« ماجرای شعر «آمدم ای شاه پناهم بده» | آرامشم کجاست؟ » |
مناجات با امام زمان
حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آری به اتفاق جهان میتوان گرفت
افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع
شکر خدا که سر دلش در زبان گرفت
زین آتش نهفته که در سینه من است
خورشید شعلهایست که در آسمان گرفت
میخواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوست
از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت
آسوده بر کنار چو پرگار میشدم
دوران چو نقطه عاقبتم در میان گرفت
آن روز شوق ساغر می خرمنم بسوخت
کاتش ز عکس عارض ساقی در آن گرفت
خواهم شدن به کوی مغان آستین فشان
زین فتنهها که دامن آخرزمان گرفت
می خور که هر که آخر کار جهان بدید
از غم سبک برآمد و رطل گران گرفت
بر برگ گل به خون شقایق نوشتهاند
کان کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت
حافظ چو آب لطف ز نظم تو میچکد
حاسد چگونه نکته تواند بر آن گرفت.
لسان الغیب حافظ شیرازی
♦♦♦
فوج مَلک دور و برش دارد نگارم
یک آسمان زیر پرش دارد نگارم
باید تمام عرشیان چاوُش بخوانند
تاج ولایت بر سرش دارد نگارم
صبرش علی، رویش حسن، خویَش حسینی ست
خُلقی چو جد اطهرش دارد نگارم
نامی دگر از حاتم طائی نمانده
از بس گدا در محضرش دارد نگارم
حتی منِ پیمان شکن را هم دعا گوست
الحق که ارث از مادرش دارد نگارم
از اولِ غیبت به شیعه بوده معلوم
فکری برای آخرش دارد نگارم
یعنی به سر فکر تقاص خون جدّ و
ششماهه طفل پرپرش دارد نگارم
وقت فرج، شمشیر حیدر را به دستی
قرآن به دست دیگرش دارد نگارم
کوری چشم دشمنان، لطفی مداوم
بر این نظام و رهبرش دارد نگارم
محمود مربوبی
سلام ممنون از وبلاگتون
منتظرحضور بیشترتان در وبلاگمان هستیم…
http://kovsar-aliabad.kowsarblog.ir/
یاعلی(علیه السلام)
فرم در حال بارگذاری ...