« کربلا ، انتهای کوچه بنی هاشم است ... | مجلس خبرگان باید انقلابی بماند » |
جانا …
میخواهم از شما بنویسم …
میخواهم از شما بگویم ..
میخواهم آن چنان باشم که شما میخواهید …
میخواهم زمان ظهور تصدیقتان کنم و دعوتتان را لبیک بگویم .
اما .. در خودم هیچ ندارم که خود را لایق نوشتن ، گفتن و تصدیق کردن بدانم .
وقتی خواندم که هرگاه به جناب شیخ مفید توقیعی ازسوی شما می رسید در عنوان بسیاری از آنها این جمله نورانی دیده میشد « برادر گرامی و استوار ، شیخ مفید …»
با خودم فکرمیکنم به واقع جناب شیخ مفید چه ویژگیهایی داشت که این گونه مورد محبت شما قرار می گرفت!؟
من چقدر از این ویژگی دور هستم ؟
چه کنم که من نیز اینگونه باشم …؟
آقا میدانم که صدایم را می شنوید ..
می خواهم که برایم دعا کنید …
دعا کنید آقا که توفیق ترک معاصی را پیدا کنم ..
دعا کنید که مشغول شدن به لذتهای زودگذر دنیا مرا از لذت عبادت و بندگی محروم نسازد…
آقا برایم دعا کنید …
(اللهم عجل لولیک الفرج )
نوشته شده به قلم عبدی متین
با سلام و صلوات بر خاتم رسولان
چشمم به انتظار تو تر شد نيامدي
اشكم شبيه خون جگر شد نيامدي
گفتم غروب جمعه تو از راه مي رسي
عمرم در اين قرار به سر شد نيامدي
تا خواستم به جاده ي وصل تو رو كنم
غفلت مرا رفيق سفر شد نيامدي
اين نفس بد مرام مرا خوار و زار كرد
روز و شبم به لغو سپر شد نيامدي
رسوايي گداي تو از حد گذشته است
عمرم به هر گناه هدر شد نيامدي
از ما گناه سر زد و تو شاهدش شدي
ديدي دلم به راه دگر شد نيامدي
خسران زده كسي است كه از يار غافل است
بي تو دعا بدون اثر شد نيامدي
از ما كه منفعت نرسيده براي تو
هر چه ز ما رسيده ضرر شد نيامدي
احسان محسني فر
یا علی علیه السلام
با سلام و احترام
کاربر گرامی ضمن تشکر دلنوشته شما در وبلاگ طلبه نوشت منتشر گردید.
موفق باشید.
http://talabe-nevesht.kowsarblog.ir/?p=210779&more=1&c=1&tb=1&pb=1
فرم در حال بارگذاری ...