پنج گناه را ترک کنید
رسول خدا صلی الله و علیه و آله و سلم فرمودند: از پنج چیز به خدا پناه ببرید ، مواظب باشید این پنج چیز در جامعه نیاید ، در محله نیاید ، در خانواده نیاید که اکر این پنج چیز در جامعه بیاید ، آثار منفی دارد ، از اینها به خدا پناه ببرید ، نه اینکه فقط خودتان انجام ندهید ، بلکه اگر کسی در جامعه انجام می دهد جلوی او را بگیرید .
رسول خدا فرمود : اولین گناه فحشا ، فرمود فحشا یعنی روابط جنسی غیر صحیح ، که اگر این گناه در جامعه زیاد شود دردهای جدید در جامعه به وجود می آید .دردهایی که در گذشته نبوده است ، در گذشته ایدز وجود نداشته ، اکر جوانی ببیند با رابطه قضایای جنسی اش را حل می کند ، دیگر سراغ ازدواج نخواهد رفت .
دومین گناه : فرمود ؛ اگر جامعه دار گناه اقتصادی شود ، کم فروشی ، خدعه و نیرنگ ، سرقت هم فقط سرقت مالی نیست ، سرقت علمی ، سرقت ادبی و ..که اگر این گناه در جامعه زیاد شود ، شدت و سختی به وجود می آید ، قوم شعیب چرا نابود شد ، قوم شعیب دچار گناه اقتصادی بودند .
سومین گناه ؛ جامعه ای که زکات ندهد ، بارندگی ، تر سالی ، کشاورزی ، در آن جامعه کم می شود . زکات در کنار یقیمون الصلاه است . زکات را اسلام قرار داده برای فقرا و مستضعفان جامعه . خداوند به پیامبر فرمود : برو زکات را بگیر .
چهارمین گناه : اگر جامعه ای عهد خدا و عهد پیامبر خدا را زیر پا گذارد ، خدا دشمن را بر اینها مسلط می کند .
پنجمین گناه : اگر جامعه ای طبق حکم خدا حکم نکند ( خدا بگوید ربا حرام است ، افرادی بگویند سود است ، خداوند بگوید رشوه حرام است و عده ای بگویند شیرینی است ) حرام خدا را حلال کنند و حلال خدا را حرام کنند ، خداوند این جامعه را به هم گرفتار می کند و زندگی کلاف سر در گم می شود .
سخنان حجت الاسلام رفیعی ، شنیده شده .
چرا به پیاده روی اربعین برویم ؟
این همه اصرار و ولوله برای زیارت اباعبدالله معنایش این نیست که زیارت حضرت سیدالشهدا به این معناست که ثواب زیارت امام حسین بیشتر از زیارت امیرالمؤمنین است.
فردی خدمت امام رضا رسید و پرسید: فضیلت زیارت حرم امام حسین علیه السلام بیشتر است یا جد بزرگوارشان علی علیه السلام ؟
فضیلت زیارت مرقد علی علیه السلام بیشتر است به اندازه برتری خود علی علیه السلام بر اباعبدالله الحسین علیه السلام.
پس چرا این قدر سفارش شده که به سمت حرم امام حسین علیه السلام برسیم؟
ما باید به آن هدف وآن غایت دقت و توجه را داشته باشم . ما با عزاداری برای اباعبدالله الحسین ، با جمع شدنمان برای اربعین حسین علیه السلام ، یک حرکتی داریم آغاز می کنیم. آغاز کردن یک حرکت فرق دارد با این که هدف نهایی ماکجاست.
هدف نهایی ما نجف است . هدف نهایی ما کوفه است.
این حرکتی است که برای ما ترسیم شده است دلهای مارا هشیار کردند که به برگردیم کربلا و آنجا انگار یک محل تجمع و یک محل اقتدار برای امت اسلامی است .
این اربعین چه خواهد شد؟
حکومتی را در کوفه تأسیس کنیم.( و تاسیس حکومت ) نقطه نهایی ماست.
پس اگر ما الآن اینقدر برای کربلا آمدن شلوغ می کنیم ، اگر ما کم نمی گذاریم برای امام حسین( ع ) به این معنا این نیست که نقطه نهایی عزم ما کربلاست . نه نقطه آغاز عزم ما کربلا است .
در ظهور حضرت هم نقطه آغاز عزم ما انتقام خون اباعبدالله الحسین است. بعد کار به کجا خواهد رسید. ؟ و اینجا که انشاء الله حکومت و حاکمیت و عدالت فرا گیر محقق شود.
این اربعین برای ما آغاز ماجراست ، و یادمان باشد ..
بدانیم که هنوز کربلا غریب است ، هنوز امام حسین غریب است ، هیچ کس نمی تواند بعد از این که از پیاده روی برمی گردد ، بگوید که ما حسین را از غربت در آوردیم ..
گزیده سخنان حجت الاسلام پناهیان ، نجف ، صحن حضرت زهرا سلام الله ، ۲۲ آبان ۹۵. شنیده شده .
بخش مهم دعاهای امام سجاد درباره انسانبینی و انسانشناسی است
وجود مبارک امام سجاد ضمن اينکه ما را به دعاي معناي معروفش آشنا ميکند، ما را به حقيقت دعا که چه بخوانيم و چه بخواهيم هم آشنا ميکند و دعا را در سه منطقه ملي و منطقهاي و بينالمللي گسترش ميدهد تا محصول نهضت سالار شهيدان را جهاني کند.
دعاهاي آن حضرت تنها در اين نيست که خدايا مشکلات مرا حل کن، بيمار مرا شفا بده، مرض ما را درمان کن يا آمرزش گناهان نصيب ما بکن!
بخش مهم دعاهاي آن حضرت دربارهٴ جهانبيني و جهانشناسي و انسانبيني و انسانشناسي است. به خداي سبحان عرض ميکند: پروردگارا! «تَوِّجْنِي بِالْكِفَايَةِ»؛ خدايا آن توفيق را بده که جامعه ما خودکفا باشد و به بيگانه نيازمند نباشد، نياز به بيگانه ذلّت است . اين تاج خودکفايي را بر بالاي سر نظام ما مستقر بفرما! اين دعاي امام سجاد است.
اين دعا با اينکه خدايا من و پدر و مادر مرا بيامرز، خيلي فرق ميکند! «تَوِّجْنِي بِالْكِفَايَة؛ خدايا کشور ما را خودکفا بکن که ما در هيچ بخشي به بيگانه نيازمند نباشيم! خودکفايي يک مملکت به مديريت فهميده و مدبّريت عاقلانه و خردمندانه وابسته است؛ در جمله بعد عرض ميکند خدايا! «وَ سُمْنِي حُسْنَ الْوِلَايَةِ»، اين «سُمنِي» فعل امر از «وَسَمَ » است ، سيما به معناي علامت است.
عرض ميکند خدايا! اين توفيق را به من بده که هم من کاري داشته باشم و هم مدير لايقي باشم؛ نه بيراهه بروم و نه راه کسي را ببندم، بفهمم اين مملکت چه دارد، يک؛ چگونه بايد مصرف کند، دو؛ مردم آن را بينياز کنم، سه؛ اين ميشود تدبير عاقلانه و ولايت خردمندانه، چون هر کسي وليّ زير مجموعه خودش است.
کسي که براي دَه نفر درس ميگويد، بايد بفهمد آن صاحب کتاب چه گفته، يک؛ بايد بفهمد چگونه تقرير بکند، دو؛ بايد بفهمد چگونه ذهن آنها را باز کند که آنها هم اشکال خوب بکند و هم سؤال خوب بکنند، سه؛ تا بشود تدريس خوب! عرض ميکند خدايا! اگر کسي در حوزه درس ميگويد بايد مدرّس بفهم باشد و شاگرد را خوب تربيت کند. شاگرد مقلِّد، شاگرد نيست؛ چه حوزه و چه دانشگاه! آنکه چند سال درس ميخواند و قدرت ابتکار پيدا نميکند يا نقص از اوست يا نقص از مدرِّس اوست، چون مدرِّس مقلِّد بار آورده نه محقق.
اگر کسي حوزوي و دانشگاهي است اينطور بايد باشد و اگر کسي ميزي دارد و کاري دارد و تدبيري دارد ـ چه نظامي و چه انتظامي، چه لشکري و چه کشوري ـ دعاي امام سجاد اين است: ـ چون هر کسي نسبت به زير مجموعهاش ولايت دارد ـ «وَ سُمنِي حُسنَ الولاية» که من واليّ خوبي باشم تا چهار نفر را خوب تربيت کنم و زيرمجموعه خودم را هَدَر ندهم؛ اگر مال است هَدَر ندهم، اگر علم است هَدَر ندهم؛ «وَ سُمنِي حُسنَ الولاية». ما آنچه که در مملکت کم داريم مدير بفهم و لايق است، وگرنه اين مملکت همه چيزي دارد.
يک بيان نوراني از اميرالمؤمنين اين است که ـ در غالب کتابهاي ماست، حتي در وسائل فقهي ما هم هست و کمتر کسي است که اين حديث را نشنيده باشد! ـ «مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً ثُمَّ افْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اللَّه»؛ مردم، ملت و نظامي که آب به اندازه کافي و خاک به اندازه کافي داشته باشد و «مع ذلک» بايد کالا از خارج وارد کند، خدا اين ملت را از رحمت خود دور کند، اين نفرين علي است!
خصوصیت یک انسان مومن
۹ خصوصیت انسان مومن که مشتری او خداست و کالای او همیشه پذیرفته می شود :
«التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ ، سوره توبه آیه ۱۱۲»
۱_ التَّائِبُونَ : خداوند ابتدا می گوید مومن اهل توبه است ، نمی گوید اهل عبادت است یعنی پیرایش قبل از آرایش .
۲_الْعابِدُونَ : اهل عبادت هستند .
۳_الْحامِدُونَ : حمد خدا را می گویند .
۴_السَّائِحُونَ : سایٔحون را هم روزه معنا کرده اند و هم سیر و سفر در زمین و مشاهده عظمت خدا معنا کرده اند.
۵_الرَّاکِعُونَ : اهل رکوع هستند .
۶_السَّاجِدُونَ : اهل سجود هستند ، خدا می توانست بگوید اهل نماز هستند امام فرمود : اهل رکوع و سجود هستند چرا که رکوع و سجود اساس نماز است .
۷_الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ :آنها مردم را به نیکیها دعوت مى کنند.
۸_النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ :آنها تنها به وظیفه دعوت به نیکى قناعت نمى کنند بلکه با هرگونه فساد و منکرى مى جنگند.
۹ _ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ: حدود الهی را حفظ می کنند و مرزها را نمی شکنند و در چهارچوب حرکت می کنند .
سخنان حجت الاسلام رفیعی در مورد آیه ۱۱۲ سوره توبه ، شنیده شده .
نسخه برای ترک چشم چرانی
فردی نزد آیتالله میرزا جواد آقای ملکی تبریزی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) آمد و گفت:
آقا! قبل از ازدواج، گاهی چشمم خطا میکرد، گفتم: ازدواج میکنم الحمدلله راحت میشوم، امّا هنوز هم خطا میکنم و یک موقعی چشمم به ناموس دیگران میافتد، استغفار میکنم، امّا چه کنم؟! گرفتارم ، یک نسخه بدهید؟!
فرمود: قانع نیستی.
اگر به آن چه که داری قناعت داشته باشی، اعضاء و جوارحت این قناعت را لمس میکنند و اینطور نمیشود. اولیاء خدا یک نسخه داده اند که هر کس حتّی اگر تمکن مالی دارد، باید عمل کند و اتّفاقاً از لحاظ بهداشتی هم به دردمان میخورد.
میگویند: اوّلاً گرسنه شو و بعد سراغ غذا برو. بعد هم موقعی که گرسنه هستی و سر غذا نشستی، یک مقدار که خوردی، دیدی همچنان می خواهی، بگو: نمیخواهم!
اگر میخواهی قانع بشوی، حتی موقعی که ولو تمکن مالی داری، کمتر بخور، به تعبیر عامیانه دائم پرس روی پرس میخوری که چه؟!
میگویند: اگر میخواهید قناعتپیشگی را یاد بگیرید اوّل از لقمه شروع کنید (این نسخه اولیاء است که بیان میکنم)، اگر توانستی این شکم بیهنر را کنترل کنی، چیزهای دیگر را هم کنترل میکنی. آنوقت معلوم است دیگر، کسی که به حلالش مراقبت کند و کم بخورد، دیگر دستش به طرف شبههناک و حرام نمیرود.
لذا آیتالله آمیرزا جواد آقای ملکی تبریزی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) فرمود : تو قانع نیستی ! یعنی چه ؟ اگر ما باشیم میگوییم که تو کنترل چشم نداری ، شهوت داری ، امّا ایشان گفتند: تو قانع نیستی ، یعنی در حقیقت سرچشمه را به او نشان داد.
اولیاء خدا میگویند: اگر یک قدم به نفست جواب دادی ، قدم دوم هم میخواهد . اگر یکبار گفتی : بیا این شربت به ظاهر گوارای دنیا را بگیر، باز هم میخواهد ، چرا که حریص و سیری ناپذیر است. تو را میکشد ، امّا سیر نمیشود، لذا باید خیلی مواظب باشیم.
دیده شده در کانال منبرهای دلنشین : https://telegram.me/joinchat/DBm2CT6rFHs4iC9sT8KLvA
شور و شیرین برابر
کارهایت را راست و ریست کردی.
طلب هایت را پرداختی .خرید دو سه هفته منزل را انجام دادی و تا جایی که می شد هر آنچه در خانه نیاز به تعمیر داشت ،از خرابی زدودی.از قوم و خویش و دوست و رفیق حلالیت طلبیدی و خیالت که از بابت رتق و فتق امور آسوده شد ، به سراغم آمدی و گفتی چمدان سفرت را آماده کنم .
اما من در طول این روزها آرام و صبورانه فقط به تو می نگریستم.
کسی نباید از طوفان درونم آگاه می شد حتی تو .من باید آرام می سوختم تا تو آرام بروی تا خیالت از این طرف راحت باشد .
چمدانت را بستم و دلم را لابه لای وسایلت پنهان کردم تا چشمت پیش از رفتن به آن نیفتد.آری تو می رفتی و دل مرا نیز با خود می بردی ومن …من تنها و بی دل اینجا روزها را می سوختم و دم بر نمی آوردم تا مبادا نزد بی بی زینب (س) شرمنده شویم.
و تو در حلب و خان طومان گل می کاشتی و دلم گواه و شاهد تمام وقایع بود.
تا اینکه خیال پریشان، خواب آشفته، سوزش جگر همگی خبر زخمی شدنت را داد اما ….
اما واقعیت چیز دیگری بود.
هرگز نمی گویم واقعیت تلخ تر از آنچه بود که فکر می کردم نه ، شیرینی شهادت و دیدار معشوق و سر بلندی نزد ارباب دو عالم و شوری آن همه نمک بر جگر ریخته از یاد نبودنت از یاد زخم های نشسته بر تنت طعم ملسی داشت که هنوز در کام جانم باقی است همیشه طعم های ملس را دوست تر داشتم و این را تو خود خوب می دانی.
شور و شیرین برابر. اما اینبار انگار شیرینی اش بیشتر بود.حتی بعد پیدا کردن دلم کنج چمدان خاکی ات.
چمدانت را که برایم پس آوردند به عادت دیگر ملازمان حرم سراغ پیراهن و قرآن و دیگر وسایلت نرفتم من در میان خاطراتت دنبال تکه های دلم می گشتم و تو نبودی تا ببینی چگونه جسم متلاشی شده اش را جمع کردم و شیرین بود وقتی دیدم تکه ای از دل تو نیز با من بوده است. اصلا مرد یعنی تکه تکه شدن دل.این را تو خودت می گفتی .
می گفتی تکه ای از دلم را نزد تو می گذارم و پاره ای از آن را خرج بی بی زینب(س) می کنم، فقط خدا کند قلب پاره پاره را هم بخرند و من می گفتم اتفاقا نزد بزرگان و کریمان این قلب خریدنی تر است.
این روزهادر حال بند زدن تکه های دلم هستم اما از آنجا که بند زن قابلی نیستم بعد مدتی باز ترک می خورد . اصلا بعد رفتنت این دل وا مانده چقدر زود ترک می خورد با هر حرفی ،نگاهی، چیزی، فوری خیال شکستن دارد.
ببین، قولمان یادت نرود تو قول دادی برای آرامش و صبوری دلم دعا کنی و من قول دادم مدافع حرم و شرف و آبروی تو باشم .پا شو نگاه کن دلم با من راه نمی آید خودت دستی بر سرش بکش و رامش کن .نه.آرامش کن.وقتی بی قراری می کند اشک امانم نمی دهد درست مثل همین الان ببین ….دیگر نمی توانم ….ببین…. دعایش کن.ای بهترین شیرینی دنیا و عقبایم .
نوشته شده به قلم م . رمضانی
خواب امام حسن مجتبی علیه السلام
ابن شهر آشوب در مناقب نقل می کند : زنی زیبا خدمت امام حسن مجتبی علیه السلام آمد ، موقعی که ایشان مشغول نماز بود ، امام علیه السلام نمازش را تمام کرد و به او فرمود : حاجتی داری ؟ گفت : آری .
امام پرسید منظورت چیست ؟
جواب داد : آمده ام از شما کام بجویم من زنی بی شوهرم .
امام مجتبی علیه السلام به شدت گریه کرد و به او فرمود : از من دور شو .
از شدت گریه امام مجتبی علیه السلام آن زن گریه کرد . در این موقع حضرت امام حسین علیه السلام وارد شد و دید برادرش و آن زن گریه می کند ، ایشان نیز شروع به گریه کرد . صدای گریه بلند شد و زن عرب خارج شد .
امام حسن علیه السلام و همراهانش به جانب منزل آمدند ، مدتها از این جریان گذشت ، امام حسین علیه السلام به واسطه احترامی که به برادر داشت جریان آن زن را نپرسید .
شبی امام مجتبی علیه السلام در خواب بود ، از خواب بیدار شد و شروع به گریه کرد ، امام حسین علیه السلام عرض کرد : چه شده برادر چرا گریه می کنی؟
فرمود : خوابی دیدم .
پرسید : چه خوابی ؟
فرمود : تا زنده هستم به کسی نگو .
گفت : بسیار خوب .
فرمود : در خواب یوسف صدیق را دیدم ، جلو رفتم برای تماشای چهره اش ، تا چشمم به او افتاد گریه ام گرفت .
یوسف در میان تماشاچیان چشمش به من افتاد .
گفت : برادرم ! چرا کریه می کنی ؟ پدر و مادرم فدایت باد .
گفتم : یادم آمد از آن زمانی که گرفتار خواسته زلیخا شدی و به زندان افتادی چه قدر یعقوب در فراق تو گریست و سوخت و با یادآوردن این خاطرات گریه ام گرفت .
من از جمال یوسف در شگفت بودم .یوسف گفت : چرا از خودت تعجب نکردی در مورد در مورد آن زن بادیه نشین در ابوأ .( ابوأ محلی بین مکه و مدینه )
دیده شده در رویاهای صادقانه و روش تعبیر خواب ، موسی خسروی ، نشر الف ، ص ۳۰ ، به نقل از مناقب ابن شهر آشوب ، ج ۱ ، ص ۷۲.
دبيران كانونهاي قرآن و عترت و مهدويت دانشگاههاي كل كشور با حضور در نمازخانه بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء ضمن اقامه نماز ظهر و عصر به امامت حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی با معظم له دیدار کردند . آیت الله العظمی جوادی آملی در این دیدار بیان داشتند:
قرآن يك كتابِ خودكفاست و قرآنپژوه را هم خودكفا ميكند؛ نویسندگانی که كتابهايي را از ديرباز نوشتند بالأخره يك استادي ديدند یا از يك مكتب و برنامهاي كمك گرفتند و كتاب نوشتند، اما اين نگار به مكتب نرفته از هيچ جايي اين كتاب را نگرفت و این کتاب فقط از ناحيه وحي الهي است, يعني گوهر را از درون خود توليد ميكند، وجود مبارك پيغمبر اينطور است، اهل بيت(عليهم السلام) اينطور هستند.
شما عزيزاني كه در خدمت قرآنيد و قرآني كار ميكنيد بايد هم دريا باشيد و هم جامعه را دريايي كنيد؛ خاصيت دريا اين است که اگر لاشهاي وارد آن شد دريا او را قبول نميكند و او را پس می زند، اين را همه ما ميدانيم که جوانان قرآني و كانونهاي قرآني آلوده نخواهند شد، آنقدر طيب و طاهر هستيد و خواهيد بود كه اگر آلودهاي خود را به جمع شما برساند شما او را پس ميزنيد، اين خاصيت درياست و كار قرآن كريم اين است.
گروههاي قرآني هم خودشان بهشتياند و هم جامعه را بهشتي ميسازند، طبق بیان سوره مبارکه حشر، جامعه بهشتي كه همان تمدن اسلامي است فرمود مردان الهي اصلاً دعايشان اين نيست كه خدايا پدر و مادر مرا بيامرز! اين حداقل دعاست، دعاي آنها اين است كه ﴿رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذينَ سَبَقُونا بِالْإيمانِ وَ لا تَجْعَلْ في قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا﴾ خدايا كينه را از جامعه بردار! بدي را از جامعه بردار! نفاق را از جامعه بردار! اين دعاي بهشتيان است.
اما اگر ما آبروي شخصی را ببریم، دروغ بگوییم و غيبت كنيم و هيچ اطميناني در جامعه نباشد و یا در جامعه ای، انسان به رسانه و مطبوعاتش اطمينان نداشته باشد چنين جامعهاي، جامعه جهنمي است و دیگر جامعه بهشتي نيست.
اگر كسي خلاف كرد ما وظيفه داريم به عنوان امر به معروف و نهي از منكر به او بگوييم و جلويش را بگيريم، و وقتي با او در ميان ميگذاريم که اين كار بد است و آن را انجام نده، بالأخره او يا قبول يا نكول می کند در هر حال ما وظيفهمان را انجام داديم، اما اگر به جای امر به معروف ونهي از منكر که بر ما واجب است و اثربخش است بياييم «غيبت» كنيم، اين دیگر سودي ندارد، اين منكري است در برابر منكر, حرام را با حرام و بدي را با بدي نميشود جلوگيري كرد.
دیده شده در سایت :http://javadi.esra.ir
پیراهن های بی یوسف
کوله ات را که برایم پس آوردند پیراهنت چنان بی رمق درونش افتاده بود ، گویی او زخم خورده ،گویی این همه خون از کالبد او بیرون جهیده بود که اینگونه سرد و خاموش…..
هنوز بوی خونت تازه بود و بر جانم، بر جان در حال سقوطم تازیانه می زد تا هوشم را بگیرد .
به هوش که آمدم در خانه بودم.
خانه ی تو.
خانه ی بی تو.
و فقط پیراهن هایت برایم مانده بود .یکی آویزان روی جالباسی یکی زخمی درون کوله ات.
یکی بوی خوش تنت را داشت و دیگری بوی تند خون پاکت .
اما این دو پیراهن نور چشم نمی آورند، سوی چشم را با خود می برند.
خوشا به حال یعقوب.
آری خوشا به حال یعقوب. قصه پیراهن یوسف او، با قصه پیراهن های تو فرق ها دارد.
پیراهن بی یوسف یعنی اشک مدام یعنی سفیدی چشمان من .
نوشته شده به قلم م. رمضانی
نحوه شهادت امام حسن علیه السلام
در کشف الغمه از حضرت امام جعفر صادق و حضرت امام محمد باقر علیها السلام روایت کرده است که عمر شریف آن حضرت در وقت وفات ۴۷ سال بود . میان آن حضرت و برادرش امام حسین علیه السلام به قدر مدت حمل فاصله بود .
حضرت امام حسن علیه السلام با جد خود رسول خدا صلی الله ۷ سال ماند و بعد از آن حضرت با حضرت علی علیه السلام ۳۳ سال ماند و بعد از وفات حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام ده سال زندگانی کرد .ابن شهر آشوب از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که حضرت امام حسن علیه السلام به اهل بیت خود فرمود : ای گروه ! من به هر شهید خواهم شد چنانچه حضرت رسول خدا به زهر شهید شد ، گفتند که تو را زهر خواهد داد ؟
فرمود : یا کنیز من ، یا زن من .
گفتند که آن ملعونه را از ملک خود بیرون کن . حضرت فرمود : چگونه او را بیرون کنم و حال آن که مرگ من بدست او خواهد بود و از آن چاره نیست . اگر او را بیرون کنم غیر او کسی مرا نخواهد کشت ، چنین مقدر شده است .
پس بعد از اندک زمانی معاویه زهری فرستاد به نزد زن آن حضرت فرستاد ، پس روزی حضرت از او پرسید که آیا شربتی از شیر داری که بیاشامیم ، آن زهری که معاویه فرستاده بود داخل شیر کرده و به آن حضرت داد ، چون تناول نمود همان ساعت اثر زهر در بدن خود یافت .
فرمود: ای دشمن خدا ! مرا کشتی خدا تو را بکشد ، به خدا سوگند که عوض مرا نخواهی یافت و از آن فاسق ملعون ، دشمن خدا و رسول ، هرگز خیری نخواهی دید .
کلینی به سند معتبر از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که اشعث ابن قیس شریک شد در خون امیرالمؤمنین علیه السلام و دختر او زهر داد امام حسن علیه السلام را و پسرش محمد ، شریک شد در خون امام حسین علیه السلام .
دیده شده در جلأ العیون ، تاریخ زندگانی چهارده معصوم ، علامه مجلسی ، نشر آدینه سبز ، ص ۴۶۳.
<< 1 ... 43 44 45 ...46 ...47 48 49 ...50 ...51 52 53 ... 90 >>