از ابو بصیر، از امام جعفر صادق(ع) در حدیثی چنین آمده است: سبب وفات حضرت، همانا آن بود که قنفُذ بنده ی عمر به اشاره او با نوک تیز غلاف شمشیر به حضرت زد که محسنش را سقط نمود و بعد از این واقعه به بستر بیماری افتاد، آنهم مرضی شدید و جانکاه، و به فردی از آزار کنندگان رخصت دیدار نداد.
محدث قمی می گوید: سبب وفات حضرت، نواختن نعل شمشیر به وسیله ی قنفذ بنده ی عمر به پهلوی حضرت بود.
فاطمه(س) درب خانه را از پشت به دست گرفته مانع از دخول آنان شد، آنگاه عمر با پای خود بر درب ضربتی زد و آن را گشود که بر شکم حضرت خورد و جنینش را که محسن نام داشت سقط نمود.
زمانی که امیر المؤمنین را می کشیدند حضرت با زیر پیراهنی بودند که یک سمت ان را فاطمه زهرا(س) با وجود درد قلب به دست گرفته و می کشید و قوم، سمت دیگر پیراهن را گرفته به سمت خود می کشیدند… عمر شمشیر را از خالد بن ولید گرفت و با نیام شمشیر بر کتف حضرت علی(ع) زد که کتف را مجروح نمود.
سبب شهادت حضرت زهرا(س) این بود که عمر بن خطاب با سیصد نفر مرد بر خانه ی زهرا (س) هجوم برد.
برگرفته از کتاب:
فاطمه زهرا(س) سرور دل پیامبر،احمد رحمانی همدانی، ص697
فاطمه (س) تکیه گاه علی است.
از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که حضرتش به علی (ع) فرمودند:
سلام بر تو ای پدر ریاحینم! آگاه باش! پس از اندک مدتی یکی از تکیه گاه های تو از دنیا رخت بر می بندد. به خدا قسم جانشینی و وصایت من از آن توست. چون رسول خدا(ص) به دیار باقی شتافتند علی (ع) فرمودند: این یکی از دو تکیه گاهی بود که از دست دادم. و چون همسرش فاطمه (س) را از دست دادند؛ فرمودند: و این هم دومین تکیه گاه.
روز جزا فاطمه(س) سواره بر محشر قدم می نهد
از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که:
خداوند پیامبران را در روز محشر در حالی که سوار بر چارپایانند بر می انگیزد و صالح پیغامبر سوار بر شترش برانگیخته می شود، تا به یاران خود در صحرای قیامت ملحق گردد. فاطمه و حسن و حسین( علیهم السلام) وارد صحرا می شوند در حالی که بر دو شتر از شتران بهشت سوار هستند. علی بر شتر من و من بر براق سوار هستم. بلال هم برانگیخته می شود در حالی که بر شترش سوار است وصدایش را به اذان بلند کرده است.
حنوط و کافور حضرت از بهشت فرود آمد
به سند مرفوع از ابن سنان نقل شده است که: بنا بر سنت وزن کافور سیزده درهم و یک سوم است، که جبرئیل بر پیامبر خدا فرود آمد و چهل درهم کافور از بهشت برای حضرت آورد پس حضرت رسول آن را به سه قسمت تقسیم کرد، یک قسمت برای خودش، قسمت دوم برای علی و اخرین قسمت برای فاطمه (س).
فاطمه (س) در زیر عرش خداوندی است.
رسول خدا(ص) فرمودند: من و علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) در روز محشر به زیر عرش خداوندی جای داریم.
سلام و درود بر حضرت پاداشی مخصوص دارد.
از یزید بن عبدالملک نوفلی، از پدرش، از جدش روایت شده است:
بر فاطمه دختر رسول خدا(ص)وارد شدم و ابتدای به سلام نمودم؛ آنگاه فاطمه(س) فرمودند: پدرم - که در زمان بیان آن حضرت ختمی مرتبت در قید حیات بودند - گوید: هر کس بر من و بر تو سلام کند بهشت از آن اوست. راوی گوید به حضرت عرضه داشتم: در زمان حیات پیامبر و شما، یا پس از وفاتتان؟ حضرت فرمودند: چه در حیات، و چه در ممات ما.
ابن عباس می گوید: چون فاطمه گرامی دخت پیامبر پا به گیتی نهاد؛ پیامبر او را « منصوره» نام نهادند؛ آنگاه جبرائیل فرود آمده گفت: « ای محمد(ص)! خداوند بر تو و بر تازه مولودت سلام می رساند.»
1. محب الدین طبری، ذخائر العقبی، چاپ مصر، ص 56
2. کنزل العمال، ج 6، ص 193
3.بحارالانوار،مجلسی،ج 22،ص504
4. کنجی شافعی، کفایه الطالب، باب 85، ص 311.
5. مناقب، ابن مغازی شافعی، ص 363
6. ذهبی، میزان الاعتدال،ج 2،ص 400
این عنوان پایان نامه خانم مهناز طلوع اختر می باشد .به داوری سرکار خانم دکتر شاکری و با راهنمایی جناب آقای دکتر نصیری که چکیده آن به شرح ذیل می باشد:
طبق روایات تاریخی، پیامبر اکرم(ص) در طول حیات خود ازدواج های متعددی انجام داده اند که این مسأله دستاویزی برای خاورشناسان غربی برای حمله به رسول خدا(ص) و تعالیم آسمانی دین اسلام شده است و این ازدواج ها را ناشی از لذت جویی و کامجویی آن حضرت می دانند که در ذهن برخی از مسلمانان ناآگاه از تاریخ اسلام و شخصیت رسول خدا(ص) نیز ایجاد سؤال می نماید.
سؤالی که اینجا بیان می شود این است که چرا پیامبر اکرم(ص) زنان متعدد اختیار کرد و هدف پیامبر از این کار چه بوده است؟
پس آشنا شدن با زندگی و سیره پیامبر(ص) و بیان تعدد زوجات پیامبر باعث روشن شدن اذهان و برطرف شدن دیدهای منفی نسبت به ازدواج های مکرر پیامبر می شود. چون با مطالعه تاریخ و شرایط آن روز روشن می شود که ازدواج های پیامبر بر اساس انگیزه های سیاسی، انسانی، بیان احکام شرعی و مطابق مصالح عالی اسلام بوده است و نشان دهنده ی فداکاری و از خود گذشتگی رسول خدا است چرا که بدون شک زندگی با زنان متعدد که هر کدام از آن ها سلیقه ها و روحیات خاص خود را دارند با وجود مشغله های فراوان در سال های آغازین حکومت اسلامی در مدینه و جنگ ها و مسائل مختلف اجتماعی و سیاسی کار آسانی نیست.
کلید واژه: ازدواج، پیامبر(ص)اسلام، تعدد.
ای خاک آرمیده افلاکی!
شهادتت، به «حق» شهادت می دهد و رفتنت، رفته ها را به یاد ها می آورد.
خفتنت در خاک تیره، خفتگان تیره روز را بیدار می کند.
مزار پنهانت، پنهان ها را آشکار می کند،
گریه هایت، از خنده های نا حق پرده بر می دارد.
ایّام فاطمیه، دلهای عاشق و بیقرار،« سرود غم» می خواند و منظومه ی اندوه می سراید. «فاطمیّه» فصل و موسم تجدید داغ های علی است.
در سوگ زهرا، آسمان دل ما ابری و هوای چشمانمان بارانی است.
شیعه، امروز در فاطمیه ای به وسعت ایران، سر بر شانه ی «مظلومیّت» می گذارد و اشک می ریزد. ایّام فاطمیّه، فهرست غم، مظلومیّت و ادعا نامه ی شیعه است.
یکی از مراسم ناپسند نوروز آتش بازی ها و ترقه بازی هاست که مخصوصاً در شب چهارشنبه سوری به اوج خود می رسد که حتی برای نظام و قوای انتظامی هم مسئله آفرین شده است، به حدی که شهر را به ناامنی توأم با رعب و وحشت مبدل می کند که تا حدی جنبه ضد انقلابی هم پیدا کرده است و در توجیه کار خود که ما آن را صرفاً از بقایای افکار آتش پرستان می دانیم این است که می گویند: آتش روشن کردن در شب چهارشنبه سوری از مختاربن ابوعبید ثقفی به یادگار مانده است، این ها یک چیزی شنیده اند لکن به کنه و ریشه مطلب نرسیده اند.
درست است که وقتی مختار می خواست به خونخواهی امام حسین(ع) قیام کند اتش روشن کرد اما او چرا؟ و اینها چرا؟ اولاً مختار عرب و اهل کوفه بود که نه تنها عراق بلکه همه ی کشور های عربی اعتقادی به مراسم نوروزی ما به طور اعم و به چهارشنبه سوری به طور اخص ندارند، مراسم چهارشنبه سوری منحصراً مربوط به ایرانیان است که نوروز اول فروردین را آغاز سال شمسی خود می دانند . ثانیاً قیام مختار هم زمان با چهارشنبه سوری ما نبوده و هیچ ارتباطی با هم ندارند. ثالثاً چرا مختار آتش روشن کرد؟ و اینها چرا؟
همانطوری که در جنگ تحمیلی هشت ساله با صدام ملاحظه می شود حملاتمان رمزی داشتند؛ از قبیل یا زهرا(س) یا رسول الله(ص)، و امثالهم، مختار هم با هم پیمانانش قرار گذاشته بودند که هر وقت پشت بام خانه اش آتش روشن کرد آن رمز قیام است، شمشیر های خود را بردارند و قیام را شروع کنند.
مختار آتش روشن کرد و مردم هم گرد آتش جمع شدند و شعار می دادند چه می گفتند؟ یالثارات الحسین(ع) ، آیا در ایران ما شب چهارشنبه سوری کسی از روی آتش می پرد و بگوید یا لثارات الحسین؟
مسلماً خیر، چه می گویند؟ انچه آتش پرستان می گفتند، زردی من از تو و سرخی تو از من.
شعار خیلی گویا است: یعنی آتش آن غم و رنج و ملالی که صورت مرا زرد کرده از من بگیر و صورتی سرخ و گلگون به من بده ، باید پرسید آتشی که چند لحظه دیگر تبدیل به خاکستر می شود و خاکسترش را بالد می برد می تواند به کسی سلامتی و شادابی بدهد؟! مسلماً خیر.
آنهایی که نظام مقدی جمهوری اسلامی لجام گسیختگی و بی بند و باری و هرزه گی را از انها منع کرده عقده های درونی و روانی خود را در شب های چهارشنبه سوری به عنوان دهن کجی به نظام(نظامی که خود را موظف به حفظ نظم و تأمین رفاه و آسایش جامعه می داند) با چنین عکس العمل های کودکانه بلکه وحشیانه نشان می دهند .
مخصوصاً از طریق رادیو ها و رسانه های گروهی خارجی هم تشویق می شوند رادیو های بیگانه، از یک هفته به چهارشنبه سوری مانده، با تحریک و راهنمایی فراری های دامن آلوده در کشور آنها به سر یم برند شعار می دهند: جوانان عزیز ایرانی شعار اجدادی خودتان را در شب چهارشنبه سوری فراموش نکنیم و امثال این حرفهای متحرک کننده که متأسفانه هموطنان ما هم به این گونه بیهوده گویی ها گوش می دهند و باعث ترویج این گونه سنت های غلط می شوند.
مراحل کمال، حجت الاسلام بروجردی، ص 262
از « گداهای حرفه ای» که بگذریم، بیشتر آنان که دست نیاز پیش این و آن دراز می کنند، «نیاز» دارند.
بعضی ها هم با این که نیازمندند، ولی روح بزرگ و «مناعت طبع» سبب می شود که از کسی چیزی نطلبند، تا « آبرو»ی خویش را حفظ کنند.
به قول صائب تبریزی:
دست طلب چو پیش کسی می کنی دراز پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش
با این حال، برخی از مردم چنان روح کوچک و همت کوتاه و احساس حقارت دارند که با رفتارشان نیاز به محبت را داد می زنند. زبان حالشان گویا این است که «مرا دوست داشته باشید»
این چه نامی دارد، جز« گدایی عشق» و « دریوزگی محبت»؟!
بلند همتان هیچ گاه خودشان را ارزان نمی فروشند . آنان که در مقابل یک چشمک و ناز و خنده، خلع سلاح می شوند و سپر عشق می افکنند و دامن اختیار از دست می دهند، قیمت خودشان را نمی دانند. از نرخ« بازار ارزش ها» هم بی خبرند.
عشق و محبت، بسته به این که نسبت به چه چیز و و با چه انگیزه و هدفی باشد، جایگاه متفاوت پیدا می کند، یا « طوق لعنت» می شود یا « مدال شرف».
یا پاک کننده روح از تعلقات پست و وابستگب های حقارت بار است یا آلوده کننده ذهن و دل و زبان و زندگی.
یا گوهری است در «گنجینه دل»، یا جنس تقلبی است در حراج روزمرگی!
محبتی که با یک نگاه، یا شنیدن یک صدا یا دیدن یک عکس پیدا شودت، نمی تواند مجوزی برای تسلیم کردن خود به طرف مقابل باشد، چه دختر چه پسر.
چه انکه خود را تسلیم یک پسر کند، به امید ازدواج آینده، چه آنکه دل را در این قمار ببازد و به اسم« عشق»، خود را اسیر یک « دام» کند و گرفتار «بند» و «کمند» شود.
تنها معشوق ها نیستند که در دام محبت می افتند، گاهی عاشقان هم گرفتار می شوند. «باشد» و «موافقم»، باید دشوارترین کلامی باشد که پس از مشورت ها و آینده نگری های بسیار از زبان خارج می شود.
نه اینکه ترویج کننده وسواس و دودلی باشیم! نه، بلکه هدف یادآوری افق های تاریک و مرداب های عفنی است که گاهی از چشم انداز و دید انسان های کم تجربه و مبتدیان راه زندگی پنهان می ماند.
«عشقبازی» جداست، «بازی با عشق» هم جدا.
اولی میان دو هم دل ودل باخته است که چهره روح خویش را در آینه جان یکدیگر می بینند. ئولی … دومی دام و فریبی است که بر دشت ساده لوحی دیگران گسترده می شود و عصمت ها و گوهر های عفاف را به یغما می برد.
اگر دل باختن و محبت ورزیدنی هم هست، خوب است به چیزی باشد که بیارزد.
حیف است که دل ها بی درو دروازه باشند و عشق ها و بی هویت و بی شناسنامه. کاش انسان ها به اندازه کالایی که می خرند، در دل بستن ها و محبت پیدا کردن ها هم حوصله و وسواس به خرج دهند. و … کاش عشق، این قدر حراج نبود!
به کوشش م ظفرقندی. طلبه
وقتی که آئین مقدس اسلام، به کشورهای دور و نزدیک نفوذ پیدا کرد، با یک سلسله معتقدات بومی و اجدادی و ملی مردم روبرو شد، آن معتقدات تا جائی که با شئون اخلاقی و حقوقی اسلام تطابق داشت و قابل قبول بودند پذیرفت و روی آنها صحّه گذاشت، و مواردی را که با شئون اسلام و اخلاق اسلامی منافات و مغایرت داشت خط بطلان کشید بعنوان نمونه، موقعی که اسلام به ایران آمد ایرانیان قدیم یک سلسله معتقدات داشتند که به آنها اهمیت می دادند آن معتقدات تا جائی که قابل قبول و پذیرش بودند پذیرفت و بقیه را که با فلسفه خلقت و اخلاق اسلامی و حقوق اجتماعی مغایرت داشتند و در تضاد بودند مردود دانست و خط بطلان و تحریم کشید.
همه می دانید که ایرانیان قدیم مجوسی و گَبر و اتش پرست و زرتشتی بودند که بعضاً ازدواج با محارم را جایز دانسته با عمه و خاله و خواهر خود هم ازدواج می کردند و استدلالشان هم این بود که می گفتند:
خواجه زاده ما و ما خسته جگر
حیف نبود که رود جای دگر
برادر و خواهری که دوش به دوش هم در یک محیط بطور هم آهنگ بزرگ شده و به روحیات و اخلاقیاتو ریشه خانوادگی همدیگر آشنا هستند، انصاف و معقول نیست که بروند با دیگران که شاید تجانس فکری هم با یکدیگر ندارند، ازدواج کنند.
مراسم نوروزی هم جهات مثبت دارد و هم جهات منفی، به حکم عقل، جهات مثبت آن را قبول داریم، و روی جهات منفی آن خط بطلان می کشیم از جمله کار های مثبت آن، این نظافت و خانه تکانی است.
یکی دیگر از کارهای مثبت و مفید و پسندیده مراسم نوروزی این رفت و آمد هاست، ارحام رفت و امد می کنند، همسایه با همسایه رفت و امد می کند و دوست با دوست، این همان حق همسایه و صله رحم است که اسلام تا ان حد درباره آن ها سفارش و تأکید فرموده است، در نتیجه این رفت و آمد ها کدورت ها برطرف می شود و محبت ها جایگزین آن می شود.
در اثر آن هدایا و تبادل عیدی ها به نوجوانان، علاقه ها زیاد تر می شود که همه اینها کار های مثبت و پسندیده ای محسوب می شوند این برنامه ها تا روز سیزده نوروز ادامه دارد ولی توصیه می شود که در پذیرایی ها جنبه اعتدال و میانه روی را رعایت کنیم و از اسراف و تبذیر و زیاده روی به شدت اجتناب کنید زیرا اسراف در عین حال که حرام است و خدا در قران مسرفین و مبذرین را برادران شیطان معرفی فرموده جهات دیگری هم دارد که اشاره می کنیم:طبیعی است است در بین فامیل ها فقیر هست ، غنی هم هست، آن ارحام غنی با استفاده از امکانات وسیع مالی خود می تواند: انواع تنقلات و میوه های آنچنانی ای را تهیه کند ارحام فقیر وقتی که سفره و امکانات پر طمطراق ارحام غنی خود را می بینند در همان بدو ورود، در عالم خیال به خود می گویند: اینها چند روز دیگر به بازدید ما می آیند ، ما قادر نیستیم چنین امکاناتی را فراهم کنیم، در نتیجه شرمنده می شویم! لذا همان پذیرایی برایشان زهر مار می شود.
گاهی هم ارحام غنی ارحام فقیر خود را خوب پذیرایی می کنند شاید شام یا نهاری هم آنها را نگه می دارد اما در ضمن زهر و نیش هم به او می زند، پیشرفتهای زندگیشان را به رخ طرف می کشانند.
در دید و بازدید های نوروزی هم این اصل را رعایت کنید و نیز مؤکداً سفارش می شود که پذیرایی هایتان را با منت گذاردن باطل نکنید که خدا فرموده است :لا تبطلوا صدقاتکم بالمنّ و الاذی.
مراحل کمال؛ حجت الاسلام بروجردی، ص 255
این عنوان پایان نامه خانم مریم مغاری می باشد .به داوری سرکار خانم دکتر شاکری و با راهنمایی سرکار خانم منصوری، که چکیده آن به شرح ذیل می باشد:
مسئله سکولاریسم از جمله مسائل سیاسی مهمی است که جهانی را درگیر خود کرده است.
پاسخ به این سؤال که رابطه دین و سیاست چگونه است به اهمیت پرداختن به این موضوع جدایی دین از سیاست را بر نمی تابد و رسالت باطل نمودن اندیشه جدایی دین و دنیا را که غرب بر اساس رویکردی انحرافی و احیاناً ناخواسته به آن راضی شده باطل سازد و انسان و جهان را هدایت کند.
آشنایی با ریشه های دین مبین اسلام و دانستن اینکه دینی است کامل و هیچ گونه شبهه و تردیدی در آن راه ندارد و آشنایی با ریشه های مکتب سکولاریسم و تزلزل و بی هویتی آن از ثمرات این پژوهش است.
آنچه در مغرب زمین با عنوان سکولاریسم یا جدایی دین از سیاست ظهور پیدا کرد قابل تطبیق بر دین تحریف شده و عملکرد ناروای آبای کلیسا است و نمی توان آن را با دین جامع و کامل اسلام که هرگز خللی در آن راه نمی یابد، مطابقت دارد. سکولاریسم از نظر لغوی، ریشه در واژه لاتینی speculum به معنای قرن و سده دارد که از آن به زمان حاضر تعبیر می شود. در زبان فارسی ، اصطلاحی که مبین تمام حقیقت واژه سکولاریسم باشد، ارائه نشده است ولی رایج ترین معادل فارسی واژه سکولاریسم جدایی دین از سیاست می باشد.
با بررسی دقیق و موشکافانه شبهات وارد بر رابطه دین و سیاست به نتیجه ای جز همبستگی این دو نمی رسیم و حکومت و اجزایی جدا نشدنی از قامت دین خواهیم دید. حکومتی دینی که در آن حکمیت منحصر به فرد است و قانون و فرمان و حکم خداست.
واژگان کلیدی: سیاست، دین، سکولاریسم، سکولاریزاسیون
عصمت قم و چشمه ی کویر،حرم حضرت معصومه است. که فقیهان و بزرگان، آستان بوس حرم اویند. مزارش بهشتی از معنویت و صفا و چشمه ای از فیض و کرامت است. برکت از حریم و حرمش می جوشد و عصمت و عفاف، ره توشه ی زائران اوست.
بانوی نجابت و پاکی، این خطه ی کویری را به «گلشن ایمان » و «حرم عفاف» تبدیل کرده است و مغناطیس محبت او،کهربای جانهای شیفته است.
معصومه(علیها السلام) عصمت اهل ولاست و حرمش، آشیانه ی آل محمد.
قم،«عاصمه ی» تشیع است و این بانو« معصومه ی» اهل بیت. دایره ایمان و حوزه ی عرفان، بر محور این نقطه ی نورانی می چرخد.
قرن هاست که قم و حضرت معصومه(علیها السلام) مغناطیس دلهای پاک و کهربای جان های شیفته است.
کوثر همیشه جوشان حرم فاطمه، سیراب کننده ی تشنگان علم و ایمان و حکمت و معنویت است.
فاطمه ی معصومه، جلوهی دوباره زهرای اطهر است و شکوه بارگاه رفیعش، تسلی بخش سوخته دلان بر مزار پنهان فاطمه ی زهراست.
جواد محدثی،قطعات
بررسی عقاید و تفکرات پدید آورندگان واقعه
عاشورا با استناد به سخنان و رجز های آنان
این عنوان پایان نامه خانم رقیه قاضی خانی می باشد .به داوری سرکار خانم دکتر شاکری و با راهنمایی جناب آقای حجت الاسلام و المسلمین حسین قاضی خانی که چکیده آن به شرح ذیل می باشد:
عاشورا اوج شکوه تشیع است.
از ترفندهای مبارزه با تشیع می توان به ایجاد شبهه پیرامون نهضت عبرت انگیز عاشورا اشاره کرد. در تاریخ کوفه را مرکز شیعیان دانسته اند و از آنجا که سپاهیان عمر سعد را کوفیان تشکیل می داده اند برخی چنین القا می کنند که شیعه امام خود را به مسلخ کشیده است. در این نوشتار بر آنیم تا با بهره گیری از رجزهای خوانده شده در میدان کربلا ثابت کنیم که اعتقادات لشگر ابن سعد نه تنها با عقاید سپاهیان امام حسین(ع) همخوانی ندارد بلکه در تقابل و تضاد با آن است. در این مسیر قصد داریم نشان دهیم در عاشورا تقابل دو تفکر علوی و عثمانی را شاهد هستیم.
برای این منظور نگاهی هم به بستر های برروز این دو تفکر و تقابل آن ها از قبل از اسلام تا عاشورا خواهیم داشت.
این تحقیق در پنج فصل با روش تاریخی - تحلیلی می باشد که مطالب به صورت کتابخانه ای جمع آوری شده است.
رجز نوعی شعر است که در جنگ های قبل از اسلام وبعد از آن استفاده شده و بیانگر عقاید و تفکرات مبارزین می باشد. و نمونه های آن را می توان در جنگ های صدر اسلام و دوران امام علی(ع) مشاهده کرد که همگی نشان دهنده اعتقادات شخص مبارز است.
برای بررسی تقابل تفکر علوی و عثمانی در کربلا سیر تاریخی پیدایش این تفکرات بسیار مهم است که حتماً با بررسی آنان نتیجه و جواب شبهه محکم تر و بهتر داده می شود.
رجز ها و سخنان شپاهیان امام حسین(ع) که در منابع معتبر وجود دارد همگی بیانگر اعتقادات الهی و علوی این افراد می باشد. که در حمایت از امام علی(ع) پا به میدان گذاشته و جان خود را در راه امام (ع) فدا کرده اند.
با بررسی سخنان و رجزهای سپاهیان عمر سعد این نکته کاملاً آشکار است که بر بخش قابل توجهی از سپاهیان او تفکر عثمانی حاکم بوده است. تفکری که بعد از کشته شدن عثمان پدید آمد و در تقابل تفکر علوی قرار گرفت. پس شیعیان به جنگ امام خود نرفته اند .
واژگان کلیدی: امام حسین(ع) ، عاشورا،رجز، کربلا، تفکر علوی، تفکر عثمانی.
صفحات: 1· 2
<< 1 ... 242 243 244 245 ...246 ...247 248 249 ...250 ...251 252 253 >>