« ما مظلومیم اما قوی هستیم . | خدا رحمت میکند کسی را که .... » |
تعبیرات کلی قرآن درباره رستاخیز
اشاره قرآن مجيد در صدها آيه كه از مسأله معاد بحث مى كند تعبيرات كاملاً متنوعى دارد كه هر يك از آنها اشاره به يكى از ابعاد مفهوم معاد است و در مجموع بيانگر عمق اين مسأله و اهداف زندگى پس از مرگ است. از آن جا كه مطالعه تعبيرات متنوع قرآن درباره معاد افقهاى تازهاى در برابر ديدگان ما در اين مسأله مهم عقيدتى مى گشايد، به شرح آن مى پردازيم. عمده ترين و مهمترين تعبيرات قرآنى از اين مسأله هشت تعبیر است که پیش از این به شش تعبیر آن پرداختیم و اکنون دو تعبیر دیگر را نیز بیان می کنیم( عزیزانی که تمایل دارند معاد در قرآن ۱ و ۲ و ۳ را بخوانند از لیست موضوعات ، موضوع انس با قرآن را انتخاب نمایند )
۷ - قد خسرالذين كذبوا بلقاء اللَّه و ما كانوا مهتدين. يونس، ۴۵
۸ - كل نفس ذائقة الموت ثم الينا ترجعون. عنكبوت، ۵۷
ترجمه
۷ - آنها كه لقاى خداوند و رستاخيز را انكار كردند زيان كردند و هدايت نيافتند.
۸- هر انسانى مرگ را مى چشد، سپس به سوى ما باز مى گردد.
۷ - لقاءاللَّه :
تعبير ديگرى كه در آيات متعددى از قرآن مجيد اشاره به قيامت و رستاخيز مى كند تعبير به لقاءاللَّه يا لقاءرب است، از جمله در هفتمين آيه مورد بحث مى خوانيم: آنها كه لقاى خدا را تكذيب كردند مسلماً گرفتار زيانند، و هرگز هدايت نيافته اند. قد خسرالذين كذبوا بلقاءاللَّه و ما كانوا مهتدين. ۱
تعبير به لقاءاللَّه يا لقاء رب كه مكرر در آيات قرآن آمده، بسيار پرمعنى و عميق است، هر چند جمعى از مفسران بسيار ساده از كنار آن گذشته اند: گاه گفته اند منظور از لقاءاللَّه ملاقات فرشتگان خدا در قيامت است. گاه گفته اند منظور ملاقات حساب و جزا و ثواب او است. و گاه گفته اند به معنى ملاقات حكم و فرمان او است. و به اين ترتيب هر كدام كلمه اى را در تقدير گرفته اند، در حالى كه مى دانيم تقدير برخلاف اصل است و تا دليلى بر آن نباشد بايد از آن پرهيز كرد.
با توجه به اين حقيقت به سراغ تفسير اصلى آن مى رويم: بدون شك منظور ملاقات حسى پروردگار نيست چرا كه ملاقات حسى تنها در مورد اجسام است كه داراى مكان و زمان و رنگ و كيفيات ديگرند، به طورى كه مى توان آنها را با چشم ظاهر ديد. بلكه منظور يك شهود باطنى و ديدار و ملاقات روحانى و معنوى با خدا است زيرا در قيامت حجاب ها كنار مى رود و آثار خداوند چنان در عرصه محشر و تمام صحنه ها و مواقف قيامت ظاهر و آشكار مى گردد كه همه كس حتى كافران خدا را با چشم دل مى بينند، و او را ديدار مى كنند!
هر چند اين ديدارها متفاوت است. مرحوم علامه طباطبايى در تفسير الميزان چنين مى گويد: بندگان خدا در شرايطى قرار مى گيرند كه حجابى ميان آنها و پروردگارشان نيست، زيرا طبيعت روز قيامت ظهور و بروز حقايق است، همان گونه كه در آيه ۲۵سوره نور آمده: و يعلمون ان اللَّه هوالحق المبين در آن روز مى دانند كه خداوند حق آشكار است. ۲
جالب اين كه در حديث مشروحى مى خوانيم مردى خدمت امام اميرالمؤمنين(ع) آمد و عرض كرد من درباره قرآن مجيد به شك افتاده ام! امام فرمود: چرا؟ عرض كرد: در آيات بسيارى مى بينم كه قرآن سخن از ملاقات پروردگار در قيامت مى گويد، و از سوى ديگر مى فرمايد: لا تدركه الابصار و هويدرك الابصار: چشمها او را درك نمى كند، و او چشمها را درك مى كند اين آيات چگونه با هم سازگار است؟ امام فرمود: اللقاء هنا ليس بالروية، و اللقاء هوالبعث فافهم جميع ما فى كتاب اللَّه من لقائه فانه يعنى بذلك بالبعث: لقاء به معنى مشاهده با چشم نيست، بلكه لقاء همان رستاخيز و برانگيخته شدن مردگان است، پس معنى تمام آن چه در قرآن تعبير به لقاءاللَّه شده است درك كن كه همه به معنى بعث است. ۳
در حقيقت اميرالمؤمنين(ع) مسأله لقاءاللَّه را به چيزى تفسير مى كند كه شهود پروردگار از لوازم آن است، آرى روز رستاخيز روز برطرف شدن حجاب ها و كنار رفتن پرده ها، و ظهور آيات حق، و تجلى خداوند بر قلوب است و از اين تعبير امام هر كس به فراخور حال خود مطلب را در سطوح مختلف درك مى كند، و همان گونه كه گفتيم شهود باطنى اولياءاللَّه در قيامت با افراد عادى بسيار متفاوت و مختلف است.
۸ - رجوع الى اللَّه
سرانجام تعبير ديگرى كه به صورت بسيار گسترده دهها بار از قيامت در آيات قرآن مجيد به كار رفته، تعبير به رجوع و بازگشت به سوى پروردگار يا تعبير به رد الى اللَّه و مشتقات آنها است، از جمله در آخرين آيه مورد بحث مى گويد: هر انسانى مرگ را مى چشد سپس به سوى ما باز مى آييد كل نفس ذائقة الموت ثم الينا ترجعون. تعبير به رجوع و بازگشت همان گونه كه گفتيم در آيات مكررى ديده مى شود. گاه مى گويند: الى اللَّه مرجعكم جميعاً بازگشت همه شما به سوى خدا است. مائده، ۴۸.
و گاه نفس مطمئنه و روح تكامل يافته را مخاطب قرار داده، مى فرمايد: ارجعى الى ربك: به سوى پروردگارت بازگرد. فجر، ۲۸.
و گاه در مقام بيان قدرت خداوند مى گويد: انه على رجعه لقادر: او قادر است كه انسان را بازگرداند. طارق، ۸.
و گاه از زبان گروهى از مؤمنان نقل مى كند: انا للَّه و انا اليه راجعون: ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مى گرديم. بقره، ۲۵۶.
و گاه مى فرمايد: ان الى ربك الرجعى: مسلماً بازگشت همگان به سوى پروردگار تو است. علق، ۸.
اين تعبيرات كه نظائر فراوانى در قرآن مجيد دارد نشان مى دهد كه رستاخيز قيامت از ديدگاه قرآن يك نوع بازگشت است، و مى دانيم مفهوم اين واژه آن است كه چيزى از نقطه اى آمده باشد، باز به همان نقطه برگردد. در اين جا اين سؤال پيش مى آيد كه اين معنى چگونه درباره قيامت تطبيق مى كند و چگونه ما از سوى خدا آمده ايم كه به سوى او باز گرديم؟! جمعى از مفسران در پاسخ اين سؤال كلمه اى در آيه در تقدير گرفته اند و گفته اند مفهوم آن، آن است كه الى حكمه ترجعون: به سوى حكم خدا باز مى گرديد. همان گونه كه گاه گفته مى شود: رجع امر القوم الى الامير: كار مردم به امير بازگشت داده شد. ۴
ولى آيا صحيح است كه در تمام اين آيات چنين كلمه اى را محذوف بدانيم؟ اصلاً چه نيازى به تقدير و قائل شدن به حذف است؟ حتماً اين تعبير قرآنى نكته خاصى داشته كه بايد با تلاش و جستجو آن را دريابيم. براى يافتن پاسخ اين سؤال بهتر است به آغاز خلقت انسان باز گرديم. قرآن مى گويد خداوند به فرشتگان خطاب كرد و فرمود: فاذا سويته و نفخت فيه من روحى فقعوا له ساجدين: هنگامى كه جسم آدم را نظام بخشيدم و از روح خود در او دميدم اى فرشتگان براى او سجده كنيد. حجر، ۲۹.
مسلماً منظور از روح خدا روحى نيست كه از ذات پاك او جدا شده باشد، چرا كه او واجب الوجود است و از هر نظر بسيط و خالى از اجزاء تركيبى است، بلكه منظور اين است كه از يك روح بزرگ كه از اشرف مخلوقات خدا مى باشد در او دميده شد و به اصطلاح اين اضافه، اضافه تشريفيه است. به اين ترتيب روح والاى انسان از آن عالم بالا به سوى جهان خاكى كشيده شده و با اين خاك تيره پيوند يافته، تا مدارجى از كمال را طى كند، سپس از آن جدا شود و به عالم بالا و جوار قرب حق بازگردد. درست است كه طبق معاد جسمانى در قيامت جسم و روح هر دو باز مى گردند، ولى بايد توجه داشت كه در آن جا روح به جسم باز نمى گردد بلكه جسم به سوى روح مى رود، و تعالى و تكامل مى يابد! و لذا نقائص جسم دنيوى را از دست مى دهد، فرسودگى، پيرى، فنا پذيرى، درد و بيمارى، و تعب و خستگى همه از آن رخت بر مى بندد. دقت كنيد. بعضى از دانشمندان در اين جا تشبيه زيبايى براى اين مسأله يعنى نزول روح به بدن و سپس بازگشت به عالم بالا آورده اند: روح انسان را به غواصى تشبيه مى كنند كه براى فرو رفتن در قعر دريا و بيرون آوردن جواهرات گرانبها، جسم سنگينى را به پاى خويش مى بندد، تا به كمك آن در دريا فرو رود، هنگامى كه بر كف دريا نشست و گوهرهاى گرانبها را جمع نمود. جسم سنگين را از پاى خود باز مى كند و به سطح دريا برمى گردد، و اين است معنى رجوع. دقت كنيد.
نتيجه در يك جمع بندى به اين جا مى رسيم كه روز بازپسين مراحل و مواقفى دارد كه از هر كدام از آنها در قرآن مجيد تعبيرى آورده شده است.
نخست از قيام ساعت و آغاز رستاخيز و دگرگونى جهان بحث مى شود.
سپس به مرحله احياء موتى و زنده شدن مردگان مى رسد.
بعد خداوند آنها را بر مى انگيزد يعنى مرحله بعث شروع مى شود.
سپس آنها را جمع مى كند و اين مرحله حشر است بعد آنها را مى گستراند و اين مرحله نشر است.
سپس آنها بازگشت به سوى خدا مى كنند و اين مرحله معاد است.
سپس به مرحله لقاء پروردگار مى رسند و اين مرحله لقاءاللَّه است.
و سرانجام به سوى آن وجود نامتناهى و كمال مطلق پيش مى روند و اين مرحله رجوع به پروردگار است
۱- . همين تعبير در آيات ديگرى مانند انعام، ۳۱ و ۱۴۵ - يونس، ۷ و ۱۱و ۱۵ - رعد، ۲- كهف، ۱۰۵و ۱۱۰ - فرقان، ۲۱ - عنكبوت، ۵و ۲۳ - روم، ۸ - سجده، ۲۳- فصلت، ۵۴ - سجده، ۱۰ و ۲۰- نيز آمده است.
۲- . دیده شده در کتاب پیام قرآنی ، آیتالله مکارم شیرازی ، انتشارات دارالکتب اسلامی ، ج ۵ ، ص ۴۳ ، به نقل از تفسير الميزان، ج ۱۵، ص ۱۰۳، و ج ۱۰، ص ۶۹
۳- . همان ، ص ۴۵ ، بدنقش از توحيد صدوق، ص ۲۶۷ با تلخيص
۴-همان ، ص ۴۶ ، به نقل از . مجمع البيان، ج ۱، ص۷۱ و تفسير فخر رازى، ج ۲، ص ۱۵۲.
سلام دوست عزیزم ممنون از لطف شما
مطالب شما هم بسیار مفید وزیبا ست
فرم در حال بارگذاری ...