پندهای امام عسکری علیه السلام
_ عبادت به روزه و نماز زیاد نیست ، به فکر زیاد درباره خداوند است .
_ آن بنده ای که دو رو و دو زبان دارد بد بنده ای است ، روبرو از برادرش تعریف می کند و پشت سر گوشتش را به غیبت می خورد ، اگر نعمتی یابد بر او رشک برد و اگر گرفتار آید رهایش کند .
_ قلب احمق در دهان است ، و دهان حکیم در قلب .
_ اظهار مسرت در حضور غمگین از ادب دور است .
_ شما عمرهایی کاهش پذیر و دورانی محدود را می گذرانید و مرگ ناگهان فرا می رسد .هر که خیر کارد ، خوشی درود و هر که شر کارد ، پشیمانی درود .
_ به همه سلام کردن ، و در مجلس ، مادون مقام نشستن ، نشان تواضع است .
_ خنده بی جهت نشان نادانی است .
_ شما را توصیه می کنم به پروای خدا ، پارسایی در دین ، کوشش در راه خدا ، راستگویی ، ادای امانت به نیک و بد ، طول سجده ، خوش همسایگی که اینها برنامه پیغمبر است .
_ به خویشان خود محبت کنید جنازه هایشان را تشییع کنید ، از بیمارانشان عیادت کنید ، حقوقشان را بپردازید .
_ چون یکی از شما در دین پارسا ، در سخن راستگو و امانتدار و خوش اخلاق باشید ، گویند این شیعه مذهب است و من خرسند شوم .
دیده شده در تحف العقول ، ابن شعبه حرانی ، ترجمه احمد جنتی ، احادیث امام عسکری علیه السلام ، ص ۱۰۷۹.
خیر دنیا و آخرت
شخصی به امام حسین علیه السلام نامه ای نوشت و پرسید : خیر دنیا و آخرت چیست ؟
امام علیه السلام در پاسخ او نوشت :
« بسم الله الرحمن الرحیم ، اما بعد !
فاِنه مَن طلب رضی الله بِسَخط الناس کافه الله امور الناس ، و مَن طلب رَضی الناس بسخط الله و کله الله الی الناس ، والسلام »
بنام خداوند بخشنده مهربان ، پس از ستایش پروردگار ؛
هر کسی در پی خشنودی خدا باشد که مردم از تو برنجد خداوند او را در امور مردم کفایت خواهد کرد ، و هر کس برای جلب رضایت مردم بکوشد که به غضب الهی بیانجامد ، خداوند او را به مردم وا می گذارد .
دیده شده در کتاب فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام ، محمد دشتی ، موسسه فرهنگی امیرالمومنین علیه السلام ، ص ۱۷۴ ، به نقل از امالی شیخ صدوق ، ص ۱۶۷ ، اختصاص شیخ مفید ، ص ۲۲۵ ، بحارالانوار ، ج ۷۱ ، ص ۳۷۱ ، حدیث ۳.
بهار ماه ها
ماه ربیع الاول بهار ماه ها است. با حلول این ماه ، ماه پر از حزن و اندوه صفر که ماه مصیبت های بزرگ اهل بیت رسول خدا (ص) بود به پایان رسیده است.
« مرحوم جواد آقا ملکی تبریزی در کتاب المراقبات نوشته است: "این ماه همانگونه که از اسم آن پیداست بهار ماهها است، به جهت این که آثار رحمت خداوند در آن هویداست. در این ماه ذخایر برکات خداوند و نورهاى زیبای او بر زمین فرود آمده است؛ زیرا میلاد رسول خدا (ص) و سلّم در این ماه است و مىتوان ادعا کرد از اول آفرینش زمین رحمتى مانند آن بر زمین فرود نیامده است … بر مسلمان مراقب واجب است با تمام تلاش خود در شکرگزارى این نعمت بزرگ کوشش و سعى کند.» ۱
« سال سیزدهم بعثت مبدأ هجرت حضرت رسول صلی الله که از مکه معظمه به مدینه منوره بود و در آن شب در غار ثور مخفی شد و حضرت امیر علیه السلام جان خود را فدای جان شریف ایشان نمود و در جای آن حضرت خوابیده و از شمشیرهای قبایل مشرکین پروا نکرد و فضل خود و مساوات و برادری خود را با حضرت رسول صلی الله بر جمیع عالم ظاهر گردانید وآیه « وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ (بقره / ۲۰۷) و از میان مردم كسى است كه جان خود را براى طلب خشنودى خدا مىفروشد، و خدا نسبت به [این] بندگان مهربان است.» در شان ایشان نازل شد .
روز اول ربیع :
روز اول علما گفته اند مستحب است که براى تشکر نعمت سلامتى رسول خدا (ص) و أمیر المؤمنین (ع) روزه بدارند و زیارت آن دو بزرگوار در این روز مناسب است .» ۲
« در کتب ادعیه و روایات چیز دیگری در اعمال شب و روز اول ماه ربیع الاول، غیر از آنچه که بیان گردید، یافت نشد، اما عدم وجود روایت در باره اعمال خیر و مستحبات در منابع دینی، دلیل بر بدعت بودن انجام آنها نیست؛ زیرا انجام همه کارهای خیر از جمله حضور در مسجد، عبادت، دعا و مناجات با خدا در هر زمان مستحب و پسندیده است و انجام آنها با قصد قربت و به امید ثواب هیچ اشکالی ندارد، اما در صورتی که به دروغ عمل خاصی (هر چند پسندیده را) به دین نسبت دهند بدعت و حرام خواهد بود؛ زیرا بدعت در دین و شرع به معنای ” نسبت دادن چیزی به دین در حالی که در واقع جزء دین و شریعت نیست.
اما در مورد مژده بهشت دادن پیامبر به کسی که بشارت ماه ربیع را بدهد، ما در منابع شیعی حدیثی در این باره پیدا نکردیم .
صاحب تفسیر روح البیان حدیثی نقل می کند که: « کسی که مرا به اتمام ماه صفر بشارت دهد او را به بهشت بشارت می دهم » و شاید این حدیث همان معنای مورد نظر را می رساند. » ۳
۱_ دیده شده در کتاب المراقبات ، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی ، ترجمه محمودی گلپایگانی ، نشر لاهوت ، ص ۶۵.
۲_ دیده شده در مفاتیح الجنان ، شیخ عباس قمی ، ص ۵۹۲.
۳_ دیده شده درhttp://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa2292 به نقل از تفسیر روح البیان ، ج ۴ ، ص ۳۲۵ ،
در بیان خبر دادن پدران امام رضا علیه السلام به شهادت ایشان :
ابن بابویه به سند معتبر روایت کرده است که مردی از اهل خراسان به خدمت امام رضا علیه السلام آمد و گفت : حضرت رسالت صلی الله را در خواب دیدم که به من گفت : چگونه خواهد بود حال شما اهل خراسان در وقتی که مدفون سازند در زمین شما پاره ای از تن مرا ، و بسپارند به شما امانت مرا ، و پنهان گردد در زمین شما ستاره من .
حضرت فرمود ؛ منم آن که مدفون می شود در زمین شما و منم پاره تن پیغمبر شما و منم امانت آن حضرت و نجم فلک امامت و هدایت ، هر که مرا زیارت کند و حق مرا شناسد و اطاعت مرا بر خود لازم داند ، من و پدران من شفیع او خواهیم بود و در روز قیامت و هر کس ما شفیع او باشیم البته نجات می یابد هر چند بر او مانند گناه جن و انس بوده باشد .
به درستی که مرا خبر داد پدرم از پدرانش که حضرت رسالت صلی الله فرمود : هر که مرا در خواب بیند مرا دیده است زیرا که شیطان به صورت من متمثل نتواند شد و نه به صورت احدی از اوصیای من و نه به صورت احدی از شیعیان خالص ایشان ، به درستی که خواب راست یک جزو است از هفتاد جزو پیغمبری .
دیده شده در جلأ العیون محمد باقر مجلسی ، نشر آدینه سبز ، ص ۹۳۱.
شهادت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام
در کتاب احتجاج روایت کرده است که مردی به خدمت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام رفت و گفت :یابن رسول الله گردن های ما را ذلیل کردی و ما شیعیان را غلامان بنی امیه گردانیدی ، حضرت فرمود : چرا ؟
گفت : به سبب آن که خلافت را به معاویه گذاشتی .
حضرت فرمود ؛ بخدا سوگند که یاوری نیافتم ، اگر یاوری می یافتم شب و روز با او جنگ می کردم تا خدا میان من و او حکم کند ، ولیکن شناختم اهل کوفه را و امتحان کردم ایشان را و دانستم ایشان به کار من نمی آیند ، عهد و پیمان ایشان را وفایی نیست ، بر گفتار و کردار ایشان اعتمادی نیست ، زبانشان با من است و دلشان با بنی امیه .
آن حضرت سخن می گفت که ناگاه خون از حلق مبارکش ریخت ، طشت طلبید و طشت مملو از خون شد .
راوی گفت : گفتم یابن رسول الله این چیست ؟
حضرت فرمود : معاویه زهری فرستاد و به خورد من داد ، آن زهر به جگر من رسیده و پاره های جگر من است که در طشت افتاده است .
گفتم : آیا مداوا نمی کنی ؟
حضرت فرمود : دو مرتبه دیگر مرا زهر داده بودند ، این مرتبه سوم است و این مرتبه قابل دوا نیست . معاویه نوشته بود برای پادشاه روم که زهر کشنده برای او بفرستند ، پادشاه روم به او نوشت که در دین ما روا نیست که اعانت کنیم بر کشتن کسی که با ما قتال نکند ، معاویه به او نوشت ؛ آن مردی را که می خواهم به این زهر بکشم پسر آن مردی است که در مکه به هم رسیده و و دعوای پیغمبری کرده است ، او خروج کرده پادشاهی پدرش را طلب می کند ، من می خواهم این زهر را به او بخورانم و عباد و بلاد را از او راحت دهم . هدایا و تحف بسیار برای او فرستاد ، و او نیز این زهر را برایش فرستاد .
دیده شده در کتاب جلا ٔٔالعیون ، محمد باقر مجلسی ، نشر آدینه سبز ، باب چهارم ، ص ۴۶۲.
ارتحال حضرت پیغمبر(ص)
ابن بابویه به سند معتبر از امام جعفر صادق علیه السلام روایت کرده است که : دو مرد از قریش به خدمت حضرت زین العابدین علیه السلام آمدند، حضرت فرمود: می خواهید شما را خبر دهم از وفات رسول خدا (ص) ؟ بلی، فرمود: پدرم مرا خبر داد که سه روز پیش از وفات رسول خدا صلی الله جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و گفت: ای احمد به درستی که خداوند عالمیان مرا فرستاده است به سوی تو برای گرامی داشتن تو و تفضیل تو ، و سؤال می کند از تو از حالتی که خود بهتر می دانی آن را و می گوید: چگونه می یابی حال خود را ای محمد؟ حضرت فرمود: ای جبرئیل خود را غمگین و در شدت می یابم .
چون روز سوم شد جبرئیل نازل شد با ملک موت، و با ایشان ملکی بود که او را اسماعیل می گویند و در هوا موکل است بر هفتاد هزار ملک، پس جبرئیل پیش از ایشان آمد و از جانب حق تعالی همان پیغام سابق را آورد، حضرت همان جواب را فرمود، پس ملک موت رخصت طلبید که داخل شود در خانه آن حضرت ، پس جبرئیل گفت: ای احمد این ملک موت است رخصت می طلبد که به خانه تو درآید و رخصت نطلبیده است بر داخل شدن به خانه احمد پیش از تو، و رخصت نخواهد طلبید از احدی بعد از تو ، رسول خدا فرمود: رخصت ده او را تا داخل شود، پس جبرئیل او را رخصت داد.
چون ملک موت داخل شد، به نزدیک آمد و به قدم ادب در خدمت آن حضرت ایستاد و گفت: ای احمد به درستی که حق تعالی مرا فرستاده است به سوی تو، و امر کرده است مرا که اطاعت کنم تو را در هرچه مرا به آن امر نمائی اگر فرمائی جان تو را قبض کنم می کنم و اگر فرمائی که برگردم بر می گردم.
پس رسول خدا فرمود: اگر تو را امر کنم بر گردی و مرا بگذاری خواهی کرد ای ملک موت؟ گفت بلی چنین مأمور شده ام که اطاعت کنم تو را در هرچه فرمائی،پس جبرئیل گفت ای احمد به درستی که حق تعالی مشتاق لقای تو گردیده است. پس رسول خدا فرمود: ای ملک موت مشغول شو آنچه مأمور به آن گردیده ای، پس جبرئیل گفت: این آخرین آمدن من است به زمین، تو بودی حاجت من از دنیا، با تو کار داشتم و دیگر مرا به دنیا حاجتی نیست.
پس چون روح مقدس آن حضرت از بدن مطهرش مفارقت نمود، شخصی آمد و ایشان را تعزیه گفت که صدای او را می شنیدند وشخص او را نمی دیدند.
پس گفت : السلام علیکم و رحمه الله و برکاته «كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ ﴿سوره آل عمران ،۱۸۵﴾یعنی هر نفسی چشنده مرگ است و نیست جز آنکه تمام داده می شوید مزدهای خود را در روز قیامت، پس هر که دور گردانیده شود از آتش جهنم داخل گرادنند او را در بهشت، پس رستگار گردیده است؛ ونیست زندگی دنیا جز متاع فریب، و رحمت الهی صبر فرماینده است از هر مصیبتی، و خدا خلف است از هر که هلاک شود و ثواب او را تدارک می نماید آنچه را فوت شود، پس بر خدا اعتماد کنید و از او امید بدارید، به درستی که مصیبت یافته کسی است که از ثواب خدا محروم گردد والسلام علیکم ورحمت الله. پس علی علیه السلام فرمود: این خضر علیه السلام بود به تعزیت ما آمده بود.
دیده شده در جلا ٔٔ العیون ، علامه مجلسی ، نشر آدینه سبز ، ص ۱۲۵
خطبه پیامبر صلی الله در حجه الوداع
شکر خدای را ؛ او را می ستاییم، از او کمک می خواهیم ، آمرزشش را خواستاریم، به درگاهش توبه کنیم. از شر نفس اماره و کارهای ناپسندمان به او پناه می بریم. هرکه را خدا هدایت کند گمراه کننده ندارد و هرکه خدا را به کیفر کردار زشت گمراه کند راهنماییش نیست. شهادت می دهم که جز خداوند، خدایی نیست، یگانه است. شریکی ندارد و گواهی می دهم که محمد بنده و پیامبر او است.
بندگان خدا، شما را به پروای از خدا توصیه می کنم و به اطاعت فرمانش ترغیب می نمایم و به آنچه خیر و صلاح است از خداوند نصرت خواهیم. اما بعد آنچه را که به شما می گویم بشنوید ؛ زیرا نمی دانم که شما را سال بعد در همین جایگاه ملاقات خواهم کرد یا خیر !
مردم چنانکه این روز ایام حج و این شهر مکه محترم است، خون و عرض و آبروی شما هم محترم است، حق ریختن خون و بردن آبروی یکدیگر را ندارند تا آنگاه که به دیدار خدا نائل آیید.
هان ابلاغ کردم، خداوندا، تو شاهد باش.
هر کس امانتی در دست دارد به صاحبش بازگرداند. رباهای دوران جاهلیت همه ملغی است و نخستین ربایی که الغا می کنم رباهای عمویم ( عباس بن عبدالمطلب) است. خونهای جاهلیت همه هدر است ( کسی حق خونخواهی کشتگان آن زمان را ندارد) و نخستین خونی که هدر می کنم خون عموزاده ام عامر بن ربیعه بن حارث بن عبدالمطلب است. ( که قبیله بنی هذیل در زمان جاهلیت او را کشته بودند) مفاخر و پستهای میرائی جاهلیت همه ملغی است به جز خدمتکاری کعبه و آب دادن حاجیان. در قتل عمد قصاص است و قتل شبیه عمد چنانکه کسی را یا عصا و با سنگ نه به قصد کشتن بزنند و تصادفا بمیرد صد شتر دیه دارد و مطالبی بیش از این، از سنن و از روش جاهلیت است.
مردم ! شیطان از اینکه او را در این سرزمین (به صورت بت) بپرستند ناامید شده و تنها به اطاعت او در گناهانی که سبک می شمارید قناعت کرده.
مردم ! نسی ء ( تأخیر ماههای حرام از وقت خود به وقت دیگر) مزید بر کفر است ؛ کافران بدین وسیله بر گمراهی می افزاید، یک سال ماه حرام را حرام می کنند و یک سال حلال تا با عدد ماههای حرام الهی تطبیق دهند. توبه (۳۷) .
و اینکه زمان به همان هیئت و کیفیتی که در آغاز آفرینش آسمان و زمین داشته بازگشته و آن کیفیت همان است که خداوند فرموده : ( همانا شماره ماهها نزد خداوند در کتاب خدا (دفتر هستی) روزی که آسمانها و زمین را آفرید دوازده ماه است) (توبه ۳۶) که چهار ماه آن حرام است این چهار ماه: ذی القعده ، ذی الحجه و محرم پی در پی است و رجب جداگانه میان جمادی و شعبان .
هان ابلاغ کردیم ، خدایا شاهد باش.
مردم ! حقی زنان به شما دارند و حقی شما به زنان، حق شما این است که کسی را به خوابگاهتان راه ندهید. بدون رضایت شما احدی را به خانه وارد نکنند، دامن به ناپاکی نیالایند و چنانکه عفت را از دست دادند خداوند به شما حق داده بر آنها سخت بگیرید در بستر از آنها کناره گیری کنید ( و اگر این واکنش ملایم سودمند نیفتاد) آنها را با زدن نه چندان دردناک تنبیه کنید. اگر پذیرفتند و گردن نهادند خوراک وپوشش معمول و متعارف آنها بعهده شماست. زنان امانت خدایند در دست شما، به حکم قرآن کام گرفتن از آنها را بر خود حلال کرده اید، پس در باره آنها از خدا بترسید و خیر اندیشی مرا در حق آنها بپذیرید.
مردم مؤمنان با هم برادرند و برای هیچ مؤمنی مال برادرش روا نیست جز با طیب نفس و رضای خاطر . هان ابلاغ کردیم، خدایا شاهد باش ، مبادا پس از مرگ من به کیفر پیشین باز گردید و به جان هم افتاده، گردن یکدیگر را بزنید. من یادگاری میان شما نهادم که اگر به آن چنگ زنید هرگز گمراه نشوید: کتاب خدا و خاندانم .
هان، ابلاغ کردیم ، خداوندا گواه باش.
مردم ! خدای شما یکی است ؛ پدرتان یکی؛ همه فرزند آدمید و آدم از خاک است. ارجمند ترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست و هیچ عربی بر عجمی فضیلت ندارد مگر به تقوی. هان ابلاغ کردم؟ گفتند آری. فرمود: پس حاضرین به غایبان برسانند.
دیده شده در تحف العقول ، ابن شعبه حرانی. روایاتی از پیامبر .ص ۷۷
دعا در قبرستان
امام حسین علیه السلام وقتی وارد قبرستان می شد ؛ به همراهان دستور می داد تا این دعا را بخوانند .
« اللهم رَب هذه الارواح الفانیه ، و الاجساد البالیه ، و العظامِِ النَخره التی خَرَجَتْْ من الدنیا و هی بک مومنه ، أدخل علیهم روحاً منْک و سلاماًً منی :
پروردگارا ! ای خداوند این ارواح فانی و اجساد پوسیده و استخوان های نرم شده که با ایمان و اعتقاد به تو از دنیا رفته اند ، بر آنان رحمت خود و سلام مرا ارزانی دار »
خداوند برای خواننده این دعا به تعداد انسان ها از زمان آدم علیه السلام تا روز قیامت ثواب و پاداش می نگارد .
دیده شده در کتاب نهج الحیاه ، فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام ، محمد دشتی ، حدیث ۲۰۴ ، ص ۱۸۱
شش خصلت مخصوص این امت است :
محمد بن حنفیه می گوید : شش خصلت مخصوص ما است که در هیچ کس از پیشینیان نبوده و در هیچ کس پس از ما نیز نخواهد بود :
محمد صلی الله ؛ بزرگترین پیغمبر مرسل .
علی علیه السلام ؛ سرور اوصیا است .
حمزه سیدالشهدا ؛ سالار شهیدان .
حسن و حسین علیها السلام ؛ سید جوانان اهل بهشت .
جعفر ابن ابی طالب ؛ که با دو بال زینت بخش در بهشت به هر سو که می خواهد پرواز می کند .
مهدی عجل الله ، که عیسی بن مریم پشت سر او نماز خواهد خواند.
اینها همگی از ما هستند .
دیده شده در الخصال ، محمد بن علی بن الحسین بابویه ، ترجمه احمد فهری زنجانی ، ج ۱ ، ص ۳۵۶.
یاد مرگ
شما را به پروای از خدا سفارش میکنم، از عذابهایش بیم می دهم، درفشها و پرچم هایش را برابرتان می افرازم ، بسی نمانده که (مرگ ) ترسناک با هول و وحشتهایی که همراه دارد، و چیزهایی که آمدنش را خوش ندارید و در کامتان تاخ و ناگوار است ، در رسیدن ، به جانتان در آویزد، و میان شما و عمل حائل گردد .
پس در این مهلت عمر وسلامت تن (به عمل) شتابید که ناگهان حوادث و مصائب شبیخون می زند و شما را از پشت زمین به درونش می کشد ، از بلندی به پستی ، از الفت به وحشت ، از راحت و روشنایی به تاریکی و از گشایش آن به تنگنایش می برد ، آنجا که نه خویش را زیارت کنند ، نه بیماری را عیادت و نه فریادگر را اجابت ، خدا ما وشما را بر هولهای آن روز مدد فرماید ، و از کیفرش نجات بخشد، به ما وشما ثواب فراوان عنایت فرماید .
بندگان خدا ! اگر آخرین منزل هستی و مقصد نهایی همین ( مرگ وسکراتش وقبر و مشکلاتش) بود هم برای مرد کار مشغله ای کافی بود تمام غصه هایش را به آن احتصاص دهد ، از دنیا به کلی غاقل گردد و برای نجات از آن سختیها رنج فراوان برد ، چه رسد به اینکه این آغاز کار ونخستین منزل راه است و از این پس در گرو کردار و باز داشت برای حساب است ، نه یاوری دارد که مانع عذاب گردد، نه پشتیبانی که از او دفاع کند ( وآن روز هیچ کس را که از پیش ایمان نیاورده یا در حال ایمان خیری نیندوخته وعمل صالحی نکرده ایمان سود نبخشد، بگو چشم به راه باشید که ما هم منتظریم.
به شما توصیه می کنم که از خدا پروا کنید که خدا برای هر که از او پروا کند ضمانت کرده که ناخوشایند را به خوشایند تبدیل کند از راه بی گمان روزیش دهد . تو ای شنونده مبادا از آنها باشی که بر جان دیگران از گناهشان بیمناکند واز کیفر گناه خود آسوده خاطر ، که بهشت را نتوان با فریب از خدا گرفت و جزء از راه طاعت و بندگی به ثواب و نعمت خدا نتوان رسید.
دیده شده در تحت العقول ، ابن شعبه حرانی ، ترجمه احمد جنتی ، روایات امام حسین علیه السلام .
<< 1 ... 10 11 12 ...13 ...14 15 16 ...17 ...18 19 20 ... 27 >>