نشانه های کمبود شخصیت
حجت الاسلام والمسلمین محمدمسلم وافی در جلسه اخلاقی که در مدرسه علمیه کوثر ورامین برگزار شد ضمن اشاره به مباحث تربیتی در جلسات گذشته اظهار داشت : تربیت خودکنترلی یا واکسینه بودن بهترین نوع تربیت است .
وی ادامه داد : برای خودکنترلی ۴۸روش تربیتی وجود دارد .
محمد مسلم وافی با بیان اولین روش تربیتی خودکنترلی گفت : ایجاد یا تقویت شخصیت در متربی مهمترین فاکتور در تربیت است .
وی افزود: برای این که بفهمیم فرد شخصیت محکمی دارد یا خیر باید نشانه های کمبود شخصیت را بشناسیم .
حجت الاسلام وافی گفت : از جمله نشانه های کمبود شخصیت در افرادی است که زیاد و زود تقلید می کنند .
وافی افزود : دومین نشانه کمبود شخصیت در افرادی است که زود جوگیر می شوند .
محمد مسلم وافی سومین نشانه افراد کم شخصیت را زیاد استفاده کردن از کلمه ” نمی شود ” و نمی توانم ” عنوان کرد و اظهار داشت : وقتی به کودک می گویید که این لبوان را بردار و فلان جا بگذار ، پاسخ می دهد نمی توانم ، یا می گوید چطور این کار را انجام دهم .
وافی برای تقویت شخصیت راهکارهایی بیان نمود و اظهار داشت : اولین راه تقویت شخصیت ، شخصیت داشتن خود مربی است . پدر و مادر خودشان باید دارای شخصیت باشند . پدر یا مادری که به راحتی در منزل از الفاظ نامناسب استفاده می کنند فرد شخصییتی نیستند .
وی با اشاره به روایت امیرالمومنین افزود : من کرمت علیه نفسه هانت علیه شهواته ؛ اگر کسی کرامت نفس داشته باشد هیچ کس از او اسیب نمی بیند .
حجت الاسلام والمسلمین محمد مسلم وافی مسولیت دادن به طرف مقابل را دومین راه افزایش شخصبت خواند و بیان داشت : مسولیتی که به فرد یا کودک داده می شود باید در توان او باشد و اگر از عهده انجام مسولیت برنیامد نباید او را توبیخ کرد .
وافی در پایان این جلسه اخلاق تربیتی افزود : راه دیگر تقویت شخصیت مشورت کردن با فرد است .
حر نمونه زیبای یک تواب
توبه ندامت و پشيماني واقعي از گناهان گذشته است و اين ندامت , ندامت قلبي است , ولي اظهار آن به اين نحوه است : استغفراللّه ربى و أتوب اليه .تكرار اين لفظ همراه با ندامت قلبي بسيار مطلوب است . البته توبه واقعي آن است كه علاوه بر اعتراف به جهل و ندامت و تنفّر قلبي، با عمل نيكو و صالح ، كاستي ها يي را كه دارد ، جبران كند.
آیتالله بهجت میفرمود: زیاد از روی اعتقاد کامل بگویید: «أستغفر الله»، هیچ چیز شما را منصرف نکند غیر از ضروریات و واجبات تا کلیه ابتلائات رفع شود، بلکه بعد از رفع آنها هم بگویید، برای اینکه امثال آنها پیش نیاید.
بخشش گناه و از میان بردن اثرات سوء آن از ناحیه پرودگار عالم همواره برای مؤمنان موجب ایجاد گشایشهای معنوی و مادی بوده است.
اکثر گرفتاریهایی که انسان به آن مبتلا میشود، به واسطه گناه است، زیرا به کار نگرفتن نعمتهای خداوند در مسیری که او میپسندد و صرف کردن آنها در معصیت خداوند نشانه کفران نعمتها است.
خداوند راه توبه و استغفار را برای همه باز گذاشته است و میفرماید: «وَ تُوبُوا اِلَی اللهِ جَمیعاً اَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»، ای مؤمنان! همگی با هم به سوی خدا توبه کنید و باز گردید شاید رستگار شوید.(سوره نور ایه ۳۱)
همچنین راه بازگشت به سوی خویش را به بندگانش آموخته است و ابتدا دستور عذرخواهی و استغفار، سپس فرمان به توبه میدهد: «وَاسْتَغْفِرُوا اللهَ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَیْهِ»؛ از الله، پروردگارتان طلب آمرزش کنید، پس از آن توبه کرده و به سوی او باز گردید.(سوره هود ایه ۳)
با این وجود در آیاتی دیگر به اثرات استغفار در دنیا اشاره شده است مانند: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفّاراً/یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً/وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوال وَ بَنینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنّات وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً»؛ از پروردگار خویش آمرزش طلبید که او بسیار آمرزنده است (اگر چنین کنید) او (باران) آسمان را پیدرپی بر شما فرو میفرستد و شما را با اموال و فرزندان بسیار کمک میکند و باغهای سرسبز و نهرهای جاری در اختیارتان قرار میدهد.(سوره نوح ایه ۱۰)
بنابراین دستور به استفغار از خود قرآن گرفته شده و در روایات نیز تأکید شده است.
حر از خاندان های معروف عراق و از رؤسای کوفیان بود. او پسر «یزید» فرزند «ناجیه» فرزند «قعنب» فرزند «عتاب بن هرمی پسر «ریاح بن یربوع» است.
او از رؤسای کوفیان بود و به سرکردگی هزار سوار برگزیده شده بود. هنگام خروج از کوفه همواره صدایی را از پشت سر می شنید که می گفت ای حر تو را به بهشت بشارت باد. اما کسی را نمی دید. هنگامی که خدمت امام رسید این داستان را بازگو کرد. امام به او فرمودند: تو به واقع به پاداش و نیکی راه یافتهای.
در یکی از منازل (قصر بنی مقاتل یا شراف) راه را بر امام بست و مانع از حرکت آن حضرت به کوفه گشت. امام به او فرمود: مادرت به عزایت بنشیند چه قصدی داری؟ حر گفت: آگاه باشید که به خدا قسم اگر غیر شما از عرب به من آن عبارت را میگفت - در حالی که وضعیت او چون شما باشد همین عبارت را به او باز میگفتم. اما به خدا قسم برای من این (حق) نیست که یاد مادر شما کنم مگر به نیکوترین وجهی که میتوانم.۱
توبه حر
هنگامی که حر فریاد غریبانه امام حسین علیه السلام را که طلب یاری میکرد شنید، نزد عمرسعد رفت و پرسید: آیا تو با این مرد خواهی جنگید؟ عمر گفت: آری به خدا قسم، با او جنگی خواهیم داشت که دست کم، سرها قطع گردد و دستها جدا گردد.
حر گفت: شما چه خواهید کرد؟ آیا پیشنهاد او مورد پسند شما نیست؟ ابن سعد گفت: اگر کار دست من بود (هر آینه از جنگ با او) دست میکشیدم. اما امیر تو (ابن زیاد) از این کار سر باز میزند. حر او را ترک کرد و با دیگران در انتظار ایستاد، در حالی که در کنار او قره پسر قیس قرار داشت.
حر به قره گفت: آیا اسب خود را امروز آب دادهای؟ قره گفت: نه. حر گفت: آیا میخواهی آن را سیراب کنی؟ قره گمان کرد که حر قصد کنارهگیری از سپاه ابن سعد را دارد، در حالی که حر چندان تمایلی نداشت که قره جدا شدن او را مشاهده کند. پس او را ترک کرد و رفت. اینجا بود که حر به امام حسین علیه السلام قدری نزدیک شد. مهاجر پسر اوس به حر گفت: آیا تو میخواهی که حمله کنی؟ در پاسخ این سوال حر ساکت شد و بر خود میلرزید، پس در حالی که مهاجر از این حال حر به شک افتاده بود، او را مورد خطاب قرار داد و گفت: اگر از من درباره شجاعترین مرد کوفه سوال میشد، تو را معرفی میکردم، این چه حالتی است که در تو میبینم؟ حر گفت: همانا خود را بین بهشت و دوزخ متحیر میبینم، به خدا سوگند اگر مرا با آتش بسوزانند من جز بهشت چیز دیگری را انتخاب نخواهم کرد. پس از آن با شلاق به اسب خود
نواخت و به سوی امام حسین علیه السلام رهسپار شد.
لحظات دیدار با امام
او به سبب آن چه پیش از آن به آل رسول روا داشته بود و آنها را در مکانی بی آب و گیاه وانهاده بود، سر از خجالت به پایین انداخته بود و به سوی آنها پیش میرفت.
«پروردگارا! من به سوی تو باز میگردم، پس توبهام را پذیرا باش. من دل اولیا و فرزندان پیامبرت را به وحشت انداختهام. ای اباعبدالله! من بازگشتهام و تائب هستم، آیا برای من راهی به توبه هست؟ امام در پاسخ حر فرمود: آری، خداوند به تو روی خواهد کرد.
این گفتار امام حسین علیه السلام حر را شادمان کرده بود. او به یقین دریافت که به زندگانی بی پایان و نعمتهای همیشگی راه یافته است.
شهادت حر
پس از حبیب ابن مظاهر به میدان رفت و به پیکار عظیمی نمود. تا جایی که بر اساس روایات تا 40 تن را به درک واصل کرد. وقتی لشگر پیاده نظام به او حمله ور شدند تیری به پای اسب خورد و اسب به زمین خورد. اما حر با چالاکی از اسب پایین پرید و مبارزه ای دلاورانه کرد تا جایی که 40 نفر از سپاه دشمن را به قتل رساند. در همین هنگام پیاده نظام به او حمله کردند و جسم بی جانش روی زمین افتاد. او را به کنار شهدای دیگر خیمه رساندند. وقتی امام خون از صورت حر پاک می کرد و با پارچه ای پیشانی حر را می بست، این جمله را بر زبان جاری می کرد:
تو آزادهای! همان طور که مادرت تو را نامیده است و تو در دنیا و آخرت آزادهای.۲
حضرت باقر (ع) : کسی که از گناه کردن توبه می کند همانند کسی است که گناه ندارد. و کسی که در گناه کردن اسرار ورزد و در گناه بماند ولی آمرزش و بخشش از خدا خواهد مانند مسخره چی است.( اصول کافی جلد 4 صفحه 168) ( یعنی کسی که در گناه بماند و بر ادامه گناه اسرار ورزد ولی از خدا بخشش و آمرزش خواهد مانند مسخره چی است که خود را یا احکام دین را یا پروردگار را مسخره کند).
۱_http://jamejamonline.ir/online
۲_یاران شیدای حسین علیه السلام،استاد مرتضی اقا تهرانی ، نشرموسسه ولا منتظر ، ص ۱۷۴.
خوب است انسان با انصاف باشد
اخبار زیادی از اهل بیت پیغمبر صلی الله و از خود حضرت وارد شده است به این که سخت ترین عبادات و کارهایی که خدا از بندگاه خواسته است سه چیز است :
1- ذکر الله تعالی فی کل حال ؛ به یاد خدا بودن در همه حالات .
2- انصاف الناس من نفسک ؛ برای مردم بخواهی آنچه بر خودت می خواهی .
3- مواسات الاخ فی المال ؛ برادر دینی را در مال خود از خودت بیشتر پذیرایی کنی .
در توضیح بند اول باید گفت : اگر به یاد حضرت حق باشیم در وقت واجبات سعی می کنیم که واجبات را به وقت خودش انجام دهیم و مطابق دستور به جای آوریم و موقعی که حرام پیش آمد از حرام دوری کنیم . با زبانمان گناه نکنیم و رفتارمان گناه نباشد .مضافا به این که زبان مدام ذکر خدا را بگوید .
در قسم دوم باید مومن باید با برادر و خواهر دینی حق کشی نکند . اگر نمی خواهد مردم بدگویی او را کنند ، بدگویی از دیگران نکند . اگر هم می خواهی آبرویت حفظ شود مردم را رسوا نکن .
در توضیح بند سوم هم باید طوری زندگی کرد که اگر خودت محتاج به چیزی هستی و برادرت نیز محتاج به همان است ؛ او را بر خودت ترجیح دهی و حاجتش رابرآورده سازی و این کار همه کس نیست و در این قسم این رقم و تا به این حد واجب نیست بلکه این نوعی مردانگی است که امیرالمومنین علیه السلام و اهل بیت سلام الله این این رقم مواسات را انجام داده اند که سوره مبارکه دهر در شان آنها نازل شده است « و یوثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه »1 ایثار یعنی از خود وا گرفتن و به دیگران دادن است .اگر چه خود محتاجند .2
1- سوره حشر ، آیه 9
2-خودسازی و مشکل جامعه ، حاج حسن صنیعی ، انتشارات دارلتفسیر ،ص 77
شیعه نباید دارای دو خصلت باشد
فی الشیعه خصلتان
حدثنا ابی رضی الله عنه قال : حدثنا عبدالله بن جعفر الحمیری قال : حدثنا محمدبن الحسین ابی الخطاب ، عن الحسن بن محبوب ، عن مالک بن عطیه ، عن ابی حمزه ، عن علی بن الحسین علیه السلام قال : وددت انی افتدیت خصلین فی الشیعه لنا ببعض «لحم» ساعدی : النزق و قله الکتمان :
… پیامبر خدا صلی الله و علیه و آله فرمودند : دوست داشتم که تکه ای از گوشت دستم را برای دو خصلت شیعه فدا سازم « تا شیعه این دو خصلت را وا نهد » : سبک سری هنگام خشم ؛ رازداری اندک .
دیده شده در الخصال ، شیخ صدوق ، صادق حسن زاده ، نشر فکرآوران، ص 78
نکاتی برای متقین
گفت :هرکس محصن شود در تقوا اسان گردد بر وی اعراض از دنیا .
گفت : تقوا ان است که به گوشه چشم به لذات دنیا باز ننگری و به دل در ان تفکر نکنی .
گفت : بزرگ داشتن حرمت مومن از بزرگ داشتن حرمت خداوند است و به حرمت بنده به محل حقیقت تقوا رسد .
گفت : در باطن نگرستن معرفت حق از دل ببرد .
گفت : هر که را مودت حق بود کس بر وی غالب نتواند شد .
گفت : دنیا را به وحشت داغ کرده اند تا انس مطیعان خدای به خدا بود نه به دنیا .
گفت : خوف می باید که خوف بیش از رجا است .
دیده شده در کتاب تذکره الاولیا ، فریدالدین عطار نیشابوری ، ذکر احمد مسروق ، سخنان احمد مسروق ، ص ۹۸
پاکی چشم نتیجه ایمان قلبی است
در آیات و روایات انسان به صیانت از قلب سفارش شده در حالی چنین تاکیدی نسبت به دیگر اعضا بیان نشده است.
امام صادق(ع) فرمودند: قلب در وجود انسان همانند یک حاکم است و اعضای بدن به عنوان سرباز و ارتش او به شمار میروند؛ اعضا و جوارح انسان با عنوان ابزار فرمانبردار قلب هستند.
قلب انسان اگر از طریق چشم و گوش به چیزی علاقه مند شود همه اعضا و جوارح را به کار میگیرد تا انسان به آن علاقهای که میخواهد دست یابد برای مثال زمانی که انسان عاشق زیارت اباعبدالله الحسین(ع) میشود قلب با استخدام اعضا و جوارح انسان را به آن عشق میرساند.
اگر مایه قلب مثبت باشد انسان به سمت متعلقات نیکو و مثبت گام برمیدارد اما اگر محتوای قلب منفی باشد حال و رفتار انسان نیز منفی میشود
همه اعمال و حرکات مردم تا روز قیامت متکی به وضع درونشان است؛ اعمالی که انسان در بیرون انجام میدهد از تراوشات قلب او نشات میگیرد از این رو قلب انسان نباید همانند برگی در کویر باشد که با کمترین وزش نسیم آن را زیر و رو کند.
خداوند تواب است و اگر انسان در دنیا لغزشی انجام دهد و استغفار کند خداوند توبه او را میپذیرد و براساس آیات الهی خداوند هیچ گناهکاری را ناامید نمیکند بنابراین انسان تا زمانی که در حیات دنیوی زندگی میکند فرصت توبه و استغفار دارد.
اگر این مقدمات شامل ارتباطات با واقعیات باشد آن محبت در قلب انسان نهادینه میشود بنابراین اگر قلب انسان گیر مقدمات منفی و ظلمانی باشد گرفتار گناه و فعل حرام میشود.
خداوند اگر انسان را دوست داشته باشد به او چشم پاک عطا میکند
سخنرانی شیخ حسین انصاریان ، حسینیه هدایت ، ۲۴ مهر ۹۶، شنیده شده.
پیام حادثه عاشورا
عده ای هستند که می گویند قضیه حسین بن علی چنین و چنان است ، یا در سال ۶۱هجری چنین شد و بعد از او یزید یک یا دو سال ماند و رفت .
چرا روی قضیه کربلا کار و تحقیق نمی کنید ، زیرا این ماجرا تاریخ سد مارب یمن نیست که مهندیسنی برای کشف یمن بروند … قضیه این نیست ، پیام حادثه حسین علیه السلام این است (ای انسان در زندگانی ) سر خود را بالا بگیر !
اگر کسی در داستان حسین علیه السلام وارد شد و خواست تحقیق کندبه عبارت هیهات مناالذله خواهد رسید ، بعنی من ان انسان دارای شرافتی هستم که نباید حیات بدون ان شرافت حیات بنامم ، ذلت را قبول نمی کنم
دیده شده در کتاب امام حسین شهید فرهنگ پیشرو انسانیت ، علامه محمد تقی جعفری ، نشر اثار علامه جعفری ، ص ۳۸۰.
ایمان انسان را از غرق شدن در گناه حفظ میکند
در وجود انسان قلب جایگاه محبت است. طبق آیات و روایات برخورد پروردگار عالم با بندگانش بستگی به اوضاع قلب او دارد، نظر خداوند متعال به قلوب عباد براساس محبتی است که در قلب مومنان ظهور پیدا میکند.
البته ایجاد محبت در قلب با مقدماتی صورت میپذیرد که اگر آن مقدمات پیش نیاید محبت نیز حاصل نمیشود بنابراین کلید محبت دست انسان نیست بلکه کلید مقدمات آن محبت در اختیار انسان است.
براساس آیات الهی و روایات ائمه معصومین(علیهم السلام) انسان صریحا از نگاه به نامحرمان نهی شده است و خداوند بسیار زیبا به مومنان میفرماید: نگاه به نامحرمان خطری است که شما را تهدید میکند؛ بنابراین مومنان با مراقبت از چشم باید ایمانشان را از خطر موجود صیانت کنند.
انسان هرگز عاشق حقیقت مجهول نمیشود بلکه همیشه محبتش نسبت به حقایق معلوم است و خداوند نیز هیچ مانعی برای محبت انسان نسبت به معلومهای مثبت قرار نداده اما سفارشاتی در این زمینه داشته که اگر اطاعت نشود به طور قطع موقعیت انسان به مخاطره میافتد.
مقدمات محبت گاهی منفی و گاهی هم مثبت است، خداوند متعال محبت را در قلب انسان قرار داد تا خلقت او کامل شود چرا که براساس این عشق و علاقه است که انسانها در کنار یکدیگر با محبت و دلسوزی زندگی میکنند.
خداوند انسان را از مقدمات منفی محبت منع میکند برای مثال نگاه به نامحرم از مقدمات محبت منفی به شمار میرود که بسیار خطرناک است پیامبر اکرم(صلی الله) میفرمایند: نگاه حرام تیر مسمومی از سوی شیطان است.
با نگاه به نامحرم وسوسه نفسی در وجود انسان آغاز میشود و شبانه روز ذهنش را درگیر آن موضوع کرده و کم کم آن محبت در قلبش تثبیت میشود و ایمانش را به خطر میاندازد و دست به جنایت میزند.
شناخت اولیای الهی بهترین و کاملترین راهکار برای عشق الهی است.
سخنان شیخ حسین انصاریان ، ۲۳مهر ۹۶ شنیده شده .
تفسیر کوتاه
خداوند به مستکبرین تو دهنی می زند که چند نمونه اش را در چند دقیقه می گویم :
هابیل و قابیل دوتا فرزندان آدم بودند که یکی از آنها به دیگری گردن کلفتی می کرد و می گفت : «قَالَ لَأَقْتُلَنَّکَ» برادرش را تهدید کرد به کشتن . برادرش گفت : « انی اریدُ» من هم دوست دارم چون اگر شما من را بکشی تمام گناهان من می آید به گردن تو ، من را از مرگ نترسان .
خواستند حضرت ابراهیم را بسوزاند « وأرادوا به كيدا» نقشه کشیدند ولی قرآن می فرماید : « فجعلناهم الاخسرین »
یک آیه هست که همه می توانید حفظ کنید می فرماید : « موتوا بغيظكم» موتوا یعنی بمیرید ؛
هر کاری تا به حال آمریکایی ها تا به حال نشده ؛
از اول خواستند شاه را نگه دارند نشد ؛ موتوا بغيظكم
خلق عرب و عجم راه انداختند نشد ؛ موتوا بغيظكم
۸ یا به صدام کمک کردند نشد ؛ موتوا بغيظكم
منافقین را حمایت کردند نشد ؛ موتوا بغيظكم
دانش را خلق کردند نشد ؛ موتوا بغيظكم
خواستند جلوی پیشرفت را بگیرند نشد ؛ موتوا بغيظكم
برنامه خدا این است .
نوح به پسرش گفت : ایمان بیاور دنیا زیر خاک خواهد رفت ؛ پسر گفت بالای کوه خواهم رفت . نوح گفت : خدا . پسر گفت : کوه.
فرعون گفت : « انا ربکم الاعلی » ولی قرآن می فرماید « فاغرقناه » در آب خفه اش کردم .
نمرود می گفت : مرگ و حیات دست من است ، دوتا زندانی را آوردند یکی را کشت و یکی را آزاد کرد « انا أ حی و امیت » ولی استدلال ابراهیم او را مبهوت کرد .« فبهت الذی کفر »
قارون ادعا می کرد ثروتش به خاطر مغز اقتصادی خودش است « قال إنما أوتيته على علم عندي » قرآن می فرماید :« فخسفنا به وبداره »
برادران یوسف گفتند یوسف را در چاه بیندازیم تا محو شود ، کمتر پیغمبری مثل یوسف مطرح شد .
زلیخا همه درها را بست کسی نفهمد ، همه فهمیدند .
پیغمبر را تحقیر کردند ، مثل رییسجمهور آمریکا که مردم ایران را دیشب تحقیر کرد ، قرآن می فرماید « و رفعنا لک ذکرک » همه رییسجمهور ها محو می شوند « اشهد انا محمد رسول الله » هیچ گاه محو نمی شود .
عده ای به ثروت خود می نازند « انا اکثرو منک المال » قرآن می فرماید « ما غنی عن مالیه » .
کسانی که به تاج و تخت خود می نازند فرعون می گفت « الیس لی ملک مصر» فرعون می گفت نمی بینید که ملک مصر دست من است .« هلک عنی سلطانیه» .
کسانی می خواهند نور خدا را خاموش کنند « يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ » چه آنهایی که الان و چه آنهایی که بعدا بخواهند نور خدا را خاموش کنند قرآن می فرماید « والله مطم نوره»
یک عده به مومنین میخندند مجرم هستند « ان الذین اجرموا کانوا من الذین امنوا یضحکون» می فرماید این خنده ها بی جواب نمی ماند « فالیوم» روز قیامت « الذین امنوا من الکتاب یضحکون»
کسانی مومنین را ساده لوح می دانند ، من این جمله را از نخست وزیر اسرائیل هم شنیدم که فارسی گفت « ایرانی ها ساده لوح هستند » « انؤمن كما امن السفهاء » ما را تحقیر می کنند ولی قرآن می فرماید « الا انهم هم السفها» یعنی خود خود خودش. است .
عده ای پول خرج می کنند برای خاموش کردن قرآن ، قرآن می فرماید « ینفقون اموالهم لیسدوا عن سبیل الله » قرآن می فرماید « فینفقونها» در آینده هم پول خرج خواهید کرد ولی داغ موفقیت به دل شما خواهد ماند «ثم تکونوا علیهم حسرت»
به باغ و مزرعه معروف می شوند ، یکی غزل باغدار بی دین می گفت این باغ دیگر از بین نمی رود قرآن می فرماید « و یرسل علیهم حسبانا من السمأ» .
شن های طبس را دیدید .
تار عنکبوت را دیدید .
بنابراین هر چه اینها حرف بزنند ما خدا را داریم « ان ولی الله و هو یتولی الصالحین »
تفسیر حجت الاسلام قرائتی ،۲۲ مهر ۹۶ ، مسجد دانشگاه تهران .شنیده شده
برگزاری دومین جلسه اخلاق عمومی با محوریت راهکارهای تربیت فرزند
حجت الاسلام و المسلمین محمد مسلم وافی در جلسه اخلاق عمومی که در مدرسه علمیه کوثر ورامین برگزار شد ضمن بیان اهمیت تربیت فرزند گفت : این امکان وجود ندارد که بتوان انسانی را یک روزه تربیت کرد .
وی افزود : وقتی در دین مبین اسلام برای نوشیدن یک لیوان آب ۱۳ دستور وجود دارد چطور ممکن است که برای تربیت فرزند دستوری نداشته باشد .
حجت الاسلام وافی ضمن بیان تفاوت در سرعت دریافت انسانها از میزان تربیت پذیری افراد بیان داشت : امام خمینی ( ره) در اولین جلسه دیدار با بنی صدر او را شناخت و به اطرافیان فرمود :که او فرد صالحی نیست .
استاد وافی با بیان تعاریف رایج در تربیت ، تربیت زوری یا فنری یا تحمیل محور را اولین نوع تربیت برشمرد و گفت : این شیوه با وارد کردن فشار بر فرزند و وادار کردن او به کارهایی که دوست داریم صورت می گیرد .
وی افزود : در این روش مانند فنری که پس از فشرده شدن رها می شود اگر فشار را از فرزند برداریم به شدت می پرد .
محمد مسلم وافی داغ کردن یا تلقین محوری را دومین شیوه تربیتی خواند و اظهار داشت : در این شیوه اگر فضای تربیتی سرد شود فرزند دست از همه چیز بر می دارد .
وافی تربیت قیفی را سومین نوع تربیت بیان کرد و آن را آموزش محور خواند و افزود : در این نوع تربیت با هر اشکالی که از فرد بگیریم ، این پاسخ را دریافت می کنیم که «من خودم می دانم »
حجت الاسلام وافی در تعریف نوع چهارم تربیت گفت : این شیوه از تربیت به صورت خودکنترلی و واکسینه محور است .
وی افزود : این نوع بهتر شیوه تربیتی است .
استادوافی در پایان با تاکید بر یادگیری صحیح اصول و فروع دین گفت : ما برای داشتن تربیت صحیح باید بدانیم چرا خدا عادل است ، چرا نبوت داریم و چرا قیامت وجود دارد .
<< 1 ... 86 87 88 ...89 ...90 91 92 ...93 ...94 95 96 ... 253 >>