شش سراب بزرگ دنیا 

 

موسی بن عمران خدا به او در کوه طور وحی کرد ؛ یا موسی سته اشیاء فی سته مواضع والناس یطلبونها فی سته اشیاء فلم یجدوه ابدا 

خدا می فرماید : یا موسی ما شش چیز را در شش چیز دیگر قرار دادیم و مردم می روند شش  جای دیگر طلب می کنند و به مقصد نمی رسند .

 

انی وضعت الراحه فی الجنه والناس یطلبونها فی الدنیا  : ما راحتی را در بهشت قرار دادیم ، مردم در دنیا عقب راحتی می گردند ، دنیا جای راحتی نیست .هر کس عقب راحتی بگردد در دنیا به راحتی نمی رسد   

 

انی وضعت العلم فی الجوع والناس یطلبونه فی الشبع : ما علم را در شکم خالی قرار دادیم ، مردم در شکم سیر طلب می کنند . آن هایی که پرخوری می کنند ملا نمی شوند 

 

 انی وضعت العز فی قیام اللیل والناس یطلبونه فی ابواب السلاطین :ما عزت را در نماز شب قرار دادم ، با نماز شب عزت پیدا می کنی .

 

انی وضعت الرفعه والدرجه فی التواضع والناس یطلبونها فی التکب :  ما رفعت و بزرگی را در تواضع قرار دادیم ، مردم در کبر  طلب می کنند . تکبر می کند که در میان مردم بالا برود تواضع کنی بالا می روی 

 

انی وضعت اجابه الدعا فی لقمه الحلال والناس یطلبونها فی القیل والقال :  ما اجابت دعا را در لقمه حلال قرار دادم ، مردم در گفتگو دنبال آن می گردند.یعنی ؛ هی می گوید بلند بگو الهی العفو ، لقمه حلال بخور نمی خواهی قیل و قال کنی ، حدیث داریم کسی که یک لقمه حرام بخورد تا چهل روز دعایش مستجاب نمی شود .

 

 انی وضعت الغنی فی القناعه والناس یطلبونه فی کثره العروض و لم یجدوه ابدا :  ما بی نبازی را در قناعت قرار دادیم ، مردم در زیادی ملک و املاک طلب می کنند ، خیال می کند ملک و املاک زیاد کند ، پول در بانک بگذارد قناعت می آورد ،

 

 

سخنان آیت الله مجتهدی رحمه الله ، شنیده شده 

   سه شنبه 26 مرداد 1395نظر دهید »

نگهداری والدین در منزل نه خانه سالمندان 

 

 

یک کار غلطی که دنیا کرده است، و ایران هم از این کار غلط پیروی کرده است، این است که خانه‌ٔ سالمندان درست شده است. این‌ها نمی‌فهمند که وقتی آدم پیر شد، بچه‌اش را که ببیند، نوه‌اش را ببیند، روحیه اش باز می‌شود. صبح بلند می‌شود، این پیر او را می‌بیند، در خانه سالمندان همه قیافه‌ها، چین و چروک خورده، اعصاب تنگ، همه دور از بچه، مادر وقتی نوه‌اش را می‌بیند، روحش باز می‌شود. دکتر روانشناسی داریم، نمی‌دانم چرا دکترهای روانشناس توجه ندارند، آیا این سالمندانی که در خانه‌ی سالمندان می‌گذاریم، این‌ها افسردگی‌شان خوب می‌شود، یا بدتر می‌شود؟ خوب چرا دکترهای روانشناسی این را تذکر نمی‌دهند؟ شاید هم تذکر داده‌اند، من نفهمیدم. ما گاهی وقت‌ها تولید استرس می‌کنیم. نه تنها پریشانی را برطرف نمی‌کنیم. هر جا از اسلام دور شدیم، تولید استرس کردیم. 


چند وقت پیش تالار وحدت تهران، آمدند و گفتند: هزار دکتر روانشناس را دعوت کردیم، شما بیا و صحبت کن. ما رفتیم آنجا صحبت کنیم، چیزهایی که گفتیم، آمدند و گفتند: این‌ها برای ما تازگی داشت.  گفتم: متن اسلام است. روانشناس واقعی خداست. خدا می‌داند که نیاز من چیست. مادر پیر، پدر پیر، بچه‌اش را که می‌بیند، شاد می‌شود. شما من را در سالمندان می‌گذاری، بر افسردگی من اضافه می‌شود. احساس می‌کند که یک عمری فدای بچه شده است، آخرش هم من را در سالمندان گذاشت. هر طوری که با پدر و مادر رفتار کنیم، همانطور بچه‌های ما با ما رفتار خواهند کرد. 
گندم از گنم بروید جو ز جو!

 


حالا از کجای قرآن در می‌آوری؟ آقای قرائتی! تو آخوند هستی، بنا شد از قرآن بگویی ما قبول کنیم، حرف‌های خودت سلیقه‌ای است. می‌گویم از قرآن می گویم. کجای قرآن می‌گوید: خانه سالمندان ممنوع! این کلمه! «إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ»۱ «عِنْدَكَ» یعنی پدر و مادر نزد تو باید پیر بشوند. نه کیلومتر ده! «عِنْدَكَ» می‌گویی: آقا جا ندارم. یک آپارتمان تنگ، زنم جوان است، حال ندارد با مادرم بسازد. این‌ها اخلاق‌هایشان به هم نمی‌خورد. مثل پیوند، اسفناج و گلابی هستند. خوب پیوند اسفناج و گلابی، نمی‌شود. مادر و پدرم پیر هستند، این عروس، خانه تنگ است. من بچه دارم. اگر هم در خانه نمی‌شود، در همان محله یک اتاق اجاره کن، که صبح به صبح بتوانی مادرت را ببینی، او را کیلومتر فلان نفرست، البته این دیگر هنر شهرداری است. حیفش! ما باید دوباره سراغ اسلام برگردیم.

 

تمام برج ‌سازان، انبوه سازان، همینطور که گفته می‌شود، هر خانه‌ای یک پارکینگ می‌خواهد، هر آپارتمانی یک انباری می‌خواهد، بگویند هر بیست تا ساختمانی دو تا هم سوییت کوچک می‌خواهد. برای اینکه در این بیست خانه ممکن است یکی دو تا پیرزن و پیرمردی باشد. این برود در همین سوئیت زندگی کند، نهار که می‌خواهیم بخوریم، یک بشقاب برای او می‌فرستیم، او هم خسته شد، می‌آید و بعد به اتاقش برمی‌گردد. «عِنْدَكَ» نه عند کیلومتر فلان! این «عِنْدَكَ» مهم است. عجب کتابی داریم. هر حرفش یک نکته دارد. 

 

۱_سوره اسرا ، آیه ۲۳.

۲_  سخنان حجت الاسلام قرائتی ، درس هایی از قرآن ،  ۲۱ / ۵ /۹۵ 

   سه شنبه 26 مرداد 13951 نظر »

مشغولیت فکری 

 

ما باید برگردیم ببینیم فکرم به چه جیزی درگیر است ، ببینیم فکرم مشغول چه چیزی است ، امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند : مواظب افکارتان باشید که افکار شما گفتار شما می شود ، مواظب گفتارتان باشید که گفتار شما عمل شما می شود ، مواظب اعمالمان باشید که عادتتان می شود ، مواظب عادتتان باشید که شخصیت شما می شود .

اول فکر می کند ، بعد حرفش را می زند ، بعد به آن عمل می کند بعد به این عملکردش عادت می کند و دیگر می شود ملکه اش وشخصیتش .

 

یک قدری فیلتر جلوی ذهنمان بگذاریم و اجازه ندهیم هر چیزی به ذهنمان بیاید که فکرمان مشغول شود . ما باز کردیم منافذ فکرمان را که هر چه آمد خوش امد و فکرمان با آن مسئله در گیر می شود …. فکرت که درگیر شد ، لحظه نفوذ شیطان همان لحظه است ……

 

آقا چرا وضع جامعه ما ، وضع حجاب اینقدر دارد سقوط کند . در زمان شاه ، وضع و حال آن هایی که بد بود خوب معلوم بود اما خانواده های متدین حجابشان خیلی با امروز متفاوت بود .

 

زمان شاه ، تلویزیون رادر خانه نمی آوردید و می گفتید جعبه شیطان است …

اما حالا زن و بچه های ما در امان نیستند ، امروز تلویزیون را آورده اید خانه و همه چیز را هم نگاه می کنید ، بعضی ها هم ماهواره هم آورده اند و فیلم های ترکی هم نگاه می کنند و فکر می کنند که خیلی خانواده آزاد و پیشرفته و روشنفکر هم هستند ، نمی دانند دارند عقب می روند .

حالا در جامعه ای که جلوی چشم دختران ما کسانی هستند که خیلی بخواهیم به آن ها ارفاق کنیم باید به آن ها بگوییم بد حجاب …

فلان خانمی که هزار قلم آرایش کرده و آمده در صدا و سیما و وقتی همه اش این جلوی چشم زن و بچه ماست می خواهی وضع حجاب حال و روز خوبی داشته باشد ، فلان بازیگر می شود مسئله فکری جوان ، هر شب می نشیند پای سریال و بازی او  ، بعد این فکر محبت می آورد و محبت هم پیروی می آورد و می رود دنبال منش او و شخصیت او.

زن یعنی عفت ، زن یعنی حیا ، زن یعنی پاکدامنی ، خانمی که همه این ها را زیر پای خودش لگد مال کرده است و نه عفتی ، نه پاکدامنی ، خودش را برهنه جلوی چشم مردم ظاهر می کند ، آن وقت می خواهی آن خانم مجلله سه ساله را انکار نکند ….

 

 

سخنان حجت الاسلام سعیدی ، شنیده شده .

 

 

   دوشنبه 25 مرداد 1395نظر دهید »

لقمه حلال 

 

یکی از آثار لقمه حرام علاوه بر بی حالی ، علاوه بر این که دعای آدم مستجاب نمی شود علاوه بر این که آدم دچار شک و شبهه و قساوت قلب می شود و فراتر از آن این است که در بچه های آدم هم و در نسل آدم هم تاثیر می گذارد . این ها میوه های این درخت هستند ، این درخت اگر درخت خرابی باشد و وقتی خود کسی که حرام می خورد کویر است ، در کویر بذر بکارید خیلی رشد نمی کند . کسی نگوید حاج آقا ! بچه هایش چه گناهی کرده اند .

عالم ، عالم اسباب است ؛ گندم از گندم بروید ، جو ز جو .

 

این پدر برای بچه هایش زمینه خوبی ندارد ، هر چند آن بچه می تواند با اراده خودش برگردد و به سمت خدا برود ولی کار برایش خیلی سخت است مثل حرکت کردن برخلاف جریان آب است .

 

برخلاف پدری که حلال خور است ، دین دار است بچه ها برای آن خانواده مثل شنا کردن در جریان آب است . امام صادق علیه السلام فرمودند : کسب حرام خودش را در بچه ها نشان می دهد ، در نسل نشان می دهد ، بنابراین خیلی مهم است که انسان نسبت به درآمدش توجه ویژه داشته باشد .

 

مرحوم حاج حسنعلی نخودکی اصفهانی می فرمود : من به هر چه رسیدم با سه چیز رسیدم ؛ یکی نماز اول وقت است . دوم ؛ احترام کردن به سادات و سوم ؛ لقمه حلال .

 

متاسفانه آدم می بیند بعضی از نان درآوردن ها کاسبی ها آن طور که باید و شاید مسائل در آن رعایت نمی شود . به خصوص آن ها که نان آور خانواده هستند و مسولیت تعداد دیگری به عهده آن هاست  اگر یک قدری کوتاهی کنند باید جواب بدهند .

پیغمبر اکرم صلوات الله در روایتی فرمودند : اگر کسی دست از حرام بردارد ، دست از یک کار حرام به خاطر خدا بردارد ، خدا نه در قیامت بلکه در همین دنیا پاداشش را به او می دهد .

 

در هر حال حیف است که انسان به خاطر یک شکمی که با یک لقمه نان سیر می شود خودش را جهنمی کند .

 

 

سخنان حجت الاسلام عالی ، شنیده شده .

   دوشنبه 25 مرداد 13958 نظر »

توجه ويژه‏ ى امام رضا (عليه‏ السلام) به نماز و قرآن‏

 

 

️ دعبل يك كسى بود كه شعرهايش، شعرهاى حماسى و مذهبى بود. مكتبى بود. حكومت بنى عباس مى‏ خواست او را بگيرد و اعدامش كند. ۲۰ سال چوب دارش روى دوشش و فرارى بود. بيست سال، چه شعرايى داشتيم؟ بيست سال آوارگى!

 

يك روز امام رضا فرمود: من مى‏ خواهم يك جايزه به تو بدهم. پيراهنش را كند و داد. گفت: «احْتَفِظْ بِهَذَا الْقَمِيصِ» اين پيراهن را خوب نگهدار. «فَقَدْ صَلَّيْتُ فِيهِ أَلْفَ لَيْلَهٍ» (وسايل ‏الشيعه/ ج ۴/ ص ۹۹) و در هر شبى، «أَلْفَ رَكْعَهٍ» هزار شب با اين پيراهن نماز خواندم و هر شبى هزار ركعت نماز خواندم. هزار هزار، يك ميليون ركعت نماز در اين پيراهن خواندم. يك ميليون ركعتى كه در كل هشتاد سال ما يكى از آن ركعت‏ها پيدا نمى‏ شود.

شما جرأت داريد دستت را بلند كنى و بگويى: من در عمرم يك ركعت نماز با توجه خواندم؟ يك ميليون ركعت نماز با توجه كه هشتاد سال ما يكى از آن ركعت‏ها را ندارد. بخشش يك چنين پيراهنى به يك چنين شاعرى! و فرمود: «وَ خَتَمْتُ فِيهِ الْقُرْآنَ أَلْفَ خَتْمَهٍ الْحَدِيث» (وسايل‏ الشيعه/ ج ۴/ ص ۹۹) هزار بار هم قرآن ختم كردم.

 

امام رضا در بخشى از عمرشان حداقل، شايد هم در همه‏ ى عمرشان حالا من همه‏ ى عمر را نمى ‏گويم. هر سه روز يك ختم قرآن مى ‏كردند. مى‏گفت: من مى ‏توانم زودتر ختم قرآن كنم. منتهى در هر آيه‏اى فكر مى‏ كنم كه اين آيه در كجا نازل شد؟ در چه زمانى؟ در چه مكانى؟ به چه مخاطبى و در چه موضوعى؟ چون با اين توجهات قرآن مى ‏خوانم، خسته نمى ‏شد؟ نه! ماهى از شنا خسته نمى‏ شود. ما هستيم كه يك صفحه قرآن مى‏ خوانيم خسته مى ‏شويم. ماهى از شنا خسته نمى‏ شود. از امام رضا بشنويد.

 

بخشی از برنامه درسهایی از قرآن ۱۴ بهمن ۸۹

   یکشنبه 24 مرداد 13951 نظر »

حاج آقا زمزمه هایی به گوش میرسد که میگویند دنیا به پایان میرسد

 

 

خداوند متعال درقرآن می‌فرماید که احدی خبر از پایان دنیا ندارد حتی پیامبر صلوات الله علیه .از ایشان پرسیدند که آخر دنیا چه زمانی میرسد و قیامت کی شروع میشود آیه آمد که: لَا يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلَّا هُوَ ۱ یعنی وقت قیامت را احدی جز خدا نمیداند ….

همیشه شما یک چیزی را که می خواهید بپرسید از مهندسش بپرسید.آن کسی که دنیا را مهندسی کرده آن خالقی که هستی را آفریده خودش گفته که پایانش را احدی نمیداند پیغمبری هم خبر ندارد 

چندتا علم مخصوص خداست پایان قیامت مخصوص خداست هرکس هر چه بگویددروغ گفته است.۲

 

۱_ سوره اعراف ، آیه ۱۸۷ .

۲_ پاسخ حجت الاسلام قرائتی 

 

   شنبه 23 مرداد 1395نظر دهید »

آقای مهربان 

 

آرامش دنيايي و آخرتي كه در زيارت امام رضا (ع) هست تنها آرامشي ست كه ما در روايات داريم كه در بقيه معصومين ما حتماً هست ولي روايتشو نداريم . اومد خدمت امام جواد (ع) گفت آقا جان ! مي خوام برم زيارت . نمي دونم به زيارت آقا امام حسين (ع) بروم يا زيارت امام رضا (ع) ، فرمودن : “ زيارت امام حسين (ع) مال همة مؤمنين و شيعيان هست ، اما زائران امام رضا (ع) خصوصي ها هستن . ” قدر نمي دونيم….

 

كاروان نوروز ۷۸ ، يه بنده خدايي اومد پاي اتوبوس ، گفت ، آقا من مي خوام با شما بيام ، گفتم ، آقا نمي شه ، گفت چرا ؟ گفتم آقا اين مخصوص بچه هاي كانونه ، بايد يك مقداري شركت كرده باشي ، بعد گفتش كه والله من جلسه اول اومدم اينجا ، خيلي ام آدم بدي ام ، بذاريد من بيام ، گفتم ، نمي شه چكار كنم ؟ قيافشم قيافه أي نبود كه من صلاح بدونم با اين نسل جوون پاشه بياد .

گفت : آقا ! اگر خودم بيام ، اون جا راهم مي ديد ؟ گفتم پاشو بيا ، شب اول اومد ما اونجا بوديم ، اين مثلاً ۲ ساعت بعد از ما رسيد اومد يك كم احوالپرسي كرد و يك چايي خورد و گفت : آقا ! ۱۲ سال هست كه من بالغ شدم ، يك ركعت نماز در خونه خدا نخوندم ، يك ركعت نماز ! همه گناهي ام كردم ، فقط به دلم برات شده ، من مي خوام برم حرم امام رضا (ع) ، با همين نيتي كه شما گفتيد ، مي خوام برم و حاجت معنويم رو بگيرم . اين رو گفت و رفت .

كي برگشت ؟ ساعت ۳ نصفِ شب ! من بيدار بودم ، اتفاقاً با بچه ها توي آشپزخانه بوديم . ديدم اصلاً حسابي به هم ريخته ، چشماش يه حالتي شده بود ، من مشكوك شدم گفتم نكنه مواد مخدري ، چيزي كشيده ، اصلاً صورتش بهم ريخته ، اومد نشست پهلو من گفتش كه آقا ! اگه من بخوام وضو بگيرم چه جوريه ؟ وضو رو بهش ياد داديم ، بعد گفتش كه آقا ترمينال ساعت چند باز مي كنه ؟ گفتم ۴ صبح . گفت : كاري نداريد ؟ ۲ تا همبرگر با يه تيكه نون برداشت ، گفت تبركاً مي برم ، من برگشتم شيراز ! گفتم : چي شد ؟ گفت : هيچي آدم شدم ! ( من اون شب خيلي دلم شكست ، به امام رضا (ع) گفتم : آقا ! ۰ سال كنار قبرت زندگي كردم هنوز آدم نشدم )

اومديم شيراز شايد يك ماه يا ۲ ماه بعد از كاروان بود ، زنگ زد ، گفت : آقا ! منو مي شناسيد ؟ گفتم : بفرمائيد ! گفت : من همون هستم كه يه شبه سگ اومدم ، آدم برگشتم ! گفت : مي شه خدمتتون برسيم ؟ گفتم : شنبه شب بيا كانون . اومد گفت : من تو نمي يام ، فقط اومدم بهتون همين رو بگم . اومدم شيراز ۴ ميليون و خورده اي پول و يه مقدار وسايل داشتم ، همه رو فروختم همون يك هفته أي كه داشتم مي فروختم يكي مراجعه كرد كه فلان آخوند ، گفته دخترم رومي خوام به تو بدم ، ( مجرد بود ) گفتم به من لات مي خواد دخترش رو بده ؟!

گفتن : بله .

مي گفت : رفتم ، گفت اين دخترم مهريه اش يك جلد كلام الله مجيد هست و يه مهريه ديگه هم داره ، بايد بري مشهد زندگي كني ؟ كنار امام رضا (ع) ! گفتم : آقا ! قضيه چيه ؟! منو از كجا مي شناسيد ؟! من خودم داشتم مي فروختم برم مشهد .

گفت : من كه تو رو نمي شناختم ، ديشب خوابيده بودم ، آقا اومد به خوابم ، گفت : مي ري فلان آ‌درس ، دخترت رو به عقدش در مي ياري مي گي بياد پيش من ،‌ من منتظرشم !!

اينها رو به من گفت و رفت . ديگه هم من نديدمش . ۴ سال من نديدمش .

اينه امام رضا (ع) اين آقا كيه ؟!مي خواي يه جوري امام رضا رو بشناسي ، بفهمي ، نمي توني ! فقط من اينقدر فهميدم ، اينقدر اين آقا كريمه ، كه به من بدم نگاه مي كنه ، اينو فهميدم از ته دل فهميدم . ولي اگه خوب باشي چه جوري نگات مي كنه ؟!مي خواي خوب باشي ؟ مي خواي خوب بشي ؟ پرونده سفر مشهدِت بازه ، گريه هاي امشبت رو هم مي نويسند ، يا امام رضا علیه السلام ……

 


سخنرانی محمد انجوی نژاد ، دیده شده در نرم افزار سخنرانی  .

   شنبه 23 مرداد 13953 نظر »

چرا جسم برخی در قبر متلاشی نمی شود ؟

 

بعضی از روح های پاک و مطهر و قوی وقتی که از دنیا می روند و چون توجه دارد به بدنش خداوند متعال به احترام توجهی که او به بدنش دارد خداوند متعال به احترام توجهی که او به بدنش دارد ، بتن را نگه می دارد .

 

بگذارید به عبارت بهتر بگویم آن روح مطهر و قوی و پاک با اجازه خدا با توجه خودش به این بدن کاری می کند که بدن نپوسد .

 

پس این برای انسان های خاص اتفاق می افتد و برای همه نیست . آدم هایی که روح های پاک و قوی دارند چون توجه به بدنشان دارند به اذن پروردگار عالم و با توجه کاری می کند که روح نپوسد .

 

لذا در روایت داریم که بدن اولیاء الهی هیچ وقت نمی پوسد ، بدن بعضی از بندگان خوب خدا غیر از معصومین در همین زمان های نزدیک مثل مرحوم ابن بابویه ، شیخ صدوق ، ایشان نزدیک به هزار سال پیش زندگی می کرده که اصلا به دعای امام زمان عجل الله متولد شده است ….

ایشان در زمان فتحعلی شاه قاجار حدود ۱۹۰ سال پیش بر اثر یک بارندگی شدید که یک سیلی راه افتاده بود کنار قبر ایشان ، قبر ایشان تخریب می شود و بدن ایشان پیدا می شود. بعضی از بزرگان رفتند برای دیدن بدن و بدن را دیدند کاملا سالم بوده  ….

 

بدن مرحوم حر در زمان شاه اسماعیل صفوی معروف است که رحمت الله جزایری در کتاب انوار نعمانیه آورده است که : بر اثر علتی قبر حر شکافته می شود و بدن کاملا سالم و حتی دستمالی که اباعبدالله علیه السلام بر سرش بسته بود ……. آن دستمال هم بود که بعد از آن شاه اسماعیل دستور می دهد بارگاه برای این قبر درست کنند ….

 

البته معنایش این نیست که هر کس بدنش پوسید آدم خوبی نبوده است ……

 

 

سخنان حجت الاسلام عالی.

   جمعه 22 مرداد 13952 نظر »

 

در یكى از روزها كه علامه حلی ( رحمه الله ) به طرف كربلا رهسپار بود، در راه شخصى به او رسید و همراه علامه با هم به كربلا مى رفتند، علامه با رفیق تازه اش هم صحبت شد و در این میان مسائلى به میان آمد، علامه دریافت كه با مرد بزرگ و عالمى سترگ هم صحبت شده است، هر مسأله مشكلى مى پرسید، رفیق راهش ‍ جواب مى داد، از وسعت علم رفیق راهش، متحیر ماند، با هم گرم صحبت بودند تا آنكه در مسأله اى، آن شخص برخلاف فتواى علامه فتوا داد.

علامه گفت: «این فتوای شما بر خلاف اصل و قاعده است، دلیلى هم كه این قاعده را از بین ببرد نداریم ».

آن شخص گفت: «چرا دلیل موثقى داریم كه شیخ طوسى (ره) در كتاب تهذیب در وسط فلان صفحه، آن را نقل كرده است».

علامه گفت: «من چنین حدیثى در كتاب تهذیب ندیده ام ».

آن شخص گفت: « كتاب تهذیبى كه در پیش تو است، در فلان صفحه و سطر،این حدیث، مذكور است ».

علامه در دنیایى از حیرت فرو رفت، از این رو كه این شخص ناشناس، تمام علائم و خصوصیات نسخه منحصر به فرد كتاب تهذیب را كه داشت گفت، پی برد كه در پیشگاه شخص بزرگى قرار گرفته، لذا مسائل پیچیده اى كه براى خودش حل نشده بود، مطرح كرد و جواب شنید، در این وقت تازیانه اى كه در دست داشت به زمین افتاد، در این هنگام از آن شخص ‍ ناشناس پرسید: آیا در غیبت كبرى امام زمان (ع )، امكان ملاقات با آن حضرت وجود دارد؟


آن شخص ناشناس، كه تازیانه را از زمین برداشته بود و به علامه مى داد، دستش به دست علامه رسید، و گفت :

«چگونه نمى توان امام زمان (ع ) را دید، حال آن که تازیانه به دست علامه می دهد ….!».

 

 

 

سخنان آیت الله وحید خراسانی ، شنیده.

   جمعه 22 مرداد 1395نظر دهید »

چادر و حجاب در بیانات رهبر 

 

مردم ما چادر را انتخاب كرده‏ اند. البته ما هيچ وقت نگفتيم كه «حتماً چادر باشد، و غيرچادر نباشد.» گفتيم كه «چادر بهتر از حجاب‌ هاى ديگر است.» ولى زنان ما مى ‏خواهند حجاب خودشان را حفظ كنند. چادر را هم دوست دارند. چادر، لباس ملى ماست. چادر، پيش از آن‏كه يك حجاب اسلامى باشد، يك حجاب ايرانى است. مال مردم ما و لباس ملى ماست ۱


آن ها با چه چيز زن مسلمان بيشتر دشمن‌اند؟ با حجاب او.
آن‌ها با چادر و حجاب صحيح و متقن شما از همه چيز بيشتر دشمن‌اند. چرا؟

چون فرهنگ آنها اين را قبول ندارد. اروپايي‌ها اين‏طورند؛ آنها مى ‏گويند هرچه را كه ما فهميده‏ ايم، دنيا بايد از ما تقليد كند! مايلند كه جاهليت خودشان را بر معرفت عالم غلبه بدهند. آنها مى‏ خواهند زن به سبك اروپايى را در جامعه رواج بدهند؛ كه عبارت است از سبك مد و مصرف و آرايش در انظار عموم و ملعبه قرار دادن مسائل جنسى بين دو جنس؛ مى‏ خواهند اين چيزها را به وسيله ‏ى زنان رواج بدهند. هرجا با اين هدف‌گيرى غربي‌ها مخالفت بشود، فريادشان بلند مى‏ شود! اينها كم ‏طاقت هم هستند! همين مدعيان غربى، كمترين مخالفتى را با مبانى پذيرفته‏ ى خودشان تحمل نمى‏ كنند.۲


به نظر ما، بحثهایی که درباب پوشش زن می شود، بحثهای خوبی است که انجام می گیرد؛ منتها باید توجه کنید که هیچ بحثی در این زمینه‌های مربوط به پوشش زن، از هجوم تبلیغاتی غرب متأثر نباشد؛ اگر متأثر از آن شد، خراب خواهد شد. مثلاً بیاییم با خودمان فکر کنیم که حجاب داشته باشیم، اما چادر نباشد؛ این فکر غلطی است. نه این‌که من بخواهم بگویم چادر، نوع منحصر است؛ نه، من می گویم چادر بهترین نوع حجاب است؛ یک نشانه‌ی ملی ماست؛ هیچ اشکالی هم ندارد؛ هیچ منافاتی با هیچ نوع تحرکی هم در زن ندارد. اگر واقعاً بنای تحرک و کار اجتماعی و کار سیاسی و کار فکری باشد، لباس رسمی زن میتواند چادر باشد و - همان‌طور که عرض کردم - چادر بهترین نوع حجاب است.

 

 البته می توان محجبه بود و چادر هم نداشت؛ منتها همین‌جا هم بایستی آن مرز را پیدا کرد. بعضیها از چادر فرار می کنند، به خاطر این‌که هجوم تبلیغاتی غرب دامنگیرشان نشود؛ منتها از چادر که فرار می کنند، به آن حجاب واقعی بدون چادر هم رو نمی‌آورند؛ چون آن را هم غرب مورد تهاجم قرار می دهد!

 

 شما خیال کرده‌اید که اگر ما چادر را کنار گذاشتیم، فرضاً آن مقنعه‌ی کذایی و آن لباسهای «و لیضربن بخمرهنّ علی جیوبهنّ»(۳) و همانهایی را که در قرآن هست، درست کردیم، دست از سر ما بر میدارند؟ نه، آنها به این چیزها قانع نیستند؛ آنها می خواهند همان فرهنگ منحوس خودشان عیناً این‌جا عمل بشود؛ مثل زمان شاه که عمل می شد. در آن زمان، زن اصلاً پوشش و حجابی نداشت؛ حتّی در این‌جاها وقتی نوبت به این کارها میرسد، بیبندوباری خیلی بیشتر هم می شود؛ کما این‌که در زمان شاه، بی بندوبارییی که در همین شهر تهران و بعضی دیگر از شهرهای کشور ما بود، از معمول شهرهای اروپا بیشتر بود!

زن معمولی در اروپا، لباس و پوشش خودش را داشت؛ اما در این‌جا آن‌طوری نبود. آن‌طور که دیده بودیم و شنیده بودیم و می دانستیم و مناظری که از آن وقت الان جلوی نظر من هست، انسان واقعاً حیرت می کند که چرا بایستی این‌گونه بشود؛ کمااین‌که در خیلی از کشورهای متأسفانه عقب‌ مانده‌ی مسلمان و غیرمسلمان هم همین‌طور است. بنابراین، باید بدقت و با نهایت کنجکاوی و بدون اغماض، مسائل ارزشی را رعایت کرد.۴

 

 


۱_ بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار گروهى از خواهران پرستار، به مناسبت «ولادت حضرت زينب»(س)۲۰ / ۷ / ۱۳۷۳

۲ سخنرانی در دیدار با جمع کثیری از پرستاران ، به مناسبت میلاد حضرت زینب کبری (س)و روز پرستار، ۲۲/ ۸ / ۱۳۷۰
۳ _ سوره نور، آیه ۳۱
۴_ دیده شده و جمع آوری شده از سایت http://farsi.khamenei.ir

 

   پنجشنبه 21 مرداد 1395نظر دهید »

1 ... 47 48 49 ...50 ... 52 ...54 ...55 56 57 ... 71

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 216
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 18251
  • 1 ماه قبل: 44668
  • کل بازدیدها: 903699
رتبه وبلاگ