« خطر استحاله فرهنگی و معنوی در تداوم انقلاب اسلامی | نقش مردم در تداوم نظام جمهوری اسلامی ایران » |
ترس از چادر
یک رژیم از تو و از چادر تو ترسیدند. چه خوب که پای انقلاب خمینی(ره) هم طایفه ی سیه چهره های منور القلب نشسته اند.
فرزندان طایفه ی بلال حبشی و جَوْن بن حُوَی ها.
اصلا مگر می شود راهت راه رسول الله (ص) باشد و از هر طایفه ای در رکابت نباشند؟
آری در مکتب خمینی(ره) هم رنگ چهره مهم نبوده و نیست.
که این مکتب هم ادواردو آنیلی ِ بور را شیفته ی خود کرده است و هم ملانی فرانکلینِ سیه چهره را.
مهدی آنیلی و مرضیه هاشمی هر دو بعد تشرفشان به اسلام و تشیع،عزیزان این انقلابند و نظام آپارتاید جهان غربْ عقب مانده تر از فهم این مهم .
چه فهمی؟!
وقتی اینقدر زبون و بیچاره شده اند که زور بازویشان را با بستن غل و زنجیر به دست یک ((زن)) به رخ جهانیان می کشند.
داستانِ اسارت و غل و زنجیر خانم هاشمی همان اسارت بنی هاشم است و کینه ،کینه ی اسلام و باز مغلوب و شکست خورده، ابر قدرتی که از ((زن)) مسلمان و چادرش ترسید.
معصومه رمضانی
السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَهُ الشَّهِیدَهُ
السلام علیک یا مادر
ابری ست کوچه کوچه دل من، خدا کند
نم نم، غزل ببارد و توفان به پا کند
حسّی غریب در قلَمَم بُغض کرده است
چیزی نمانده پشت غزل را دوتا کند
مضمون داغ و واژه و مقتل بیاورید
شاید که بغض شعر مرا گریه وا کند
با واژه های از رمق افتاده آمدم
می خواست این غزل به شما اقتدا کند
حالا اجازه هست شما را از این به بعد
این شعر سینه سوخته، مادر صدا کند؟
مادر! دوباره کودک بی تاب قصه ات
تا اینکه لای لای تو با او چه ها کند
مادر! دوباره زخم شما را سروده ام
باید غزل دوباره به عهدش وفا کند
با بغض، مردی آمد از این کوچه ها گذشت
می رفت تا برای ظهورش دعا کند
از کوچه ها گذشت … و باران شروع شد
پایان شعر بود که توفان شروع شد
حسن بیاتانی
سلام .
امیدوارم ایشان زودتر از بند شیاطین نجات پیدا کنند.
فرم در حال بارگذاری ...