« نظر رهبر در مورد دختران خیابان انقلاب | رهبر انقلاب امسال چه درختانی کاشتند؟ » |
گفتگویی جذاب با فاطمه قاضي خاني همسر شهید مدافع حرم مهدی قاضی خانی
بسيار متشكرم كه وقت خود را اختيار مدرسه علميه كوثر ورامين قرار داديد . به عنوان شروع بحث از آشناییتان با آقا مهدی برایمان بگویید .
من در آموزشگاه رانندگی با آقا مهدی آشنا شدم . ایشان 21 ساله بودند که به خواستگاری من آمدند و آنقدر صورت ایشان کوچک بود که حتی مو هم نداشت و من ناراحت بودم و به مادرم می گفتم که نکند همینطوری بماند و رشد نکند و این شده بود برای من دغدغه که حتی به خودشان هم گفتم و ایشان خنديدند که من تازه 21 ساله هستم و جای رشد دارم .
من سال اول دانشگاه در رشته زبان و ادبیات فارسی درس می خواندم . آقا مهدی تحصیلاتش کم بود ولی در این مدت کم با اخلاق ایشان آشنا شدم که بسیار آراسته بود , به نمازش اهمیت می داد , به خانواده بسیار اهمیت می داد ، با حجب و حیا بود وهمیشه سر به زیر بود . اینها برایم از تحصیلاتش و از همه چیز مهمتر بود . چون با خودم فکر می کردم که اگر کسی به خواستگاری من بیاید و وضع مالی مناسبی داشته باشد اما ایمان نداشته باشد ؛ احترام به بزرگتر نگذارد برای من فایده ای ندارد .
حتی یک بار استادمان سر کلاس به ما توصیه می کردند که اگر کسی به خواستگاری شما آمد ایمان را اولین و مهمترین ملاک برای زندگی قرار دهید و اگر با خدا باشد همه چیز دارد و این حرف استادمان براي هميشه در ذهن من ماند.
برای من داشته های آقا مهدی خیلی بیشتر از نداشته هایش بود . گاهی که با خانمهای هم سن و سالم صحبت می کردم و آنها از مشکلاتشان و از روابط خود با همسرانشان می گفتند من علاقه ام به آقا مهدی بیشتر می شد که چقدر ایشان مهربان است و چقدر به خانواده اهمیت می دهد . گاهی که از جمع خانواده و اقوام به منزل بر می گشتم و به آقا مهدی بیشتر محبت می کردم می پرسید باز چه شده ؟ پیش خوم می گفتم که چقدر از دیگران بهتر رفتارمی کند .
بچه ها اذیت نمی کنند و بهانه پدر را نمی گیرند ؟
محمد ياسين كه خيلي پدرش را يادش نيست ولي بهانه می گیرند . چند وقت پيش كه قرار شد نهال در يك تاتري بازي كند به كارگردان آن تاتر مي گفت «اگر من در فيلم شما بازي كنم بابام برمي گرده »
پشیمان نیستید که اجازه دادید ایشان برود و شهید شود ؟
زندگی در کنار همسر بسیار راحت تر است و اگر چه تنهایی اذیت می کند اما همانطور که شهدا وقتی شوق شهادت دارند و به چیزهای بالاتری فکر می کنند و واقعا این موضوع روی ما هم اثر می کند و باعث می شود که ما هم به مسائل بالاتری فکر می کنیم .
خواب آقا مهدي را مي بينيد ؟
هر وقت خواب ایشان را می بینم ایشان به من می گوید که من زنده ام و من اصرار دارم که شما شهيد شده ايد . من به غير از اين از آقا مهدي خواب ديگري نديده ام .
به نظر من اين كه مي گويند شهدا زنده اند درست است هيچ اتفاقي باعث نمي شود كه ياد شهدا به فراموشي سپرده شود و حتي خوابهاي ما هم در مورد شهداست . يكبار محمد متين داشت خواب ميديد و در خواب مي گفت : « براي شهيد حيدري هم جمعيت زياد آمده بود »
روزي كه ايشان شهيد شدند حرف خاصي به شما گفتند يا اين حس را داشتيد كه مي رود و شهيد مي شود ؟
من به جانباز شدن ايشان فكر كرده بودم اما سرسوزني به شهادت ايشان فكر نكرده بودم. شايد جالب باشداولين بار عنوان همسر شهيد را آقا مهدي به من داد . من هميشه به ايشان مي گفتم كجا مي خواهيد برويد ؛ زندگيمان به اين خوبي ؛ بمانيد و زندگي كنيم ولي ايشان مي گفتند « مي شوي همسر شهيد ؛ شهيد خيلي مقام دارد . به خودت افتخار كن».
براي كساني كه مي گويند مدافعان حرم براي پول مي روند سوريه مي جنگند چه صحبتي داريد ؟
كسي كه مي رود آخر چطور مي تواند از آن پول استفاده كند مگر نه اين است كه پول براي رفاه است كسي كه شهيد مي شود چطور مي تواند به رفاه دنيايي برسد و از آن پول استفاده كند .
وقتي وصيت نامه شهدا را مي خوانيم تقريبا همگي گفته اند كه نگذاريد خون شهدا پايمال شود اگر پولي در ميان بود حتما در وصيت نامه ذكر مي كردند كه نگذاريد پولها از بين برود .
ببينيد چند وقت پيش يك زلزله كوچك آمد همه ما فقط جانمان را برداشتيم و فرار كرديم خانه و زندگي را گذاشتيم . ولي شهدا با كمال ميل جانشان را كف دستشان مي گيرند و مي روند .
حتي اگر شهيد نشود و نقص عضو شوند بايد فكر كنند كه ارزش يك عضو كوچك بدن انسان چقدر است كه بخواهند در مقابل آن مبلغي رادريافت كنند. فكر كنيم كه هزينه يك عمل بيني چقدر است ؟تا اين كه يك فردي بخواهد به خاطر پول برود و نداند كه سالم برمي گردد يا نه ؟اصلا مي شود جان آدم را با پول مقايسه كرد …
هميشه با همسران شهدا يا مادرانشان كه صحبت مي كنيم روي يك نقطه اتفاق نظر دارند كه شهدا از قبل انتخاب شده اند شما چه رفتاري از آقا مهدي در ذهن شما مانده كه ايشان را لايق شهادت كرده است ؟
من معتقدم كه شهادت بالاترين مقام است ؛ هر پست و جايگاهي دوره خاصي دارد و روزي بايد آن پست را تحويل دهي اما شهيد هيچ وقت از مقامش تنزل پيدا نمي كند .
آقا مهدي خيلي به خانواده شهدا ارادت داشت و خاطرم هست كه در دوران نامزدي اولين جايي كه مرا برد بهشت زهرا بود و من فكر كردم مرا سر مزار هنرمندان مي برد و وقتي به ايشان گفتم با لحن خاصي گفت « خانم چي ميگي ؟ بازيگر چيه ؟ بيا بريم سر مزار شهدا و آنها راببينيم »
حتي در دوران بارداري من مي رفت سر مزار شهدا و خوراكي را تبرك مي كرد و مي اورد و مي گفت اينها متبرك است بخور .
آقا مهدي هميشه براي خانواده هاي بي بضاعت سبب خير مي شد و كمك هاي نقدي به آنها مي داد .
هر وقت بيت رهبري مي رفت و من مي گفتم به آقا نامه بنويس و از مشكلاتمان بگو ايشان ناراحت مي شد و مي گفت رهبري اينقدر مشكل و دغدغه دارد و نبايد ما ايشان را با اين مسايل ناراحت كنيم .
و اين درسي شد براي من كه وقتي بعد از شهادت ايشان به رهبر نامه نوشتم از مشكلاتمان چيزي نگفتم فقط در نامه از آقا خواستم كه براي بچه هايم دعاكند . و بعدا هم از بيت تماس گرفتند و گفتند « آقا براي شما و فرزندانتان دعا كرده است ».
من معتقدم كه شهدا سر چه سفره اي هستند كه سر سوزني از آن نصيب ما مي شود آيا شما منزل كسي كه همسرش فوت كرده به اين شكل مي رويد . اينها همه به بركت خون شهداست .
نظرتان راجع به سخنان اخير رهبر در مورد عدالت و بي عدالتي چيست ؟ صحبتي راجع به عملكرد برخي از مسولين داريد ؟
ما خودمان زحمت مي كشيم و با سختي پول در مي آوريم ولي كساني كه نانشان را از دهان مردم بيرون مي كشند بايد يك لحظه به اثرات كار خود فكر كنند كه چه راهي بهتر است اين كه خودت را از مردم بداني و در بين مردم زندگي كني يا اين كه نانت را از دهان مردم بيرون بكشي و نفرين آنها را براي خود بخري .
مقداري در مورد شهادت آقا مهدي بگوييد ؟
آقا مهدي در تاريخ 16/9/94 در منطقه خانطومان شهر حلب سوريه شهيد شدند . آقا مهدي دوبار به سوريه اعزام شد و دفعه اول پشت جبهه خدمت مي كرد و بار دوم كه اعزام شدند 28 روز ماندند و بعد هم خبر شهادت ايشان را آوردند . .
سلام احسنت
فرم در حال بارگذاری ...