حادثه گوهر شاد 

 

زمینه ی قیام 

زمزمه ترویج بی‌حجابی واکنش مردم را در پی داشت در دو شهر مذهبی‌تر قم و مشهد مخالفت‌هایی آغاز شد و با الزامی شدن کلاه فرنگی در سال ۱۳۱۴ این مخالفت‌ها رنگ جدی‌تر به خود گرفت علمای مشهد به خصوص حاج آقا حسین قمی دست به مخالفت با سیاست‌های ضد اسلامی رضا شاه زدند . حاج آقا حسین قمی رهبر مذهبی مردم خراسان با اینکه به اجرای احکام شرع تعصب داشت ولی دقت می‌کرد مخالفت‌های او امنیت شهر را بر هم نزند او بیشتر به نصیحت اعتقاد داشت تا قیام.

پس از اینکه شهربانی مشهد با تندی به اجرای بخشنامه الزام کلاه فرهنگی پرداخت حاج آقا حسین دو تن از کارگزاران حکومتی را خواست و به آنها گفت :” من مناسب نمی‌دانم این امر فعلاً در مشهد اجرا شود مردم مخالفند شما دو نفر به شاه عرض کنید چرا می‌خواهند ما را شبیه مسیحی‌ها فرمایند؟ مگر لباس دیگری نمی‌توان درست کرد و پوشید غیر از لباس مسیحی‌ها اعلیحضرت هر لباسی را دستور فرمایند من حاضرم اول خودم و بعد اولادم و کسانم آن را بپوشند مردم هم تبعیت خواهند نمود.” آنها به حاج آقا پاسخ دادند :” ما نمی‌توانیم و جرات هم نمی‌کنیم این مطالب را به اعلی حضرت همایونی گزارش کنیم چاره‌ای نیست…

حاج آقا حسین نماینده شاه آباد در آستان قدس برای مذاکره با شخص شاه راهی تهران شد به طوری که هنگام حرکت ۵۰۰۰ نفر از اهالی مشهد حاج آقا حسین را بدرقه کردند .

 

 

حاج آقا حسین هنگام حرکت به مردم گفت :"من اجازه نمی‌دهم این اجتماعات بشود ممکن است مفسده بشود چنانچه اطاعت داشته باشید باید هر کدام پی کسب و کار خود بروید و سکوت اختیار کنید.” حاج آقا حسین قمی به تهران رفت ولی به محض ورود به تهران در آستان شاه عبدالعظیم تحت نظر شهربانی قرار گرفت شاه ملاقات با او را نپذیرفت و به عراق تبعیدش کرد.

 

خبر بی‌اعتنایی و توهین به حاج آقا حسین به اهالی مشهد رسید و ۱۵۰ نفر از تجار و بزرگان مشهد در تلگرافی مؤدبانه به شاه بازگرداندن حاج آقا حسین قمی را استدعا کردند…

اما همه ۱۵۰ نفر امضا کنندگان تلگراف بازداشت و زندانی شدند و باعث شد ولوله عجیبی در شهر اتفاق بیفتد و این اوضاع شهر مشهد را در آستانه انفجار قرار داد فقط یک جرعه کافی بود دستگیری فرد واعظی در حرم امام رضا علیه السلام که جرقه این انفجار شد و قیامی چند هزار نفره در مسجد گوهرشاد انجامید.

 

ظهر روز پنجشنبه ۱۹ تیر ۱۳۱۴ شیخ جوانی به نام محمد تقی بهلول در حرم امام رضا علیه السلام در حالی که عمامه‌اش را زیر سر گذاشته و خوابیده بود بازداشت شد کسی با لباس شخصی قصد انتقال او به شهربانی را داشت ولی مردم متوجه شدند و از انتقال او جلوگیری کردند. اوضاع متشنج شد و سرانجام با وساطت خدام حرم قرار شد شیخ جوان را در اتاقی نگه دارند تا رئیس شهربانی برای تعیین تکلیف او به حرم بیاید.

شیخ بهلول در یکی از اتاق‌های صحن کهنه تحت نظر گرفتند.

خبر اینکه شیخی را بازداشت کردند مثل صدای بمب در شهر مشهد پیچید و مردم دسته دسته برای دیدن شیخ به صحن حرم می‌آمدند .

چهار نیروی شهربانی نیز گاهی به ملایمت گاهی به خشونت و حتی گاهی با پاشیدن آب مردم را متفرق کردند .

در آن روز گرم تابستان همین که غروب شد و آفتاب رفت جمعیتی عظیم در اطراف اتاق بازداشت شیخ گرد آمدند حیات صحن اتاقی‌ها و حتی پشت بام صحن از مرد و زن پر شد و سر شب دیگر جای سوزن انداختن نبود .

در این بین شخصی از وسط جمعیت کلاه فرنگی خود را از سرم برداشت و فریاد زد : “ای مردم بی‌غیرت ۴ هزار نفر هستید چرا از چهار پلیس می‌ترسید حمله کنید و شیخ را آزاد سازید نابود باد آن کسی که این کلاه بی‌غیرتی را سر ما گذاشت لعنت بر این کلاه .”

مردم با فریاد یا حسین به سوی اتاق هجوم بردند شیخ بهلول را سر دست گرفتند و با سلام و صلوات او را بر منبر گوهرشاد پایین گذاشتند.

رئیس اطلاعات شهربانی مشهد خواست از منبر رفتن شیخ جلوگیری کند مردم به سرش ریختند و او را کتک زدند به صورت فجیعی از مسجد بیرون انداختند .می‌گفتند او در همین بین کشته شده است.

مردم فریاد می‌زدند و شعار - مرگ بر شاه ،  زنده باد اسلام ، مرده باد کفر، بر بهایی لعنت ، بر دشمن علما لعنت_ می‌دادند .

شعارهای مردم مثل زلزله صحن‌ها را می‌لرزاند بهلول روی منبر با ملایمت به بازداشت افراد بی‌گناه اعتراض کرد آزادی آنان را خواست و همچنین گفت باید اقداماتی بشود که آقای قمی مراجعت فرماید.

رفته رفته جمعیت مردم به ۲۰ هزار نفر رسید رضا شاه پای تلگراف از وضعیت مشهد بی‌اندازه نگران بود. در آن دو روز شخصاً پای تلگراف می‌نشست و دستور می‌داد.

 

سحرگاه جمعه مسجد گوهرشاد تحت محاصره نظامیان قرار گرفت ارتش از ورود و خروج افراد به مسجد جلوگیری می‌کردند متحصنین در داخل مسجد نیز به خواندن دعای ندبه مشغول بودند. 

جلوگیری از ورود مردم به مسجد به درگیری میان نظامیان و مردم انجامید.

نظامی‌ها با سرنیزه و قنداق تفنگ و مردم با هر چیزی که در دست داشتند به مقابله با هم پرداختند کار به پرتاب سنگ کشید و مردم با سنگ بر سر نظامی‌ها می‌کفتند .

سرانجام دستور شلیک صادر شد سربازی برای اینکه نمی‌خواست به مردم شلیک کند خودش را کشت.

افسری نیز به دست افسران دیگر به قتل رسید.

نظامی‌ها عقب‌نشینی کردند راه مسجد باز شد و مردم بیرون حرم به جمع متحصنین پیوستند. 

زد و خورد ادامه داشت و چندین نفر دیگر هم کشته شدند.

هیئتی ۸ نفره از سوی دولت برای گفتگو با متحسنین و حرم آمد هیئت مذکور به اطلاع شیخ بهلول رساندند که حاج آقا حسین قمی روز یکشنبه وارد مشهد می‌شوند.

بهلوز پاسخ داد ما حاضر هستیم از این ساعت‌ها صبح یکشنبه دست به جنگ و خونریزی نزده و به حال آرامش باقی بمانیم اگر روز یکشنبه آیت الله قمی آمدند و حرف شما راست بود اختیار به خود ایشان واگذار خواهد شد و هر کاری بخواهند انجام می‌دهند و اگر نیامدند جنگ از سر گرفته خواهد شد . بهلول می‌گفت نمایندگان حکومت چون می‌خواستند وقت بخرند و با تجهیزات بهتری بر ما بتازند با پیشنهاد من موافقت کردند.

 

از صبح روز جمعه تا نزدیک ظهر ۲۲ نفر کشته شدند ۱۴ نفرشان از متحصنین و ۸ نفرشان از نظامی‌ها بودند از این ۸ نفر نظامی نیز ۵ نفر به دست مردم کشته شدند. 

یک نفر به دست یکی از نظامیان دیگر و دو نفر هم خودکشی کردند.

عصر روز جمعه شاه تلگرافی فرستاد که این قضیه به شب را فردا نکشد به هر طریقی که صلاح است مسجدیها را راضی کنند تا بدون خونریزی متفرق شوند .

روز شنبه نقاط مختلف شهر مشهد شاهد تظاهراتی در حمایت از متحصنین بود مردم نیز کمک‌های نقدی و غیر نقدی بسیاری به مسجد گوهرشاد می‌رساندند بهلول می‌گفت بسیاری از زن‌ها گوشواره دستبند طلا و زیورهای زنانه خود را به من هدیه کردند تا برای مایحتاج مردم مصرف کنند.

عصر روز شنبه چند دسته از مردم اطراف مشهد با وسایلی همچون بیل تبر داس قمه و شمشیر به متحصنین پیوستند آنها همچنین خبر دادند که صبح فردا دسته‌های بزرگ‌تری از روستاهای اطراف به مشهد خواهند آمد. 

روز جمعه برخی سربازان از دستورات فرماندهان خود سرپیچی کرده بودند این باعث شد روز بعد سربازهای غیر شیعه را به کار بگیرند.

سربازان یهودی . بهایی . زرتشتی . سنی و در آخر سربازان شیعه سست ایمان را برای مقابله با قیام سازماندهی کردند .

گویا شاه گفته بود"  اگر بیش از این مسامحه کنید نه کلاه بر سر شما می‌ماند و نه تاج بر سر من هر طور شده جمعیت را متفرق کنید حتی به قیمت ویران کردن حرم. “

شیخ بهلول می‌گفت دولتی‌ها تلگرافی به تهران کردند که بهلول نامی در مسجد گوهرشاد قیام کرده تکلیف چیست؟  جواب کوتاه بود : بهلول کیست؟ مسجد چیست؟ آتشبار.

 

حمله

از فرماندهان وقت ارتش در مشهد اکثراً با خشونت علیه مردم موافق نبودند حتی سرهنگ سنی مذهب به شدت مخالفت کرد و گفت:  به هیچ وجه حاضر به عمل تندی نیستند و نمی‌خواهم در فرماندهی و ورود به مسجد شرکت کنم .

سرانجام سرهنگ حبیب الله قادری فرماندهی عملیات را پذیرفت و گفت : ” ماما اگر دوتا شد سر بچه کج بیرون می‌آید من شخصاً قائله را خاتمه می‌دهم و افسران باید مطیع من باشند .”

 

از شامگاه شنبه دور تا دور مشهد از سوی ارتش سنگربندی شد تا افراد جدیدی به شهر وارد نشوند . چند فروند هواپیمای بمب انداز در فرودگاه حالت آماده باش گرفت توپ‌ها و مسلسل‌های ارتش نیز در نقاط مشرف بر حرم مستقر شد اطراف حرم به میدان جنگ شبیه بود.

خیابان‌های منتهی به حرم مسدود شد و کسی نمی‌توانست ترددی به سوی حرم داشته باشد.

ارتش اتومبیل‌های بسیاری از سواری و کامیون در اطراف حرم مستقر کرد دستور حمله و کشتن مردم با امر مخصوص شاه نیم ساعت پیش از اذان صبح روز یکشنبه صادر گشت و ۲۰۰۰ نظامی اقدام به شلیک با توپ و تفنگ و مسلسل کردند.

فریادهای  الله اکبر _ یا علی _ یا حسین  از مردم بلند شد و هر کسی با هرچه در دست داشت به مقاومت پرداخت.

هدایت نخست وزیر سابق می‌گفت آن روز از به کارگیری آتش هیچ مضایقه نشد دست آخر زور تفنگ و مسلسل و توپ بر مشت و خشت و تبر چربید و نظامیان توانستند وارد مسجد شوند.

مثل تگرگ در اطراف مسجد گلوله می‌بارید سرانجام شدت گلوله باران مردم را پراکنده ساخت و آن‌هایی که زنده ماندند هر کدام به سمتی گریختند . بهلول نیز موفق به فرار شد و به افغانستان رفت.

صبح یکشنبه فرمانده عملیات سرهنگ حبیب الله قادری به حضور فرمانده لشکر رسید تا گزارش بدهد و با مباهات گفت آنها را خر کردم و مثل گوسفند در مسجد و شبستان‌ها و دارالسیاده از کشته پشته ساختم اگر ما آنها را نمی‌زدیم آنها ما را می‌زدند.

 

 

هیچگاه آمار درست و دقیقی از تعداد شهدای فاجعه گوهرشاد منتشر نشد ولی قادری فرمانده عملیات خودش می‌گفت از کشته پشته ساختم گزارش‌های موجود از شاهدان عینی می‌تواند تا حدودی روشن کننده حرفی باشد که قادری زده بود یکی از همسایه‌های حرم به نماینده شاه گفته بود : پس از اتمام عملیات از بالای خانه آن وضعیت رقت بار را تماشا می‌کردم بلافاصله تعداد بسیاری اتومبیل و کامیون آمد و کشته‌ها را حمل می‌کردند یکی از رانندگان کامیون می‌گفت کشتگان را حمل کردیم و بردیم زیر باغ خونی و روبروی اراضی معجونی و عسکریه بالغ بر ۱۶۷۰ نفر بودند .

کامیون‌ها و اتومبیل‌هایی که جنازه را حمل می‌کرد ۵۶ تا بود.

در اغلب این کامیون‌ها صدای ناله‌های زخمی‌ها هم شنیده می‌شد که التماس می‌کردند :” برای رضای خدا ما زنده‌ایم” .

آمار کشته‌های فاجعه گوهرشاد چند برابر کشته‌های حمله ارتش روسیه به حرم مطهر بود.

 

 

منبع : کتاب رضاشاه ( تاریخ مصور پهلوی اول ) ، عماد داوری دولت آبادی، نشر اعتلای وطن . چاپ اول . ۱۴۰۴ صص ۵۴۰ _ ۵۴۵

 

 

   یکشنبه 22 تیر 1404نظر دهید »

پرواز بی فرود ۶۵۵

🔴در ۱۲ تیر ۱۳۶۷، اصابت دو فروند موشک سطح به هوای ناو امریکایی وینسنس به هواپیمای مسافربری ایرباس بر فراز خلیج فارس، موجب کشته‌شدن تمام ۲۹۱ سرنشین هواپیما شد.

 

❌ برخلاف ادعای مقامات آمریکایی و سازمان ملل، که این حادثه را ناشی از اشتباه شناسایی ناو وینسنس دانستند، از نظر مقامات ایرانی، سقوط هواپیما بزرگ‌ترین جنایت جنگی دوران معاصر بود و رئیس‌جمهور وقت آمریکا مسئول این کشتار بی‌رحمانه شناخته شد.

 

اما رونالد ریگان، رئیس‌جمهور وقت آمریکا با رویکردی مزورانه که یکی از مشخصه‌های حقوق بشر آمریکایی است، از حادثه رخ‌داده برای هواپیمای مسافربری ایران ابراز تاسف و ادعا کرد که اقدام ناو آمریکایی عمل دفاعی بجایی بود.

 

❌رفتار همیشگی دشمن 

حادثه سقوط هواپیمای ایرباس در وضعیت سال آخر جنگ، هشدار امریکا برای وادارکردن ایران به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ تلقی شد.

 

و آمریکایی‏‌ها به ‏صورت جسارت‏‌آمیزی دلایل این جنایت خود را بیان و تأکید کردند که هدف آمریکا از ساقط کردن هواپیمای ایرباس ایران، وادار کردن جمهوری اسلامی به پذیرش صلح و پایان جنگ تحمیلی بود، چنان‏ که رونالد ریگان، رئیس جمهور وقت آمریکا در این زمینه اظهار داشت: «این فاجعه (سقوط هواپیمای مسافربری ایران از سوی آمریکا) ضرورت دست‏یابی به برقراری صلح را با حداکثر شتاب، دو چندان ساخته است»

به عبارتی هدف آمریکا رهاندن گریبان صدام جنایتکار از دستان پرقدرت رزمندگان اسلام بود.

(شما بخوانید زدن تاسیسات هسته ای ایران رهانیدن گریبان نتانیاهو از خفت شکست جنگ با ایران است …

این یعنی آمریکا هميشه تاربخ در حال ضربه زدن به ایران بوده و هست)

 

جمع آوری شده توسط مدیر وبلاگ

   پنجشنبه 12 تیر 1404نظر دهید »

بازگشت امام خمینی(ره) به ایران

امام خمینی(ره) از سیزده آبان سال 1342 تا دوازده بهمن سال 1357، یعنی حدود چهارده سال در تبعید به سر برد و در سال 1343 ابتدا به ترکیه و پس از مدتی به عراق تبعید شد و اوقات پایانی دوری از وطن را در فرانسه و در دهکده ای به نام نوفل لوشاتو گذراند. نوفل لوشاتو در روزهای اوج نهضت، به قلب تپنده انقلاب ایران تبدیل شده بود. وقتی امام را به ترکیه تبعید می کردند، شاه و امریکا هیچ گاه پیش بینی نمی کردند که او روزی پیروزمندانه به ایران باز گردد و رژیم شاهنشاهی را از بن برکند.

 

پس از خروج شاه در 26 دی 1357، امام در پیامی کوتاه خطاب به خبرگزاری های جهان اعلام کرد: «خروج شاه از ایران، اولین مرحله پایان یافتن سلطه جنایت بار پنجاه ساله رژیم پهلوی می باشد که به دنبال مبارزات قهرمانانه ملت ایران صورت گرفته است. من این پیروزی را به ملت تبریک می گویم.» همچنین ایشان اعلام کرد که در اولین فرصت به ایران باز می گردند.

 

به تعویق افتادن بازگشت امام خمینی(ره) به ایران

 

در حالی که یاران حضرت امام و مبارزان مذهبی، با وجود تمام نگرانی ها در تدارک برگزاری مراسم استقبال باشکوهی از امام بودند، اعلام خبر تصمیم امام برای آمدن، مسئولان و سردمداران رژیم پهلوی را سخت به تکاپو انداخت. آنان که به شدت از تظاهرات خیابانی مردم بر ضد رژیم پهلوی هراسناک شده بودند، ورود امام را به کشور، پایانی بر تمام امیدهایشان می پنداشتند و یقین داشتند که در این صورت، طومار سلطنت پهلوی برچیده خواهد شد.

بنابراین، درصدد مقابله با ورود امام به کشور یا مانع تراشی در برابر تصمیم امام برآمدند. بختیار در مقام نخست وزیری، نقشه های گوناگونی در سر می پروراند که انفجار هواپیمای امام یا منحرف کردن مسیر هواپیمای حامل امام و سپس دستگیری ایشان از آن جمله بود که هیچ یک عملی نشد. تیر آخر او، بستن فرودگاه ها به روی هواپیمای امام بود. در حالی که قرار بود پرواز انقلاب در روز ششم بهمن امام خمینی رحمه الله را از فرانسه به ایران بیاورد، سازمان هواپیمایی کشور اعلام کرد که به علت بدی هوا و نبود دید کافی، همه پروازها لغو شده است.

اعتراض مردم به بسته شدن فرودگاه ها

با انتشار خبر بسته شدن فرودگاه ها و جلوگیری دولت بختیار از ورود حضرت امام به کشور، مردم با تظاهرات و راه پیمایی های خود، به اقدام دولت اعتراض کردند. همه افسران نیروهای سه گانه در پایگاه های خود در تهران، اصفهان، کرمانشاه، دزفول، همدان و بوشهر اعتصاب کردند و سپس به صفوف تظاهرکنندگان معترض پیوستند. در تهران، سیل جمعیت تظاهر کننده به سوی فرودگاه مهرآباد به راه افتادند.

روحانیان مبارز سراسر کشور که برای استقبال از امام به تهران آمده بودند، با تحصن در مسجد دانشگاه اعلام کردند تا بازگشت امام خمینی(ره) به کشور به تحصن ادامه خواهند داد. مردم و دانشجویان نیز به جمع تحصین کنندگان می پیوستند. فردای آن روز، مردم در راه پیمایی عظیم یک میلیونی به مناسبت رحلت پیامبر اسلام، در حمایت از امام شعار دادند. در بسیاری از نواحی شهر تهران نیز زد و خوردهای شدیدی میان نیروهای انتظامی و تظاهرکنندگان روی داد.

تیراندازی در نواحی مختلف لحظه ای قطع نمی شد. خبرگزاری پاریس اعلام کرد یکی از میدان های شهر، به میدان جنگ شباهت پیدا کرد و تعداد کشته ها در پایتخت را سه هزار تن گزارش کرد. روزنامه اطلاعات نوشت: «غرب و جنوب غرب تهران، غرق در شعله های آتش بود».

عقب نشینی دولت بختیار

در پی تحصن ها و تظاهرات خونین مردم در اعتراض به بسته شدن فرودگاه ها، دولت بختیار عقب نشینی کرد و شکست را پذیرفت. بختیار در نهم بهمن ماه اعلام کرد که فرودگاه مهرآباد امروز باز خواهد شد و هیچ ممانعتی برای ورود امام به کشور وجود ندارد. هیئت دولت در دهم بهمن اعلام کرد که ورود هواپیمای حامل امام به فرودگاه مهرآباد تهران بدون اشکال است. با اعلام این خبر، کمیته استقبال از امام در پیامی اعلام کرد که امام خمینی رحمه الله در ساعت نه صبح پنج شنبه دوازده بهمن در تهران خواهد بود.

 

 

قبل از ۱۲ بهمن گروهی به نام «سازمان کماندویی مبارزه در راه قانون اساسی» با دفتر خبرگزاری آسوشیتدپرس تماس گرفته و هشدار می‌دهد که اگر آیت‌الله خمینی قصد داشته‌باشد از پاریس به سمت تهران پرواز کند، هواپیمای حامل ایشان را منهدم خواهند کرد.
در پی این تهدید‌ها، امام خمینی (ره) به نزدیکان و همراهان خود فرمودند: «من بیعت خود را از شما برمی‌دارم، ما به طرف کار بزرگی می‌رویم. شما هم جانتان را به خطر نندازید»

ایرفرانس حاضربه انتقال حضرت امام وهمراهان ایشان به ایران بواسطه تهدید امنیتی،نشده بود.( ظاهراً چند ایرانی خیر، کل هواپیما را ازشرکت ایرفرانس اجاره و بیمه کردند).

ساعت 5:30 بامداد ، هواپیمای جمبوجت 747 ایر فرانس ، در حالیکه حدود پنج هزار پلیس ، ژاندارم و نیروهای ویژه،فرودگاه شارل دوگل و راه های منتهی به فرودگاه را زیر نظر داشتند به پرواز در آمد.


هواپیمای امام با نیم ساعت تاخیر ،ساعت 9:27به زمین نشست .

 

امام خمینی پس از سال ها دوری و تبعید به کشور بازگشت. ایران اسلامی شاهد بزرگترین و تاریخی ترین استقبال بود. حضور میلیونی مردم که صف مستقبلین را از فرودگاه تهران تا بهشت زهرا امتداد داده بود، حاکی از عشق و علاقه بی نظیر آنها به رهبر خویش بود. مردم به شوق ورود امام، خیابان ها را آب و جارو کرده بودند، مسیر حرکت امام تا کیلومتر ها با گل های رنگارنگ تزیین شده بود.

 

* با ورود حضرت امام به سالن فرودگاه، فریاد «الله اکبر» سالن فرودگاه را به لرزه در آورد. گروه سرود دانش آموزی، با خواندن سرود «خمینی ای امام»، شوق ورود امام را با اشک های مشتاقان درآمیختند.

 

* امام خمینی در فرودگاه در جمع مستقبلین از همه طبقات تشکر کردند و خروج شاه و ورود خود را گام نخست پیروزی دانستند.

 

* علی رغم قولی که دولت بختیار داده بود، پخش مستقیم مراسم ورود امام پس از دقایقی قطع و موجب خشم شدید مردم شد.

 

* بختیار گفت : من دستور قطع پخش برنامه تلویزیون را ندادم.

 

* فرمانداری نظامی بر اثر فشار مردم ، راهپیمایی و تظاهرات را برای سه روز آزاد اعلام کرد.

 

* انتشار خبر استعفای دکتر علی آبادی ، دومین عضو شورای سلطنت.

 

* روحانیون متحصن در دانشگاه،پس از ورود حضرت امام به میهن، با انتشار آخرین اعلامیه خود، به تحصن پایان دادند.

 

* آیت الله طالقانی و آیت الله بهشتی با دیدن استقبال بیش از حد انتظار، به امام پیشنهاد لغو برنامه بهشت زهرا را دادند، امام با آرامی پرسیدند:«ماشین کجاست؟ من قول داده ام که به بهشت زهرا بروم و می روم».

ماشین بلیزر ازچند روزقبل آماده شده بود. بین صندلی راننده و صندلی عقب یک شیشه ضد گلوله گذاشته بودند.امام پس ازاطلاع از این امر،روی صندلی جلو ماشین نشستند.


کمیته استقبال ، به جزماشین،تعدادی موتورسوارمسلح را نیز برای حفاظت از جان امام آماده کرده بود.مسئول این گروه را بعدها «مسیح کردستان»لقب دادند، شهید محمد بروجردی فرمانده شجاع سپاه کردستان . بروجردی وبقیه گروه دربین ازدحام جمعیت جاماندند ونتوانستند با ماشین بروند. فقط محمدرضا طالقانی که روی بلیزر نشسته بود ، توانست با ماشین همراهی کند.

 

* در مسیر خیابان رجایی (آرامگاه)،ناگهان ماشین خاموش شد . امام اصرارداشتند پیاده شده وبقیه راه تا بهشت زهرا را پیاده بروند …بالاخره هلی کوپتر آمد.

 

* حضرت امام ساعت 2 رسیدند قطعه 17بهشت زهرا .جایی که شهدای17شهریور دفن هستند.ابتدا در محل استقرار، قرآن تلاوت شد و پس ازآن سرود «برخیزید ای شهیدان راه خدا»خوانده شد.سپس طنین ندای امام بود که جان مشتاقان و شیفتگان حقیقت را سیراب می نمود …” من به پشتیبانى این ملت دولت تعیین مى‏کنم! من به واسطه اینکه ملت مرا قبول دارد…”

 

* ساعت 15:30 ظهر سخنرانی تمام شد. هلی کوپتری که برای بردن امام (ره) آمده بود سه بار سعی می کند بنشیند ولی به جهت ازدحام نمی تواند. عبا و نعلین امام (ره) در می آید و بین جمعیت گم می شود. ایشان را به جایگاه برمی گردانند .

 

* حاج احمدآقا وآقای ناطق نوری ،در حالی که امام را بین خودشان گرفته اند ایشان را به طرف آمبولانس شرکت نفت می برند. آمبولانس به طرف جاده قم حرکت می کند . آن هلی کوپتر هم از بالا دنبالشان می رود تا بالاخره در جایی بنشیند و امام (ره) را به آن منتقل کنند.

 

* خلبان هلی کوپتر می گوید هرکجا بخواهید فرود می آیم. پیشنهاد بیمارستان هزار تختخوابی ( امام خمینی ) داده شد ، هلی کوپتردر بیمارستان فرود آمد. چون آمبولانس آماده نبود ، امام را با ماشین یکی از پزشکان بیمارستان تا انتهای بلوار کشاورز بردند؛ پیکان آقای ناطق نوری از صبح درآنجا بود و همگی سوار آن شدند.

 

همه همراهان تصور می کردند که امام از بهشت زهرا می روند مدرسه ی رفاه، اما این اتفاق نیفتاده بود ، همه نگران بودند. امام تصمیم گرفتند که بروند خانه ی برادرزاده شان، دختر آقای پسندیده؛ منزل برادرزاده امام حوالی جاده شمیران (شریعتی) بود.

* حدود ساعت 5 بعدالظهر پس از چندبار پرس و جوی آدرس،به منزل برادر زاده شان می رسند . حضرت امام تا ساعت 10 شب در آنجا می مانند تا مسیر کمی خلوت شود.

 

* در مدرسه رفاه همگی نگران بودند ، کسی از امام خبری نداشت .اواخر شب خبر آوردند که کسی درِ حیاتِ کوچک مدرسه را می کوبد.در که باز شد، “امام آمد".ایشان پس ازتفقد از تعداد اندکی که در مدرسه بودند به سمت پله ها حرکت کردند، در میانه پله ها به سمت جمعیت پشت سرشان برگشتند و همانجا بر روی پله ها نشسته و دقایقی با آن جمعیت ، سخن گفتند.

 

 

جمع آوری شده از بیتوته و خبرگزاری صدا و سیما 

پرتال جامع امام خمینی رحمه الله 

 

   جمعه 12 بهمن 1403نظر دهید »

مؤلفه‌های قیام امام حسین علیه السلام چه بود ؟ 

 

 

حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای منصوری استاد حوزه و مبلغ دینی در دومین روز مراسمی که به مناسبت شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام و در سالن اجتماعات حوزه علمیه کوثر برگزار شد ضمن تسلیت شهادت آن امام بزرگوار و همچنین رحلت صحابی پیامبر صلوات الله جناب سلمان فارسی گفت : حضرت سیدالشهدا علیه السلام در حرکت عاشورایی خود می‌خواستند که چند مولفه قرآنی را برای جامعه بشری تفهیم نمایند و برای اینکه بتوانیم این مؤلفه‌ها را بیان نماییم باید تاریخ را به عقب برگردیم و زمان پیامبر را به دقت مرور نماییم.

حجت الاسلام منصوری ادامه داد : پیش از بعثت پیامبر  صلوات الله فرهنگ جامعه به گونه‌ای بود که دختران دلبند خود را زنده به گور می‌کردند و خوراکشان سوسمار و حیوانات وحشی بود ؛ در چنین فرهنگی پیغمبر اکرم صلوات الله مبعوث می‌شود و مردم را به چنان کمالی می‌رساند که مردم راه‌های آسمان را می‌شناسند و به مقام خلیفه اللهی می رسند.

 

حجت الاسلام منصوری با بیان تلاش جبهه مخالف حق برای به قهقرا بردن جامعه گفت :  جبهه مخالف به رهبری ابلیس تمام تلاش خود را می‌کرد تا جامعه را به قبل از دوران بعثت پیامبر برگرداند و این تلاش هر روز ادامه داشت تا اینکه بعد از رحلت پیامبر صلوات الله شهر مدینه که شهر خود پیامبر صلوات الله بود به یک شهر فاسد تبدیل شد و افراد فاسد را در این شهر ارج نهادند.

 

این مبلغ دینی گفت : با توجه به چنین جامعه‌ای امام حسین علیه السلام قصد دارد تا جامعه را از چنین فسادهایی نجات دهد و به همین دلیل مولفه‌هایی را بیان می‌کند که جامعه اسلامی تا ابد بیمه شود و یکی از این مولفه‌ها بحث توحید مسلمین است.

 

حجت الاسلام منصوری افزود : توحید مسلمین در آن زمان آغشته به شرک بود همانطور که قاتلین امام علیه السلام ادعای دینداری و یکتاپرستی داشتند اما با این ادعا بر امام معصوم تیغ کشیدند بنابراین امام علیه السلام به دنبال این است که توحید مردم را به صورت ریشه‌ای اصلاح نماید که اگر توحید مردم اصلاح نشود دیگر مؤلفه‌های دینی نیز به دست دشمن خواهد افتاد.

 

حجت الاسلام منصوری عبودیت را دومین مولفه قرآنی برای اصلاح جامعه توسط سیدالشهدا علیه السلام نام برد و بیان داشت روح عبودیت از جامعه گرفته شده بود و امام به دنبال این بود تا عبودیت مردم را به آنها برگرداند.

 

آقای منصوری در بیان اهمیت عبودیت بندگان خداوند گفت:  تا انسان به عبودیت نرسد به هیچ یک از درجات عالی و معنوی نخواهد رسید.

 

آقای منصوری گفت: حرکت امام حسین علیه السلام بعد از ایشان نیز ادامه داشت و امام سجاد علیه السلام نیز مانند پدر بزرگوارشان وارد جامعه شدند و به سراغ تک تک انسان‌ها رفتند و انسان سازی کردند و این انسان سازی را برای دوران بعدی انجام می‌دادند .

 

حجت الاسلام منصوری گفت : از عاشورا به عنوان یوم المعلوم یاد می‌شود و در عالم دو روز بین المللی وجود دارد یک روز همان عاشورای سال ۶۱ است که در آن،  آنچه نباید اتفاق می‌افتاد ، اتفاق افتاد و عاشورای دیگری همان یوم المعلوم دیگریست که ظهور امام مهدی عجل الله می‌باشد و امام سجاد و امامان بعد از ایشان نیز تلاش کردند تا جامعه را برای ظهور حجت خداوند آماده نمایند.

آقای منصوری با بیان دعاهای خاص امام سجاد علیه السلام و مناجات ایشان در راستای پیشبرد اهداف معصومین در جهت آماده سازی جامعه برای ظهور حضرت حجت بیان داشت :  امام سجاد علیه السلام یاران خود را کسانی می‌داند که طبق آیه ۱۱۲ سوره توبه ، اهل توبه ، اهل رکوع ، اهل سجود و اهل عبودیت باشند ، چرا که چنین افرادی اعمالشان دارای روح بندگیست و در لحظات حساس ، بندگی خدا را ترک نخواهند کرد و امام معصوم را تنها نخواهند گذاشت آنچنان که مردم کوفه اهل نماز و روزه و قرآن بودند اما اعمالشان روح عبودیت و بندگی را نداشت و به همین دلیل در مقابل جبهه حق ایستادند .

 

حجت الاسلام والمسلمین منصوری در بیان تأثیر توبه بر روح انسان گفت :  وقتی انسان استغفار می‌کند در حقیقت روح عبودیت را در خود زنده می‌کند و توبه یعنی آغاز عبودیت همانگونه که انسان وقتی قرار است به محضر بزرگی برسد ابتدا خود را از چرک و آلودگی پاک می‌کند،  انسان نیز وقتی قرار است کار بزرگی انجام دهد ابتدا باید روح عبودیت را در درون خود زنده کند.

 

حجت الاسلام منصوری گفت : انسان برای رشد عبودیت خود بهتر است که با صحیفه سجادیه و دعاهای این کتاب شریف و ارزشمند بالاخص دعای هشتم و دعای بیست و پنجم  انس بگیرد .

 

حجت الاسلام والمسلمین منصوری تاثیر دعا در زندگی را بسیار عمیق و پر اهمیت خواند و بیان داشت : همین که انسان برای پدر و مادر خود دعا کند خداوند به او علم و نور و درک عنایت می‌کند و این شاید یکی از تاثیرهای فراوان دعا باشد .

 

حجت الاسلام والمسلمین آقای منصوری در پایان گفت :  همه این دعاها ، روایات و دستوراتی که در مورد رعایت حال همسایه ، دستوراتی که در مورد رعایت حال فرزندان و پدر و مادر و ادعیه‌ای که در مورد آنها وجود دارد همگی برای آن است که جامعه  برای ظهور حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله و همچنین برای پذیرش ولایت ایشان آماده شود .

   سه شنبه 23 مرداد 1403نظر دهید »

صلح پیچیده امام مجتبی علیه السلام 

 

حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای منصوری در مراسم سوگواری که به مناسبت شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام و در سالن اجتماعات حوزه علمیه کوثر ورامین برگزار شد ضمن تسلیت این ایام گفت : مظلومیت امام حسن مجتبی علیه السلام به قدریست که حتی یاران خاص ایشان نیز مظلومیت ایشان را درک نکردند .
آقای منصوری گفت باید بدانیم که قیام خاموش امام و نوع قیام ایشان باعث ایجاد این مظلومیت شده است و البته مسیری که امام رفته‌اند تنها مسیر درست بوده است.

آقای منصوری با بیان شرایط سخت دوران امام حسن مجتبی علیه السلام گفت : در حقیقت امام با دشمنی مواجه است که خود را شخصیت اول اسلام می‌داند و در ظاهر هم اسلام را رعایت می‌کند اما در باطن یهودی است .

حجت الاسلام والمسلمین منصوری ادامه داد : معاویه در کارهایش به راحتی اسلام را زیر پا می‌گذاشت اما در ظاهر عوام فریبی می‌کرد و جامعه آن روز به ویژه جامعه شام به این باور رسیده بودند که تنها معاویه صلاحیت حکومت بر جامعه اسلامی را دارد و این تفکر با کمک یهودیان در جامعه پیاده شده و افکار جامعه توسط دستگاه معاویه تصاحب شده بود.

حجت الاسلام والمسلمین منصوری گفت : حتی بودند کسانی که حافظ قرآن بودند اما یقین داشتند که دشمنان اسلام اولاد علی علیه السلام هستند و این نشان از تاثیر فراوان عملیات روانی دستگاه معاویه بر جامعه مسلمین داشت.

آقای منصوری با بیان نقش پررنگ حضرت زینب سلام الله در خنثی کردن عملیات روانی دستگاه دشمنان اسلام گفت : خطبه حضرت زینب سلام الله عملیات روانی دشمن را خنثي نمود .

وی ادامه داد : در واقع در قیام عاشورا امام حسین علیه السلام با کوفیانی مواجه شدند که در مهد تشیع زندگی می‌کردند و جریان کوفیان با مردم شام بسیار متفاوت بود و حضرت زینب سلام الله در مواجهه‌شان با شخص یزید با خطبه‌ای که خواندند شخص یزید را تحقیر می‌کنند و در برابر عملیات روانی آنها عملیات روانی انجام می‌دهند و اجازه نمی‌دهند که دشمن در طول تاریخ از امام حسین و اولاد علی علیه السلام به عنوان دشمن اسلام نام ببرد .

این مبلغ دینی با بیان تفاوت شرایط جامعه ای که امام حسن و امام حسین علیها السلام با آنها مواجه بود گفت : در زمان امام مجتبی علیه السلام افکار مردم توسط امویان اداره می‌شد و جهت دهی اصلی این افکار با یهودیان بود به همین دلیل از ۱۲ هزار سربازی که امام علیه السلام دارند وقتی فرمانده سپاه امام ابن عباس که خطیب بزرگ و توانمندی بود و اولین فرد بیعت کننده با امام حسن علیه السلام بعد از شهادت امام علی علیه سلام بود خود را به ۵۰۰ سکه طلای معاویه فروخت و وقتی جبهه امام را ترک کرد ۸۰۰۰ نفر را همراه خود برد و تنها ۴۰۰۰ نفر از یاران امام باقی ماندند که هیچ کدام انگیزه‌ای برای حفظ جان امام و برای مبارزه نداشتند و حتی عده‌ای از آنها برای معاویه نامه نوشتند که ما حسن بن علی را به تو تحویل خواهیم داد .

این مبلغ دینی با بیان کار دشوار و پیچیده امام حسن مجتبی علیه السلام برای صلح اظهار داشت : امام علیه السلام در چنین شرایطی اگر صلح نمی‌کرد یا کشته می‌شد و یا زنده می‌ماند و آنچه مسلم است طرفی که غالب بود معاویه بود که اگر کشته می‌شد قبل از امام حسن علیه السلام باید امام حسین و برادر ایشان ابوالفضل العباس کشته می‌شد و دیگر خون آنها اثری را که در کربلا گذاشت در این واقعه نداشت.

آقای منصوری ادامه داد : خون شخصیتی مثل امام حسین علیه السلام وقتی قرار است ریخته شود باید تمام ذرات عالم را به کمال برساند همانطور که این کار را کرده است و اگر قبل از واقعه عاشورا کشته می‌شد طومار شیعه برچیده می‌شد و یاران امام به دستور معاویه امام علیه السلام را می‌کشتند و معاویه برای عوام فریبی حتماً اقامه عزا می‌کرد برای فرزندان رسول الله دیگر اجازه نمی‌داد از شیعه حتی نامی باقی بماند و کاری می‌کرد که امامان معصوم به عنوان دشمن درجه یک اسلام شناخته شوند .

حجت الاسلام والمسلمین منصوری گفت اگر امام علیه السلام اسیر می‌شد و کشته نمی‌شد معاویه ایشان را آزاد کرد و غالب بر این آزادی بود و شرایط را معاویه قرار می‌داد اما در ماجرای صلح امام علیه السلام غالب بود و شروط را امام گذاشت و با این شرایط امام در حقیقت پایه‌های حکومت دیکتاتوری معاویه را متزلزل کرد .

این مبلغ دینی در پایان گفت : اگر امام مجتبی علیه السلام صلح نمی‌کرد شرایط برای حضرت زینب سلام الله مهیا نمی‌شد که یزید را بی‌آبرو کند و او را یابن الطلقا بنامد . صلح امام مجتبی علیه السلام چون در جامعه ملموس نیست مظلومیت ایشان را شدیدتر می‌کند چرا که امام مجتبی علیه السلام با این صلح زحمات معصومین قبل و بعد از خود را مدیریت کرد و اسلام را زنده نگه داشت و امام عصر عجل الله نیز در سفره قیام خاموش جد مادری خود امام مجتبی علیه السلام خواهد بود

   دوشنبه 22 مرداد 1403نظر دهید »

دانلود ترجمه منتهی الامال 

 

معرفی کتاب منتهی الآمال اثر شیخ عباس قمی

 

کتاب منتهی الآمال نوشته محدث بزرگ مرحوم شیخ عباس قمی صاحب کتاب ارزشمند مفاتیح الجنان است که پیرامون زندگی چهارده معصوم (ع) به نگارش درآمده است.

این کتاب، زندگی شریف پیامبر و ائمه اطهار را به طور کامل بازگو می نماید. تمام جزئیات تولد و کودکی و معجزات و اصحاب و وفات چهارده معصوم به طور کامل بیان شده است. شاید غم انگیز ترین بخش کتاب بخش وقایع عاشورا باشد که به طور کامل درباره آن نوشته شده است.

 

دانلود ترجمه کتاب منتهی الامال 

 

 

   دوشنبه 1 مرداد 1403نظر دهید »

کتاب پی دی اف
عنوان قحطی بزرگ
نویسنده: محمدقلی مجد
نویسنده: دکتر مجد ، ساکن آمریکا که با دسترسی به اسناد جنایت انگلیس در این سال‌ها ، قتل ۹میلیون ایرانی را به تحریر درآورده است.

فیلم سینمایی  یتیم خانه ایران توسط آقای طالبی از روی این کتاب ساخته شده است.

 

👇👇👇

دانلود کنید 

   شنبه 1 بهمن 1401نظر دهید »

حرکت پیامبر(ص) به سوی غار در لیله المبیت


به چه علت در لیله المبیت،رسول الله(ص) مستقیما به مدینه نرفته و به غار ثور رفتند؟


چون دشمن به دنبال پیامبر و در تعقیب پیامبر بود .
پیامبر پس از خبر از قصد ترور خود شبانه از مکه خارج و علی ع را در جای خود نهاد و این شب معروف به لیله المبیت شد .
در هنگام خروج مخفیانه با ابوبکر برخورد و او را همراه خود برد .
و پس از یک یا چند روز ماندن در غار ثور و ناامیدی قریش از دست یافتن به پیامبر ، پیامبر راهی مدینه گردید .

 

در شب پنجشنبه اوّل ماه ربیع الاول (سال چهاردهم بعثت) رسول خدا(ص) از مکه بیرون رفت و در همان شب علی(ع) در بستر رسول خدا خوابید و آن شب را لیلة المبیت گفتند.


آن حضرت برای رفتن به یثرب می بایست به شمال مکه می رفت؛ اما برای گمراه کردن مشرکان، راه جنوب را برگزید و به کوه ثور رسید. آن حضرت، به همراه ابوبکر وارد غار ثور شد و مدت سه روز در آن مخفی بود. مشرکان تا نزدیکی غار ثور آمدند، اما به اعجاز الهی، عنکبوتان تارهایی را بر درِ غار تنیدند تا مشرکان را از رفتن به درون آن منصرف کنند؛ چراکه آنان با دیدن تارهای عنکبوت تصور کردند کسی وارد غار نشده است!

علت آن هم آگاهی پیامبر(ص) از نقشه مشرکان قریش برای ترور بود که برخی بیان می‌دارند که آیه وَ إِذْ یمْکرُ بِک الَّذینَ کفَرُوا لِیثْبِتُوک أَوْ یقْتُلُوک أَوْ یخْرِجُوک وَ یمْکرُونَ وَ یمْکرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیرُ الْماکرینَ (ترجمه: هنگامی که کافران ضد تو حیله کنند تا تو را زندانی کنند یا بکشند یا تبعید نمایند آنان با خدا از در حیله وارد می‌شوند خداوند حیله می‌کند و خداوند بهترین حیله کنندگان است.)[ انفال–۳۰] درباره همین خبردادن به پیامبر(ص) نازل شده است. لیلة المبیت شبی است که پیامبر(ص) به امر الهی از مکه به مدینه هجرت کرد و به سبب تصمیم سران قریش بر قتل آن حضرت، از علی(ع) خواست تا به جای او در بسترش بخوابد و مشرکان متوجه عدم حضور پیامبر نشوند.

خداوند در عظمت این جانفشانی علی(ع) آیه «وَمِنَ النَّاسِ مَن یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ»﴿۲۰۷﴾ (ترجمه: و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا می‌فروشد، و خدا نسبت به [این‌] بندگان مهربان است.)[ بقره–۲۰۷] را نازل فرمود. حضور در غار ثور رسول خدا در شب اول ربیع الاول رهسپار غار ثور شد و ابوبکر بن ابوقحافه نیز با وی همراه گشت و پس از سه روز که در غار ثور ماندند، در شب چهارم ربیع الاول راه مدینه را در پیش گرفتند.

شروع همراهی ابوبکر با پیامبر (ص) چندان مشخص نیست و برخی گفته‌اند پیامبر (ص) در راه اتفاقی ابوبکر را دید و همراه خود برد. همچنین نقل دیگری است که پیامبر (ص) در شب حمله مشرکان به خانه ابوبکر رفت و از آنجا به طرف غار ثور رهسپار شد .قول سومی است که بیان می‌دارد ابوبکر به سراغ پیامبر (ص) آمد و علی (ع) او را به مخفیگاهش راهنمایی کرد.

 

منابع جهت مطالعه :
فروغ ابدیت ، جعفر سبحانی
الصحیح من سیره النبی الاعظم ، جعفر مرتضی عاملی

   پنجشنبه 15 مهر 1400نظر دهید »

حدیث سلسله الذهب

ورود امام به نیشابور و بیان حدیث سلسلة الذهب مهم ترین واقعه ی ماندگار این سفر است. در مسیر سفر خراسان، حضرت رضا(علیه السلام) با عبور از شهرهای مختلف، به نیشابور رسیدند و با استقبال باشکوه مردم آن شهر روبه رو شدند؛ به گونه ای که دانشمند اهل سنت، حاکم نیشابوری شافعی، می نویسد: «به هنگام استقبال از امام، گروهی گریان و زار بودند و عده ای خود را به خاک می ساییدند و برخی نیز پای اشتر امام را می بوسیدند.»[ ابن صباغ، الفصول المهمة، ج۲، ص ۱۰۰۲. ] گزارش حاکم نیشابوری در تاریخ نیشابور[ متأسفانه اثری از کتاب تاریخ نیشابور نیست و گزارش های این کتاب در متون حدیثی علمای شیعه و سُنیِ پس از آن درج است. ] خواندنی است.

 

او می نویسد: «وقتی حضرت رضا(علیه السلام) وارد نیشابور شد، سوار بر قاطری خاکستری رنگ بود. در بین راه، دو پیشوای حافظ حدیث پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، ابوزرعه و محمدبن اسلم طوسی، مهار استر آن جناب را گرفته و عرض کردند: آقای ما، ای پیشوایی که فرزند ائمه ی طاهرینی، ای بازمانده ی نژاد پسندیده، تو را به حق اجداد ارجمندت قسم می دهیم سایبان مهد را یک طرف فرما تا جمال مبارک شما را ببینیم و حدیثی از اجداد خود بیان کن که یادبودی برای ما باشد.
امام استر را نگه داشت و سایبان را کناری زد. چشم جمعیت به جمال انورش روشن شد. گیسوان مبارکش شبیه گیسوان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بود. تمام طبقات ایستاده محو در تماشای رخسار مبارکش بودند. بعضی با مشاهده ی آن جناب، فریادی از شادی کشیدند. عده ای واله گونه اشک شوق می ریختند از این موهبت [و] هر کدام به طریقی ابراز احساسات می کردند. بعضی از شوق، گریبان چاک می زدند و خویش را در خاک می انداختند و لجام استر را می بوسیدند. [برخی نیز] گردن برافراشته تا آن جناب را مشاهده کنند. تا ظهر به طول انجامید. در این موقع، نویسندگان و قضات فریاد کشیدند: مردم گوش کنید و حفظ نمایید. فرزند پیامبر را نیازارید [و] ساکت باشید. ۲۴هزار قلمدان خارج شد، غیر از کسانی که دوات به کار بردند.»[ اربلی، کشف الغمة، ج۲، ص ۳۰۸. ]
آن گاه امام رضا(علیه السلام) که در عَماری (کجاوه) نشسته بودند، سر بیرون آورده و فرمودند:

«از پدرم، موسی بن جعفر شنیدم که گفت: از پدرم جعفر بن محمد شنیدم که گفت: از پدرم محمد بن علی شنیدم که گفت: از پدرم علی بن الحسین شنیدم که گفت: از پدرم حسین بن علی شنیدم که گفت: از پدرم امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب شنیدم که گفت: از پیامبر شنیدم که گفت: از خدای عزوجل شنیدم که گفت: «لااله الّا اللّه حصنی، فمن دخل حصنی أمن من عذابی»؛ «لا اله الا اللّه دژ من است؛ پس هرکس به دژ من درآید، از عذاب من ایمن خواهد بود».»


اسحاق بن راهویه گوید: «چون کاروان به راه افتاد، امام فریاد زدند: بشروطها و أنا من شروطها؛ (با وجود شرط های آن و من از شرط های آنم.)»[صدوق، التوحید، ص ۲۵؛ مناوی، فیض القدیر، ج۴، ص ۴۸۹. ]

مقصود این است که اقرار به کلمه ی توحید هنگامی سبب نجات است که جامعه به دست حاکم الهی اداره شود و حکومت به حق باشد تا مردم بتوانند به حقیقت توحید برسند؛ زیرا حقیقت توحید، پرستش خدای یگانه است بدون هیچ شریکی. این حدیث به سلسلة الذهب (زنجیر طلا) معروف است؛ زیرا رجال سند آن تا حضرت جبرئیل، همه از معصومان(علیهم السلام) هستند؛ همچنین از احادیث قدسی نیز محسوب می شود؛ چون گوینده ی آن ذات اقدس الهی است.

 

پرسمان

   چهارشنبه 14 مهر 1400نظر دهید »

رجایی اهل مذاکره نبود

 

 

محمدعلی رجایی در سال ۱۳۱۲ در قزوین متولد شده و در سال ۱۳۱۶ پدرش را از دست می دهد و بقیه عمر را در کنار مادر و تنها برادرش سپری می کند. او ۱۳ سالگی به تهران عزیمت می کند و به علت فقر شدید اقتصادی در جنوب شهر درست در کنار کوره پزها ساکن می شود.

در ۱۷ سالگی به نیروی هوایی می رود و ۵ سال در این نیرو تحصیل می کند. در همین زمان است که با گروه فداییان اسلام و شهید نواب صفوی آشنا می شود. همچنین در این زمان مشتاقانه بر سر درس و بحث آیت الله طالقانی حاضر می شود و ۱۷ سال شاگردی آن مرحوم را می کند. شهید رجایی در سال ۱۳۳۲ از ارتش استعفا می دهد و در بیجار به دانشسرای معلمی می رود. اواخر سال ۱۳۳۸ برای مدت یکسال به خوانسار اصفهان می آید و سپس دوباره به تهران باز می گردد و در دبیرستان کمال که اداره آن در دست آقایان سحابی و بازرگان بوده مشغول کار می شود. اولین بار در تشکل نهضت آزادی که از جبهه ملی منشعب شده عضو می شود و بعدها به موتلفه اسلامی می رود.

۴ سالی به زندان می رود و بعدها وزیر آموزش و پرورش می شود. 

«محمدامین» نام مستعار و مخفی شهید رجایی در دوران مبارزه و مخفی ماندن از دید ساواک است. او سال ۵۱ بعد از سفر به فرانسه به عراق می رود و با امام خمینی(ره) دیدار می کند.

در حسنیه ارشاد آن زمان حضور می یاید و از درس های دکتر علی شریعتی بهره می جوید. در دوران انقلاب و زمانی که دستگیرشدگان را به مدرسه رفاه می برندچون آدمهای دست چندم رژیم منحوس سابق هستند، با آنان را محبت و رافت اسلامی رفتار می کند.


۷ ماه از ازدواج شهید در قزوین نگذشته که قطعه شعری که بر علیه رژیم در جیب ایشان پیدا می کنند و زندانی می شود. مرحله دوم زندانی شدن ایشان در تهران بود که پنج سال طول کشید و علت اصلی آن کتاب هایی از ایشان بود که لو رفته بودند. در زندان تهران روزانه جیره کتک خوردن برقرار است. از بس او و دایی اش را شلاق می زنند از هوش می روند. ناخن هایش را می کشند. پایش را می شکنند اما رجایی همچون آهن سخت است و همچون کوه مقاومت می کند.

مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی در یکی از سخنرانی های خود می گوید: «اگر مقاومت ایشان در زیر شکنجه در زندان نبود، همه ما از بین رفته بودیم.»


اهل مذاکره نبود

گویا شهید رجایی زیاد اهل مذاکره در آن دوران نبوده است و در جایی به عراقی ها می گوید: زمانی که شما دائم بر سر ما و شهرهایمان بمب می ریزید، آمده اید و از مذاکره سخن می گویید! اول فشار را بردارید بعد ما مذاکره می کنیم.

زمانی که او کفیل وزارت آموزش و پرورش بودتابلویی بالای سر رجایی بود که روی آن نوشته بود: رجایی ارتجاعی. پرسیدم این را چه کسی نوشته؟ گفت: قبل از شما تعدادی از معلمان اعتصاب کرده بودند و یکی از آنان جلوی چشمم این را نصب کرد. حرفشان حق نبود و من بخواسته آنها عمل نکردم و آنها این را نوشتند و به دیوار زدند. اما من دست به آن نزدم تا همه بدانند وزیر مملکت اسلامی تا این حد به مردم اجازه می دهد بیایند و حرفشان را بزنند.

او حتی یکبار جلوی مدیران مدرسه غیر انتفاعی کمال وابسته به سران نهضت آزادی و عقاید آنان ایستاد و در روزنامه ای نوشت: همه باید از شرایط تحصیل یکسانی برخوردار باشند و پذیرش مدارس ملی و غیر انتفاعی پذیرفتن نوعی فاصله طبقاتی است. مردم ما شهید نداده اند که دوباره این دسته بندی ها رایج شود.

شهید رجایی دو هفته قبل از شهادت در جمعی گفته بود: چیزی از عمرش باقی نمانده است و در حدود دو هفته بعد هم ترور شد و به لقای حق پیوست.

 

 

متنی که خواندید بر گرفته از کتاب سیره شهید رجایی به قلم علامعلی رجایی است .

   جمعه 5 شهریور 1400نظر دهید »

1 3 4 5 ...6 ...7 8 9 10

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 805
  • دیروز: 950
  • 7 روز قبل: 69946
  • 1 ماه قبل: 81801
  • کل بازدیدها: 1657031
رتبه وبلاگ
  • رتبه کشوری دیروز: 16
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 36
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 21
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1