براى این كه مسئله « بازگشت به فطرت» را كه ماهیت عید فطر را تبیین مىكند، بهتر بفهمیم و به اهمیت آن، بهتر و عمیقتر پى ببریم، مسئله عید و فطرت را به طورخلاصه از دیدگاه قرآن، مورد بررسى قرار مىدهیم .
در قرآن مجید كلمه عید یك بار آمده، كه در رابطه با حضرت عیسى(ع) و حواریون و شاگردان مخصوص او است، به این ترتیب كه: آن شاگردان مخصوص براى تكمیل ایمان خود به عیسى(ع) گفتند: «آیا پروردگار تو مىتواند غذایى از آسمان (مائده) براى ما بفرستد؟» حضرت عیسى(ع) از این تقاضا كه بوى شك و تردید مىداد، نگران شد و به آنها فرمود:
«از خدا بترسید اگرایمان دارید.» ولى به زودى حضرت عیسى(ع) دریافت كه مقصود آنها مشاهده معجزه بزرگ از عیسى(ع) است، تا در پرتو دیدارآن، قلبشان پاك و سرشار از اطمینان و یقین گردد، ازاین رو به خدا عرض كرد: «اللهم ربنا انزلعلینا مائده من السماء تكون لنا عیدا لاولنا وآخرنا وآیه منك؛ (1) خداوندا! مائدهاى از آسمان برما بفرست تا عیدى براى اول و آخرما باشد و نشانهاى ازتو».
و از آن جا كه روز نزول مائده روز بازگشت به پیروزى و پاكى و ایمان به خدا بوده است، حضرت مسیح (ع) آن را «عید» نامیده است، و مطابق روایات چون «مائده» در روز یكشنبه نازل شده، مسیحیان این روز را مانند جمعه ما مسلمانان، روزعید مىدانند و تعطیل مىكنند. نتیجه این كه در قرآن كلمه «عید» به عنوان تكمیل ایمان، و وصول به مرحله یقین كه اساس خودسازى است، مطرح شده است.
بنابراین ما كه پیرو قرآن هستیم، باید به مسئله عید به عنوان محور پاكسازى و بهسازى بنگریم. عید فطر وقتى براى ما عید واقعى است كه در مسیرخودسازى، پیروز شده باشیم، و تحول عمیقى در ما پدیدار شده باشد.
اما در مورد فطرت، باید توجه داشت كه قرآن با صراحت، خدا شناسى و دین را مسئلهاى فطرى مىشمرد. آیات متعددى در قرآن به این مطلب دلالت دارد، از جمله در آیه 30 روم مىخوانیم: «فاقم وجهك للدین حنیفا فطرة الله التى فطرالناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلك الدین القیم؛ اى پیامبر! روى خود را متوجه آیین خالص پروردگار كن، این فطرتى است كه خداوند انسانها را برآن آفریده، دگرگونى در آفرینش خدا نیست.» این آیه با صراحت، بیان كننده آن است كه دین اسلام بر اساس فطرت و سرشت و نهاد انسان مىباشد، و دستورهاى آن، همه وهمه هماهنگ با درون ذات وجود انسان است، و اگر فطرت از دستبرد جهل، خرافات، تبلیغات غلط و تربیتهاى ناسالم، محفوظ باشد، همان را مىخواهد كه آیین ناب اسلام آن را مىخواهد، و خداوند آئینش را براساس نیازهاى فطرى بشر تدوین نموده است. و اگر انسان داراى فطرت نخستین، به دور از حجابها و زنگارها باشد، بدون هیچگونه تردید و دغدغه، راه توحید و دستورهاى صحیح الهى را مىپسندد و برمىگزیند، معناى جهاد اكبر و مبارزه بىامان با طاغوت نفس این است كه پردهها و حجابها و زنگارها را از روى فطرت پاك برداریم و آن را پیروى كنیم.
1. مائده 114
بیت المقدس به عنوان مهمترین شهر فلسطین، از نظر اسلامی اهمیت ویژهای دارد؛ زیرا مسجدالاقصی، نخستین قبله مسلمانان در این شهر تاریخی است .
از آغاز هجرت پیامبر اسلام به مدینه تا سال دوم هجری، قبله پیامبر در هنگام نماز و نیایش، بیتالمقدس بود و بیشک، پیش از هجرت نیز در سیزده سالی که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در مکه مکرمه اقامت داشت، رو به بیت المقدس میایستاد و نماز میگزارد. از این رو، این شهر، قبله نخستین، بلدالامین و حرم امن شناخته میشود .
افزون بر این، مسجدالاقصی هنگام معراج رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله نیز ارزش و قداست خود را نشان داد، بهگونهای که خداوند میفرماید شبانه پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله را از مسجدالحرام به مسجدالاقصی ـ که اطراف آن را پربرکت گردانیده است ـ سیر داد تا آیات و نشانههای الهی را به او نشان دهد .
روز قدس؛ آغازی بر یک پایان
حضرت امام خمینی رحمهالله در پیام خود در سال 1358، با نامگذاری آخرین جمعه ماه مبارک رمضان به «روز قدس» فرمود: «من در طی سالیان دراز، خطر اسرائیل غاصب را گوشزد مسلمین نمودم. … من از عموم مسلمانان جهان و دولتهای اسلامی میخواهم برای کوتاه کردن دست این غاصب و پشتیبانان آن، به هم بپیوندند و جمیع مسلمانان جهان را دعوت میکنم آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را که از ایام قدر است و میتواند تعیینکننده سرنوشت مردم فلسطین نیز باشد، به عنوان روز قدس انتخاب و طی مراسمی، همبستگی بینالمللی مسلمانان را در حمایت از حقوق قانونی مردم مسلمان اعلام نمایند ».
امام راحل با تدبیر الهی خویش و نامگذاری روز قدس، مبارزه با اسرائیل و دفاع از حقوق ملت مظلوم فلسطین را به عنوان تکلیفی اسلامی به همه مسلمانان از فرقهها و ملیتها و زبانهای گوناگون گوشزد کرد و اعلام داشت که حمایت از اسرائیل، خیانت به اسلام است.
وجوب جهاد بر ضد اسرائیل
در طول دهه پنجاه خورشیدی، حضرت امام رحمهالله در اعلامیههای گوناگون در پاسخ به نامههای مردم، دانشجویان و علما، مبارزه برای آزادسازی فلسطین و حمایت از گروههای مبارز فلسطینی را بر تمام مسلمانان واجب دانست و در تاریخ هفدهم مهر ماه سال 1357، اسرائیل را «غده سرطانی» نامید.
حضرت امام خمینی رحمهالله پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در مصاحبهای با شبکه تلویزیونی سیبیاس امریکا به صراحت فرمود: «ملت مسلمان ایران و هیچ مسلمانی و اصولاً هیچ آزادهای، اسرائیل را به رسمیت نمیشناسد و ما همواره حامی برادران فلسطینی و عرب خود خواهیم بود. … اسرائیل مطرود ماست و ما برای همیشه نه نفت به او میدهیم و نه او را به هیچ وجه میشناسیم.» بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی همچنین در پیام برائت از مشرکین در سال 1366 فرمودند:
«ملتهای مسلمان باید به فکر نجات فلسطین باشند و مراتب انزجار و تنفر خویش را از سازشکاری و مصالحه رهبران ننگین و خودفروختهای که به نام فلسطین، آرمان مردم سرزمینهای غصب شده و مسلمان این خطه را به تباهی کشیدهاند، به دنیا اعلام کنند. … ملتهای مسلمان از مبارزه با این شجره خبیثه و ریشهکن کردن آن دست نخواهند کشید»
نوشته شده توسط م. موسوی
شب قدر فرصتی برای مغفرت و عذرخواهی است. از خدای متعال عذرخواهی كنید. حال كه خدای متعال به من و شما میدان داده است كه به سوی او برگردیم، طلب مغفرت كنیم و از او معذرت بخواهیم، این كار را بكنیم، والا روزی خواهد آمد كه خدای متعال به مجرمین بفرماید: «لایؤذن لهم فیعتذرون.» خدای نكرده در قیامت، به ما اجازهِ عذرخواهی نخواهند داد. به مجرمین اجازه نمیدهند كه زبان به عذرخواهی باز كنند؛ آن جا جای عذرخواهی نیست. این جا كه میدان هست، این جا كه اجازه هست، این جا كه عذرخواهی برای شما درجه میآفریند، گناهان را میشوید و شما را پاك و نورانی میكند، از خدای متعال عذرخواهی كنید. این جا كه فرصت هست، خدا را متوجه به خودتان و لطف خدا و نگاه محبت الهی را متوجه و شامل حال خودتان كنید. «فاذكرونی اذكركم»؛ مرا به یاد آورید، تا من شما را به یاد آورم .
شبهای قدر را قدر بدانید و برای مسایل كشور، مسایل خودتان، مسایل مسلمین و مسایل كشورهای اسلامی دعا كنید.
امروز كه خدای متعال اجازه داده است كه شب به زاری، تضرع و گریه بپردازید، دست ارادت به سوی او دراز كنید، اظهار محبت نمایید و اشك صفا و محبت را از دل گرم خودتان به چشمهایتان جاری سازید. این فرصت را مغتنم بشمارید، والا روزی هست كه خدای متعال به مجرمین بفرماید: «لاتجاروا الیوم »؛ بروید، زاری و تضرح نكنید، فایدهای ندارد: «انكم منا لاتنصرون.» این فرصت، فرصت زندگی و حیات است كه برای بازگشت به خدا در اختیار من و شماست و بهترین فرصتها ایامی از سال است كه از جمله آنها ماه مبارك رمضان است و در میان ماه مبارك رمضان، شب قدر!
شب قدر هم در میان این سه شب است. طبق روایتی كه مرحوم «محدث قمی» نقل میكند. سوال كردند كه كدام یك از این سه شب _ یا دو شب بیست و یكم و بیست و سوم _ شب قدر است؟ در جواب فرمودند: چقدر آسان است كه انسان، دو شب _ یا سه شب _ را ملاحظهی شب قدر كند. چه اهمیت دارد بین سه شب مردد باشد. مگر سه شب چقدر است؟ كسانی بودهاند كه همهی ماه رمضان را از اول تا آخر، شب قدر به حساب میآوردند و اعمال شب قدر را انجام میدادند! قدر بدانید. این روزها را قدر بدانید.
شبهای قدر را حقیقتا قدر بدانید. قرآن صریحا میافزاید: «خیر من الف شهر»؛ یك شب بهتر از هزار ماه است! این خیلی ارزش دارد. شبی است كه ملائكه نازل میشوند. شبی است كه روح نازل میشود. شبی است كه خدای متعال آن را به عنوان سلام دانسته است. سلام، هم به معنی درود و تحیت الهی بر انسانهاست، هم به معنای سلامتی، صلح و آرامش، صفا میان مردم، برای دلها و جانها و جسمها و اجتماعات است. از لحاظ معنوی، چنین شبی است! شبهای قدر را قدر بدانید و برای مسایل كشور، مسایل خودتان، مسایل مسلمین و مسایل كشورهای اسلامی دعا كنید.
امشب را قدر بدانید. شب بسیار مهمی است؛ شب بسیار عزیزی است. به ولی عصر، ارواحنا فداه، توجه كنید؛ به در خانهی خدا _ مسجد _ بروید و به بركت امام زمان از خدای متعال خواستههایتان را بگیرید. بنده هم از همه شما ملتمس دعا هستم.
كشورهای اسلامی چقدر مشكلات دارند! حل آن مشكلات را از خدا بخواهید. برای همه انسانها دعا كنید. برای هدایت انسانها، برای خودتان، برای زندگیتان، برای مسئولینتان، برای كشورتان، برای گذشتگانتان و برای آن چیزی كه میخواهید خدای متعال به شما بدهد، دعا كنید. این ساعات و دقایق را قدر بدانید. بنده هم از همه شما برادران و خواهران عزیز، در شبهای مبارك قدر، ملتمس دعا هستم.
صفحات: 1· 2
روشن است که عوامل و حوادث گوناگونی موجب عداوت و کینه توزی نسبت به حضرت علیعلیهالسلام شده است؛ از آن جمله :
1 - امیرالمؤمنین علیهالسلام همیشه به حق عمل میکرد و عمل به حق در کام بیشتر مردم تلخ بود .
2 - کشتن بسیاری از سران کفر در زمان پیامبر، از قریش و یهودیان و …
3 - جنگ جمل که برنامه ریزی اصلی آن با عایشه بود .
4 - جنگ صفین که با معاویه و لشکر او انجام شد .
5 - ماجرای پذیرش حکمیت .
6 - جنگ نهروان که با خوارج صورت گرفت .
ناگفته نماند که منشأ و بهانه این وقایع در زمان حکومت حضرت علیعلیهالسلام و دشمنیها با او، قتل عثمان بود؛ خوارج نهروان جنگ با حضرت علیعلیهالسلام را عبادت میدانستند و سب و دشمنی حضرت و کشتن کسانی را که منسوب و یا وابسته به امام بودند، در سرلوحه برنامههای آنان قرار داشت، چنان که عبدالله بن خبّاب بن ارت را که از اصحاب حضرت بود، با همسرش به شهادت رساندند .
هر گاه خوارج که هیچ قدرت حکومتی و غیر آن را در اختیار نداشتند، این گونه دشمنی خود را ابراز کنند، چگونه خواهد بود افکار یاران معاویه و خاندان بنیامیه، در حالی که حکومت در اختیار آنان بود؟ از اطراف هدایا به سوی آنان سرازیر میشد، آنان مبالغه در محو آثار [ آل محمد صلی الله و علیه و آ له ] را از اعظم قربات میدانستند
دشمنیها از سوی آنان ادامه یافت تا این که عبدالرحمان بن ملجم حضرت علیعلیهالسلام را به شهادت رساند، پس از مراسم تشییع و تدفین، ابن ملجم را برای اجرای قصاص به حضور امام مجتبیعلیهالسلام آوردند، به حضرت عرض کرد: میخواهم در گوش شما آهسته چیزی بگویم؛ امام حسنعلیهالسلام پیشنهاد او را رد کرده و فرمود: میخواهد گوش مرا به دندان بگیرد؛ ابن ملجم گفت: به خدا قسم! اگر میگذاشت گوشش را جدا میکردم .
ماجرای پیدا شدن قبر امام علی(ع)
پس از شهادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام ، فرزندانش شبانه جنازه آن حضرت را در زمین بلندی مخفیانه به خاک سپردند. سالها گذشت . جز ائمه علیهماالسلام و نزدیکان آنها نمیدانستند قبر آن حضرت کجا است . تا اینکه در زمان خلافت هارون الرشید حادثهای سبب پیدا شدن قبر حضرت گردید و آن حادثه چنین بود؛
عبدالله بن حازم میگوید:
روزی برای شکار همراه هارون از کوفه خارج شدیم ، به ناحیه غریین (نجف رسیدیم ، در آن محل آهوانی را دیدیم ، بازها و سگهای شکاری را به سوی آنها فرستادیم . آهوان پا به فرار گذاشته خود را به تپهای که در آنجا بود رساندند و بالای آن تپه ایستادند. بازها و سگهای شکاری از تپه بالا نرفته و برگشتند. آهوان از آن تپه پایین آمدند، بازها و سگهای شکاری آنها را تعقیب کردند، آهوان دوباره به آن تپه پناهنده شدند و بازها و سگها دوباره بازگشتند و این حادثه بار سوم نیز تکرار شد.
هارون از این ماجرا در شگفت شد که این چه قضیه است که وقتی آهوان به آن تپه پناه میبرند. بازها و سگها جرات رفتن و آنجا را ندارند.
هارون گفت :بروید به کوفه و شخصی را که از همه بیشتر عمر کرده باشد، پیدا کرده پیش من بیاورید.
پیرمردی از طایفه اسد را پیدا کرده نزد هارون الرشید آوردند.
هارون گفت :پیرمرد! این تپه چیست ؟ ما را از حال این تپه آگاه ساز!
پیرمرد پاسخ داد:پدرم از پدرانشان نقل کرده که آنها میگفتند:این تپه قبر شریف علی علیهالسلام است که خداوند آنجا را حرم امن قرار داده است و هر کس به آنجا پناه ببرد در امان است . لذا آهوان در پناه آن حضرت از خطر محفوظ ماندند.
هارون الرشید از اسبش پیاده شد و آب خواست و وضو گرفت و در کنار آن تپه نماز خواند، دعا کرد، گریه نمود، صورت را به زمین گذاشت و به خاک مالید. و سپس دستور داد بارگاهی روی قبر آن حضرت ساختند.
به این گونه قبر مبارک حضرت علی علیهالسلام تقریباً پس از صد و اندی سال آشکار گردید.
گردآوری توسط : زهرا اجلال
تیغ بر فرق عدالت زده و خندیدند
خون به ابعاد غریبی علی پاشیدند
زاغها از دل شب کنده و بر روز زدند
روز و شب، گوشه محراب به هم پیچیدند
زخم بر سلسله باور و ایمان افتاد
همه افلاک از این زخم به خود لرزیدند
شب پر از رخوت نامردی مردم گردید
آسمان، ماه، ستاره، همگی خوابیدند
صبح، امّا دو سه تا کاسه شیر آوردند
کودکانی که علی را همه شب میدیدند
هق هق چاه شناور شده در گریه نخل
همه از هم فقط از درد علی پرسیدند
از این جهت که شب قدر با ایام شهادت علی (ع) ربط داشته باشد این چنین ربط وپیوندی وجود ندارد چرا که طبق آیات قرآن وروایات معتبر شب قدر درماه رمضان واقع شده وماه رمضان هم ماه روزه گرفتن است…
که این عبادت برای امتهای قبل هم واجب بوده لذا قبل از آنکه علی (ع) به دنیا بیاید شب قدر وجود داشته ولی از این جهت که ایام شهادت علی (ع) با لیلی قدر همراه شده به خاطر عظمت علی (ع) ومقام والای این شخصیت است که در بهترین ساعات سال از دنیا رفته است وبه تعبیری در بهترین وبا فضیلت ترین ساعات ولحظات ومبارکترین اوقات به لقاء پروردگار رسیده است همانطور که ولادت او در بهترین ساعات وبهترین مکان صورت گرفته عروج اوهم می بایست در بهترین ساعات واوقات باشد که هکه به عظمت علی(ع) پی ببرند وغافل نشوند که شبهای قدر هم به یاد علی باشند وبا توسل به او به درک واقعی این شب نایل شوند.«خداوند اورا در این لیالی مبارک پیش خودش برد تا ما به مقام والای علی پی ببریم ودربهترن اوقات سال ومبارکترین زمانها با یاد بهترین وارزشمنترین انسان به خدا نزدیک شویم » الحق مع علی وعلی مع الحق حیث دار
خداوند متعال علاوه بر سوره قدر كه فضيلت شب قدر و نزول ملائكه و … را ميرساند، در سوره دخان اين شب را که شب نزول قرآن كريم نيز هست چنين وصف ميكند: ما قرآن را در شبي مبارك فرستاديم در شبي كه مقدرات الهي از سوي خداي حكيم در هر امر و حادثهاي مشخص ميگردد و اين امري از سوي ما و رحمتي است كه ما بر بندگان خويش ميفرستيم.[1] و با نگاهي به روايات اسلامي به خوبي روشن ميشود كه شب قدر در امتهاي پيشين نيز بوده است و البته بايد گفت به خاطر فضيلت پيامبر اسلام بر همه انبياء و نيز نزول قرآن كريم در اين شب، فضيلت و اهميت شب قدر در اسلام نمود بيشتري پيدا كرده است. در روايتي از امام عليه السلام ميخوانيم: خداوند شب قدر را در آغاز آفرينش دنيا و آن گاه كه اولين نبي و اولين وصي را آفريد، پديد آورد و در حقيقت چنين اراده كرده است كه در هر سال شبي باشد كه در آن تفسير امور تا سال آينده نازل شود و هر كسي كه اين حقيقت را انكار كند خدا را درباره علمش رد كرده است، زيرا پيامبران الهي قيام نميكنند مگر آنكه درچنين شبي به آنها حجت داده شود. آري بخدا سوگند آدم نمرد مگر آنكه بر او وصي بود و بر هر يك از پيامبران بعد از آدم در اين شب [قدر] امر خدا ميآمد تا آن را به وصي بعد از خود واگذارد، برتري ايمان كسي كه به همه ی «اِنّا اَنْزلنا» و تفسيرش ايمان بياورد بر كسي كه چون او نيست مانند برتري انسان بر حيوانات است.[2] در روايت ديگري آمده است ابوذر غفاري از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ پرسيد: آيا شب قدر فقط در عهد پيامبران بوده و پس از آنها از بين ميرود؟ فرمود: نه چنين است، بلكه تا روز قيامت باقي است.[3] در روايت ديگري نيز از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل شده كه فرمودند: حضرت موسي در مناجاتي عرضه داشتند: پروردگارا قربت را خواهانم، خداوند فرمود: در بيداري شب قدر است. عرض كرد: رحمتت را خواستارم، فرمود: در رحم كردن بر بينوايان در شب قدر است، گفت: خدايا جواز عبور از صراط را ميخواهم پاسخ آمد در شب قدر صدقه ده. خدايا بهشت و نعمتهايش را ميخواهم، فرمود: در گرو تسبيح گفتن در شب قدر است. عرضه داشت: نجات از آتش دوزخ، خدا فرمود: استغفار در شب قدر. در پايان گفت: خدايا رضايتت را ميطلبم، فرمود: در شب قدر نماز بگذار.[4] در تورات و انجيل موجود شبي به نام قدر وجود ندارد اما به جاي آن شب مقدس با اعمال مخصوص دارد كه به شب و عيد فصح يا فطير معروف است كه حضرت موسي در اين شب بنياسرائيل را به كارهايي وا ميداشتند و اين شب مقارن است با چند روز روزه گرفتن كه شباهتهايي به شب قدر دارد.[5] در مسيحيت نيز اين شب مقدس شمرده ميشد و درباور آنها چون عيسي آخرين شامش را در اين شب خورد و فردايش به صليب كشيده شد و سپس زنده گشته به آسمان رفت، لذا از تقدس ويژهاي برخوردار شد و امروز به نام عشاء رباني يا شام آخر از اهميت ويژهاي در جامعه مسيحيت برخوردار است.[6] اما در اين اديان اين شب را شب قدر نميدانند بلكه با نامهاي همچون عيد فصح، شب پسح يا عيد فطير معروف است و نتيجه اين كه هر چند با نگاه به روايات اسلامي شب قدر از اول خلقت عالم امكان، بوده ولي در كتابهاي مقدس يهود و مسيح اثري از عنوان شب قدر ديده نشده و ممكن است علت آن تحريفهاي موجود در اين كتابها باشد و يا اينكه چون زبان اصلي كتاب مقدس عبري بوده شايد لفظ قدر معناي ديگري داشته است. به هر حال در آثاري كه از يهوديت و مسيحيت در دسترس است شبي به نام قدر وجود ندارد يا حداقل ما پيدا نكرديم.
1.برگرفته از آيات ، 6 ـ 3 سوره دخان.
2. كليني، محمد ، كافي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1365 هـ . ش، ج 1، ص 250 ، روايت 7.
3. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفا، ج 25، ص 97 ، ب3.
4. شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، قم، مؤسسه آل البيت 1409 هـ . ق، ج 8 ، ص 20، ب 1 ، حديث 10019.
5. رك: كتاب مقدس، انگليس، ايلام، 2002 م، عهد قديم، سفر تثنيه، ب2، ، ش 7،
6. همان، عهد جديد، انجيل يوحنا، ب 2 ش 12 به بعد و ب 11 ، ش 55،
یک روز یه جوانی از تهران که سر و وضع درستی هم نداشت میاد سر نماز آیت الله بهجت ؛ حاج آقا در حال ذکر و تعقیبات بعد از نماز بودند که این جوان بلند می گه حاج آقا من با شما کار دارم، اطرافیان آقا بهجت به او می گن: باشه حالا همه با ایشون کار دارن فعلاً آقا داره ذکر می گه.
این بنده ی خدا زیاد اهل این مسائل نبود اصلاً آداب این چیزها رو نمی دونست ؛ بالاخره متقاعدش می کنن که بعد از تعقیبات سؤالش رو بپرسه.به این جوان گفتند اگه کار داری بیا از ما بپرس.جوان هم میگه که:من از شما نمی خوام بپرسم از آقای بهجت می خوام بپرسم؛ از تهران تا اینجا اومدم که از آقای بهجت بپرسم.
بعد از اینکه آیت الله بهجت بلند می شن که برن این جوان سؤالش رو می پرسه: می گه که آقا جون من زیاد گناه می کنم ؛ چیکار کنم که گناه نکنم.
آقای بهجت هم که می مانند به ایشون چی بگن.
می فرمایند که: خب مثلاً قیامت رو در نظر بگیر و… .
جوان هم میگه نمی شه یک راه حل بهتر بگید.
این جوان در اون شلوغی هی می رفت کنار و دوباره می آمد گیر می داد.می گفت من الان می خوام برم تهران الان بساط گناه فراهمه یه چیزی بگید جواب بده؛ امشب باید جواب بده.
اطرافیان که هر کاری کردند ایشون متقاعد بشه نشد تا اینکه رسیدیم درب منزل آقا بهجت.آقا می خواستن خداحافظی کنند به این جوان می گن که بیا تو.
بعد از این که این جوان میان بیرون یکی از شاگردان آقای بهجت به ایشون میگه که خب آقا به جز این جواب های عمومی چی فرمودند؟
این جوان میگه که آقای بهجت فرمودند: این کا رو بکن گفتم نمیشه، هر چی گفت گفتم نمیشه.
آیت الله بهجت بعد می فرمایند که خب پس هر موقع گناه می کنی بعدش یه استغفار بکن.اینُ که می تونی.گفت آره اینُ می تونم.فرمود خب برو.
این متن نامه ملک الشعرای بهار به سودابه صفدری(بهار) پیش از ادواج است درحالی که هنوز او را ندیده و تنها وصف او را از دوستان شنیده بوده است.
دوست ابدی من قربانت شوم.
با این که شما را ندیدهام، از بخت خودم اطمینان دارم که گنجینهی عزیز و ثابتی برای قلب و روح خویش انتخاب نمودهام. ولی نمیدانم احساسات شما از چه قرار است. عزیزم من خودم را برای شما معرفی مینمایم.
<< 1 ... 126 127 128 ...129 ...130 131 132 ...133 ...134 135 136 ... 138 >>