سبحان هنگام آفرينش خلق از طاعت بندگانش بي‌نياز و از معصيت و نافرماني آنها ايمن بود . زيرا معصيت گناهكاران اورا زيان ندارد و طاعت فرمانبرداران به او سودي نمي‌رساند .

شرط اينكه بتوان فضائل را در خود به وجود آورد اين است كه تمرين و ممارست داشته باشيم و لازمه اينكه فرد فضائل را در خود به وجود بياورد اين است كه توانايي فعل درست را داشته باشد ، و خطا را ترك كند ( كه اشاره است به اين آيه فالهمها فجورهاو تقواها ) علاوه بر اينكه بايد انگيزه و علم و ديگر شرايط از جمله اراده و اختيار و آگاهي را داشته باشد تا فعل اخلاقي محسوب شود . در حالي كه در شبه فضائل يكي از عوامل لازم براي وجود فضيلت وجود ندارد درنتيجه باعث مي‌شود تا فرد فضيلتي را در واقع نداشته باشد اما شبيه فضيلتمندان عمل كد . براي مثال هستند كساني كه عمل عفيفان را انجام مي‌دهند در حالي كه حقيقتاً عفيف النفس نيستند . مانندكساني كه از شهوات و لذات دنيايي اعراض مي‌كنند در حالي كه اعراض آنها حقيقي نيست . خواجه نصير عفيف‌النفس را به حفيفت كسي مي داند كه حدود حقيقت عفت را نگه دارد و بدون اين كه مانعي برسر راه او باشد خويشتن داري كند و الا كساني كه به دليلي در صحرا ها دسترسي به عمل منافي عفت ندارند را نمي‌توان عفيف ناميد .

به همين منظور ما به دنبال روش‌هاي تربيتي هستيم تا ما را در اين راستا راهنمايي كند و باتوجه به اينكه رسالت اين قاله احياي يك زندگي مكتبي است با رويكرد ديني به ارائه بحث پرداخته شده اميد آن است كه بتواند گامي مفيد در اين باره باشد .

 

استاد حوزه علمیه کوثر ورامین : منیره فارسی


موضوعات: خواندنی ها
   سه شنبه 12 شهریور 13921 نظر »

1 ... 235 236 237 ...238 ... 240 ...242 ...243 244 245 ... 251

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 2614
  • دیروز: 2300
  • 7 روز قبل: 9088
  • 1 ماه قبل: 44403
  • کل بازدیدها: 885448
رتبه وبلاگ
  • رتبه کشوری دیروز: 6
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 21
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 19
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1