« در پی آرامش | مهمان عید امسال » |
به یک عدد حاج قاسم نیازمندیم
گفته بودم از وقتی رفتی حال و روز زمین و زمانمان به هم ریخته!
گفته بودم دعا کن این سال،این سال لعنتی که تو را از جهانمان گرفت و به قدر قرنی قد کشید زودتر تمام شود!
گفته بودم سخت است،خیلی سخت که کنار سبزه و سنبل و سنجد،کنار سوره سوره (کوثر) و سبد سبد (حول حالنا) و سبو سبو (دعا)، تصویر چشمان سلیمانیات هفتمین سین سفره نوروزمان باشد.
گفته بودم کبوتر جلد چشمانت شده ام، و هر روز در فراق آن دو آشیان آسمانی پرهایم مینالند.گفته بودم سردار! گفته بودم مرد بیابانهای سکوت و اخلاص !نگفته بودم؟اما خبر از حرمت شکنی حرم نداشتم و نگفتم. نگفتم در غیبت شکوهت فریاد آتش زدن حریم عمه جانی دیگر بلند است.نگفتم در نبودت هیزم آوردهاند این منفور جماعت شیعهی انگلیسی،این داعشیان وطنی،این کاسه لیسان ملکه.
کاش خبر به آتش کشیدن حرم،خبر صادق نبود،اما هست.هست و کاذب شیرازی،کاسب شده است.پول میگیرد و آبروی شیعه میفروشد.پول میگیرد و خوراک میریزد در آخور دشمن برای نشخوار تازه انعام دو پای رسانه.
نگفتهبودم سردار!اما می گویم.
می گویم به خونت قسم!
بساطشان را جمع خواهیم کرد.کور خواندهاند. کبوترحرم را دیدند و پرکشیدنش را، وهم برشانداشت که آسمان حرم را پر و بالی نیست.
نمیدانند،به والله نمیدانند این سرزمین کبوتران چاهی بسیار دارد.
کبوتران بسیاری که در سکوتند و وای به روزی که سر از چاه گمنامی درآورند.نمیدانند به والله نمیدانند اگر حرمت حرم شکسته شود،اگر آتشی دوباره پشت دربی دیگر زبانه کشد خانهی نفاق را تا ابد بر سر اهلش ویران خواهیمکرد.نمیدانند و بدانند لشکر کبوتران ابابیل در راهند.
معصومه رمضانی
خیلی به دل نشست
انگار حرف دل همه ما بود.
سردار که رفت دردها و رنجها مضاعف شد.
واقعا به یک عدد سردار که نه به دهها سردار نیازمندیم
اللهم عجل لولیک الفرج
فرم در حال بارگذاری ...