چرا برای رسیدن به آزادی‌ واقعی نیاز به محدودیت داریم؟

امتی که تمدن غربیِ نو آن را پرورده و آزادی‌های_شخصی را به روش خاص خود به او بخشیده است، به‌رغم این پوشش ظاهری از آزادی، به‌هیچ‌وجه مالک اراده‌اش نیست و نمی‌تواند بر وجود خود حکم براند؛ زیرا درون‌مایه‌اش آزاد نشده، بلکه زیر پوشش آزادی شخصی، تسلیم شهوت‌ها و لذت‌ها شده و آزادی حقیقتی خود را در برابر آن شهوت‌ها و لذت‌ها از دست داده است.

آزادی به مرزهایی محدود است که آن را با آزادی درونی از بندگی شهوت‌ها و آزادی بیرونی از پرستش بت‌ها هماهنگ می‌سازد. اسلام هرگز اجازه‌ی چنین آزادی‌ای (آزادی غربی) را نمی‌دهد؛ زیرا از سویی این کار نابود کردن عمیق‌ترین معانی آزادی انسانی است و از سوی دیگر، اسلام، آزادی را نه به معنای فراهم کردن میدانی برای کشش‌های حیوانی در وجود انسان، بلکه جزئی از برنامه‌ی فکری و روحی کاملی می‌داند که انسانیت باید براساس آن بنیان بگیرد.

شهید محمدباقرصدر ، از کتاب آموزه‌های وحی گفتارها و نوشتارهای قرآنی ،
صص ۸۵-۸۲

 

   دوشنبه 9 آبان 1401نظر دهید »

چرا زنان ایرانی، نباید مانند زن غربی آزادی داشته باشند؟

 

در ابتدای باید سوال کرد که چه کسی گفته است زنان در ایران آزادی ندارند؟ بلکه دستاوردهای ایران در حوزه زنان نشان دهنده فراهم شدن زمینه های پیشرفت همه جانبه زنان است.
اما اگر منظور از آزادی زنان در غرب، آزادی در پوشش و روابط و آن چیزهایی است که در فمینیسم تبلیغ می شود، باید گفت:

اولا نه تنها در غرب آزادی برای زنان وجود ندارد؛ بلکه دیکتاتوری رسانه‌ای و سبک زندگی تحمیل شده غربی توسط رسانه ها آنها را مجبور می کند که آنگونه باشند و گرنه مورد پذیرش واقع نمی شوند.
ثانیا مشکلاتی که برای زنان از ناحیه همین آزادی و فمینیسم به وجود آمده است به وضوح نشان می دهد که در غرب آزادی زن معنا ندارد.

برخی از واقعیتهای زن در غرب:
رشد سریع‌تر میزان خودکشی در زنان، نسبت‌به مردان در آمریکا: در میان سال‌های 2000 تا 2016، با وجود این‌که آمار خودکشی در مردان نیز با میزان 21 درصد درحال افزایش بود، افزایش این آمار برای بانوان نزدیک به 50 درصد بود.
گزارشی به نام «پارادوکس خوشبختی زنان» که توسط دفتر ملی تحقیقات اقتصادی منتشر شد، می گوید علیرغم بهبود شاخص های کمی سلامت، طی ۳۵ سال گذشته در آمریکا، شادی کلی ذهنی در میان زنان هم به طور مطلق و هم به طور نسبی نسبت به شادی مردان کاهش یافته است.
پس از یک قرن آزادی زنان، وزارت بهداشت و خدمات انسانی آمریکا گزارش می‌دهد که از هر 5 زن آمریکایی بیش از ۱ نفر، در طول زندگی خود به بیماری روانی مبتلا می‌شوند و دو برابر بیشتر از مردان در معرض افسردگی قرار دارند.
‌ مصرف بی‌رویه الکل در میان زنان آمریکایی بین سال‌های ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۳ بیش از دو برابر شده است.
موارد سندرم الکل جنینی در نوزادان تازه متولد شده از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۱۸ دو و نیم برابر شده است.

بلایی که فمینیسم بر سر زنان غربی آورد این بود که به اسم آزادی و برابری زنان برخی از حقوق آنها را حذف کرد. به عنوان مثال حجم ساعات کاری یا شرایط خاصی که به نفع زنان در برخی کشورها وضع شده بود به ضرر زنان تغییر کرد. طبق برخی قوانین اجبار نیروی کار زن به برداشتن و جابجایی بار بیش از یک وزن معین ممنوع بود اما به اسم برابری زن و مرد این امتیازات زنان لغو شد.

تشویق زنان به کسب شغل و استقلال مالی، پروژه‌ای بود که توسط موج اول فمینیسم ترویج شد. با ترویج ضرورت کسب شغل توسط زنان، اشتغال اولویت بالاتری نسبت به ازدواج پیدا کرد که در سال ۲۰۲۰، ۷۰ درصد طلاق‌ها توسط زن صورت گرفته است. که در میان زنان تحصیل‌کرده دانشگاه، تعداد کسانی که دادخواست طلاق را آغاز می‌کنند به 90 درصد می‌رسد؛ چرا که آنها در معرض تبلیغات فمینیستی بسیار بیشتری از طریق برنامه‌های مطالعات زنان و جنسیت هستند.
ظلم مهمی که یکی از نتایج اصلی این موج از فمینیسم بود، تحمیل بار اقتصادی زندگی بر دوش زنان بود:

اکنون سرپرست اقتصادی نیمی از خانواده‌های آمریکایی زنان هستند. یعنی فارغ از بحث شاغل بودن زنان، نیمی از خانواده‌ها مسئولیت تامین مالی آنها با زن هست.

 

برشی از سخنرانی حجت‌ الاسلام راجی ، اندیشکده راهبردی سعداء

   سه شنبه 3 آبان 1401نظر دهید »

چرا امام، سلمان رشدی را مهدورالدم دانست؟

وقتی سلمان رشدی در کتاب آيات شيطانی به رسول خدا(ص) توهين کرد و امام او را مهدورالدم دانستند، عده‌ای گفتند اين کار در جهان مدرن با هيچ عرفی از مديريت جهانی هماهنگی ندارد، شايد هم راست می‌گفتند ولی امام خوب می‌دانند که اقتضای رجوع به فرهنگ اسلام اين است که مديريت جهان استکباری چنين عكس العملی را نشان دهد اما اينکه وظيفه‌ی امام آن است که چنين حکمی را بدهند برايشان يک فرهنگ است تحت‌عنوان انجام وظيفه شرعی و اين دنيای مدرن است که بايد خود را با آن وظيفه‌ی شرعی هماهنگ کند. معنی اراده‌ی معطوف به فرهنگ و وظيفه‌ی شرعی همين معنا است و اصولگرايی واقعی بر آن تکيه دارد.

فرهنگ امام، فرهنگ اراده‌ی معطوف به قدرت و منصب نيست. اين فرهنگ مدرنيته است که به قول نيچه اراده‌اش معطوف به قدرت و استکبارمنشی است. هدف اراده‌ی معطوف به فرهنگ آن است كه ملت را به اهداف متعالی‌اش نزديك كند و مسير رسيدن به آن اهداف را در امور فرهنگی ريل‌گذاری کند و از حركت در سطح زدوبندهای سياسی حذر نمايد. در اراده‌ی معطوف به فرهنگ، حرف اصلی را قدرت نرم می‌زند و شما در حرکات و برنامه‌های امام آن را به‌خوبی لمس می‌کنيد ولی در اراده‌ی معطوف به قدرت، حرف اصلی را پول و تکنولوژی و عوامل فريب مردم می‌زنند و البته هميشه با ناکامی روبه‌رو بوده‌اند.

 

استاد اصغر طاهرزاده
از کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی»

   شنبه 29 مرداد 1401نظر دهید »

حرکت پیامبر(ص) به سوی غار در لیله المبیت


به چه علت در لیله المبیت،رسول الله(ص) مستقیما به مدینه نرفته و به غار ثور رفتند؟


چون دشمن به دنبال پیامبر و در تعقیب پیامبر بود .
پیامبر پس از خبر از قصد ترور خود شبانه از مکه خارج و علی ع را در جای خود نهاد و این شب معروف به لیله المبیت شد .
در هنگام خروج مخفیانه با ابوبکر برخورد و او را همراه خود برد .
و پس از یک یا چند روز ماندن در غار ثور و ناامیدی قریش از دست یافتن به پیامبر ، پیامبر راهی مدینه گردید .

 

در شب پنجشنبه اوّل ماه ربیع الاول (سال چهاردهم بعثت) رسول خدا(ص) از مکه بیرون رفت و در همان شب علی(ع) در بستر رسول خدا خوابید و آن شب را لیلة المبیت گفتند.


آن حضرت برای رفتن به یثرب می بایست به شمال مکه می رفت؛ اما برای گمراه کردن مشرکان، راه جنوب را برگزید و به کوه ثور رسید. آن حضرت، به همراه ابوبکر وارد غار ثور شد و مدت سه روز در آن مخفی بود. مشرکان تا نزدیکی غار ثور آمدند، اما به اعجاز الهی، عنکبوتان تارهایی را بر درِ غار تنیدند تا مشرکان را از رفتن به درون آن منصرف کنند؛ چراکه آنان با دیدن تارهای عنکبوت تصور کردند کسی وارد غار نشده است!

علت آن هم آگاهی پیامبر(ص) از نقشه مشرکان قریش برای ترور بود که برخی بیان می‌دارند که آیه وَ إِذْ یمْکرُ بِک الَّذینَ کفَرُوا لِیثْبِتُوک أَوْ یقْتُلُوک أَوْ یخْرِجُوک وَ یمْکرُونَ وَ یمْکرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیرُ الْماکرینَ (ترجمه: هنگامی که کافران ضد تو حیله کنند تا تو را زندانی کنند یا بکشند یا تبعید نمایند آنان با خدا از در حیله وارد می‌شوند خداوند حیله می‌کند و خداوند بهترین حیله کنندگان است.)[ انفال–۳۰] درباره همین خبردادن به پیامبر(ص) نازل شده است. لیلة المبیت شبی است که پیامبر(ص) به امر الهی از مکه به مدینه هجرت کرد و به سبب تصمیم سران قریش بر قتل آن حضرت، از علی(ع) خواست تا به جای او در بسترش بخوابد و مشرکان متوجه عدم حضور پیامبر نشوند.

خداوند در عظمت این جانفشانی علی(ع) آیه «وَمِنَ النَّاسِ مَن یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ»﴿۲۰۷﴾ (ترجمه: و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا می‌فروشد، و خدا نسبت به [این‌] بندگان مهربان است.)[ بقره–۲۰۷] را نازل فرمود. حضور در غار ثور رسول خدا در شب اول ربیع الاول رهسپار غار ثور شد و ابوبکر بن ابوقحافه نیز با وی همراه گشت و پس از سه روز که در غار ثور ماندند، در شب چهارم ربیع الاول راه مدینه را در پیش گرفتند.

شروع همراهی ابوبکر با پیامبر (ص) چندان مشخص نیست و برخی گفته‌اند پیامبر (ص) در راه اتفاقی ابوبکر را دید و همراه خود برد. همچنین نقل دیگری است که پیامبر (ص) در شب حمله مشرکان به خانه ابوبکر رفت و از آنجا به طرف غار ثور رهسپار شد .قول سومی است که بیان می‌دارد ابوبکر به سراغ پیامبر (ص) آمد و علی (ع) او را به مخفیگاهش راهنمایی کرد.

 

منابع جهت مطالعه :
فروغ ابدیت ، جعفر سبحانی
الصحیح من سیره النبی الاعظم ، جعفر مرتضی عاملی

   پنجشنبه 15 مهر 1400نظر دهید »

چرا پیکیر مکفون امام حسن علیه السلام تیرباران شد ؟ 

 

معاويه براي اجراي نقشه‌هاي شوم خود و زمينه‌سازي ولايت عهدي يزيد، فقط امام مجتبي ـ عليه السلام ـ را مانع مي‌ديد ، لذا نقشة قتل آن حضرت را طرح كرد و از همان روزهاي نخست با تحريك عوامل خود حتي در درون خانوادة امام ـ عليه السلام ـ نقشه‌هايش را به اجرا درآورد. در هنگام حركت آن حضرت از كوفه به مدينه نقشة شهادت امام به طور زيركانه‌اي طرح شد، به گونه‌اي كه شخص كوري با عصاي مسموم به امام حمله برد و امام را مجروح كرد ، ولي امام ـ عليه السلام ـ نجات يافت، بلاذري مي‌گويد: كه معاويه به دختر سهيل بن عمرو گفت: صد هزار دينار به تو مي‌دهم كه به امام سمّ بخوراني، و در پايان معاويه توسط دختر اشعث (جُعْده) نقشة قتل امام را به وسيلة سم اجرا كرد. همچنين ابن خلدون مي‌نويسد: (يزيد با وعدة ازدواج به جُعْده سبب شهادت امام شد.)

سرانجام امام مجتبي ـ عليه السلام ـ در 28 صفر سال 50 و به نقلي 51 هجري به دست جُعْده همسرش به شهادت رسيد.

امام وصيت كرده بود كه او را نزديك قبر پيامبر گرامي ـ صلي الله عليه وآله ـ دفن كنند و اگر ممانعت كردند در كنار قبر مادرش دفن كنند.

دار و دستة بني اميه به سركردگي معاويه مانع از دفن امام در كنار قبر رسول خدا شدند و عايشه هم در اين ماجرا آتش بيار معركه بود، و سوار بر قاطري جلوي جنازة امام ايستاد و از دفن امام در خانة رسول خدا ممانعت كرد و گفت: آيا مي‌خواهيد كسي را كه من دوست ندارم، در خانة من دفن كنيد، در همان حال ابن عباس جلو آمد و به عايشه گفت:

يك روز سوار بر شتر شدي (اشاره به جنگ جمل) يك روز هم بر قاطر سوار شدي براي جلوگيري از دفن جنازة پسر رسول خدا، اگر زنده بماني يك روز هم سوار بر فيل مي‌شوي تا خانة كعبه را خراب كني. تو 9/1 از يك هشتم خانة رسول خدا را به ارث مي‌بري، چطور آن را تصرّف كردي؟

 

امام حسين ـ عليه السلام ـ مانع از درگيري خونين شد و جنازه را به طرف بقيع حركت دادند و سرانجام امام مجتبي ـ عليه السلام ـ در قبرستان بقيع و در كنار قبر مادر بزرگ خود فاطمه بنت اسد مدفون شد، وقتي خبر شهادت امام به معاويه رسيد، تكبير گفت و سجده شكر به جا آورد و اطرافيانش نيز چنين كردند.[1]در قسمت‌هايي از زيارت جامعه، خطاب به امام حسن ـ عليه السلام ـ ماجراي شهادت آن حضرت را از زبان امام باقر ـ عليه السلام ـ چنين نقل مي‌كند:
يا مواليّ …. وشهيد فوق الجنازه قد شكّت بالمهام الكفانه[2] اي سروران من…! بعضي از شما شهيدي هستيد كه دشمنان اسلام بر جنازة شما تيراندازي كردند، به طوري كه كفنتان سوراخ سوراخ گرديد….
ابن شهر آشوب مي‌گويد: به هنگام بردن جنازة امام حسن مجتبي ـ عليه السلام ـ به سوي بقيع، افراد شرور و پست به پشتيباني امويان به جنازة آن حضرت تيراندازي كردند،[3] به طوري كه هنگام دفن هفتاد تير از بدن آن حضرت جدا نمودند،[4] «وَرَموا بِالنبال جنازته حتي سَلَّ منها سبعون نَبلاً[5]» جنازة آن حضرت را تيرباران كردند، تا جايي كه هفتاد چوبة تير به تابوت آويخته شد
——————————————
[1] ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 42 به نقل از تاريخ تحليلي و سياسي اسلام‌، علي اكبر حسني، چاپ اول (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1373) ص 480.
[2] ـ بحارالانوار، ج 99، ص 166.
[3] ـ احمد زماني، حقايق پنهان، چاپ اول (قم: دفتر تبليغات اسلامي، 1375) ص 306.
[4] ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 50.
[5] ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 44.

   سه شنبه 13 مهر 1400نظر دهید »

آیا حضرت معصومه سلام الله به شهادت رسیده است ؟

در مورد وضعیت حضرت فاطمه معصومه( سلام الله علیها) در ساوه نقل شده که حضرت معصومه (سلام الله علیها) به همراه تنی چند از برادران خود و با همراهی گروهی از علویان به سوی خراسان رهسپار شدند و چون به ساوه رسیدند ساوه ای ها که شافعی مسلک بوده و با شیعیان و اهل بیت دشمنی می ورزیدند به آنان حمله ور گشته و مردان آنان را به شهادت رساندند و حضرت معصومه (علیهاالسلام) که شاهد درگیری و شهادت مظلومانه برادران غیرتمند خود بود، چون دید آنان در خاک و خون غلطیده اند و مظلومانه و در غربت جنازه های خون آلود آنان را تماشا کرد، امواج حزن و اندوه جانش را فرا گرفت و روح لطیفش بسی آزرده خاطر گشت و این شدت غم و ناراحتی او را بیمار ساخت (زندگی حضرت معصومه, نوشته آقای منصوری, ص ۱۴، به نقل از ریاض الانساب, تالیف ملک الکتاب شیرازی)

از این رو پرسید تا قم چند فرسخ است و از همراهانش خواست او را به قم ببرند.

(دریای سخن, تالیف سقازاده تبریزی به نقل از ودیعه آل محمد, نوشته آقای انصاری ص۱۲ ).

 

بزرگان قم وقتی از این خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند و در حالی که (موسی بن الخزرج) بزرگ خاندان (اشعری) زمام شتر آن مکرمه را به دوش می کشید; ایشان در میان شور و احساسات مردم قم وارد آن شهر مقدس شد و در منزل شخصی (موسی بن الخزرج) اجلال نزول فرمود.(تاریخ قدیم قم, ص ۲۱۳) .

 

آن بزرگوار هفده روز در شهر ولایت و امامت به سر برد و در این مدت مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار متعال بود و واپسین روزهای عمر پربرکت خویش را با خضوع و خشوع در برابر ذات پاک الهی به پایان رساند.

با این حال باید توجه داشت این خبر با گروهی از شواهد و قرائن نمی سازد زیرا بر پایه این گزارش ساوه ای ها شافعی مذهب بودند؛ امام شافعی (م ۲۰۵ ه .ق.) گرچه در زمره امامان فقهی اهل سنت قرار دارد، لیکن به اهل بیت عصمت (علیهم السلام) ارادت داشته است و این محبت را علناً در اشعارش آورده است؛ شافعی از کوفه به یمن رفت و در آن به جمع شیعیان مبارزی پیوست که برای سرنگونی خلافت هارون، خلیفه مقتدر و ستمگر عباسی مبارزه می کردند و در این راه تا مرز از دست دادن جان خود نیز پیش رفت؛ وی در یکی از اشعارش چنین می گوید: «اگر قلب مرا بشکافند خواهند دید که بر دیوار آن … محبت اهل بیت علیهم السلام نوشته شده است.»( دیوان شافعی، ص ۱۰۱ به نقل از المذهب الشافعی، وهبه ذحیلی، ص ۵۵۴، چاپ شده در المذاهب الاسلامیّة الخمسة)


به عبارت دیگر شافعی در کوفه نتوانست برای خود جایی باز کند و از آن جا به مصر رفت و روش فقهی او بعدها طرفداران بیشتری یافت و تا حدودی شایع شد.( ر. ک: المذهب الشافعی، ص ۴۹۴)

 

با این حال قراین و شواهد و اوضاع و احوال سیاسی بررسی منویات مأمون خلیفه عباسی نشان گر درستی این خبر(شهادت اطرافیان حضرت)، است اما این شافعیان نبودند که به کاروان اهل بیت در ساوه حمله کردند بلکه نیروها و دست نشاندگان مأمون بودند که به کاروان اهل بیت (علیهم السلام) حمله ور شدند و آن را به نام شافعی ها تمام کردند تا احتمالاً بیشتر از گذشته آنان را در مقابل قمی ها قرار دهند.

 


همچنین بر پایه روایتی دیگر در ساوه زنی آن حضرت را مسموم ساخت (وسیله المعصومیه, نوشته میرزا ابوطالب بیوک, ص ۶۸, الحیاه السیاسیه للامام الرضا علیه السلام, نوشته جعفر مرتضی العاملی, ص ۴۲۸؛ قیام سادات علوی، علی اکبر تشیّد، ص۱۶۸.)

 

و از این رو ایشان بیمار گشت و پس از هفده روز اقامت در قم، روح بلندش به ملکوت اعلی پیوست.

 

آنچه این قول را هم تایید می کند اوضاع و احوال سیاسی آن روزگار و خطی مشی خاص مأمون خلیفه عباسی در برخورد با خویشان و نزدیکان امام رضا (علیه السلام) است، چه این که مأمون می دانست فاطمه معصومه (علیها السلام) دارای فضیلت ها و دانش بسیار است و دارای شخصیتی ممتاز بوده و اصولاً زنده ماندن او به ویژه در کنار برادرش امام رضا (علیه السلام) می تواند خطری برای حکومت و خلافت او به حساب آید از این رو برنامه شهادت آن حضرت را به دست زنی از ساوه اجرا کرد.

 

 

پرسمان

   پنجشنبه 6 آذر 1399نظر دهید »

چه مدت آب بر کربلائیان بسته شد و در خیام آب قحط بود؟ آیا غذایی برای خوردن داشتند؟

 


آنچه مسلم است این است که در کربلا از روز هفتم ماه محرم تا بعد از ظهر عاشورا، امام حسین(ع) و یارانش با مشکل آب مواجه شدند . منابع و مآخذ تاریخی و روایی به روشنی اثبات می کند که نیروهای عمربن سعد مأموریت یافتند که حسین بن علی و یارانش را در مضیقه قرار بدهند و مانع آوردن آب به خیمه ها بشوند و نیروهایی را در اطراف فرات مستقر کردند تا اصحاب امام حسین(ع) نتوانند از فرات آب بیاورند .

در غیر روز عاشورا امام و یارانش به سختی آب تهیه می کردند ولی روز عاشورا مشکل آب بسیار جدی شد و حتی امام حسین(ع) وقتی که خود را به آب رسانید و خواست آب بخورد ، در همان لحظه حصین بن تمیم به سوی آن حضرت تیر پرتاب کرد و در نتیجه نتوانست آب بخوردو امام حسین و یارانش روز عاشورا همه با لب تشنه به شهادت رسیدند و اگر روایت و یا تاریخی بر خلاف این باشد ، نمی توان آن را در برابر این همه روایات که می گویند امام حسین و یارانش همه با لب تشنه شهید شدند، پذیرفت. بلکه همه روایات می گوید: امام حسین ویارانش با لب تشنه به شهادت رسیدند و این منافات ندارد با این مطلب که امام حسین و یارانش در آن روز ها و حتی شب عاشورا آب تهیه کرده باشند.


البته در این هم تردیدی نیست که امام و یاران و خاندانش در آن روزها آب تهیه می کردند. و چنین نبود که در آن سه روز کسی آب نخورده باشد و اگر در آن سه روز و در آن هوایی گرم کسی سه روز اصلا آب نخورده می میرد و نمی تواند دوام بیاورد ولی با این حال روز عاشورا امام حسین و یارانش نتوانستند آب بخورند و همه تشنه به شهادت رسیدند.


برای مثال به برخی از مآخذ و منابع روایی و تاریخی اشاره می کنیم:
۱. امام سجاد علیه السلام فرمود: «و قد منع ابی من الماء الذی کان مطلقا للسباع و الوحوش» (بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۱۰۹ س۲ پدرم را از آبی که برای درنده ها و حیوانات آزاد بود، منع کردند.
۲. عبیدالله بن زیاد به عمر بن سعد نوشت: ای عمر بن سعد ! بین امام حسین و آب حایل شو، کار را بر او سخت بگیر و نگذار حتی یک قطره آب بنوشند. وقتی که این نامه رسید ، عمرو بن سعد ، عمر بن حجاج را با پانصدنفر سواره مأمور کرد تا مانع برداشتن آب از فرات شوند و از هفتم ماه محرم امام حسین و یارانش دیگر نتوانستند به راحتی آب به دست بیاورند. (منتهی الامال ، ج ۱، ص ۶۲۵، چاپ هجرت و تاریخ طبری هشت جلدی ج ۴، ص ۳۱۱)
۳. امام جعفر صادق(ع) فرمود: امام سجاد چهل سال برای پدرش امام حسین گریه کرد و هروقت برای او آب می آوردند می گریست و می فرمود: پدرم را تشنه به شهادت رساندند. (بحارالانوار ، ج ۴۵ ، ص ۱۴۹، س ۸)
۴. وقتی که حضرت ابوالفضل به میدان می رفت امام حسین فرمود: برای این بچه ها کمی آب بیاور. (همان، ص ۴۱ ، س ۱۳) این می رساند که روز عاشورا حتی در خیمه ها برای بچه ها هم آب نبوده است.
۵. علی اکبر پس از کمی جنگ به خیمه ها آمد و گفت: عطش مرا از پای درآورده است. (همان، ص ۴۳)
۶. روز عاشورا امام حسین و ابوالفضل با هم برای آوردن آب به سوی فرات رفتند ولی نیروهای عمر بن سعد مانع شدند و آنان نتوانستد آب بیاورند (همان، ص ۵۰، س ۱).
۷. امام حسین(ع) تلاش می کرد آب به خیمه ها بیاورد ولی شمر گفت: نمی گذارم آب برداری مگر اینکه کشته شوی. (همان، ص ۵۱، س ۱۸) این می فهماند که امام روز عاشورا، تلاش می کرد به خیمه ها آب بیاورد و در خیمه ها مشکل آب وجود داشته است.
۸. در روایتی آمده است که امام حسین (ع) خود را به آب رسانید ولی وقتی خواست بخورد ، حصین بن تمیم با تیر آن حضرت را مورد هدف قرار داد و نتوانست آب بخورد. (تاریخ طبری ، هشت جلدی، چاپ بیروت ، ج ۴، ص ۳۴۳ س ۱۲) این می رساند که دشمن مراقب بود که آن حضرت آب نخورد تا زودتر از پای درآید.
۹. یکی از نیروهای عمر بن سعد گفت : ای حسین بن علی! آیا آب فرات را می بینی به خدا سوگند نمی گذاریم یک قطره از آن بنوشی تا بمیری. امام حسین دست به آسمان بلندکرد و گفت: خدایا! او را با تشنگی بکش. دعای امام در حق او قبول شد و او تشنه شد ، از اسبش افتاد ومرد. (بحار ، ج ۴۴، ص ۳۱۷، س ۹)
۱۰. یزید بن حصین از یاران امام حسین به نیروهای عمر بن سعد گفت: ای مردم! این آب فرات است ، سگها و خنزیرها از آن می خورند و شما نمی گذارید فرزند پیامبر از آن استفاده کند، آیا این انسانیت است؟ گفتند: سوگند به خدا حسین باید تشنه بمیرد. (بحار ج ۴۴، ص ۳۱۸).
۱۱. عبدالله بن حصین ازدی با صدای بلندگفت:ای حسین بن علی! آیا آب فرات را می بینی که همچون آسمان آبی صاف است ، به خدا سوگند یک قطره از آن خواهید نوشید تا از تشنگی بمیرید. (بحار، ج ۴۴، ص ۳۸۹)
۱۲. حر بن یزید به نیروهای عمربن سعد گفت: «…و شما امام حسین ، اصحاب ، زنان و کودکان او را از آب فرات منع کردید در حالی که از آن آب یهودیان ، مسیحیان ، زرتشتیان می خورند و خوکها و سگهای عراق در آن فرو می روند. ای مردم! بدانید که تشنگی آنها را از پا درآورده است..» (تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۲۵)

 

 

در نتیجه دشمن به طور جدی مانع آوردن آب بود و آنان چون امام را در محاصره داشتند ، می توانستند آن حضرت را از آب محروم کنند وچنین هم کردند ، توجه به این داشته باشیم که قصد دشمن این بود که امام ویارانش را بکشند و اثری هم از این جنایت در تاریخ نماند.قلمها در دست آنها بود و هر جور می خواستند می کردند. حقایق را وارونه نشان می دادند و تلاش می کردند حادثه کربلا یک حادثه ساده قلمداد کنند بسیاری از ستم هایی را که در کربلا بر اهلبیت امام حسین(ع) رفت ننوشتند و نگفتند: جنایات بنی امیه در کربلا بیش از اینهایی است که الان در دسترس داریم.
آیت الله مطهری در حماسه حسینی آورده است که مسأله تشنگی امام حسین(ع) از مسلمات است و یک مسأله یقینی و قطعی است (ج ۲، ص ۲۱۷) و با تهیه آب در شب عاشورا و غسل کردن و وضو گرفتن، این مشکل بر طرف نشد و آنان در روز عاشورا تشنه به شهادت رسیدند.

 

نتیجه: هر چند امام و یارانش در روزهای قبل از روز عاشورا آنهم به مقدار بسیار ناچیز و کم آب پیدا می کردند ولی آنچه مسلم است این است که در روز عاشورا هیچ آبی در خیمه ها پیدا نمی شد و همه تشنه به شهادت رسیدند.

 

 

 

درباره این مساله می توانید به مآخذ زیر مراجعه کنید:

۱. بحارالانوار ۲. منتهی الامال ۳. تاریخ طبری ج ۴، ۴. احقاق الحق ج ۱۱، ۵. قصه کربلا نوشته علی نظری منفرد ۶. تأملی در نهضت عاشورا نوشته رسول جعفریان ۷. اعیان الشیعه۸. المجالس السنیه ۹. مقتل خوارزمی ج۱، ۱۰. الفتوح ج ۵ ، ۱۱. وقایع الایام خیابانی ۱۲. مقتل ابی مخنف

پرسمان

   سه شنبه 4 شهریور 1399نظر دهید »

آیا امام حسین(ع) خاک کربلا را برای اینکه خونش در آن بریزد خریده بود؟

 

آیا امام حسین علیه السلام آن زمین هارا خریده بود؟ در جواب باید گفت :

در برخی ماخذ آمده است که امام حسین علیه السلام آن زمینهارا خرید و پس از آن آنهارا به همان فروشندگان بخشید و با آنان شرط کرد که زائران را راهنمایی کنند و سه روز آنان را پذیرایی بکنند.

به این نکته باید توجه داشته باشیم که امام حسین علیه السلام به ناچار در آن سرزمین فرود آمد و اگر حر بن یزید ریاحی اجازه می داد و مانع نمی شد ,امام از آن منطقه می رفتند ولی حر مانع شد و امام از ناچاری در آنجا ماند.

مساله چنین نبود که امام حسین علیه السلام از مدینه به کربلا بیاید و آن زمینهارا بخرد و به دشمن اعلام کند که بیایید و مرا بکشید تا خونم در این مکان ریخته شود .

امام حسین علیه السلام به علم امامت که از پیامبر به او رسیده بود می دانست در این مکان کشته می شوندو برای همین این زمینهارا خرید.

شیخ بهایی علیه الرحمه در کشکولش آورده است که امام حسین علیه السلام وقتی که وارد زمین کربلا شد فرمان داد تا طایفه بنی اسد که مالک کربلا بودند ، حاضر شوند .

پس از مذاکراتی که صورت گرفت چهار میل در چهار میل و به روایتی شش فرسخ به شصت هزار درهم از آنان خریداری کرد و سند مالکیت را حضرت عباس علیه السلام نوشت و پس از پرداخت قیمت فرمود اکنون زمین کربلا ملک من است و شما ها در این جا به زندگی خود ادامه دهید به شرط آنکه در روز دوازدهم محرم بیایید و کشته های ما را دفن نمائید و آگاه باشید که بعد ها از اطراف جهان به این مکان می آیند و سه روز آنان را پذیرائی کنید.

 

 

برای آگاهی بیشتر به این کتابها مراجعه بکنید:چهره خونین کربلا ,ترجمه مقتل مقرم ,توسط عزیزالله عطاردی ,به نقل از کشکول شیخ بهایی ,چاپ مصر ,ص ۹۱ ,از مدینه تا کربلا ,سید جواد ذهنی ,ص ۳۲۹ ,چاپ سوم و فرهنگ عاشورا,جواد محدثی ص ۳۳۴,به نقل از مجمع البحرین ,وا ژه «کربلا ».

   شنبه 1 شهریور 1399نظر دهید »

آیه ای درقرآن آمده که بتوان ازآن معنای چادر را استخراج کرد؟

 

دو سه آیه قرآن به مسأله پوشش و #حجاب بانوان اشاره کرده است: سوره نور (۲۴)، آیه ۳۱ و سوره احزاب (۳۳)، آیه ۳۳ و ۵۹. آیه ۵۹ سوره احزاب به نوع پوشش بانوان در بیرون و در مقابل نامحرمان به جلباب تعبیر آورده و می فرماید: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللّهُ غَفُورًا رَحیمًا؛ اى پیامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوششهاى خود را بر خود فروتر گیرند این براى آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند [به احتیاط] نزدیکتر است و خدا آمرزنده مهربان است».  
در مفهوم جلباب اختلاف نظر وجود دارد. آنچه، با توجّه به کتب لغت(۱) و گفتار مفسران شیعه مانند علامه طباطبایی(۲) و فیض کاشانی(۳) و اهل سنّت مانند قرطبی(۴) صحیح تر به نظر می رسد، آن است که «جلباب» ملحفه و پوششی چادر مانند است نه روسری و خمار.
از ابن عبّاس و ابن مسعود روایت شده که منظور عبا است.
پس جلباب لباس گشاد و پارچه ای است که همه بدن را می پوشاند. ضمناً همان طور که مفسران بزرگ مانند شیخ طوسی و طبرسی فرموده اند، در گذشته دو نوع روسری برای زنان معمول بود: روسری های کوچک که آن ها را «خِمار» یا «مقنعه» می نامیدند و معمولاً در خانه از آن استفاده می کردند؛ و روسری های بزرگ که مخصوص بیرون خانه به شمار می آمد. زنان با این روسری بزرگ که جلباب خوانده می شد و از «مقنعه» بزرگ تر و از «رداء» کوچک تر است و به چادر امروزین شباهت داشت، مو و تمام بدن خود را می پوشاندند.(۵)
به طور خلاصه در معنی «جلباب» مفسران و اهل لغت چه معنی ذکر کرده اند:
۱. ملحفه (چادر) و پارچه بزرگی که از روی سری بلندتر است و سر و گردن و سینه ها را می پوشاند.
۲. مقنعه و خمار (روسری).
۳. پیراهن گشاد. (ر.ک: لسان العرب، مجمع البحرین، مفردات راغب …).

گرچه این معانی با هم متفاوتند ولی قدر مشترک هم آنها این است که بدن را به وسیله آن بپوشاند. اما بیشتر به نظر می رسد که منظور پوششی است که از روسری بلندتر و از چادر کوچک تر است چنان چه نویسنده «لسان العرب» بر آن تکیه کرده است. (ر.ک: تفسیر نمونه، ج ۱۷، ص ۴۲۸، ذیل آیه ۵۹ از سوره احزاب).

عبارت «یدنین علیهنّ من جلابیبهنّ» در آیه کنایه از پوشیدن چهره و سر و گردن با آن است.(۶) یعنی چنان نباشد که چادر یا رو پوش های بزرگ (مانتو) تنها جنبه تشریفاتی و رسمی داشته باشد و همه پیکرشان را نپوشاند. زنان حق ندارند چنان چادر بپوشند که نشان دهد اهل پرهیز از معاشرت با مردان بیگانه نیستند؛ از نگاه چشم های نامحرم نمی پرهیزند و از مصادیق «کاسیات عاریات : یعنی زنانی که ظاهراً پوشیده هستند ولی در واقع برهنه اند، روی عن رسول اللّه(ص) » شمرده می شوند.

قرآن فرمان می دهد: بانوان با مراقبت جامه شان را بر خود گیرند و آن را رها نکنند تا نشان دهد اهل عفاف و حفظ به شمار می آیند. تعلیل پایانی آیه نیز بیانگر همین امر است؛ یعنی آن پوششی مطلوب است که خود به خود دورباش ایجاد می کند و ناپاکدلان را نومید می سازد.(مساله حجاب ص ۱۶۰)

پس مراد این است که زنان جلباب را به بدن خود نزدیک سازند تا درست آنها را محفوظ بدارد نه این که آن را آزاد بگذارند به طوری که گاه و بی گاه کنار و بدن آشکار گردد و به تعبیر ساده و خودمانی یعنی لباس خود را جمع و جور کنند.

خلاصه این که «جلباب» قابل تطبیق به چادر هم هست گر چه حجاب منحصر در چادر نیست، بلکه هر لباسى که غیر از وجه و کفین (دست ها تا مچ) را بپوشاند و موجب تحریک و جلب توجه نامحرم نگردد کافى است ولى باید توجه داشت که همان طور که بقیه واجبات داراى مراتب مختلفى مى باشند حجاب نیز داراى مراتب خوب، متوسط و خوب تر است و چادر حجاب برتر بانوان محسوب مى گردد.

 

 

پاورقی:
۱. ر. ک: مسأله حجاب، ص ۱۵۸ و ۱۵۹؛ قاموس قرآن، قرشی، ج ۲، ص ۴۱ و ۴۲. (این کتاب ها کلمات اهل لغت را ذکر کرده اند؛ مانند تعبیر به «الجلباب: القمیص أوالثواب الواسع» یا «الجلباب ثوب اوسع من الخمار دون الردّاء تُغطّی به المرأة رأسها و صدرها).
۲. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۶، ص ۳۶۱. (هو ثوب تشتمل به المرأة فیغطّی جمیع بدنها).
۳. تفسیر الصافی، فیض کاشانی، ج ۴، ص ۲۰۳.
۴. الجامع لأحکام القرآن، قرطبی، ج ۱۴؛ ص ۱۵۶.
۵. درباره جلباب گفته اند: آن روسری خاصی که بانوان هنگامی که برای کاری به خارج از منزل می روند، سر و روی خود را با آن می پوشند؛ «الجلباب خمارالمرأة الذی یفطّی رأسها و وجهها اذا خرجت لحاجة» (التبیان فی تفسیر القرآن، طوسی ج ۸، ص ۳۶۱؛ مجمع البیان، ج ۸ - ۷، ص ۵۷۸)
۶. مجمع البیان، ص ۵۸۰؛ المیزان، ج ۱۶، ص ۳۶۱.

   یکشنبه 22 تیر 1399نظر دهید »

هیچ‌وقت در دین، مقلّدپروری به‌معنای «کنارگذاشتنِ فهم و فکر» نداریم!
راهنمایی امام، جلوی عقل ما را نمی‌گیرد بلکه آن‌را فعال کرده و تفکر ما را جهت می‌دهد

 

یکی از نیازهای ما این است که ما به یک هدایت‌کننده، معلم و راه‌بلد نیاز داریم. لذا یکی از کارهای مهم امام و ولیّ خدا هدایت‌کردن و راهنمایی‌کردن ما است.

 

وقتی از «نیاز انسان به راهنمایی و علم پیامبر و امام» بحث می‌شود، خیلی‌ها می‌گویند که «انسان با عقل خودش می‌تواند همه‌چیز را بفهمد» اولیاء خدا هم این را انکار نمی‌کنند و اتفاقاً عقل انسان را وادار به فعالیت می‌کنند.

 

معلمی و راهنما بودنِ امام به‌گونه‌ای است که جلوی عقل ما را نمی‌گیرد بلکه عقل ما را فعال می‌کند و تفکر ما را جهت می‌دهد. این‌طور نیست که همه‌چیز را حاضر و آماده به‌دست ما بدهد، بلکه راهنمایی او به‌گونه‌ای است که ما را به تفکر وادار می‌کند. ببینید در قرآن چقدر بر تفکر، تدبر و تفقّه (فهم عمیق) تأکید شده است!

 

امام مثل استاد راهنما، نقش ایفا می‌کند. نقش استاد راهنما در دانشگاه این است که دانشجو را به دانشمند تبدیل کند، نه اینکه جلوی دانش و تفکر دانشجو را بگیرد. آگاهی‌هایی که اولیاء خدا به ما می‌دهند، در واقع برای اندیشه و عقل ما نقش فعال‌کننده را دارند. برای اینکه فکر ما را به کار بیندازد و ما شروع می‌کنیم به اینکه با تفکر خودمان، پیش برویم.

 

ما هیچ‌وقت در دین‌مان مقلدپروری به این معنا نداریم که «شما خودتان هیچ چیزی نفهمید بلکه یک کسی به‌جای شما همه‌چیز را می‌فهمد و به شما می‌گوید و شما باید اجرا کنید!» اصلاً در دین چنین چیزی نیست!

 

نیاز ما به راهنما، اصلاً معنایش این نیست که «یک‌کسی بداند و ما ندانیم و ما طبق دانایی‌های او رفتار کنیم و دیگر تفکر هم لازم نباشد!» این تهمت رذیلانه‌ای است که بعضی‌ها به دین و علوم دینی می‌زنند و گاهی هم این اتهام‌ در جامعه جا افتاده است، به همین دلیل در برخی از مجامع علمی، دین‌گریزی و فرار از کلام وحی و سخن پیامبر(ص) و اولیاء خدا وجود دارد.

 

 

حجت الاسلام علیرضا پناهیان ، حرم امام رضا - ۹۹.۰۲.۱۶

   یکشنبه 25 خرداد 13992 نظر »

1 3 4 5 ...6 ...7 8 9 10 11 12 ... 18

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 222
  • دیروز: 214
  • 7 روز قبل: 1846
  • 1 ماه قبل: 10328
  • کل بازدیدها: 565465
رتبه وبلاگ
  • رتبه کشوری دیروز: 10
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 19
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 30
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1