
متن و ترجمه خطبه فدکیه

خطبه فدکیه خطبهای است که حضرت فاطمه (س) بعد از غصب فدک توسط خلیفه اول در مسجدالنبی ایراد کرد. در این خطبه حضرت فاطمه (س) تأکید میکند که فدک حق قانونی اوست و میراثی است که پیامبر (ص) برای او گذاشته است. محتوای این خطبه افزونبر توضیح دربارهٔ مسئلهٔ فدک، دربارهٔ توحید، نبوت، معاد، احکام، قرآن، وضعیت عربستان پیش از بعثت، فعالیتهای پیامبر و علی بن ابیطالب برای گسترش و تثبیت اسلام، فتنهها، غدیرخم، عهدشکنی مردم، ماجرای سقیفه و مخالفت با نص صریح قرآن است.
خطبه فدکیه سخنرانی فاطمه زهرا(س) در مسجد النبی پس از رحلت رسول خدا(ص)، جهت بازپس گرفتن فدک است.
ابوبکر چند روز پس از رسیدن به خلافت، اعلام کرد فدک، مِلک شخصی نیست و جزو بیت المال است و نباید در تملک دختر پیامبر بماند؛ به همین جهت عاملانِ فاطمه زهرا(س) را از فدک بیرون کرد.
پس از آنکه دادخواهی فاطمه زهرا(س) نزد ابوبکر بینتیجه ماند، دختر پیامبر به مسجد پیامبر رفت و این خطبه را جهت روشنکردن ماجرا و بازپسگرفتن فدک خواند. فاطمه(س) در این خطبه، بر مالکیتش بر فدک تصریح کرد و حق خود را در پیش روی عموم مردم، از ابوبکر طلب کرد.
متن این خطبه در منابع شیعه و اهل سنت آمده است. به این خطبه در برخی از منابع عربی و فارسی خطبة اللُمَّة یا خطبه لُمَّه نیز گفته میشود.
فدک کجاست؟
فدک در زمان حیات پیامبر (ص) دهکدهای آباد بود که در نزدیکی خیبر قرار داشت. پس از تصرف قلعههای خیبر مردم فدک با پیامبر (ص) صلح کردند و نیمی از دهکده را به او بخشیدند تا بتوانند در زمینهای خود باقی بمانند. به دلیل آنکه سایر مسلمانان در فتح این دهکده شرکت نداشتند فدک به حکم قرآن مختص پیامبر (ص) شد و پیامبر (ص) هم درآمد این زمینها را به مستمندان بنیهاشم میداد و سپس آن را به دستور قرآن (طبق نظر بعضی مفسران بر اساس آیه «وَآتِ ذَا الْقُرْبَیٰ حَقَّهُ» «و حق خویشاوند را به او بده») به دخترش حضرت فاطمه (س) بخشید
نظر دهید » 
دیر آمدم دیر آمدم در داشت میسوخت
هیئت میان وای مادر داشت میسوخت
دیوار دم میداد، در بر سینه میزد
محراب مینالید، منبر داشت میسوخت
جانکاه قرآنی که زیر دست و پا بود
جانکاهتر آیات کوثر داشت میسوخت
آتش قیامت کرد، هیئت کربلا شد
باغ خدا یک بار دیگر داشت میسوخت
یاد حسین افتادهام آن شب آب میخواست
ناصر که آب آورد سنگر داشت میسوخت
آمد صدای سوت، آب از دستش افتاد
عباس زخمی بود، اصغر داشت میسوخت
سربند «یازهرا»ی محسن غرق خون بود
سجاد از سجده که سر برداشت میسوخت
باید به یاران شهیدم میرسیدم
خط زیر آتش بود معبر داشت میسوخت
برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست
در عشق سرتاپای اکبر داشت میسوخت
دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند
گودال گل میداد خنجر داشت میسوخت
شب بود بعد از شام برگشتم به خانه
دیدم که بعد از قرنها در داشت میسوخت
ما عشق را پشت در این خانه دیدیم
زهرا در آتش بود حیدر داشت میسوخت
حسن بیاتانی
نظر دهید » 
چرا حضرت علی علیه السلام از همسرش دفاع نكرد؟
ظلمی که به ظاهر مسلمانان پس از رسول خدا بر اهلبیت ایشان روا داشتند آنچنان زشت و باور نکردنی است که هیچ کس را یارای پذیرفتن مسئولیت آن نیست. آنها که حیات خود را در دفاع از ظالمان می جویند حتی با وجود مدارک روشن به هربهانه ای پیشوایان خود را از این جنایت تبرئه می نمایند.
چنین جسارتی به فاطمه در حضور علی علیه السلام محال است.
علي كه شير خدا است . علی اسد الله الغالب است . علی بود که در قلعه خيبر را با یک دست بلند کرد پس چگونه حاضر مي شود ببيند همسرش را در مقابل چشمانش كتك بزنند و او واکنشی نشان ندهد؟
پاسخ
در آغاز خوب است کمی از علی علیه السلام سخن بگوییم. وقتی علی علیه السلام را شناختی خواهی دانست آنچه را بر علی علیه السلام خرده گرفته اند خود سند مظلومیت اوست که باید تا جان در بدن هست بر آن مظلومیت گریست.
شجاعت علی علیه السلام وقتی سخن از شجاعت علی علیه السلام باشد دوست و دشمن انگشت حیرت به دهان می گیرند.
تاریخ اسلام را اگر مرور کنی شجاعت علی علیه السلام را در تمام صفحات آن خواهی یافت.
پرچم جهاد با دشمنان خدا همیشه دردست علی علیه السلام بود.
ابن عباس گوید: « در جنگ هیچ کس به اندازه علی علیه السلام خود را در معرض خطر قرار نمی داد »(1)
علی علیه السلام را هیچکس پشت به دشمن ندید. در جنگ خیبر هر کس پای به میدان نهاد ناکام بازگشت تا اینکه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: ” فردا پرچم به دست كسى خواهم داد كه فتح و پيروزى به دست او انجام خواهدگرفت و خدا و رسول خدا را دوست دارد و خدا و رسولش نيز او را دوست دارند.كسى كه هرگز پشتبه جبهه نمىكند". فردا در مقابل چشم اصحاب پرچم را به علی علیه السلام سپرد و علی چنان کرد که رسول خدا فرموده بود(2).
در وصف شجاعت علی علیه السلام ما چه گوییم وقتی خلیفه دوم خود می گوید: “به خدا سوگند! اگر شمشیر علی نبود، عمود خیمه اسلام استوار نمىشد". (3)
صبر علی علیه السلام
علی علیه السلام را به شجاعت شناختی. اینک در دیگری را به فضایلش می گشاییم. اگر علی علیه السلام را اسوه صبر و پایداری بنامیم به حق سخن رانده ایم.
آری صبر را باید از علی علیه السلام آموخت.
بنگر خداوند چگونه علی علیه السلام را بر صبرش می ستاید.(4) “وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ. الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ. أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ” و قطعاً [همه] شما را به چيزى از ترس و گرسنگى و كاهشى در ثروتها و جانها و محصولات، آزمايش مىكنيم؛ و به شكيبايان مژده ده. (همان) كسانى كه هر گاه مصيبتى به آنان برسد، مىگويند:» در حقيقت ما از آنِ خداييم؛ و در واقع ما فقط به سوى او باز مىگرديم. آنان، درودها و رحمتى از پروردگارشان، بر ايشان باد، و تنها آنان ره يافتگانند.
بندگی علی علیه السلام
علی در همه فضایل اخلاقی اسوه است. علی علیه السلام را گاه با شمشیر برکشیده در وسط کارزار می یابی و گاه کنج عزلت گزیده. گاه رگ گردن علی را از خشم بر آمده می بینی و گاه دست مهربانش را بر سر یتیمان.
او هم در شجاعت بی همتاست و هم در صبر. اما همه این فضایل ریشه در یک فضیلت دارد: علی علیه السلام قهرمان بندگی خداست. آنجا که پروردگارش او را در میدان جنگ می پسندد کسی جلودار علی نیست و آنگاه که فرمان خانه نشینی دهد قهرمان خیبر و احد و احزاب را در کنج خانه اش بینی.
علی قدمی جز برای بندگی خدا بر نمی دارد. شمشیر اگر میزند بندگی خدا را منظور می دارد. چه خوش گفت رسول خدا صلی الله علیه وآله: “لضربة على يوم الخندق خير من عبادة الثقلين"(5) هر ضربه شمشیر علی در جنگ خندق از عبادت جن و انس بالاتر است. آری آنجا نیز که خدا فرمان به صبرش دهد, علی اسوه صبر است. راز سکوت علی نیز همین است. او به فرمان رسول خدا مأمور به سکوت بود. رسول خدا به امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: تو را به بردباري در برابر آنچه كه از اين گروه به تو و فاطمه زهرا سلام الله عليها خواهد رسيد سفارش مي كنم، صبر كن تا بر من وارد شوي.(6) وگر نه کجا می توانند به خانه علی علیه السلام وارد شوند تا چه رسد همسرش را بیازارند.
وقتی خانه علی علیه السلام را گشودند رو به عمر کرد و فرمود: اي پسر صحّاك(عمر)! اگر مقدرات خداوندي و پيمان و سفارش رسول خدا صلي الله عليه وآله نبود، هر آينه مي فهميدي كه تو قدرت ورود به خانه مرا نداري.(7)
اینک دانستی که سکوت آزمونی سخت بر امیر مومنان علی علیه السلام بود. و به حق تکلیف بندگی را به جا آورد. علی به فرمان خدا باید بر غصب خلافت صبوری نماید و چنین می کند.
و اما پهلوان عرب آزمون دیگری را نیز در پیش دارد. که نام بردن از آن هر قلبی را محزون می سازد. علی باید بر مصیبت فاطمه شکیبایی نماید. این خود اوج مظلومیت علیست. جنگاوری که همتا ندارد اینک باید شاهد مصیبت همسرش باشد و دم بر نیاورد. جز عقل بندگی چه چیز علی علیه السلام را بر جای خود می نشاند؟
پانویس ها
(1)مناقب ابن مغازلی شافعی ۷۱ حدیث ۱۰۲
(2)بحار،ج 21،ص 3.اسد الغابة،ج 4،ص 107.
(3)شرح نهج البلاغة ۱۲/ ۵۱ تحقیق محمد عبد الکریم النمری ناشر دار الکتب العلمیة بیروت الطبعة الأولى ۱۴۱۸هـ – ۱۹۹۸م
(4)این آیات در شآن حضرت علی علیه السلام نازل شده است.
(5)بحارالانوار، ج20، ص 216/ مستدرک حاکم، ج 3، ص 32
(6)الشريف الرضي، أبي الحسن محمد بن الحسين بن موسي الموسوي البغدادي (متوفاي406هـ) خصائص الأئمة (عليهم السلام)، ص73، تحقيق وتعليق: الدكتور محمد هادي الأميني، ناشر: مجمع البحوث الإسلامية الآستانة الرضوية المقدسة مشهد - إيران، 1406هـ المجلسي، محمد باقر (متوفاي 1111هـ)، بحار الأنوار، ج 22، ص 484، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403 - 1983 م.
(7)الهلالي، سليم بن قيس (متوفاي80هـ)، كتاب سليم بن قيس الهلالي، ص568، ناشر: انتشارات هادي ـ قم ، الطبعة الأولي، 1405هـ.
نویسنده: سید مهدی خدایی
نظر دهید » 
مردم کوفه از ترس لشکر یزید، حسین(ع) را یاری نکردند؛ مردم مدینه چرا فاطمه(س) را یاری نکردند؟
یکی از زشتترین انواع ترسها در جامعه «ترس از تحقیر و سرزنش» است که یک ترس روانی است. این بدتر از ترسِ از مرگ یا فقر است که سلطهگران بهکار میگیرند. مردم کوفه از سرِ چه ترسی امامحسین(ع) را یاری نکردند؟
ترسیدند که مبادا لشکر یزید بیاید و آنها را تکهتکه کند. اما در فاطمیه، مردم از چه چیزی ترسیدند و نالۀ فاطمه(س) را جواب ندادند؟
آیا کسی تهدید کرده بود که آنها را تکهتکه میکند؟
وقتی امامحسین(ع) صدا زد «هَل مِن ناصرٍ ینصُرنی» هرکسی به ایشان کمک میکرد، کشته میشد، اما وقتی فاطمۀ زهرا(س) بین در و دیوار ضجه زد، اگر کسی به ایشان کمک میکرد، کشته نمیشد.
کمااینکه زبیر با شمشیر آمد که مثلاً کمک کند، اما شمشیرش را گرفتند و خودش را نکشتند.
در مدینه نه ترس از فقر بود، نه ترس از کشتار بود، بلکه یک ترس روانی وجود داشت؛ مردم مدینه در رودربایستیِ همدیگر ماندند و فاطمه را کمک نکردند، آنها سکوت زشتی کردند و این خیلی خیانتکارانه بود. یک جوّ روانی سنگین علیهِ علی(ع) ایجاد شده بود که هیچکسی به ایشان کمک نمیکرد.
حتی نقل شده است تعداد زیادی در یک شب به علی(ع) وعدۀ یاری دادند اما روز که شد، در رودربایستی ماندند و نیامدند!
علیرضا پناهیان ، دانشگاه تهران - ۹۸.۱۰.۱۹
نظر دهید » 
جنین های جبهه رفته ی ما شیعیان.
جنین های شهید شده خط مقدم جبهه نرم نفوذ.

شیعه هستم و پاک .
با پدر و مادری پاک تر .
اما همین پدر و مادر در جنگی نابرابر کمر به قتلم بسته اند.
دورغ می گویند.
آری دورغ می گویند که ما حاج قاسم پروریم.
دروغ می گویند وقتی به دستان خود حاج قاسم های دنیا نیامده را در خط مقدم جبهه ی نرم، راحت ،خیلی راحت تر از آن که دستش روی ماشه آرپی چی و خمپاره و موشک و … می رود ، إربا إربا می کنند.
من شهید جبهه ی نرمم.
من شهید به دنیا نیامده ی خط مقدم رفته ی جبهه ی نرمم.
نه تنها من ، که پانصد هزار طفل معصوم دیگر .
چه می کنی ای انسان؟
قرار بود خلیفه الله باشی !
قرار بود روی ملائک را کم کنی و بگویی دیدی سوالت در اول خلقت بی جهت بود!
دیدی نه مفسدم و نه سفّاک!
چه می کنی ای انسان؟
هنوز به دنیا نیامده مرا می زنی؟
زیر عَلَم و بیرق تشیع؟!
صدام و رژیم بعث اگر سیصد و اندی جوان این آب و خاک را در مدت هشت سال جنگ به شهادت رساندند ،تو به اسم شیعه سالی پانصد هزار ، چون من را به شهادت می رسانی ! آ
ری شهادت است وقتی در میدان جنگیم.
آری خونمان سرخ تر از خون شهداست وقتی معصومیم ،وقتی مظلومیم، وقتی حتی سلاح نداریم به دست بگیریم و زبان نداریم فریاد بکشیم.
مادرم!
در این جنگ نابرابر آنجا که جهلت باعث شد مرا سقط کنی از هر چه تکفیری و هر چه داعش است خونریزتر شدی.
به کدامین گناه ؟
به کدامین گناه ، مرا کشتی؟!
با چه جرأتی مرا فرستادی خط مقدم؟!
دست بیرون آمده دشمن از آستین پزشک ماما را ندیدی؟!
کار کار اوست و نفوذی جاهل تویی. به بهانه اینکه فرزند کمتر بهتر است و فرزندت قلبش شکل نگرفته و مغزش کوچک مانده و راحتی را عشق است و بچه همه اش عذاب است و هزار دورغ و دونگ دیگر ، خون مرا ریختی و نام خود را گذاشتی انسان؟!
آه مادر!
آه پدر!
بترسید .
بترسید هر دوتان از خون به ناحق ریخته من.
بترسید که این خون گریبان گیرتان خواهد شد.
معصومه رمضانی
2 نظر » 
قال الباقر علیه السلام : اِنَّ اَکْمَلَ المُؤْمِنینَ ایمانا اَحْسَنُهُمْ خُلُقا؛ ( الشافی ، ص 544 )
کامل ترین مؤمنین از نظر ایمان نیکوترین آنها از نظر اخلاق است.
این تصوّر که اگر عقاید و معارف الهی در قلب انسان مستحکم بود ، اعمال شرعی و وظایف معمولی زندگی را هم انجام داد ، ایمانش کامل است ، اگر چه به فضایل اخلاقی توجّه نکند و آنها را مهم نشمرد و در خودش نیز آنها را به وجود نیاورد ، از اخلاق بد اجتناب نکند، این یک تصوّر غلط و باطلی است، اخلاق یک رکنِ اصلیِ ایمان است که موجب کمال ایمان می شود.
و اگر کسی آن را نداشته باشد ، ایمان او کامل نیست. مثلاً تواضع نکردن، سخاوت نداشتن ، ترحّم نکردن ، محبت نداشتن به دیگران و … اینها حرام فقهی و شرعی نیست ، امّا نبودن آنها نقص ایمان است.
بنابراین ایمان یک مؤمن آن وقتی کامل است که این خصوصیات اخلاقی را هم داشته با شد. البته اخلاق در این روایات به معنای ، خُلقِ خوش در اصطلاح فارسی ( خوشرو و خوش اخلاق بودن با این و آن ) نیست .
بلکه مراد ، فضائل نفسانی است که یکی از آنها هم البته همین خوش خُلق بودن و بد اخلاقی نکردن است.
اینها پایه های اصلی دین محسوب می شوند.
شرح حدیث از حضرت آیت ا.. العظمی امام خامنه ای (مدظلّه العالی)
نظر دهید » 
? پیشگویی ۱۴ سال پیش رهبر انقلاب از قدرت شفاعت حاج قاسم .

در منزل شهید محمدرضا عظیم پور در سال ۱۳۸۴ داماد بزرگ خانواده، جواد روحاللهی، از رهبر انقلاب درخواست میکند: که انشاءالله فردای قیامت همه ما را که اینجا هستیم شفاعت کنید.
امام خامنهای میگویند: ما چهکارهایم که شما را شفاعت کنیم؟
پدر و مادر شهید باید من و شما را شفاعت کند. … ما سعادتمان به این است و آرزویمان به این است مشمول شفاعت خوبانی از قبیل: این شهدا و امثال اینها باشیم.
?بعد رهبر انقلاب خم میشوند و با نگاهی به حاج قاسم سلیمانی میگویند: این آقای حاج قاسم هم از آنهاییست که شفاعت میکند انشاءالله….
? حاج قاسم سلیمانی سر پایین میاندازد و با دو دست صورتش را میپوشاند.
- بله! از ایشان قول بگیرید، به شرطی که زیر قولشان نزنند!
همه میخندند، همه به جز سردار سلیمانی که خجالتزده سر به زیر انداخته.
رهبر انقلاب ادامه می دهند : چون امکانات ایشان، امکانات قول دادن و شفاعت کردنشان، الان خیلی خوب است.(یعنی حالت مجاهدت او در جهاد اصغر و اکبر) اگر همین را بتوانند نگه بدارند، مثل همین چهل، پنجاه سالی که نگه داشتهاند؛ خیلی خوب است.
این هم یک هنریست که ایشان دارند… بعضیها خیال میکنند که در دوره پیشرفته و سازندگی و توسعه و نمیدانم فلان و فلان، دیگر باید آن قید و بندهایی که اول کار داشت را رها کنند.
نفهمیدند که هر دوره ای که عوض میشود، تکلیفها و نوع مجاهدت عوض میشود؛ اما روحیه مجاهدتی که آن روز بوده، آن نباید عوض بشود.
روحیه مجاهدت اگر عوض شد، آدم میشود مثل آدمهایی که وقتی جنگ بود، در خانههایشان پای تلویزیون نشسته بودند فیلم خارجی تماشا میکردند.)) لحظاتی سکوت میشود و جمعیت حاضر به فکر میروند.
جواد روحاللهی [داماد خانواده]میگوید: چند ماه بعد از آن دیدار، ماه رمضان، در مراسم افطاری هرساله حاج قاسم به بچه های جبهه و جنگ همان جلویِ در از ایشان قول شفاعت خواستم.
حاجی میخواست دست به سرم کند، که گفتم: حاجی! والله اگر قول ندهی، داد میزنم و به همه مهمانها میگویم آقا درباره تو آن روز چه گفتند؟
حاج قاسم که دید اوضاع ناجور میشود؛ گفت: باشد، قول میدهم؛ فقط صدایش را در نیاور!
کتاب «کریمانه» روایت حضور مقام معظم رهبری در منازل شهدای استان کرمان انتشارات صهبا نشر ۱۳۹۵
نظر دهید » 
معنی الصلاة تنهی عن الفحشاء وامنکر
برخی خیال می کنند الصلاه و تنهی عن الفحشا و المنکر ، معنایش، این است که اگر نماز خواندی دیگر فحشا و منکر از بین خواهد رفت . نه ! معنایش این است که وقتی نماز می خوانی ، آن واعظ درونی تو که با نماز جان گرفته ، او مرتب به تو از بدی فحشا و منکر می گوید .
و گفتن ، و تکرار کردن و بر دل فرو خواندن ، این طبعا اثر دارد و دل را خاضع و خاشع می کند .
لذا باید نماز تکرار شود .
روزه سالی یک بار ، حج عمری یک بار ، نماز هر روز و روزی چند بار .
اهمیت نماز اینجاست .
اگر نماز خواندی از درون انسان بگیرید تا سطح جامعه و تا سطح حاکمیت بر این جامعه بزرگ به برکت نماز این جامعه امان پیدا می کند ، امنیت پیدا می کند .
دل انسان امنیت پیدا می کند .
جسم انسان امنیت پیدا می کند .
نماز خاصیتش این است .
مجموعه درس اخلاق رهبر معظم انقلاب .شنیده شده .
نظر دهید » 
جنتلمنهای پشت میز مذاکره، همان تروریستهای فرودگاه بغداد هستند

رهبر انقلاب در خطبههای نمازجمعه27دی:
این دولتهای حقیر - انگلیس، فرانسه و آلمان - در انتظار این هستند که ملت ایران را به زانو دربیاورند.
آمریکا که بزرگتر شما بود، پیشرو شما بود، ارباب شما بود، قادر نبود ملت ایران را به زانو دربیاورد، شما کوچکتر از آن هستید که بخواهید ملت ایران را به زانو دربیاورید.
اینها مذاکره هم که میکنند، مذاکره شان آمیخته با دغل و فریبکاری است.
همان کسانی که پشت میز مذاکره ظاهر میشوند، آن جنتلمنهای پشت میز مذاکره، همان تروریستهای فرودگاه بغداد هستند.
اینها همانند تفاوتی نمی کنند. لباس عوض میکنند.
دست چدنی است که پوشش و دستکش مخملی را بیرون می آورد و خودش را نشان می دهد.
والا باطن همان باطن است، هیچ تفاوتی ندارد.
اینها نمی توانند کسانی باشند که انسان به اینها اطمینان پیدا کند.
خب حالا ملت ما باید چه کار کنیم؟ من در یک کلمه عرض میکنم، ملت عزیز ایران باید همتشان این باشد که قوی بشوند.
تنها راه در پیش پای ملت ایران عبارت است از قوی شدن. البته قدرت، فقط قدرت نظامی نیست.
اقتصاد کشور باید قوی شود.
وابستگی به نفت بایستی تمام بشود، نجات پیدا کنیم از وابستگی اقتصادمان به نفت. جهش علمی و فناوری باید ادامه پیدا کند. پشتوانه همه اینها هم حضور مردم عزیزمان در صحنه است.
۹۸/۱۰/۲۷
نظر دهید » 
سلام بر دیالمه

سلام بر همه شهدا.
خاصه آنان که با نطق های آتشین خود پرده از چهره ی کریه دولت مستقر زمانه خویش برداشتند و موجب عزلش شدند.
سلام بر دیالمه.
بلند شو مرد.
نشسته ای چرا؟
بلند شو ،بایست وسط صحن مجلس و دوباره غوغا کن.
آری خودت.
خودت را می گویم که صحن را قحطی مرد است.
مردی که بخواهد چشم در چشم نفاق بایستد و پنجه در پنجه اش بکشد ،سند رو کند و بگوید در شب های حادثه آنانکه خود را به خواب می زنند دقیقا مشغول چه خیانتی هستند ،نیست که نیست.
همه اینجا جیره خور دولت شده اند ، نه نگاه چپی ،نه استیضاحی نه حرفی.
تک و توک صداهای برخواسته از حنجر انقلابیون هم یا در نطفه خفه می شوند یا در میان همهمه گرگ های لیبرال این مجلس به گوش نمی رسند.
اصلا بلند شو سر ما داد بزن.
لعنمان کن.
به خاطر این انتخاب های صد من یک غاز نفرینمان کن.
آری نفرینمان کن دیالمه ی عزیز که مستحق لعن شهداییم وقتی در خط امام و انقلاب نماندیم .
وقتی یادمان رفت اماممان تاکید کرده بود که : ” مجلس در راس امور است.” ننگ بر ما و انتخاب های ما وقتی یکی مانند تو را به مجلس نفرستادیم که با شجاعت و تدبیر توامان پرده ها را کنار بزند و ببینیم هر چه بر سرمان می آید از خنجر خودی است.
معصومه رمضانی
1 نظر » << 1 ... 34 35 36 ...37 ...38 39 40 ...41 ...42 43 44 ... 257 >>