« چرا بزرگداشت ۹ دی لازم است؟! | حکم شنیدن آیه سجده از تلویزیون » |
استاد وارد کلاس شد و بدون مقدمه گفت: یه برگه روی میز بذارید تا دو تا سوال بگم.
هی نق و نوق کردیم که استاد نگفته بودین ، نخوندیم, بذارید واسه جلسه ی بعد .
ولی استاد قبول نکرد و ما آماده امتحان شدیم .
انصافا همون که گفته بود. دو تا سوال بیشتر نداد .
سوال اول یه جای خالیه به ظاهر ساده بود که البته اکثرا بلدش نبودیم و سوال دوم تشریحی .
سوال دومو حل کردم .
ولی هر چی فکر کردیم سوال اول یادمون نیومد .
بچه ها شروع کردن به راهنمایی گرفتن .
استاد هم که دید همه توو سوال اول گیر کردن گفت : این سوال مربوط به تمام افراد بشره ، مسلمان ، غیر مسلمان، ایرانی ، خارجی ، قدیم, جدید نداره همه این میل درونشون وجود داره.
سوال هم این بود ” یکی از اساسی ترین انگیزه های روانی انسان در طول تاریخ ، میل به …………… است “
منم هی فکر کردم ?
خدایا چیه ؟ غذاست ، آبه ، لباسه … یه دفعه یه چیزی توی ذهنم جرقه زد و گفتم خود خودشه . ?
نوشتم .
استاد برگه ها رو جمع کرد و یه نگاه به برگه ی اول انداخت .
تعحب کرد.برگه ی دوم هم . جواب ها رو که دید تصمیم گرفت شیطنت کنه و بلند بخونه.
فقط قبلش گفت: یالا جواب سوال رو از صفحه ۲۰ پیدا کنید. با شوق صفحه ۲۰ کتابو باز کردم و جواب سوال رو خوندم .
یخ کردم .?
ای خداااا این چی بود که من نوشتم .?
استاد شروع کرد به خوندن جوابها .
استاد می خوند و بچه ها می خندیدن به جوابهای صد من یه غازشون .
اما من فقط دعا می کردم که یه زلزله در دم بیاد و استاد نتونه جواب منو بخونه .
یا این که استاد در جا یه سکته ی ناقص بزنه .
از جواب بچه ها خندم نمی گرفت .
فقط آب دهنمو قورت می دادم .
یعنی وقتی جواب منو بخونه چی میشه ؟؟
توی همین افکار بودم که استاد بلند و با خنده گفت: آخ آخ فلانی رو ! چی نوشته !
خودم و جمع کردم توی صندلی و سرم رو بین دستام قایم کردم.
نوشته … میل به جنس مخالف …?
بچه ها ده دقیقه فقط می خندیدند ?
بالاخره استاد بعد از کلی خنده سرشو بالا گرفت و به من گفت : میخوای شما یه تبصره به کتاب بزن.
منم خجالت زده به صفحه کتاب نگاه کردم و متن سوال رو دوباره خوندم.
” یکی از اساسی ترین انگیزه های روانی انسان در طول تاریخ ، میل به خداجویی است .”
✍متین
فرم در حال بارگذاری ...