« در وبلاگ هایتان هم غیبت نکنیدشهید سلیمانی مطیع للّه بود »

سردار سلیمانی

 

بخند.

شاد باش.

اصلا قهقه ی مستانه سر بده.

درست مانند رفیق های قدیمی َت باکری و باقری و کاظمی .

چرا شادمان نباشید وقتی عند ربهم یُرزقونید؟!

اما… اما این رسمش نبود. رسمش نبود بروی و ما را دشمن شاد کنی.

رسمش نبود اشک ولی زمانه را در آوری .

من گریه دیروز رهبر را از چشم تو می بینم .

از همان چشمهای شیدایت.

لااقل حالا که دشمن شادمان کردی ، حالا که اشک را بر گونه های اماممان جاری کردی، زود برگرد.

دمی که در آغوش اباعبدالله (ع) آسودی و تن رنجورت آرام گرفت ، برگرد.

برگرد و به خط بزن که قدس هنوز هم چشم انتظار توست.

زود برگرد مرد.

زودتر از آنکه فکرش را بکنیم.

که ما دلگرم به روایات رجعتیم.

 

معصومه رمضانی


موضوعات: دلنوشته, شهدا
   پنجشنبه 19 دی 1398
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: هرچه دارم ازکَرم فاطمه است.. [عضو] 
5 stars

عالیه عالیه

من دلخوشم به خدا

1398/10/29 @ 18:24


فرم در حال بارگذاری ...

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 624
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 16755
  • 1 ماه قبل: 42605
  • کل بازدیدها: 1291515
رتبه وبلاگ