ملتي خير مي‌بيند كه مردمش خيرخواه يكديگر باشند

 

 

حضرت آيت الله العظمي جوادی آملی در جلسه درس اخلاق اين هفته خود كه در نمازخانه بنياد بين‌المللي علوم وحياني اسراء برگزار شد بيان داشتند: خداوند فرمود انسان وقتي به دنيا آمد از بديهي‌ترين بديهيات بی خبر است، اما از طرف ديگر فرمود من انسان را بي‌سرمايه خلق نكردم! يك لوح نانوشته به انسان ندادم بلکه يك كتاب الهي و زرّيني به او دادم ( وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها ٭ فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها ) و آنچه فجورِ اوست به او آموختم، آنچه تقواي اوست به او آموختم، آنچه منشأ فجور و تقواست به او آموختم. تمام تلاش ما حوزويان و دانشگاهيان بايد اين باشد كه مهماني را به درون حریم دل خود دعوت كنيم كه با صاحبخانه بسازد.

 

آنكه ما را آفريد، از او راستگوتر كسي نيست، او فرمود من هيچ روحي را ناقص‌الخلقه خلق نكردم، خدا انسان را مستوي‌الخلقه خلق كرد! يعني آنچه لازمه كمال او بود به او داد، پس ما در زادروزمان با نفس ملهمه همراهيم، فجور و تقوا به ما داد، وقتي وارد حوزه و دانشگاه مي‌شويم اگر مهماني دعوت كرديد كه با صاحبخانه ساخت اين از درون و بيرون كمك مي‌گيرد و رشد مي‌كند و بالنده مي‌شود.

 

وقتی ما چيزي را ياد مي‌گيريم گفتند محاسبه كنيد، يك بحث اين است كه ما اين كتاب را خوب بخوانيم و امتحان بدهيم اين يك دستور ظاهري است كه ممتحِن متوجه مي‌شود كه ما اين كتاب را فهميديم يا نه، اما يك وقت دين از ما مي‌خواهد محاسبه كنيم؛ فرمود عالِم كسي است كه فعل او با قول او يكي باشد، ما چه كار كنيم كه عالِم بشويم و دين به ما بگويد كه اين شخص عالِم است؟ اين را بايد خودمان امتحان كنيم.

 

يك بيان نوراني حضرت امير علیه السلام دارد که نصيحت را از منظر قرآن كريم عملاً به ما معرفي می كند، حضرت فرمود خدا جامه تقوا فرستاد، آن جامه تقوا از همين تار و پود (فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها ) به دست مي‌آيد، تار و پودش را به ما داد، به وسيله خياطان يعني رهبران الهي اين تار و پود را به صورت جامه تقوا در بر كرديم؛ ( لِباسُ التَّقْوي‏ ذلِكَ خَيْرٌ ) و اینگونه جامعه، لباس تقوا در برمي‌كند. بعد به ما فرمودند مسئولين ونیز تك تك مردم وظيفه‌شان اين است كه خودشان را نصيحت كنند، مسئولين را نصيحت كنند و مسئولين آنها را نصيحت كنند.

 


ما خيال مي‌كنيم كه نصيحت يعني سخنراني و موعظه و انتقاد، حالا يا سازنده يا غير سازنده، نصيحت اينها نيست! پيغمبر كه مي‌گويد نصيحت مي‌كنم، نصيحت معنايش سخنراني و موعظه و كتاب نوشتن نيست! آن نخِ محكمِ ناگسستني را مي‌گويند «نصاح»، آن سوزني كه با اين نخ دوخت و دوز مي‌كنند مي‌گويند «منصحه»، آن خياط ماهري كه مي‌تواند جامه در بركند مي‌گويند «ناصح». آن كسي كه نمي‌گذارد جامعه به اختلاف كشید شود و اجازه نمی دهد اختلاف و تفرقه در جامعه رخنه کند ناصح است. مانند کاری که خیاط می کند، خیاط جامه را محكم درست مي‌كند كه پاره نشود اگر هم يك وقت پاره شد اين آماده است كه رفو كند و بدوزد.

 


اگر اشكالي هست با امر به معروف و نهي از منكر حضوري آن را حل كنيم نه اعتراض و آبروريزي، با آبروريزي نهي از منكر حاصل نمي‌شود، با سوژه پيدا كردن و خوشحال شدن از افتادن كسي به چاه وِيل اختلاس يا نجومي، مشكل حل نمي‌شود و اگر خداي ناكرده اخلاق در جامعه ضعيف شد و ما نتوانستيم شکاف ها را رفع کنیم و ناصح باشیم، آن وقت نظير ناله‌هاي حضرت امير علیه السلام را بايد سر بدهيم که فرمود شما مثل جامه كهنه‌اي هستيد که  فرتوت و فرسوده  شده و من هر گوشه‌اش را مي‌دوزم يك گوشه‌ ديگر پاره مي‌شود! با اين جامعه، رهبر اگر علي بن ابيطالب هم باشد خداي ناكرده جامعه شکست خواهد خورد همانگونه که در زمان حضرت اینچنین شد.

 


حضرت امير علیه السلام فرمود اين حرفي كه من مي‌زنم برابر جريان تاريخي نيست، اين برابر سنّت الهي است! فرمود نه در گذشته، نه در آينده الي يوم القيامه هيچ امتي، هيچ جامعه‌اي از اختلاف بهره نبرد. من بر اساس تاريخ حرف نمي‌زنم كه از گذشته خبر بدهم، من از سنّت الهي و از آينده، شما را باخبر مي‌كنم؛ فرمود تا روز قيامت ملتي خير مي‌بيند كه مردمش خيرخواه يكديگر باشند، نقص يكديگر را با امر به معروف و نهي از منكر حل كنند، نگذارند كسي آلوده بشود و اگر شد فوراً او را درمان كنند.

 

 

 

دیده شده در سایت رسمی آیت الله جوادی آملی .

 

 

   شنبه 2 بهمن 13951 نظر »

حجّت بر شما جوانان تمام است

انتظار آن است که بر محیط پیرامونی خود اثر گذارید

 

 

 

پیام رهبر انقلاب به پنجاه‌ویکمین نشست سالانه اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
جوانان دانشجوی عزیز


جوانی و دانشجوئی هر یک به تنهائی میتواند همچون پیشران پرقدرتی انسان را در رسیدن به آرمانهای والا یاری کند. شما بجز این دو، از مزیّت حضور در منظومه‌ی اثرگذار انجمن‌های اسلامی نیز برخوردارید.


حجّت بر شما تمام است. انتظار از شما عزیزان کاری بیش از خودسازی علمی و دینی و اخلاقی است؛ انتظار آن است که بر محیط پیرامونی خود اثر گذارید و بر رهروان راه خدا با گفتار و عمل خود بیفزائید.


در نبرد نامتقارن جبهه‌ی کفر و استکبار با پرچم برافراشته‌ی اسلام ناب، این وظیفه‌ی همه‌ی ما است.


هرکدام باید چشمه‌ی بابرکتی از معرفت درست اسلامی و صراط مستقیم الهی باشیم. سرزنده و پرامید و روشن باد دلهای پاک شما.


سیدعلی خامنه‌ای
۱ بهمن ۱۳۹۵

 

   جمعه 1 بهمن 13956 نظر »
خطر یأس در صورت توبیخ شدید

خطر یأس در صورت توبیخ شدید

 

 

۱- توبیخ به یأس کشیده نشود. این یک مورد. یعنی طوری نگوییم: تو کارت خراب است. خودت خرابی، ضایع کردی. خاک بر سرت کنند. چقدر پست هستی. چقدر رذل هستی. یک طوری توبیخ نکنیم که این فکر کند دیگر برود هیچوقت نمی‌تواند سر بلند کند. طرف را رگبار نبندیم.


نقل شد حضرت عیسی با جمعی داشتند می‌رفتند. یک سگ مرده‌ای افتاده بود. هرکسی گفت: اَه چقدر زشت است. یکی گفت: چقدر سیاه است. یکی گفت: چقدر کثیف است. یکی گفت: چقدر بو می‌دهد! هرکسی یک چیزی گفت. ولی حضرت عیسی فرمود: باقی‌اش را می‌دانید؟ حضرت عیسی فرمود: چه دندان‌های سفیدی دارد؟ یعنی عیبش را می‌گویی، خوبی‌هایش را هم بگو. قرآن وقتی می‌خواهد بگوید: شراب نخورید. می‌گوید: شراب یک منافعی هم دارد. «فِيهِما إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ» (بقره/۲۱۹) یعنی در شراب و قمار منفعت هم هست.

از کار توبیخ شود، نه از شخص. نگوییم: تو بدی. بگوییم: کارت بد بود. یک کسی کار خلاف می‌کند، بگو: تو خوبی، کارت بد بود. قرآن می‌گوید: «إِنِّي لِعَمَلِكُمْ‏ مِنَ الْقالِين‏» (شعرا ، ۱۶۸) من از عمل شما ناراحت هستم. نمی‌گوید: شما آدم بدی هستید. عملت بد است! این خیلی مهم است.

کمالات فراموش نشود. قبل از توبیخ کمالاتش را بگویید. در توبیخ کمالات فراموش نشود. بعضی آدم‌ها یک ظاهر بدی دارند. ولی یک کمالاتی هم دارند.


خود انسان هم باید مواظب باشد وقتی خواست خودش را توبیخ کند، فکر نکند بدبخت شده و ورشکسته است. داروین را همه می‌گویند: دانشمند است. حال آنکه داروین یک آدم بسیار عقب افتاده در دو رشته بود. پدر داروین پزشک بود. می‌خواست آقا زاده‌اش هم پزشک شود. او را دانشکده پزشکی فرستاد. شکست خورد. ضمن اینکه پدر داروین پزشک بود، آخوند مسیحی هم بود. کشیش بود. دنبال علوم آخوندی و حوزه علمیه مسیحیت رفت. آنجا هم شکست خورد. در علوم دینی شکست خورد. در پزشکی هم شکست خورد. دنبال علوم طبیعی رفت و داروین شد. یعنی ممکن است آن کسی که نزد شما نابغه است قبلاً در دو رشته شکست خورده باشد. کسی حق ندارد، خودش را مأیوس کند و خودش را توبیخ کند که تو بدبخت هستی. تو دیگر شانس نداری. افرادی هستند شوهرشان تصادف می‌کند، یا می‌میرد و یا طلاق می‌گیرد و در زندگی‌شان حادثه‌ای رخ می‌دهد. این دیگر ازدواج نمی‌کند. می‌گوید: ما اگر شانس داشتیم، همان همسر اول برای ما می‌ماند و زندگی ما تأمین می‌شد. حالا که زندگی ما به هم خورده، معلوم می‌شود ما شانس نداریم. چه کسی این را گفت؟ اتفاقاً قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ‏ أَمْراً» (طلاق, ۱) شاید دومی خوب باشد.

هر کس میخواهد بنویسد

۱_ به یأس کشیده نشود. ۲_ انتقاد از کار باشد نه از شخص. ۳- کمالات فراموش نشود.۴- مثل آینه بی سر و صدا عیب را بگویید. علنی نباشد. ۵- به حداقل اکتفا کنید. ۶- تکرار نشود. .


۷- اگر یک کسی را می‌خواهی انتقاد کنی، انتقاد خودت را بگو: حرف من نیست. حرف جامعه و بزرگان است. می‌گویند: تو چه کاره هستی انتقاد کنی. تو خودت چقدر درس خواندی؟ من اگر بگویم: مردم بیایید ببینید قرائتی چه می‌گوید؟ می‌گوید: مگر تو چه کسی هستی؟ تو هم یک آدم مثل باقی آدم‌ها هستی. اما گفتم: مردم بیایید من از قرآن برای شما بگویم؟ بیایید حرف‌های امیرالمؤمنین را برای شما بگویم. اگر حرف را بگویی از خودم نیست و از بزرگترها است، مردم گوش می‌دهند.

 

۸_وقتی می‌خواهی حرف بزنی، با لحن عاطفی حرف بزن. در قرآن هست می‌گوید: «یا بُنیَّ»، «یا أبتِ»، «یا قوم»، «إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ‏ نُوح‏» (شعرا/106) «أخُوهُم» یعنی داداش جون! «یا بُنیََ» یعنی پسر عزیزم. «یا أبتِ» یعنی بابا جون! دخترم، عزیزم. پسرم، این لحن عاطفی باشد. آیه داریم «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ‏» (بقره/۱۸۳) ای مؤمنین روزه بگیرید، لحن، لحن عاطفی است. این لحن عاطفی خیلی اثر دارد. لحن عاطفی حرف‌هایش اثر دارد. خواهرم، حجاب مصونیت است. حالا بحث حجاب بر زبانم آمد، یک کلمه هم برای حجاب بگویم. گرچه حجاب شما خوب است. ولی باز هم یک چیزی می‌گویم بد نیست تکرار کنم. نمی‌دانم گفتم یا نه. اگر گفتم که هیچ و اگر نگفتم که نگفتم.



  • سخنان حجت الاسلام قرائتی ، درسهایی از قرآن ، دیده شده در سایت رسمی استاد قرائتی ، ۳۰ / ۱۰/ ۹۵
   پنجشنبه 30 دی 1395نظر دهید »
آیا می شود از مرگ فرار کرد ؟

 

آیا می شد از مرگ فرار کرد  


جواب اين‌كه: اولا؛ اين‌طور نيست كه اگر كسي چشمش را ببندد و مرگ را نبيند و آن را نخواهد، مرگ به سراغش نرود. به تعبير حضرت امير(ع): «والهرب منه موافاته؛ فرار از مرگ، رسيدن به آن است.» قرآن هم به‌اين نكته تصريح دارد:
قل ان الموت الذي تفرون منه فانه ملاقيكم؛ بگو: اين مرگي كه از آن فرار مي‌كنيد، سرانجام با شما ملاقات خواهد كرد!


با نديدن واقعيت نمي‌توان آن را حذف كرد. اين پاك كردن صورت مسأله است و چيزي را حل نمي‌كند.شخصي مي‌گفت: اوائلي كه من رانندگي ياد گرفته بودم، خيلي مي‌ترسيدم. يك بار يك تريلي جلوي ما حركت مي‌كرد، يكمرتبه ترمز كرد. من هم كه هول شده بودم، فرمان را رها كردم و دست‌هايم را جلوي صورتم گرفتم تا نبينم. خوب بعدش معلوم است چه شد، ماشين خورد به تريلي.


يعني با نگاه نكردن به واقعيت و چشم‌ها را بستن جلوي حادثه گرفته نشد. نديدن و نخواستن مرگ مساوي با نمردن نيست. مساوي با بد مردن است. شبيه كسي كه خدا را ناديده بگيرد. آيا اين موجب مي‌شود ديگر خداوند حضور نداشته باشد، يا تنها خود را از بركات ذكر الهي محروم كرده و زندگي بدون انس و ياد او كه زندگي تلخ و نوعي دلمردگي است را انتخاب نموده است؟


پس همان‌طور كه خدا را ناديده گرفتن تنها موجب بد زندگي كردن است، نه حذف وجود خدا، مرگ را هم ناديده گرفتن، فقط باعث بد مردن مي‌شود و نه نمردن.

 

بدانیم که یاد مرگ آثار و بركات بسيار ارزشمندي دارد كه كسي كه به مرگ فكر نمي‌كند و به آن بي‌اعتناست، از آن‌ها محروم مي‌ماند.
يكي از آثار مرگ، كه بعد از اين به آن‌ها مي‌پردازيم، شادابي و نشاط و پيدايي صفاي باطن و جلاي قلب است. يعني كساني كه به ياد مرگ هستند، از تاريكي و كدورت گناه درمي‌آيند و انساني زندگي مي‌كنند و وجدان آرام و راحتي دارند.


ممكن است آدم چهار صباحي به رگ بي‌خيالي بزند و غافل از آينده و پس از مرگ خوش باشد، اما اين خوشي، خوشي انساني نيست، بلكه از نوع بي‌دردي و بي‌عاري است كه حيوانات دارند. لذا اين‌گونه اشخاص در عمق وجودشان خوش نيستند و در عين رفاه دچار دلمردگي‌ها و افسردگي‌ها و احيانا خودكشي‌ها مي‌شوند.


آري حقيقت انسانيت و زنده دلي در ياد مرگ و مرگ انديشي است.

 

 

دیده شده در کتاب از احتضار تا عالم قبر ، استاد مسعود عالی ، قم ، نشر عطش، ص ۱۰ 

   پنجشنبه 30 دی 1395نظر دهید »
پیام رهبر انقلاب در پی حادثه  آتش‌سوزی  ساختمان پلاسکو

پیام رهبر انقلاب در پی حادثه دردناک آتش‌سوزی و فروریختن ساختمانی در مرکز تهران

بسمه تعالی


حادثه­‌ی دردناک آتش­‌سوزی و فروریختگی ساختمان در مرکز شهر مایه­ اندوه و تأسف و نگرانی_عمیق اینجانب است.


شهامت و فداکاری آتش­‌نشانانی که در عملیات نجات مردم، خود دچار حادثه­‌ی خطیر شده و در حال فداکاری متعهدانه به امتحانی دشوار گرفتار آمده­‌اند، دل را از تحسین و تمجید و نیز از نگرانی و اندوه، آکنده میسازد.


️در حال حاضر همه­‌ی تلاشها باید برای نجات جان گرفتارشدگان جهت­‌دهی شود. رسیدگی به علل حادثه مسأله­‌ی بعدی است.


از همه مسئولان میخواهم همانگونه که در این چند ساعت، تلاش کرده­‌اند کار مجاهدانه­‌ی خود را ادامه دهند و وظیفه‌ی فوری را بر هر حرف و حدیثی مقدم بدارند.
خداوند کمک فرماید انشاءالله.


سیدعلی خامنه­‌ای
۳۰ دیماه ۱۳۹۵

   پنجشنبه 30 دی 13951 نظر »

دنبال شکم نباش .

 

 

در حدیث آمده که در دوره آخرالزمان ، شکم مردم خدایشان می شود و دائم دنبال شکمشان هستند ؛ ناهار چه بخوریم ، شب چه بخوریم . یک بار من به یک نفر که همیشه می گفت امشب چه بخوریم و فردا چه بخوریم ، با شوخی گفتم : « پس فردا چه بخوریم .» این چه حرفی است ؟ من از کجا می دانم که تا امشب زنده ام یا نه ، که می گویم شب چه بخوریم .


لقمان حکیم به پسرش می گوید : « پسرم ! صبح که کردی حدیث شب نکن ، چه میدانی زنده ای یا نه »  شاید فردا شناسنامه ات در بهشت زهرا مهر بخورد و اسمت در اموات باشد . خیلی ها الان زنده اند و سالم سالم ، اما فردا همین موقع شناسنامه شان مهر خورده است .

 

 

دیده شده در کتاب طریق دوست ، مجموعه رهنمودهای حضرت آیت الله العظمی مجتهدیی تهرانی ، به کوشش علی اکبر مزد آبادی ، نشر یا زهرا سلام الله ، ص ۳۴

   چهارشنبه 29 دی 1395نظر دهید »

 آیت الله العظمی جوادی آملی:

علم نافع اثرش در دنیا و آخرت همراه انسان است/ علمي نافع است كه آدم را رها نكند


 

 

حضرت آيت الله العظمي جوادي آملي در جلسه درس خارج فقه امروز خود كه در مسجد اعظم برگزار شد در خصوص ویژگی های علم نافع اظهار داشتند: علمي به درد انسان مي‌خورد و نافع است كه انسان را تنها نگذارد و رفيق انسان باشد؛ يعنی به اعتقاد، اخلاق، اوصاف و به اعمال انسان كمك كند، علمِ دروني باشد و انسان را هرگز رها نكند و اثرش هم در این دنيا و هم در آخرت ظاهر شود.

 

 بعضي از علوم است كه مرز آنها تا زمان پيري است؛ طب، مهندسي، درياشناسي، آسمان‌شناسي و اینگونه علوم اين‌طور است، چون انسان وقتي مُرد، در عالم برزخ ديگر سخن از اين علوم نيست، این علوم، علومي نيستند كه در معاد بمانند چون معلومشان آنجا نيست؛ در نتیجه انسان باید علمي تهيه كند كه معلومش آنجا باشد، اين همان بيان نوراني حضرت امير علیه السلام است كه علمي نافع است كه آدم را رها نكند! اگر علم درباره ذات اقدس الهی و اسماي حسناي او بود اين همیشه با انسان هست، اين‌طور نيست كه بعد از عالم برزخ، صمديت و واحديت و خالقيت و اسماي الهي از بين برود، معلوم این علوم آنجا هست، مفهوم و معلوم اینگونه علوم در آنجا مشهود است و علمش از حصولي به حضوري مي‌آيد نه اينكه او را رها كند.


 در دعاها مي‌خوانيم «اللهم اني اسئلك علماً نافعا» خدایا علم نافع به ما عنایت کن، يا «أعوذ بك من علم لا ينفع» يعني آن علمي كه به درد من نمي‌خورد من آن را ياد نگيرم.

 

 يكي از بهترين علوم نافع همين معرفت نفس است كه انسان خودش را بشناسد، كه دارد چه كار مي‌كند؟ ما خيال مي‌كنيم كاري كه كرديم تمام شد ما اگر باور كنيم كه عمل، زنده است، قبل از اينكه او ما را رسوا كند ما او را اصلاح می كنيم، اعمال بد ما يقيناً ما را رسوا مي‌كند حالا چه در دنيا و چه در آخرت، اگر ما باور كنيم عمل، ما را رها نمي‌كند هرگز به اين فكر نيستيم كه فراموشش كنيم، چون عمل زنده است و ما را فراموش نمي‌كند.

 


دیده شده در سایت رسمی آیت الله جوادی آملی 

   چهارشنبه 29 دی 1395نظر دهید »

ثواب قرض به رحم از همه بالاتر است 


 

صدقه ای که شما می دهید ده برابر به شما ثواب می دهند ، در روایتی پرسیده شد چرا وقتی پولی را همینطور می دهی ، ده ثواب ، ولی وقتی قرض می دهی هجده ثواب دارد ؟

معصوم علیه السلام فرمود :« به خاطر این که آن کس که قرض می گیرد ، حتما محتاج است ولی کسی را که همینطور به او پول می دهی ، ممکن است محتاج نباشد» .

 

قرض به کسی می دهی که کارد به استخوانش رسیده و می آید ، می گوید :« من احتیاج دارم » و اگر به فامیلت قرض دهی ، سی ثواب به تو می دهند .

 


دیده شده در کتاب طریق دوست ، مجموعه رهنمودهای حضرت آیت الله العظمی مجتهدیی تهرانی ، به کوشش علی اکبر مزد آبادی ، نشر یا زهرا سلام الله ، ص ۴۸

کلیدواژه ها: خویشاوند, رحم, صدقه, قرض
   سه شنبه 28 دی 13951 نظر »

 ‍ تاریخ به روایت آیت الله مصباح یزدی



انگيزهٔ جمعيت انقلابی فدائيان اسلام، که توسط سيد مجتبی نواب صفوی تأسيس گرديد، انگيزهٔ سياسى محض نبود، بلکه حرکت اوليهٔ آنان يک حركت دينى محض بود. نواب صفوی که در نجف در حال تحصيلات دينی خود بود، پس از مشاهدهٔ مقالهٔ کسروی در روزنامهٔ اطلاعات، که در آن طعن‌های فراوانی به اسلام زده شده بود، به منظور مبارزه با كسروى به ايران آمد.


پس از اطمينان نواب نسبت به مرتد بودن او و نيز پس از تماس‌هايی که با برخی از علمای بزرگ آن زمان داشت، تصميم گرفت حكم خدا را درباره او اجرا كند. بنابراين قتل کسروی يك حركت سياسى نبود و كسروى نيز يك شخصيت سياسى و يا رهبر يك حزب خاص نبود.


نواب صفوی، از يک سو، به دليل انسى كه با بسيارى از علماى بزرگ همچون علامهٔ امينى و آيت‌آلله مدنى داشت، معارف اسلامى را به خوبی فرا گرفته بود و از ديگر سو، به واسطهٔ دارا بودن ويژگى‌هاى خاص روحى، از شجاعت و شهامت لازم برای عمل به فريضهٔ امر به معروف و نهی از منکر برخوردار بود؛ از اين‌رو، پس از تشخيص وظيفهٔ شرعی، به آن جامهٔ عمل پوشاند و کسروی را ترور کرد.


اقدام مهم ديگر جمعيت فدائيان اسلام، قتل رزم‌آرا بود. وی برای سرکوبی نهضت ملی ايران، که در آن زمان به اوج خود رسيده بود، بسيار تلاش می‌کرد. از اين رو، در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ ، خليل طهماسبی ، يکي از اعضاي اين جمعيت او را به قتل رساند و به اين ترتيب، استعمارگران انگلیسی یکی از عوامل داخلي خود را از دست دادند و همين امر زمينه را برای ملی شدن صنعت نفت فراهم ساخت.


در سايهٔ مجاهدت‌های اعضای اين جمعيت بود که در دل خيانتکاران و مخالفان ملی شدن صنعت نفت هراس افتاد و آنان که بيم از جان خود داشتند، مجبور به همراهی با مردم در اين زمينه شدند و همين امر نهضت ملي شدن صنعت نفت را در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ به همراه داشت.


جريان از اين قرار بود که کميسيون نفت مجلس آن زمان، که در رأس آن دکتر محمد مصدق قرار داشت، تحت چنين فضایی ناچار گرديد تا ملی شدن صنعت نفت را تصويب نمايد و ضمن گزارشی از مجلس بخواهد که براي تعيين شيوهٔ اجراي اصل ملی شدن، مأموريت کميسيون را دو ماه تمديد نمايد. مجلس شورا هم در ۲۴ اسفند و مجلس سنا در ۲۹ اسفند گزارش را تصويب کرد و صنعت نفت ايران پس از پنجاه سال ملی گرديد



برگفته از متن سخنرانی آیت الله مصباح یزدی ، دیده شده در سایت رسمی آیت الله مصباح یزدی

   دوشنبه 27 دی 13954 نظر »

نامه دلسوزانه حجت الاسلام قرائتی به مسئولین فرهنگی، حوزه‌ها و دانشگاه ها



متن این نامه بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

محضر مبارک مسئولین فرهنگی، حوزه‌ها و دانشگاه‌ها(دامت برکاتهم)
سلام علیکم
اینجانب بیش از نیم قرن طلبه هستم و بیش از چهل سال معلم، و بیش از سی و هفت سال در شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی با محوریت قرآن و نسل نو، و سبک جدید و با توجه به استقلال و وابسته نبودن به هیچ شخص و گروه و بدون تأمین اعتبار همراه با هر سال، حدود هفتاد سفر، و نوشتن سبک خود در چند کتاب و صدها کلاس‌ برای کسانی که علاقه به معلمی و تدریس مسایل دینی داشته‌اند، به اینجا رسیده‌ام که عصاره‌ی تجربیاتم را به اساتید به عنوان زیره به کرمان، بیان کنم.

 


در زمستان امسال (۱۳۹۵)‌ در اثر یک بیماری که یک ماهی فرصت استراحت بعد از عمل جراحی به من داده شد، زمانی برای بازگشت به کارهای خود و برنامه‌های حوزه و دانشگاه، پیدا کردم. زیرا با توفیق الهی هفته‌های زیادی در حوزه علمیه قم، برای طلاب جوان و هفته‌ای چند روز در دانشگاه تهران از نزدیک با نسل فرهیخته حوزه و دانشگاه مأنوس هستم.
لازم دیدم آنچه را که به یقین درک کرده‌ام، به دیگران بگویم. از این چند سطر مقدمه عذرخواهی می‌کنم.
به سراغ اصل مطلب برویم؛

 


شاید بتوان گفت یکی از مهم‌ترین عوامل مشکلات امروز آن است که بخش مهمی از درس‌های حوزه و دانشگاه، مباحث نظری یا محفوظات یا اطلاعات غیرکاربردی است، و در این زمین‌ها میوه‌های مطلوبی به بار نمی‌نشیند. انقلابی باید بشود که در آن خاک این باغچه عوض گردد. به تمام کتاب‌ها و درس‌ها نگاه کاربردی شود، نمره‌ها و مدارک، بر اساس مهارت‌ها ارائه گردد. (البته با حفظ بخش‌هایی از اطلاعات و محفوظات)

 


امروز آموزش و پروش ما دیپلم تربیت می‌کند، ‌اما چند درصد از آنان نوعی مهارت دارند که بعد از دیپلم وارد بازار کار شوند، به کسب و مهارتی برسند، ازدواج کنند، منتظر استخدام نباشند، از دولت توقع نداشته باشند و به خاطر آنکه از تحصیلاتش کام گرفته است،‌ به نظام علاقمند و از نظر روحیه جوانی بانشاط باشد؟


امروز اکثر تحصیلکردگان خاک آموزش و پرورش، بی‌مهارت، بی‌درآمد، بیکار، بی‌نشاط، بدبین، پرتوقع، و کار را ننگ می‌دانند. آیا نباید این خاک عوض شود؟

 


امروز بسیاری از خروجی‌های دانشگاه‌ها نیز جز محفوظات و مدرک، هیچ مهارتی ندارند. و مدرک برای آن‌ها مانع کار است و جوانانی هستند پرتوقع و مطالبه‌گر و کسانی که بدون هیچ گونه تولیدی مصرف گرا و منتظر استخدام و کار دولتی هستند و حتی حاضر نیستند، مهارت‌های پدر خود را فرا بگیرند.


اساتید عزیز!!!


نداشتن مهارت یعنی نداشتن شغل! و نداشتن شغل یعنی نداشتن درآمد، و نداشتن درآمد یعنی نداشتن همسر و فرزند و نشاط، و نداشتن این‌ها یعنی افسردگی، اعتیاد، توجه به فیلم‌ها و برنامه‌های فاسد، فاسد شدن و دیگران را فاسد کردن، بی‌اعتقادی به اسلام و نظام و…

 

ادامه »

   شنبه 25 دی 13954 نظر »

1 ... 30 31 32 ...33 ... 35 ...37 ...38 39 40 ... 71

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 258
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 10923
  • 1 ماه قبل: 46980
  • کل بازدیدها: 891324
رتبه وبلاگ