« جهات منفی و مردود چهارشنبه سوریمراسم نوروزی آیا جنبه مذهبی دارد؟ »

از « گداهای حرفه ای» که بگذریم، بیشتر آنان که دست نیاز پیش این و آن دراز می کنند، «نیاز» دارند.
بعضی ها هم با این که نیازمندند، ولی روح بزرگ و «مناعت طبع» سبب می شود که از کسی چیزی نطلبند، تا « آبرو»ی خویش را حفظ کنند.
به قول صائب تبریزی:
دست طلب چو پیش کسی می کنی دراز پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش
با این حال، برخی از مردم چنان روح کوچک و همت کوتاه و احساس حقارت دارند که با رفتارشان نیاز به محبت را داد می زنند. زبان حالشان گویا این است که «مرا دوست داشته باشید»
این چه نامی دارد، جز« گدایی عشق» و « دریوزگی محبت»؟!
بلند همتان هیچ گاه خودشان را ارزان نمی فروشند . آنان که در مقابل یک چشمک و ناز و خنده، خلع سلاح می شوند و سپر عشق می افکنند و دامن اختیار از دست می دهند، قیمت خودشان را نمی دانند. از نرخ« بازار ارزش ها» هم بی خبرند.
عشق و محبت، بسته به این که نسبت به چه چیز و و با چه انگیزه و هدفی باشد، جایگاه متفاوت پیدا می کند، یا « طوق لعنت» می شود یا « مدال شرف».

یا پاک کننده روح از تعلقات پست و وابستگب های حقارت بار است یا آلوده کننده ذهن و دل و زبان و زندگی.
یا گوهری است در «گنجینه دل»، یا جنس تقلبی است در حراج روزمرگی!
محبتی که با یک نگاه، یا شنیدن یک صدا یا دیدن یک عکس پیدا شودت، نمی تواند مجوزی برای تسلیم کردن خود به طرف مقابل باشد، چه دختر چه پسر.
چه انکه خود را تسلیم یک پسر کند، به امید ازدواج آینده، چه آنکه دل را در این قمار ببازد و به اسم« عشق»، خود را اسیر یک « دام» کند و گرفتار «بند» و «کمند» شود.
تنها معشوق ها نیستند که در دام محبت می افتند، گاهی عاشقان هم گرفتار می شوند. «باشد» و «موافقم»، باید دشوارترین کلامی باشد که پس از مشورت ها و آینده نگری های بسیار از زبان خارج می شود.
نه اینکه ترویج کننده وسواس و دودلی باشیم! نه، بلکه هدف یادآوری افق های تاریک و مرداب های عفنی است که گاهی از چشم انداز و دید انسان های کم تجربه و مبتدیان راه زندگی پنهان می ماند.
«عشقبازی» جداست، «بازی با عشق» هم جدا.
اولی میان دو هم دل ودل باخته است که چهره روح خویش را در آینه جان یکدیگر می بینند. ئولی … دومی دام و فریبی است که بر دشت ساده لوحی دیگران گسترده می شود و عصمت ها و گوهر های عفاف را به یغما می برد.
اگر دل باختن و محبت ورزیدنی هم هست، خوب است به چیزی باشد که بیارزد.
حیف است که دل ها بی درو دروازه باشند و عشق ها و بی هویت و بی شناسنامه. کاش انسان ها به اندازه کالایی که می خرند، در دل بستن ها و محبت پیدا کردن ها هم حوصله و وسواس به خرج دهند. و … کاش عشق، این قدر حراج نبود!

به کوشش م ظفرقندی. طلبه


موضوعات: خواندنی ها
   پنجشنبه 24 اسفند 1391
نظر از: صدرارحامی [عضو] 

با سلام و احترام

خانه تکانی، رسم قدیمی همه منتظران بهار است؛ خانه تکانی دل را برای رسیدن بهار دلها، مهدی زهرا فراموش نکنیم،سالی سرشار از برکت و معنویت را ازدرگاه خداوند متعال و سبحان برای شماعزیزان مسئلت مینمایم.

التماس دعا

1391/12/26 @ 22:11


فرم در حال بارگذاری ...

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 3133
  • دیروز: 5586
  • 7 روز قبل: 16509
  • 1 ماه قبل: 52566
  • کل بازدیدها: 896910
رتبه وبلاگ
  • رتبه کشوری دیروز: 18
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 19
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 19
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1