« تفاوت زهیربن قین و شمر ملعون | شباهتهای حضرت یحیی و سیدالشهدا (ع) » |
میدان رفتن حضرت علی اکبر علیه السلام
بعد از اینکه اصحاب (غیرهاشمی) امام حسین (علیهالسّلام) کشته شدند و کسی نماند جز اهل بیتش که فرزندان علی (علیهالسّلام)، فرزندان جعفر، فرزندان عقیل، فرزندان امام حسن و فرزندان خود او بودند؛ آنها جمع شدند و با هم خداحافظی کردند و تصمیم به جنگ گرفتند
از میان جوانان بنیهاشم، پیش از همه، حضرت علی اکبر (آماده جنگ شد، او) که از زیبا صورتان و نیک سیرتان روزگار بود، نزد پدر رفت و اجازه نبرد خواست، پدر به او اجازه داد و (با ناامیدی از بازگشت او،) نگاهی مایوسانه به قامتش انداخت، و آنگاه چشمانش را به زیر افکند (ابن اعثم و خوارزمی نوشتهاند: امام محاسن شریفش را به سوی آسمان گرفت.
و گریست. سپس گفت: اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ وَ كُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِيِّكَ نَظَرْنَا إِلَيْه.
«بارالها، تو شاهد باش، جوانی به جنگ این مردم رفت که در صورت و سیرت و گفتار، شبیهترین مردم به پیامبرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود، و ما هرگاه مشتاق دیدن پیامبرت میشدیم، به این جوان نگاه میکردیم».
پس از آنکه حضرت علی اکبر جنگ سختی کرد و عده زیادی را به هلاکت رساند، نزد پدر برگشت و گفت: يَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي وَ ثِقْلُ الْحَدِيدِ قَدْ أَجْهَدَنِي فَهَلْ اِلیٰ شَرْبَةِِ مَاء مَنْ سَبِیْل؟ «پدر جان، تشنگی مرا کشت و سنگینی آهن (زره) بی تابم کرد. آیا آبی هست؟». امام گریست و فرمود:
«پسر جان از کجا آب بیاورم؟ اندکی دیگر بجنگ، به زودی جدت رسول خدا را ملاقات میکنی و از جام سرشار او سیراب میشوی، که دیگر پس از آن تشنه نگردی». (ثُمَّ رَجَعَ إلى أبيهِ يَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي وَ ثِقْلُ الْحَدِيدِ قَدْ أَجْهَدَنِي فَبَكَى الحُسَین وَقَالَ: وَا غَوْثَاهُ یَا بُنَیّ مِنْ أَیْنَ أتَی بِالْماء قَاتِلْ قَلِيلًا فَمَا أَسْرَعَ مَا تَلقِى جَدُّكَ مُحَمَّدا فَیَسْقِيك شَربةََ لَا تَظْمَأُ بَعْدَها.
علی اکبر به میدان جنگ برگشت و مجدداً به دشمنان یورش برد
کوفیان از کشتن او پروا داشتند (گویا نمیخواستند در خون او شریک شوند) تا اینکه مرة بن منقذ بن نعمان عبدی لیثی او را دید و گفت: گناه عرب بر گردن من باشد اگر این جوان از کنار من بگذرد و این کار را تکرار کند و من پدرش را به عزایش ننشانم.
علی اکبر بار دیگر به دشمن حمله کرد و با شمشیرش آنها را میزد تا آنکه مرة بن مُنقذ عبدی ضربتی بر او زد و او را نقش زمین کرد و آن گروه او را محاصره کرده، پیکر مطهرش را با شمشیر قطعه قطعه کردند.
خوارزمی بعد از ضربت مرة بن منقذ چنین اضافه میکند. در این هنگام او دست به گردن اسبش گرفت و اسب او را به سوی لشکر دشمن برد و دشمنان، او را با شمشیر قطعه قطعه کردند
علی اکبر در آخرین لحظات عمر، ندا داد: یا آبتاه علیک منی السلام هذا جدی یقرئک السّلام و یقول لک عجّل القدوم علینا؛ «پدر جان، خداحافظ. این جدم رسول خداست که تو را سلام میرساند و میگوید: سریعتر به ما ملحق شو».
آنگاه علی فریادی زد و جان داد. حسین آمد و بر بالینش قرار گرفت و صورت به صورت او نهاد،
و گفت: قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوكَ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى االلَّهِ وَ عَلَى انْتِهَاكِ حُرْمَةِ الرَّسُولِ عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَاء.
(گزارش شیخ مفید تفاوت اندکی با این نقل دارد و چنین است: َ قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوكَ يَا بُنَيَّ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى الرَّحْمَنِ وَ عَلَى انْتِهَاكِ حُرْمَةِ الرَّسُولِ وَ انْهَمَلَتْ عَيْنَاهُ بِالدُّمُوعِ ثُمَّ قَالَ عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَاء.
«خدا بکشد مردمی را که تو را کشتند. چقدر این مردم بر خدا و هتک حرمت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گستاخ و بیباک گشتهاند. بعد از تو، خاک بر سر دنیا».
منبع : شهید اشک، ترجمه کتاب قتل العبره ،سید محمد حسب میرباقری ، ص ۱۲۵
فرم در حال بارگذاری ...