
نقوی حسینی: دولت اهتمامی به حل مشکلات کشور ندارد
عضو کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه دولت اهتمامی به حل مشکلات کشور ندارد، گفت: مردم کشور را نابود شده و رها شده میبینند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، سید حسین نقوی حسینی عضو کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی، امروز درباره کنوانسیون fatf در حوزه علمیه کوثر ورامین گفت: شورای نگهبان cft را خلاف شرع و خلاف قانون اساسی کشور اعلام و آن را رد کرد.
وی افزود: به طور قطع پس از بازگشت این قرارداد به مجلس، کمیسیون امینت نخواهد توانست اشکالات گرفته شده از سوی شورای نگهبان را رفع کند چرا که محتوای cft غیر قابل تغییر بوده از این رو مجدد به شورای نگهبان ارجاع داده میشود و پس از بازگشت دوباره به مجلس، رییس مجلس طبق آیین نامه این قرارداد را به مجمع تشخیص مصلحت ارجاع میدهد و آنجا است که مجمع تشخیص میدهد ایران عضو این کنوانسیون بشود یا نشود.
نقوی حسینی درباره آثار اقتصادی، سیاسی، حقوقی cft، ابراز کرد: با توجه به تحریمهای ثانویه آمریکا که فوق cft است و ایران چه عضو cft باشد و چه نباشد عملا تحریمهای آمریکا بر ملت ایران حاکم خواهد بود لذا هیچ کشور عاقلی نمیآید تعهدات قطعی بدهد برای آن که عضو این کنوانسیون شود تا سود احتمالی دریافت کند.
عضو کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی ادامه داد: متاسفانه مسیری که امروز دولت برای مذاکره، گفتوگو و پذیرش شرایط غرب حرکت میکند ما را به اهدافمان نمیرساند بلکه مشکلاتمان را نیز افزایش میدهد بنابراین راهی جز اتکای به توان داخلی و فعال کردن داشتههای خودمان نداریم.
وی با استناد به نظرات مردم در زمینه نحوه مدیریت رییس جمهور، اظهار داشت: گاهی در دیدارهای مردمی، مردم به ما میگویند دولت کشور را نابود کرده او نه تنها کشورداری نمیکند بلکه کشور را رها کرده است؛ البته ما اعتقاد نداریم که همه چیز در کشور رها شده است ولی به یک معنا انسان احساس میکند که دولت به برخی از وظایف خود نمیپردازد.
امروز دخل و خرج کشور، درآمدها و هزینههای کشور دست دولت است بنابراین دولت در این زمینه مسؤولیت دارد.
نقوی حسینی ادامه داد: متاسفانه دولت اهتمامی برای حل مشکلات ندارد و از این ترکیب هم انتظاری جز این نیست که ما به پیشرفت نرسیم.
عضو کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی نقش مجلس را در رفع مشکلات کشور بسیار مهم دانست و گفت: امام راحل فرمودند: اگر مجلس اصلاح شود کشور اصلاح میشود؛ مجلس وظیفه دارد بر عملکرد دولت نظارت قوی داشته باشد تا قوانین تصویب شده از سوی مجلس توسط دولت اجرایی شود.
نظر دهید » 
با آل علی هر که در افتاد بر افتاد

ديشب به سرم باز هواي دگر افتاد
در خواب مرا سوي خراسان گذر افتاد
چشمم به ضريحِ شَهِ والا گهر افتاد
اين شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد
با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
اين قبرِ غَريب الغُربا خسرو طوس است
اين قبرِمُغيث الضُّعفا شَمس شُموس است
خاكِ درِ او، مرجعِ ارواح و نفوس است
بايد ز رَهِ صدق، بر ا ين خا ك در افتاد
با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
اين روضه ي پر نور، به جنّت زده پهلو
مغز مَلَك از عطر نسيمش شده خوشبو
بشنيد نسيم سحري رايحه ي او
كز بوي بهشتيش، چنين بي خبر افتاد
با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
حورانِ بهشتي زده اند، در حرمش صف
خِيلِ مَلَك از نور، طَبَق ها همه بر كف
شاهان به ادب در حرمش گشته مُشرّف
اينجاست كه تاج از سر هر تاجوَر افتاد
با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
اولاد علي شافع يوم عَرَصاتند
د ا ر ا ي مقا ما ت رَ فيعُ ا لدَّ رَ جا تند
در روز قيامت همه اسباب نجاتند
اي واي بر آن كس كه به اين دَرّه در افتاد
با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد !
کام و دهن از نام علی یافت حَلاوت
گل در چمن از نام علی یافت طَراوت
هر کس که به این سلسله بنمود عَداوت
در روز جزا، جایگهَش در سَقَر افتاد
با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
هر کس که به این سلسله ی پاک جفا کرد
بد کرد، نفهمید، غلط کرد، خطا کرد
دیدی که یزید از ستم و کینه چه ها کرد
آخر به دَرَک رفت و به روحش شَرَر افتاد
با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
اولادِ اُمَیّه چو دَرِ کینه گشودند
بر عِترَتِ اطهار بسی ظلم نمودند
آخر همگی بِیدَقی از لعن ربودند
دیدیم که از نام و نشانشان، اثر افتاد
با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
حَجّاج که شد منکر هر خارقِ عادات
می کُشت به هر روز، بسی شیعه و سادات
امروز به او لعن کنند اهلِ سعادات
آوازه ی ظلمش به همه بحر و بر افتاد
با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
کردند جفاها بنی عبّاسِ ستمگر
مسموم شد از ظلم و جفا موسِیِ جعفر
بر قلب غریب الغربا، زَهر زد اَخگر
ظلم بنی عباس، به گیتی سَمَر افتاد
با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
بست آب به قبر شهدا چون مُتوکّل
در اوج فلک روح مَلَک شد متزلزل
دریا به فغان، موج زنان نعره زد از دل
در سطح زمین، غُلغُله در خشک و تر افتاد
با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
جِیشِ مُتوکّل، به لبِ شط بِنِشَستَند
بر زایِرِ شاه شهدا، راه ببستند
از کین، دل زَوّارِ حسین را بِشِکَستَند
از قافله ی عشق، بسی دست و سر افتاد
با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
یا رب به حَقِ مَنزلتِ شاه شهیدان
امسال نما لطف، به مرد و زنِ تهران
ما غرق گناهیم، تویی غافرِ عصیان
این شعر مرا بارِ دگر در نظر افتاد
با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد!
سید اشرف الدین قزوینی ( نسیم شمال )
3 نظر » 
اقیانوس سرخ
دیوار به دیوار و خیابان به خیابان فاصله بیشتر می شد.
نخلستان به نخلستان و شهر به شهر؛ و قلب من سخت در فشار.
اگر این همه فاصله، افقی نبود و همه را عمودی فرض می کردی الان زیر یک دنیا آوار بودم ، همان قدر نفس گیر ، همان قدر جان سپرده.
باورش برایم سخت بود! باور اینکه می گفتند در آغاز دیدار برای زائرت آغوش باز می کنی. با تو اما تمام باور نکردنی های زندگی ام باور پذیر شد.
گرمای آغوش پدرانه ات در بند بند وجودم شعله انداخته و هنوز خرمن جانم را می سوزاند؛ و هنوز پرم از عطر سیب و تربت نم خورده تنت.
با تو می شود یک شبه به ملکوت رفت.
با تو…یک روزه ، با تو… یک آنه.و حال خودت بگو با این همه فاصله چه کنم؟
و این همه هوای دلتنگی؟
یک ،دو ،سه، …،اصلا چه فرق می کند چند سال مانده است به اربعین من.مهم تویی و اربعین تو ؛ و من مانده ام چگونه از اربعین تو دور شده ام!به چه امید؟ به امید رسیدن به اربعین عمر خویش؟!!!
من این عمر بی تو را نخواهم ،چه کنم؟
کاش زمان همان دم جدایی از نفس افتاده بود.همان جا که همه ی ما از نفس افتادیم.
همان دم که به رسم اعراب باز سلام دادیم به جای خداحافظی.
صل الله علیک ایها الامام المظلوم
صل الله علیک ایها الامام الغریب
همان جا که من دیگر نتوانستم با همین مضامین برسم به عطشان و مذبوح و عریان و شهید .
اینک اما این منم با باور دق نکردن از دوریت. با باور جان نسپردن از هجرانت.
و فقط می توانم بگویم: “شرمنده جانان، ز گران جانی خویشم".
شاید هم اربعین اینجا سرپا نگهم داشت.
اربعین انقلاب خمینی .
اربعین انقلاب دیالمه.
اربعین انقلاب متوسلیان .
اربعین انقلاب بانو دباغ.
موجی که دست روح خدا برانگیخت و با آن اقیانوسی را به سمتت روانه ساخت این روزها عام الاربعینش را می گذراند و تو با این اقیانوس سرخ چهل ساله ، کنار اربعین خودت چه ها خواهی کرد، خدا می داند! تو با کل عالم قیام خواهی کرد،حسین(ع)! با کل عالم .تو همان “کشتی شکست خورده ی طوفان کربلا” هم که باشی باکی نیست، که سفینة النجاة عالمی. و بی خود نیست منتقم خونت در آن ندای وعده داده شده “اهل العالم” را خطاب خواهد کرد نه اهل دنیا را.
نوشته شده به قلم …..اصلا چه اهمیت دارد این (من) در مقابل شاه. 1397/8/14
نظر دهید » 
ما را تو می شناسی
ما خیل بندگانیم ما را تو میشناسی
هر چند بیزبانیم، ما را تو میشناسی
ویرانهئیم و در دل گنجی ز راز داریم
با آنكه بینشانیم، ما را تو میشناسی
با هر كسی نگوئیم راز خموشی خویش
بیگانه با كسانیم ما را تو میشناسی
آئینهایم و هر چند لب بستهایم از خلق
بس رازها كه دانیم ما را تو میشناسی
از قیل و قال بستند، گوش و زبان ما را
فارغ از این و آنیم ما را تو میشناسی
از ظن خویش هر كس، از ما فسانهها گفت
چون نای بیزبانیم ما را تو میشناسی
در ما صفای طفلی، نفسرد از هیاهو
گلزار بیخزانیم ما را تو میشناسی
آئینهسان برابر گوئیم هر چه گوئیم
یكرو و یك زبانیم ما را تو میشناسی
خطّ نگه نویسد حال درون ما را
در چشم خود نهانیم ما را تو میشناسی
لب بسته چون حكیمان، سر خوش چو كودكانیم
هم پیر و هم جوانیم ما را تو میشناسی
با دُرد و صاف گیتی، گه سرخوش است گهغم
ما دُرد غم كشانیم ما را تو میشناسی
از وادی خموشی راهی به نیكروزی است
ما روز به، از آنیم ما را تو میشناسی
كس راز غیر، از ما نشنید بس «امینیم»
بهر كسان امانیم ما را تو میشناسی
امام خامنه ای مدظله العالی
نظر دهید » 
درمان کم خونی(کم بودن هموگلوبینِ خون، فقر آهن و فقر اسیدفولیک)
کم خونی شایع ترین بیماری در خانم هاست. از آن جا که خانم ها غالبا دارای مزاج سردی هستند، مستعد کم خونی اند. در طب اسلامی سنتی، مهم ترین و ابتدائی ترین اقدام برای درمان، پرهیزات و اصلاح تغذیه است(غذای ما، دوای ما. دوای ما، غذای ما) عامل و رافع کم خونی، خلط دم است.
پس راه درمان، مصرف غذاهای دم ساز(گرم و تر) و کاهش غذاهایی با طبع سرد است.
در صورت رعایت کامل نسخه، شدیدترین کم خونی ها هم ظرف مدت 40 الی 120 روز قابل درمان هستند.
درمان:
گفتن بسم الله الرحمن الرحیم در ابتدای هر اقدامی؛ من جمله، خوردن غذا و مصرف دارو…
پرهیزات:
کاهش جدّی سردی ها، خصوصا: چای، عدس، گوشت گاو و گوساله، لبنیات، گوجه و خیار، هندوانه، بادمجان، سوسیس و کالباس، نوشابه و… در فصول گرمِ سال، استفاده از مقداری سردیجاتِ طبیعی، بسته به مزاج افراد مشکلی ندارد.
داروها
روزانه؛
ناشتا 21 عدد مویز
شبی 7 عدد انجیر
در صبحانه 7 عدد زیتون
در طول روز 3 عدد خرما
در طول روز 14عدد بادام درختی(به صورت دانه دانه و مثل آدامس جویده و) میل شود.
در طول روز خوردن شربت عسل یا شربت شیره انگور 1 الی 3 لیوان.
در طول روز یک بار از ترکیب(1عدد سیب رنده شده+ 3 قاشق غذاخوری عرق بیدمشک+ 1 قاشق غذاخوری عسل) میل شود.
یک وعده غذایی در طول روز یک پیاله ارده با شیره انگور میل شود.
هفته ای:2 الی 3 وعده شام فسنجانِ بادام درختی میل شود. (نصف بادام+ نصف گردو)
هفته ای : 1 الی 2 وعده سوپ گندم به همراه روغن زیتون میل شود.
بادکشِ خون ساز؛ 14 الی 21 مرحله یک شب در میان، در مراکز خون سازِ بدن مثل: کتف، لگن، ران ها و ساق پاها انجام شود.
انجام بادکش در دوران بارداری اصلا مجاز نیست.
خوردن میوه هایی مثل: انگور، گلابی، سیب، خربزه، به و انار شیرین توصیه می شود.
اگر خانم ها، قبل از اقدام به بارداری، موارد فوق را تا پایان بارداری رعایت کنند، دیگر به استفاده از قرص آهن، اسیدفولیک و یا هر داروی دیگری در زمینه کم خونی نیاز نخواهند داشت و ان شاالله علاوه بر درمان و رفع کم خونی، صاحب فرزندانی سالم و قوی بنیه خواهند شد.
پس رعایت موارد فوق برای همه خانم های باردار توصیه می شود، مگر خانم هایی که واقعا گرم مزاج هستند. رعایت همه موارد، درمان را تسریع می بخشد.
سخنان حکیم خیراندیش استادخیراندیش .
نظر دهید » 
عذاب شمر ملعون در عالم برزخ

علامه امینی رحمت الله ارادت خالصانه اے به اهل بیت عصمت و طهارت داشت؛ آقازاده محترم ایشان آقاے حاج شیخ رضا امینی نقل میکند: پدرم در آخرین بیمارے؛ روے تخت در تهران خوابیده بود؛ به من فرمود: رضا؛ من این داغ و عقده ے دلم را از کربلا نگشوده ام؛ من برای سیدالشهدا علیه السلام در عمرم گریه سیری نکرده ام با خداوند عهد کرده ام که اگر خوب شدم؛ پنج سال در کربلا ساکن شوم؛ شاید گریه سیرے بکنم. و این عقده دلم را به پایان برم.
و اینک یکی از رؤیاهای عجیب علامه امینی را که از زبان خودشان نقل شده و حاکی از رابطه مخصوص او با خاندان نبوت است را نقل میکنیم: ایشان فرمودند:
مدت ها فکر میکردم که خداوند چگونه شمر را عذاب میکند؟ و جزای تشنه لبی و جگر سوختگی حضرت سیدالشهدا امام حسین علیه السلام را چگونه به او میدهد؟!
شب هنگام در عالم خواب دیدم آقا امیرالمؤمین علیه السلام در مکانی خوش آب و هوا؛ روی صندلی نشسته و من هم به خدمت آن جناب ایستاده ام. دو کوزه نزد ایشان بود؛ فرمودند: این کوزه ها را بردار و برو از آنجا آب بیاور.
اشاره به محلی فرمود که بسیار شاداب در اطراف آن بود؛ که صفا و شادابی محیط و گیاهان؛ قابل بیان و وصف نیست. کوزه ها را برداشته و رو به آن محل نهادم.آن ها را پر آب نمودم.حرکت کردم تا به خدمت آقا امیرالمؤمنین علیه السلام بازگردم.
ناگهان دیدم هوا رو به گرمی نهاد ، و هر لحظه هوا گرم تر و سوزندگی صحرا بیشتر میشد.دیدم کسی از دور به طرف من می آید. هرچه به من نزدیک تر میشود، هوا گرم تر میگردد،گویی این حرارت از آتش اوست.
در خواب به من الهام شده بود که او شمر، قاتل حضرت سیدالشهدا علیه السلام است، وقتی به من رسید ، دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست، آن ملعون هم از شدت تشنگی به هلاکت نزدیک شده بود، رو به من نمود که از من آب گیرد، من مانع شدم و گفتم: اگر هلاک هم شود نمیگذارم از این آب قطره ای بنوشی.
حمله شدید به من کرد و من ممانعت می نمودم دیدم اکنون کوزه ها را از دست من میگیرد ،آن هارا چنان به هم کوبیدم که کوزه ها شکسته و آب آن ها به زمین ریخت. چنان آب کوزه ها بخار شد که گویی آبی در آن ها نبوده است، او که از من ناامید شد رو به استخر نهاد، من بی اندازه غمیگن و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آب استخر آشامیده و سیراب گردد، به مجرد رسیدن او به استخر چنان آب استخر ناپدید گردید که گویی سال هاست یک قطره آب در آن نبوده.
درختان هم خشک شده بودند. او از استخر مأیوس شد و از همان راهی ڪه آمده بود بازگشت، هرچه دور تر میشد ، هوا رو به صافی و شادابی میگذاشت و درختان و آب استخر به طراوت اول باز گشتند.
به حضور حضرت علی علیه السلام شرفیاب شدم ، حضرت فرمودند: خداوند متعال این چنین شمر ملعون را جزا و عقاب میدهد اگر یک قطره آب استخر را می نوشید از هر زهری تلخ تر و از هر عذابی برای او دردناک تر بود، بعد از این فرمایش از خواب بیدار شدم.
منبع: یادنامه علامه امینی، ص ۱۳ و ۱۴ ، از کتاب های عذاب قبر برزخ،پس از مرگ بر ما چه میگذرد؟ ، ص ۱۲۵و ۱۲۶و ۱۲۷ ، نویسنده کتاب: مهدی فربودی
1 نظر » 
هیچ کس به من نگفت …

هیچ کس به من نگفت:
که محور هستی شمایی و بدون محور، عالَم گردشی ندارد و زمین و اهلش بدون شما، لحظه ای پابرجا نیست.(1) فیض خدا از طریق شما به همه می رسد، انسانها و حیوانات حتی شاخه های درختان، پایداریشان به شماست تا فیض خدا را به آنها برسانید. من اصلاً نمی دانستم که به خاطر شما باران می بارد و آسمان بر زمین فرود نمی آید.
خیلی برایم جالب بود وقتی شنیدم همه به واسطه شما روزی می خورند.(2) یعنی من هر نَفَسم را مدیون شما بوده ام و اینچنین مرا از شما دور نگه داشته اند که هیچ از شما ندانم و نوجوانیم بی شما سپری شود.
فصل مهم عمرم که پایه ریزی محبت شما باید در آن شکل می گرفت این چنین به تاراج و غارت رفت و اینک من ماندم و دستانی خالی که به طرف شما دراز است و می دانم که آنها را خالی بر نمی گردانی.
ای فیض خدا که چونان خورشیدی نور افشانی می کنی و من بهره ای نبرده ام از این نور برای شیدایی و زندگی با حلاوت در مسیر رضایت تو، مدد فرما و نور الهی را بر دلم بنشان.
هیچ کس به من نگفت :
که باید منتظر شما بود و انتظار شما چه اجر فراوانی دارد مثل شمشیر زدن در سپاه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم (۳)
و نگفتند که انتظار با نشستن و دست روی دست گذاشتن و آه کشیدن حاصل نمی شودکه انتظار حرکت است و پویایی.
آنکه در انتظار عزیزی است، سر از پا نمی شناسد.
در تلاش و تکاپو است تا اطراف و اطرافیانش را برای آمدن مهمان و خوشایندش آماده سازد.
و نگفتند بدون انتظار، اعمال ما مورد پذیرش درگاه الهی قرار نمی گیرد(۴) و بهترین اعمال، انتظار است و انتظار عمل است نه حالت.
وکاش زودتر می دانستم که انتظار شما، شوق یاری و همراهی را در من ایجاد می کند و به من هویت و حیات می بخشد و مرا از پوچی و بی هدفی نجات می دهد.
ای کاش در آن دوران، انتظارت را تجربه می کردم تا حالت انتظار، در تار و پودم تنیده می شد و دوام آنرا در این دوران می دیدم و میوه آن را می چیدم.
منتظر من می نشینم شه بیاید یا نیاید
بلکه رخسارش ببینم شه بیاید یا نیاید
رنج خار از چیدن گل گر ببینم یا نبینم
می کنم صبر و تحمل شه بیاید یا نیاید
هیچ کس به من نگفت:
که شناخت شما، عشق راستین ایجاد می کند و عشق، اطاعت می آورد و اطاعت، همان صراط مستقیمی است که دست مرا در دست انبیاء و شهدا و صالحین و صدیقین می گذارد و اینان همان اهل بیتی هستند که به من بال پریدن می دهند تا کرانه بی نهایت پرواز کنم.
اما کدام شناخت؟
شناخت شما، غیر از دانستن اسم پدر و مادر و سال تولد است که آنها را در نوجوانی آموختیم، اما راهی به جایی نبردیم.
در مدرسه هم امتحانش را بیست گرفتیم، ولی اثری در زندگیمان نداشت.
شناخت شما، شناخت علم و ولایت و احاطه شما بر جهان هستی است، که به وسیله شما بلا از مادفع می شود(۵) و برکت و نزولش، به خاطر شماست که ادامه دارد، که خورشید با اینکه پشت ابر است گرما می بخشد و نورش همه جا را روشن کرده و باید می دانستم که شناخت امام غایب به این است که بدانی امان اهل زمین است(۶) و زمینیان همه وامدار او هستند و اهل آسمان صدقه سر او به حیات ادامه می دهند و زمین را مشاهده می کنند.
چرا کسی مرا در نوجوانی به کلاس آمادگی شناخت تو رهنمون نشد؟
همه چیز را به ما یاد دادند جز این نکته که همه چیز به خاطر توست و تو، امام همه چیزی.۷
1- لولا الحجه لسافت الارض… (کافی، ج1، ص201).
2- بکم ینزل الغیث و بکم یمسک السماء علی الارض… (مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره).
۳- نگین آفرینش، ص130.
۴- نگین آفرینش، ص113.
۵- کمال الدین، ج2، ص171.
۶- کمال الدین، ج2، ص239.
۷_هیچکس به من نگفت.. ، حسن محمودی. بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج):مرکز تخصصی مهدویت، 1390 ، ص ۳۰_ ۳۵
نظر دهید » 
معجزات و غرایب مرقد مطهر امام حسین علیه السلام
به سند معتبر روایت شده است یکی از ملازمان متوکل که او را ابراهیم ابن دیزج می گفتند گفت : متوکل مرا به کربلا فرستاد که قبر حضرت امام حسین علیه السلام را تغییر دهم و نامه ای به قاضی نوشت که « من دیزج را فرستادم که قبر حسین را بشکافد ، چون نامه مرا بخوانی مطلع باش که آیا او عمل می کند به آنچه اورا مامور ساخته ام یا نه .»
دیزج گفت : چون به کربلا رفتم و برگشتم قاضی از من پرسید چه کردی ؟
گفتم : هر چه کندم چیزی نیافتم .
گفت : بسیار عمیق نکندی ؟
گفتم ؛ بسیار کند و چیزی نیافتم .
پس نامه ای نوشت به متوکل که دیزج رفت و قبر را نبش کرد . پس امر کردم او را که آن زمین را شخم کرد و آب بر آن بست که اثر قبر ظاهر نباشد .
راوی می گوید من دیز را در خلوت طلبیدم و حقیقت حال را از او پرسیدم . گفت : من با غلامان مخصوص خود رفتم و بیگانه را همراه نبردم ، چون قبر را شکافتم ، بوریایی تار دیدم و جسد تازه و پاکیزه ای بر روی آن خوابیده و بویی از بوی مشک خوشبوتر از آن ساطع بود ، دست بر او نگذاشتم و قبر را پر کردم .
چون گاو بستم که شخم کنم هر چند گاو به نزدیک قبر می رسید بر می گشت و نتوانستم آن موضع را شخم کنم ، پس غلامان خود را طلبیدم و سوگند یاد کردم که اگر این خبر را در جایی مذکور سازید شما را به قتل می رسانم .
فضل ابن محمد ابن عبدالحمید روایت کرده که ؛ من همسایه ابراهیم دیزج بودم ، چون بیمار شد به مرضی که از آن مرض از دنیا رفت به عیادت او رفتم . او را در حال بدی بافتم و مدهوش می نمود و طبیبی نزد او نشسته بود . میان من و دیزج خلطه و اُنسی بود و اسرار خود را به او می گفت .
به او گفتم : چه می شود تو را ؟
مرا جواب نگفت و اشاره کرد به طبیب ، یعنی او نشسته است و نمی توانم حال خود را بگویم ، طبیب اشاره او را فهمید و برخاست . چون خانه خلوت شد بار دیگر حال او را پرسیدم ، گفت : خبر می دهم تو را و از خدا طلب آمرزش می کنم .
به درستی که متوکل مرا مامور ساخت که برویم به کربلا و اثر قبر امام حسین علیه السلام را محو کنیم و گاو بر آن زمین بندیم و شخم کنیم .
چون به کربلا رسیدیم شام شده بود ، به غلامان خود گفتم : عمله و کارکنان را به کار بدارید که قبر را خراب کنند و زمین را شخم کنند .
از خستگی سفر خواب بر من مستولی شده بود ، خود را بر زمین افکندم و به خواب رفتم ، ناگاه غوغا و صداهای بلند شنیدم بیدار شدم و غلامان آمدند . گفتم : چه می شود شما را ؟
گفتند : امری رخ نموده که از این عجیبتر نمی باشد ، جماعتی در میان قبر پیدا شده اند و مانع می شوند ما را که نزدیک قبر شویم و تیر به جانب ما می اندازند .
چون به نزدیک ایشان رفتم صدق گفتار ایشان بر من ظاهر شد و این اول شب بود از شبهای میان ماه .
پس غلامان خود را امر کردم که ایشان نیز تیر بیندازند ، هر که تیر انداخت ، آن تیر برگشت و صاحبش را گشت . پس مرا وحشت و جزع عظیم عارض شد . در همان ساعت تب و لرز مرا فرا گرفت ، بار جمع کردم و از قبر دور شدم و مخالفت امر متوکل و کشته شدن به دست او را بر خود قرار دادم .
راوی می گوید : من به او گفتم : آنچه می ترسیدی از شر متوکل از آن ایمن گشتی ، چون دیشب متوکل را به کمک منتصر کشتند .
گفت : شنیدم این را ولکن در بدن خود حالتی می یابم که امیدی به زندگی در خود نمی یابم .
راوی می گوید : این حکایت در اول روز بود و پیش از شام آن روز به جهنم واصل شد .
منبع : جلا العیون ، علامه ، محمد باقر مجلسی ، نشر آدینه سبز ، باب پنجم ،ص ۸۱۲. ۸۱۴
نظر دهید » 
متن سخنرانی جلسه درس اخلاق مدرسه علمیه کوثر ورامین

حجت الاسلام مصطفی دینپرور کارشناس مسائل دینی در چهارمین جلسه درس اخلاق سال تحصیلی حوزه علمیه کوثر، گفت: نظرات رهبر معظم انقلاب در زمینه مباحث خانواده بی نظیر است.
وی با تاکید بر اینکه مبانی فکری حضرت آقا باید در جامعه گسترش یابد، ادامه داد: گفتمان سازی منظومه فکری رهبری از ضروریات جامعه کنونی است که باید مورد توجه قرار گیرد تا به این وسیله تردیدها در جامعه رفع شود.
حجت الاسلام دینپرور موفقیت در دفاع و ایستادگی در مقابل دشمنان را در گرو تبعیت از مبانی فکری رهبری بیان کرد و اظهار داشت: کسانی که نسبت به تفکرات غربی و لیبرالی آشنایی دارند، میدانند که در حال حاضر بیشترین ضربه را به کشور همین تفکر لیبرالی وارد میکند.
این کارشناس مسائل دینی ادامه داد: زمانی که رهبر معظم انقلاب هشدار میهند که باید مراقب حوزههای علمیه باشید تا سکولار نشود به این دلیل است که جامعه به انحراف کشیده نشود، تفکر سکولار و لیبرال در حوزه جایگاهی ندارد.
وی با استناد به حدیثی، گفت: در روایات آمده برشما باد تلاش و کوشش؛ مراد از این تلاش و کوشش بیدار شدن و حرکت به سوی حیات طیبه است؛ در اصل بیدار شدن روز تولد واقعی انسان است.
حجت الاسلام دینپرور با تاکید بر اینکه انسان قبل از مرگ باید بیدار شود، عنوان کرد: انسانهای بیدار در حال حرکت هستند کسی که در خواب غفلت به سر میبرد بویی از ایمان نبرده بنابراین مدعیان دینداری نمیتوانند به کمال دست یابند.
این کارشناس مسائل دینی با بیان اینکه شهید بیدار است و حیات دارد، گفت: شهید به سوی حیات طیبه در حال حرکت است برای همین صاحب اثر است.خدمت کردن به مردم نیز از مصادیق بیداری است و کسانی به مردم خدمت میکنند که بیدار باشند.
وی پایه و اساس نظام اسلامی را ولایتمداری بیان کرد و اظهار داشت: در نظام ولایی سبک زندگی اسلامی باید اجرا شود بنابراین دولت لیبرال هرگز نمیتواند سبک زندگی اسلامی را در جامعه نهادینه کند؛ امروز طلاب و مبلغان باید با تفکر اشرافی گری که ناشی از تفکر لیبرالی است به مبارزه برخیزند.
1 نظر » 
همه امامان علیهم السلام به امر خدای تعالی قائم و بسویش رهبرند
حکم ابن ابی نعیم می گوید : در مدینه خدمت امام باقر علیه السلام رسیدم و عرض کردم : من بین رکن و مقام ( خانه کعب ) نذر کرده و به عهده گرفته ام که اگر شما را ملاقات کنم از مدینه بیرون نروم تا زمانی که بدانم شما قائم آل محمد ( صلی الله و علیه و آله) هستید یا خیر .
حضرت هیچ پاسخی به من نفرمود ، من ۳۰ روز در مدینه بودم ، سپس در بین راهی به من برخورد و فرمود: ای حکم ! تو هنوز اینجایی ؟
گفتم آری ، من نذری کرده ام به شما عرض کردم و شما مرا امر و نهی ننموده و پاسخی نفرمودی .
فرمود : فردا صبح زوددمنزل من بیا .
فردا خدمتش رفتم ، فرمود : مطلبت را بپرس .
عرض کردم : من بین رکن و مقام نذر کرده و روزه و صدقه ای برای خدا به عهده گرفته ام که اگر شما را ملاقات کردم از مدینه بیرون نروم جز آنکه بدانم شما قائم آل محمد ( صلی الله ) هستی یا نه ؟
اگر شما هستی ملازم خدمتت باشم و اگر نیستی در روی زمین بگردم و در طلب معاش برآیم .
فرمود ؛ ای حکم ! همه ما قائم به امر خدا هستیم .
عرض کردم : شما مهدی هستی ؟
فرمود : همه ما به سوی خدا هدایت می کنیم .
عرض کردم شما صاحب شمشیری ؟
فرمود :همه ما صاحب شمشیر و وارث شمشیر هستیم و شمشیر پیغمبر به ما به ارث رسیده و همراه ماست .
عرض کردم شما هستی آنکه دشمنان خدا را میکشی و دوستان خدا به وسیله شما عزیز می شوند و دین خدا آشکار می شود؟
فرمود : ای حکم ! چگونه من او باشم در صورتی که به ۴۵ سالگی رسبده ام ؟ و حال آن که صاحب این امر که تو میپرسی از من به دوران شیرخوارگی نزدیکتر و هنگام سواری چالاک تر است ( چنانچه در روایت است که حضرت قائم در زمان ظهورش به صورت جوان ۳۰ ساله و قوی و نیرومند باشد )
اصول کافی ، کلینی رازی ، ترجمه سید جواد مصطفوی ، انتشارات علمیه ، ج ۲ ص ۴۸۶
نظر دهید » << 1 ... 17 18 19 ...20 ...21 22 23 ...24 ...25 26 27 ... 138 >>