فرات بن ابراهیم كوفی از امام صادق علیه السلام نقل می كند كه ایشان به نقل از پیامبر اكرم فرمودند :یوم غدیر خم افضل اعیاد امتی ؛روز غدیر بزرگترین عید امت من است .حسن بن راشد می گوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم: غیر از عید فطر و قربان برای مسلمانان عید دیگری هم هست؟ فرمودند: بلی و این عید از آن دو عید دیگر با فضیلت تر است .گفتم كدام روز است ؟فرمود: روز هیجدهم ماه ذی حجه عید غدیر خم .عرض كردم: قربانت شوم در آن روز چه اعمالی انجام دهیم؟ فرمودند: روزه بگیرید بر محمد و آلش صلوات بفرستید …… یقین بدانید انبیا علیهم السلام روزی كه وصی خود را نصب می كردند امر می كردند كه آن روز را جشن بگیرند .
وقتی به سیره ائمه و پیامبر اكرم مراجعه می شود در می یابیم كه پیامبر و امیر مؤمنان و سایر ائمه با روز غدیر به عنوان یك عید برخورد كرده و مسلمانان را به تبریك و تهنیت گفتن به هم دعوت کرده اند. امام حسن علیه السلام روز عید غدیر در كوفه مهمانی بزرگی برپا می داشتند.
امام علی با فرزندان و گروهی از پیروانش بعد از نماز برای شركت در مجلس به منزل امام حسن علیه السلام می رفتند .و پس از اتمام مهمانی امام حسن علیه السلام هدایایی به مردم اعطا می فرمود .لذا این حركت امام حسن علیه السلام موجب شد مردم به روز عید غدیر عادت كنند.
منبع aftabir.com
style="text-align: center;">
واقعه غدیر حادثه ای تاریخی نیست كه در كنار دیگر وقایع بدان نگریسته شود. غدیر تنها نام یك سرزمین نیست. یك تفكر است، نشانه و رمزی است كه از تداوم خط نبوّت حكایت می كند. غدیر نقطه تلاقی كاروان رسالت با طلایه داران امامت است .
آری غدیر یك سرزمین نیست، چشمه ای است كه تا پایان هستی می جوشد، كوثری است كه فنا برنمی دارد، افقی است بی كرانه و خورشیدی است عالمتاب.
و غدیر، روز حماسه جاوید، روز ولایت، روز امامت، روز وصایت، روز اخوت، روز رشادت و شجاعت و شهامت و حفاظت و رضایت و صراحت شناخته شد. روز نعمت، روز شكرگزاری، روز پیام رسانی، روز تبریك و تهنیت، روز سرور و شادی و هدیه فرستادن، روز عهد و پیمان و تجدید میثاق، روز تكمیل دین و بیان حق، روز راندن شیطان، روز معرفی راه و رهبر، روز آزمون، روز یأس دشمن و امیدواری دوست و خلاصه روز اسلام و قرآن و عترت، روزی كه پیروان واقعی مكتب حیات بخش اسلام آن را گرامی می دارند و به همدیگر تبریك می گویند.
الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا …امروز (روز غدیر خم) دین شما را به حد كمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام كردم و اسلام را بعنوان دین برای شما پسندیدم. سوره مائده آیه
از غروب شب عرفه تا غروب روز عرفه زمان بسیار بزرگی است. این را گفتم تا امشب که به حسب ظاهر شب عرفه است و موقعیت بسیار خوبی است، هم دعا کنید و هم به اعمال صالحه مشغول شوید! این را هم بدانید که دعاهایی که میکنید اگر برای دیگران باشد، چیز بیشتری نصیبتان میشود
. خدا کند یکی از آن کسانی که شما دعا میکنید من باشم…
روز عرفه، روز درخواست از خداوند
»رُوی عن رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم قال: أوحی الله تعالی إلی بعض أنبیائه لَو أَنَّ أَهلَ سَبعِ سَمَاوَاتٍ وَ أَرَضِینَ سَأَلُونِی جَمیعاً فَأَعطَیتُ کُلَّ وَاحِدٍ مِنهُم مَسْأَلَتَهُ مَا نَقَصَ ذَلِکَ مِن مُلکِی مِثْلَ جَنَاحِ بَعُوضَةٍ وَ کَیفَ ینقُصُ مُلکٌ أَنا قَیمُه«.
از خدا چیزی کم نمیشود، حتّی اگر…
در روایتی است که از پیغمبر اکرم نقل شده است که خداوند وحی فرستاد به برخی از پیامبرانش که این متن وحی الهی است که بر فرض که اهل هفت آسمان و تمام زمین، همگی از من درخواست کنند و به هرکدام هرچه که خواستند را بدهم، از خزانه، حکومت و فضل الهی ذرهای کاسته نمیشود؛ حتی مثل یک بال پشه هم از خزانه من کم نمیشود؛ بنابراین، چگونه ممکن است که از فضل الهی کاسته شود، در حالی که من سردمدار آن هستم؟!
سلام بر امام جواد(علیه السلام) بزرگ مردی که بیست و پنج سال، خورشید را به خجلت وا داشت.
بیست و پنج سال، خورشید فضیلت را رویاند و شکوفاند و خود، فروزانتر از خورشید، تابید و درخشید.
سخاوت باران را داشت و کرامت دریا را و زلالی آب را.
«جود» قطره ای بود در پیشانی بلندش و «علم» غنچه ای بود از گلستان وجودش و «حلم» گوهری بود از گنجینه ی فضایلش.
پیشوایی که «جواد» بود، «تقی» بود، منتجب و «مرتضی» بود، فرزند «رضا» بود، راضی به قضا بود.
در خردسالی به امامت رسید، در نوجوانی، رهگشای مُعضلات فکری، فقهی و اعتقادی امت بود. دشوارترین سؤالها را بی درنگ جواب می گفت و علمش الهی بود و وصل به دریا.
سرانجام آن مولا با شهادتش اهل «ولا» را به هجران و سوگ نشاند.
سلام بر امام محمد تقی(ع) که جواد امامان و امام جوادان بود.
انواع و اقسام الگوها
1.. تقلیدی:در این نوع تقلید مقلد هر چه دیگران بگویند و هر چه ببیند عین آن را بدون تفکر و تعقل انجام می دهد. به طور نمونه زمان معاویه نماز جمعه روز چهارشنبه خوانده شد مردم هم ایستادند و خواندند و اعتراضی نکردند ؛ یا در زمان خلافت یکی از خلفاء حکم داده شد که کدو حلوایی ذبح شود و بخورند و مردم هم همین کار را کردند؛ حضرت امیر المؤمنین سخنرانی کردند و فرمودند القرع لیس یذکّا کلوه و لا تذبحوه.
2. الگو گرفتن از انسان های منحرف؛ روز قیامت از جهنمی ها سؤال می شود چرا جهنمی شده اید؛ کنّا نخوض مع الخاطئین؛ همین که امروزه بعضی ها به غلط می گویند خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو،دوست نایاب و رفیق نااهل هست و نیست انسان را بر باد می دهد و دین و ایمان انسان را می گیرد
3. الگو گرفتن از اگوهای سالم؛ قرآن این الگوها را معرفی می کند در جائی می فرماید: هل اتبعک؟ الی أن تُعِّلمن ممّا عْلِّمت رُشدا؛ تبعیتی که به انسان رشد بدهد. یا در جای دیگر می فرماید کونوا مع الصادقین؛ با کسانی باش که صادق باشند؛ یا در جای دیگر می فرمایدو اذکر عبادنا ابراهیم، اسحاق، چرا از این پیامبران یاد کنیم؟ و در ادامه جواب در آیه است که می فرماید: اولی الایدی و الابصار؛ به خاطر قدرت و بصیرت. پس باید از رفیقی که بینش و بصیرت می دهد الگو گرفت نه تقلید کورکورانه و جاهلانه. آن الگو مورد تأیید است. با بصیرت می توان از تاریخ درس گرفت تا شاهد کربلاهای دیگر نشویم. شاید گاهی سؤال کنیم که مگر می شود امام در میان ما باشد و مایاریش نکنیم؟ بله می شود با بی بصیرتی و بی تفاوتی و بی ایمانی می شود به جایی رسید که پستی و نیستی را به دنبال دارد. مگر نه اینکه در این زمان امام ما و رهبر در میان ماست و با وجود این همه به اصطلاح شیعه و مسلمان هنوز تنها مانده با دستان خود جامعه را به گونه ای کرده ایم که اماممان و هبرمان، علی زمانمان تنها است و اندک یاری ندارد صد البته که این وضع تأسف بار فقط به دست ماست و ما با انتخابمان خواسته ایم که اینگونه باشد چرا؟ چون در جایی که باید بصیرت باشد با تقلید کورکورانه کاری کرده ایم که به این جایی رسیده ایم که نباید باشد و دشمن دوباره مثل خیلی سال های پیش چشم طمع خودش را بر این کشور تیز کرده و باز هم فرصتی به دشمن داده شده که دوباره برای ما برنامه و نقشه طرح کنند و هزاران چرا های دیگر که جوابش با ماست…
شب بیست و پنجم: شب دحو الارض است، یعنی پهن شدن زمین از زیر کعبه به روی آب، و از شبهای بسیار شریف است که رحمت خدا در آن نازل می شود، و قیام به عبادت در آن اجر بسیار دارد، و از حسن بن علی وشّاء روایت شده که گفته: من کودک بودم که با پدرم در شب بیست و پنجم ماه ذوالقعده،در خدمت حضرت رضا(ع) شام خوردیم، حضرت فرمود امشب حضرت ابراهیم و حضرت عیسی علیهما السلام متولد شده اند، و زمین از زیر کعبه پهن شده، پس هر که روزش را روزه بدارد، چنان است که شصت ماه روزه داشته باشد و در روایت دیگر آمده است : در این روز حضرت قائم (عج) قیام خواهد کرد.
روز بیست و پنجم: روز دحو الارض است، یکی از آن چهار روزی است، که در تمام سال به فضیلت روزه ممتاز است و در روایتی آمده است: روزه این روز همانند روزه هفتاد سال است و در روایت دیگر آمده که کفاره هفتاد سال است، و هر که این روز را روزه بدارد، و شب را به عبادت به سر آورد، برای او عبادت صد سال نوشته شود و برای روزه دارد این روز، که هر چه در زمین و آسمان است استغفار کند، و این روزی است که رحمت خدا در آن منتشر شده، و برای عبادت و اجتماع به ذکر خدا در این روز اجر بسیاری است، و باری این روز جز روزه و عبادت و ذکر خدا و غسل دو عمل دیگر وارد است: اول؛ نمازی که در کتابهای علمای شیعه از اهل قلم روایت شده و آن دو رکعت است در وقت چاشت در هر رکعت پس از سوره حمد پنج مرتبه سوره شمس خوانده شود.
برای بقیه اعمال به مفاتیح الجنان مراجعه فرمائید.
«دفاع» از قرآن آمد و «مقدس»شد
جنگ ما که به حق« دفاع مقدس» نام گرفته است، لبریز از محتوا، پیام و لحظات معنوی و روحانی بوده که در تمام ما بی مثل و مانند است. مردمی که سال ها با حس خوب قرآن کریم،زندگی کرده بودند؛ مر دمی که با نام خدا شروع می کنند و با ذکر رسول (ص) و نام علی (ع) ادامه می دادند؛ مردمی که با یاد آقا امام حسین(ع) در این حسرت بودند که چرا در عاشورا نبودند تا پیش مرگ آقای خود شوند و … همه و همه فرصتی تکرار نشدنی به دست آوردند تا با شرکت در جهادی عاشورایی و دَین خود به قرآن کریم ادا کنند و این کار را هم کردند. نه تنها لحظات معنوی رزمندگان بلکه خود عملیات ها و سنگرها و … همه چیز بوی عرفان گرفت؛ یعنی «دفاع» از قرآن آمد و رنگ خدا شد و نام «دفاع مقدس» را لایق خود کرد. جنگ هشت ساله ی ما وجهه ی مردمی نیز داشته است چرا که در هیچ جنگی در تمام تاریخ ایران زمین، حضور داوطلبانه ی مردم به این صورت نبوده است. این جنگ تنها جنگی است که به تمام معنی توسط مردم اداره شد. از تدارکات و پشتیبانی تا رزم تن به تن و از عقبه ی جبهه تا لجمن، در اختیار مردم بود. حضور بسیج در همه ی ارکان و ابعاد برجسته بود. دشمن با درک این نکته، همواره عقبه ی جبهه را که همان شهر ها و روستاهای این سرزمین بود را بارها به منطقه ی جنگ واقعی تبدیل کرد و با بمباران ها و عملیات های تروریستی به انتقام جویی از مردم پرداخت؛ بمباران های متعدد هوایی با انواع بمب ها – به ویژه بمب های خوشه ای – و موشک باران ها با استفاده از موشک های زمین به زمین (موشک های 12 متری) و حتی بمب گذاری هاکه توسط ستون پنجم –مانند انهدام پناهگاه مردمدر شهرها که انهدام پناهگاه زنان و کودکان در پارک شیرین کرمانشاه نمونه بارز آن است- صورت گرفت؛ نشان داد که جنگ علیه مردم و باورهای مردم ایران بود و به دست خود آنها نیز جواب داده شد.
بصائرٰٰٰٔ،نشریه سازمان تبلیغات،صفحه36
فقط اوست که می داند وزن دعای پاک و خالص چقدر است. او زنی بود با لباسهای کهنه و مندرس، و نگاهی مغموم. وارد خواروبار فروشی محله شد و با فروتنی از صاحب مغازه خواست کمی خواروبار به او بدهد. به نرمی گفت شوهرش بیمار است و نمی تواند کار کند و شش بچه اش بی غذا مانده اند. خواروبار فروش،با بی اعتنایی ، محلش نگذاشت و با حالت بدی خواست او را بیرون کند. زن نیازمند، در حالی که اصرار می کرد گفت: آقا شما رو به خدا، به محض اینکه بتوانم پول تان را می آورم. او تکرار کرد که نسسیه نمی دهد. مشتری دیگری که کنار پیشخوان ایستاده بود و گفت و گوی آن دو را از دور می شنید بع مغازه دار گفت: ببین خانم چه می خواهد، خرید این خانم با من، خواربارفروش با اکراه گفت: لازم نیست، خودم می دهم. لیست خریدت کو؟ زن گفت اینجاست« لیستت را بگذار روی ترازو. به اندازه ی وزنش هر چه خواستی ببر» زن با خجالت یک لحظه مکث کرد، از کیفش تکه کاغذی درآورد،وچیزی رویش نوشت و آن را روی کفه ترازو گذاشت. همه با تعجب دیدند کفه ترازو پایین رفت. خواربارفروش باورش نشد. مشتری از سر رضایت خندید. مغازه دار با ناباوری شروع به گذاشتن جنس در کفه ی ترازو کرد. کفه ی ترازو برابر نشد، آن قدر چیز گذاشت تا کفه ها برابر شدند. در این وقت خواربارفروش با تعجب و دل خوری تکه کاغذ را برداشت ببیند روی آن چه نوشته شده است.کاغذ، لیست خرید نبود، دعای زن بود که نوشته بود: ای خدای عزیزم تو از نیاز من با خبری ، خودت آن را برآورده کن. مغازه دار با بهت جنس ها را به زن داد و همان جا ساکت و متحیر خشکش زد و او نیز خداحافظی کرد و رفت . … فقط اوست که می داند وزن دعای پاک و خالص چقدر است.
برگرفته از فصلنامه ستا نماز جمعه بخش جوادآباد
به مناسبت شروع سال تحصیلی و هفته دفاع مقدس از پدر شهید مفقود الاثر و جانباز به نام آقا احمد کفاش در یکی از مدارس جواد آباد ورامین دعوت شد ایشان نقل کردند که : در سال 72 به حج مشرف شدیم در مسجد النبی ظرفهایی برای نوشیدن آب برای زائران قرار داده بودند ما هم به سراغ یکی یکی از همان ظرفها رفته تا رفع تشنگی کنیم کنار ظرف آب کسی سقا شده بود و به دیگران آب می داد ولی صورتش را پو شیده بود وقتی نوبت ما شد گفت: بفرما سید! یکه خوردم و پرسیدم شما ایرانی هستید ، گفت بله ؛ گفتم شما رمن را می شناسید گفت: بله من یک سالی به مسجد جامع جوادآباد اومدم نشان به آن نشان که سقف مسجد نیمه آجر و نیمه سیمان است گفتم شما؟ دستارش را کنار زد حالا شناختمش او شهید صیاد شیرازی بود خوشحال شدم و با عده ای که با هم بودیم کنارش نشستیم و هم صحبت شدیم ؛ شهید خاطره ای از جنگ برایمان تعریف کرد از شب عملیاتی سخت که قرار بود معبری را می شکستند ایشان اینگونه نقل کردند که :
عراقی ها بدجوری درونمان رخنه کرده بودند به طوری که حتی صدای سرفه رزمندگان را نیز زیر نظر داشتند ؛ قرار شد که معبری را باز کنند ولی راهی جز عبورکردن از میدان مین نداشتیم خیلی از رزمندگان داوطلب بودند که معبر را باز کنند ولی انتخاب تنها هشت نفر از میان این همه داوطلب سخت بود به گونه ای که دو شب عملیات عقب افتاد ولی به سختی انتخاب کردیم و با شهادت آن هشت نفر معبر باز شد و عملیات را پیروز شدیم همین موقع شهید صیاد رو به قبر پیامبر با دست اشاره کردند و گفتند :« قسم به صاحب همین قبر تا وقتی خشتی از ایران باقی است شهدا نگهدار ایران هستند…»
آقا احمد گریه می کرد و می گفت: شهدا همیشه نگهدار این مملکت هستند.
ناهار اشرافی داشتیم .. نون و ماست.
سفره را انداخته و نینداخته دکتر رسید دعوتش کردیم بماند دستهایش را شست و نشست بر سر همان سفره؛
یکی پرسید این وزیر دفاع که گفتند قراره بیاد سرکشی چی شد پس؟ (سردار شهید مصطفی چمران)
خبر نداشت وزیر هم مهمان سفره اشرافی است!…
راوی: دوست شهید
صفحات: 1· 2
<< 1 ... 236 237 238 ...239 ...240 241 242 ...243 ...244 245 246 ... 253 >>