
ایا خداوند محدود به مکان است ؟
روایت کرده شعبی که حضرت امیرالمومنین علیه السلام از مردی شنید که می گفت : سوگند به خدایی که بواسطه هفت طبقه محتجب است .
امیرالمومنین علیه السلام تازیانه خود را بجانب او بلند کرد و فرمود: وای باد ترا !خداوند متعال برتر و بالاتر از ان است که بواسطه چیزی محتجب و مستور گشته و یا چیزی از او محتجب و پوشیده شود .
منزه و متعالی است ان خدایی که مکان او را نتواند در بر گیرد و چیزی در جهان بر او مخفی و پوشیده نماند ، و او به همه اسمانها و زمین و جهانیان اگاه و عالم است .
ان مرد گفت ایا لازم است از سوگند خود کفاره دهم ؟
امیرالمومنین علیه السلام فرمود : تو به خدا سوگند نخوردی تا کفاره ای بر تو لازم باشد ، زیرا انچه محتجب با هفت طبقه باشد خدا نیست و سوگند تو به ان خدایی بود که چنین باشد .
و از حضرت صادق علیه السلام منقول است که : یکی از دانشمندان علمای یهود نزد امیرالمومنین علیه السلام امده و عرض کرد ؛ یا امیرالمومنین خدای تو در کجاست ؟
امیرالمومنین علیه السلام فرمود : وای بر تو ! کدام نقطه و مکانی را می شود فرض کرد که پروردگار متعال در انجا نباشد ، پس چگونه از محل او استفسار می کنی ؟
خداوند متعال در همه جا هست ، و او پیش از هر موجودی بوده است ، و متصور نیست که چیزی قبل از اوجود داشته باشد و او بعد از هر چیزی خواهد بود و بودن موجودی بعد از او باطل و غلط است و نهایت و انتهایی قبل او نباشد ، و همه نهایتها در مقابل وجود ابدی او منتهی و منقضی می شود و او منتها و مرجع همه نهایتها و موجودات می باشد .
دیده شده در احتجاج طبرسی ، احمدبن علی بن ابی طابب طبرسی ، ترجمه حسن مصطفوی ، ج ۲ ص ، ۲۶۴.
نظر دهید » 
خوب است انسان با انصاف باشد
اخبار زیادی از اهل بیت پیغمبر صلی الله و از خود حضرت وارد شده است به این که سخت ترین عبادات و کارهایی که خدا از بندگاه خواسته است سه چیز است :
1- ذکر الله تعالی فی کل حال ؛ به یاد خدا بودن در همه حالات .
2- انصاف الناس من نفسک ؛ برای مردم بخواهی آنچه بر خودت می خواهی .
3- مواسات الاخ فی المال ؛ برادر دینی را در مال خود از خودت بیشتر پذیرایی کنی .
در توضیح بند اول باید گفت : اگر به یاد حضرت حق باشیم در وقت واجبات سعی می کنیم که واجبات را به وقت خودش انجام دهیم و مطابق دستور به جای آوریم و موقعی که حرام پیش آمد از حرام دوری کنیم . با زبانمان گناه نکنیم و رفتارمان گناه نباشد .مضافا به این که زبان مدام ذکر خدا را بگوید .
در قسم دوم باید مومن باید با برادر و خواهر دینی حق کشی نکند . اگر نمی خواهد مردم بدگویی او را کنند ، بدگویی از دیگران نکند . اگر هم می خواهی آبرویت حفظ شود مردم را رسوا نکن .
در توضیح بند سوم هم باید طوری زندگی کرد که اگر خودت محتاج به چیزی هستی و برادرت نیز محتاج به همان است ؛ او را بر خودت ترجیح دهی و حاجتش رابرآورده سازی و این کار همه کس نیست و در این قسم این رقم و تا به این حد واجب نیست بلکه این نوعی مردانگی است که امیرالمومنین علیه السلام و اهل بیت سلام الله این این رقم مواسات را انجام داده اند که سوره مبارکه دهر در شان آنها نازل شده است « و یوثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه »1 ایثار یعنی از خود وا گرفتن و به دیگران دادن است .اگر چه خود محتاجند .2
1- سوره حشر ، آیه 9
2-خودسازی و مشکل جامعه ، حاج حسن صنیعی ، انتشارات دارلتفسیر ،ص 77
نظر دهید » 
شیعه نباید دارای دو خصلت باشد
فی الشیعه خصلتان
حدثنا ابی رضی الله عنه قال : حدثنا عبدالله بن جعفر الحمیری قال : حدثنا محمدبن الحسین ابی الخطاب ، عن الحسن بن محبوب ، عن مالک بن عطیه ، عن ابی حمزه ، عن علی بن الحسین علیه السلام قال : وددت انی افتدیت خصلین فی الشیعه لنا ببعض «لحم» ساعدی : النزق و قله الکتمان :
… پیامبر خدا صلی الله و علیه و آله فرمودند : دوست داشتم که تکه ای از گوشت دستم را برای دو خصلت شیعه فدا سازم « تا شیعه این دو خصلت را وا نهد » : سبک سری هنگام خشم ؛ رازداری اندک .
دیده شده در الخصال ، شیخ صدوق ، صادق حسن زاده ، نشر فکرآوران، ص 78
نظر دهید » 
دعا برای خوابیدن در تنهایی
از معصوم علیه السلام روایت شده که فرموده : هر کس تنها در خانه ای شب را به سر ببرد ، باید آیه الکرسی را بخواند و گوید : «اللهم آنس وحشتی و آمن روعتی و اعِنی علی وحدتی : بار خدایا هراسم را آرام کن و ترسم را به آسایش مبدل نما و در تنهایی کمکم کن »
دیده شده در کتاب ذکرها شگفت معصومین ،اسلامی حسینی ، ص ۱۹۷ ، به نقل از اصول کافی ، ج ۲ ، ص ۵۷۳
نظر دهید » 
نامه امام حسین علیه السلام به مردم کوفه
آنگاه که به جانب کوفه رهسپار شد و بی وفایی آنان را نگریست :

اما بعد ! نابود و غمگین باشید ، ای مردم که ما را فریادرسی خواندید و چون شتابان به دادرسی شما آمدیم تیغی را که به دست ما بود به روی خودمان کشیدید ، و آتشی را که برای سوختن دشمن مشترکمان افروخته بودید به ان ما افکندید و سرانجام به ضد ما گرد آمدید .
دوستان را محاصره و دشمنان را همدست شدید و به کمک او برخاستید ، با این که نه عدالتی در شما گسترده بود و ندبه آینده آن ها امید داشتید .
نه بدعتی از ما سر زده بود و نه سست رایی و خطایی از ما دیده بودید .
ای وای برشما ! پس چرا آنگاه که شمشیرها در نیام ، و قلب ها آرام بود و تصمیم قطعی نگشته بود ما را وانگذاشتید و همچون سیل ملخ شتابان به پرواز آمدید و چون پروانه ها در آتش فتنه فرو ریختید !
ای مرگ بر گردنکشان امت ! ناهمرنگان احزاب ، طرد کنندگان قرآن ، تفهای شیطان ، تحریف کنندگان گفتار ، خاموش کنندگان سنت ها ..
به خدا که این بی وفایی در شما معروف و سابقه دار است ، رگ های شما به آن پیوند خورده و ریشه هایتان از آب گندیده نیرو گرفته .
شما ناپاکترین میوه اید برای باغبان گلوگیر و برای غاصب راحت الحلقوم و گوارایید.
هان ! لعنت خدا بر پیمان شکنان که میثاق ها را پس از استوار کردن می شکنند ، با این که خدا را کفیل و ضامن گرفته اند .
هان ! آن بی پدر « ابن زیاد » فرزند زنا زاده ما را بر سر دو راهی میخکوب کرده ؛ میان آتش و ذلت ، ما کجا و ذلت کجا ؟
نه خدا برای ما زبونی پسندد ، نه پیامبرش و نه مومنان ، و نه دامن های پاکی که ما را پرورده ، نه سرشت های غیرتمند ، نه رو حهای سربلندی که هیچ گاه مرگ عزیزان را بر طاعت فرومایگان نگزیند .
من با همین خاندان اندکم ، با وجود درندگی دشمن و عقب گرد دوست ، آماده کارزارم ، ولی این قوم پس از من بیش از آن که سازی پا در رکاب نهد و بر زین نشیند نپایند که آسیای جنگ بر سرشان بچرخد و گردن ها آویخته شود .
این وصیتی است که پدرم به من کرده ، شما تصمیم خود بگیرید و همه نیروها فراهم سازید و هر نقشه که دارید به کار بندید و هیچ مهلتم ندهید .
من به خدا پروردگار خود و شما ، توکل کرده ام ، هر جنبنده در قبضه قدرت اوست ، راه پروردگار من راست و استوار است .
دیده شده در تحف العقول ، ابن شعبه حرانی، ترجمه احمد جنتی ، ص ۵۳۱.( این گفتار را در کتب مقاتل به عنوان خطبه آن جناب در روز عاشورا خطاب به مردم کوفه نقل کرده اند و بسیار بعید به نظر می رسد که به عنوان نامه ادا شده باشد )
2 نظر » 
ولایت خدا
حدثنا محمد بن القاسم المعروف بابی الحسن المفسر الجرجانی قال : حدثها یوسف بن محمد بن زیاد ؛ و علی بن محمد بن سیار ، عن ابویهما ، عن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن ابی طالب ، عن آبأه علیهم السلام … قال : قال رسول الله صلی الله لاصحابه ذات یوم ؛ یا عبدالله احبب فی الله و ابغض فی الله ، و وال فی الله و عاد فی الله ، فانه لا تنال و لایه الله الا بذالک ؛ و لا یجد رجل طعم الایمان و ان کثرت صلاته و صیامه حتی سکون ذلک ، و قد صارت مواخاه الناس یومکم هذا اکثرها فی الدنیا ، علیها یتوادّون و علیها یتباغضون ، و ذلک لا یغنی عنهم من الله شیٔا قال له : و کیف لی ان اعلم ان قد و الی و عادی فی الله عزوجل ، و من ولی الله حتی او الیه و من عدو حتی اعادیه ؟
فاشاز رسول الله صلی الله الی علی علیه السلام فقال : اتری هذا ؟ فقال : بلی !
قال : ولی هذا ولی الله ، فواله ، و عدوّ الله فعاده و وال ولیّ هذا و لو انهُ قاتل ابیک و ولدک ، و عاد عدو هذا ولو ان ابوک و ولدک:
امام عسگری علیه السلام از پدران بزرگوارش علیهم السلام چنیندنقل فرمود : روزی پیامبر خدا صلی الله به یکی از اصحابش فرمود : ای بنده خدا ! در راه خدا دوست بدار و برای خدا بیزار باش ، برای خدا دوستی کن و برای خدا دشمنی کن ؛ زیرا ولایت خدا جز از این یه راه بدست نمی آید و هیچ کس هر چقدر نماز و روزه اش زباد باشد طعم ایمان را نمی چشد .مگر این جنین باشد و امروزه بیشتر برادری ها و دوستی های مردم برای دنیا است .به خاطر آن یکدیگر را دوست می دارند و به خاطر آن از یکدیگر بدشان می آید ولی این برایشان سودی نخواهد داشت .
آن صحابی پرسید : چگونه بفهمم که دوستی و دشمنی ام برای خداوند عزوجل بوده است ، و ولی خدا کیست که با او دوستی کنم و دشمن و دشمن خدا کیست که با او دشمنی نمایم ؟
پیامبر خدا صلی الله به حضرت علی علیه السلام اشاره کرد و فرمود : آیا این را می بینی ؟ گفت : بله !
فرمود : هر که او را دوست بدارد ، ولی خداست پس با او دوستی کن و دشمن او دشمن خداست پس با دشمن او دشمن باش و با دوست او نیز دوست باش هر چند قاتل پدر و فرزندت باشد و با دشمن او دشمن باش هر چند پدر و فرزندت باشد .
دیده شده درعیون الاخبار الرضا ، شیخ صدوق ، نشر استوار ، ج ۱ ، باب ۲۸ ، ص ۴۸۹.
نظر دهید » 
ترساندن مومن

ترساندن مومن به هر شکل تهدید _ تتمیع یا نگاه کردن به حالت عصبانیت جایز نیست . رسول خدا صلی الله در این باره چنین می فرمایند : « من نظر الی مومن نظر لطیفه بها اخافه الله عزوجل یوم لا ظل الا ظله : هر کس به مومن به گونه ای بنگرد که او را بترساند خداوند عزتمند او را می ترساند ، در روزی که هیچ سایه ای جز سایه او نیست .»
ترساندن مومن از سلطان جور باعث ورود در آتش دوزخ می شود . حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند « من ورع مومنا سلطانٍ لیصیبه منه مکروه فلم یصبه فهو فی النار و من ورع مومنا بسلطان لیصیبه منه مکروه فاصابه فهو مع فرعون و آل فرعون فی النار : هر کسی مومن را از سلطانی بترساند تا آزاری از آن سلطان به او برسد ولی چنین نشود ، در دوزخ است .و هر کس مومن را از سلطانی بترساند تا آزاری از آن سلطان به او برسد و چنین شود او با فرعون و خاندان فرعون در دوزخ است .»
و در روایتی دیگر از امام صادق علیه السلام منقول است « من اعان علی مومن بشطر کلمه لتی الله عزوجل یوم القیامه مکتوب بین عینی ؛ آیسٔ من رحمتی ؛ هر کس به نیم کلمه بر زیان مومنی کار کند در روز قیامت خداوند را در حالی دیدار می کند که میان پیشانی اش نوشته شود : او ناامید از رحمت من .»
دیده شده در کتاب گناهان کبیره زبان ، شهرام تاجانی، نشر شهریار ، ص ۱۸۸.
نظر دهید » 
گوشت و شخص چاق
حدثنا احمدبن زیاد بن جعفر الهمدانی رضی الله قال : حدثنا علی بن ابراهیم بن هاشم ، عن ابیه ، عن علی بن معبد ، عن الحسین بن خالد ، عن علی بن موسی الرضا ، عن ابی موسی بن جعفر بن محمد علیه السلام انه قال : ان الله تبارک و تعالی لیبغض اللحم و اللحِم السمین ، فقال له بعض اصحابه : یا بن رسول الله انا لنحب اللحم و ما تخلوا بیوتنا منه ، کیف ذلک ؟
فقال علیه السلام : لیس حیث تذهب ؛ انما اللحم البیت الذی توکل فیه لحوم الناس بالغیبه ، و اما اللحم السمین فهو المتجبر المختال فی مشتبه :
امام رضا علیه السلام از پدرشان از امام صادق علیه السلام نقل کردند : خداوند تبارک و تعالی از گوشت و شخص چاق بدش می آید .
یکی از اطرافیان حضرت پرسید : ای پسر پیامبر خدا ! ما گوشت دوست داریم و و خانه هایمان از گوشت خالی نیست ، چه طور می شود ؟
حضرت فرمود : این طور نیست که فکر کرده ای ، منظور از گوشت خانه ای است که در آن خانه ، گوشت مردم با غیبت کردن خورده می شود . و منظور از چاق کسی است که سرکش و متکبر بوده و در راه رفتن با غرور حرکت می کند .
دیده شده در عیون الاخبار الرضا ، ابوجعفرمحمدبن علی بن حسین بن بابویه قمی ، شیخ صدوق ، انتشارات استوار ، ج ۱ ، باب ۲۸ ، ص ۵۲۷
نظر دهید » 
سفارش امام موسی کاظم علیه السلام به هشام

یا هشام ! کان امیرالمومنین یقول؛ ما من شی عبدالله به افضل من العقل . و ماتم عقل امره حتی بدون فیه خصال شتی :
الکفر و الشر منه مامونان. و الرشد و الخیر منه مامولان و فضل ماله مبذول . و فضله قوله مکوف . نصیبه من الدنیا القوت ولا یشبع من العلم دهره . الذل احب الیه مع الله من العز مع غیره . و التواضع احب الیه من الشرف . یستکثر قلیل المعروف من غیره و یستقل کثیر المعروف نفسه . و یری الناس کلهم خیر منه و ان شرهم فی نفسه و هو تمام الامر
هشام ! امیرالمومنین می فرمود : هیچ وسیله ای برای عبادت خدا بهتر از عقل نیست و عقل کسی کامل نشود جز آنگاه که خصالی چند داشته باشد :
مردم از کفر و شرش ایمن و به رشد و خیرش امیدوار باشند .
مازاد مالش را پخش کند و مازاد حرفش را نگه دارد .
نصیبش از دنیا همان کفاف زندگی باشد .
در همه عمر از علم سیر نمی شود .
ذلت با خدا را از عزت با دیگران دوست تر دارد .
فروتنی را از سربلندی بهتر پسندد .
نیکی اندک دیگر را زیاد شمارد و نیکی بسیار خود را اندک .
همه مردم را بهتر از خود داند و خود را از همه بدتر .
و این پایان کار است .
دیده شده در تحف العقول ، ابن شعبه حرانی ، ترجمه احمد جنتی ، ص ۸۵۸.
نظر دهید » 
حق ولایت علی علیه السلام
امام رضا علیه السلام از پدران بزرگواران خود از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل نمود که پیامبر خدا صلی الله و علیه و آله و سلم فرمود :« یا علی طوبی لمن احبک و صدق بک ، و ویل لمن ابغضک و کذب بک ، محبوک معروفون فی السما السابعه و الارض السابعه السفلی ……:

ای علی ! خوشا به حال آن که تو را دوست دارد و تو را تصدیق کند ، و وای به حال آن که کینه تو را داشته باشد و تو را تکذیب کند !
دوستداران تو در آسمان هفتم و زمین هفتم در آخرین طبقه و در فاصله میان این دو نقطه ، شناخته شده هستند ، آنان دیندار ، متقی ، خوش اخلاق و متواضع در برابر خداوند عزوجل هستند .
چشمهایشان خاشع و به زیر افتاده و قلب هایشان یاد خدای عزوجل ترسان است ، حق ولایت تو را شناختند و زبان هایشان به ذکر فضایل تو مشغول می باشد .
چشم هایشان از محبت تو و امامان نسل از تو گریان است .
به آنچه خدا در کتابش دستور داده و به آن سنت هایی از پیامبر که دلیل و برهان بر آن اقامه شده را باور دارند و به آن چه اولوالامر به آن ها دستور دهد عمل کرده و فرمانبردار هستند .
با یکدیگر رفت و آمد می کنند و از یکدیگر قطع ارتباط ندارند .
یکدیگر را دوست دارند و از هم کینه ندارند .
فرشتگان تا روز قیامت بر آنان درود می فرستند و به دعای آنان همین می گویند و برای گنهکاران آنها درخواست آمرزش می کنند و بر بالین جنازه او حاضر می شوند و در نبود او تا روز قیامت احساس تنهایی می کنند .
دیده شده در کتاب عیون الاخبار الرضا ، ابوجعفر محمد ب علی حسین بابویه قمی ، شیخ صدوق ، انتشارات استوار ، ج ۱ ، ص ۴۴۳.
1 نظر »