❇️سرکار خانم الهام نصرت زدگان استاد حوزه در کرسی آزاد اندیشی که در سالن اجتماعات مدرسه علمیه کوثر ورامین و با محوریت قلمرو فردگرایی در قبول تکالیف دینی برگزار شد ضمن طرح این پرسش که آیا ما در قبول تکالیف دینی میتوانیم فردگرا باشیم یا خیر گفت : فردگرایی در معنای مصطلح همان معنای غربیست که گاهی ممکن است فرد را در مقابل اجتماع قرار دهد و گاهی ممکن است فرد را از نتایج انسان محوری بداند .
➖وی ادامه داد : در فردگرایی غربی همه نیازها و اتفاقات حول محور انسان و لذات انسان میگردد اما در فردگرایی اسلامی به افراد با توجه به بعد روحی و جسمی او اهمیت داده میشود و تنها لذات مادی انسان محوریت قرار نمیگیرد.
➖ خانم نصرتزادگان گفت: در زندگی امروزه ما نیز فردگرایی غربی وارد شده است و در زندگیها تمامی اتفاقها باید حول خواسته انسان باشد.
➖این استاد حوزه در پاسخ به این پرسش که وقتی خداوند به فرد اهمیت میدهد آیا با محدودیتی که در زمینه حجاب به وجود آورده بین زنان و مردان تبعیض قائل نمیشود و حق آزادی زن سلب نمی کند گفت : در پاسخ به این سوال اول باید معنای آزادی روشن شود اگر انسان را فقط مادی ببینیم آزادی یک معنا و اگر در دو بعد روحی و جسمی و یا مادی و معنوی در نظر بگیریم و تمام استعدادهای انسان در نظر گرفته شود آزادی معنای دیگری پیدا خواهد کرد.
➖ وی افزود : انسان بینهایت طلب است هرچه به خواستهها و لذات مادی بها دهد روح او سیری ناپذیر خواهد بود اما در عین حال ذات انسان دارای کرامت است و با عقل خود میتواند حق را از باطل تشخیص دهد ولی آنچه که غرب از آزادی معنا میکند یعنی هر آنچه مانع لذات انسان شود ضد آزادیست . اما در اسلام اگر چیزی مانع رشد روحی انسان شود ضد آزادی معنا میشود و در واقع هر آنچه که انسان را به بردگی خود درآورد آزادی را از انسان سلب کرده است مانند همین بیحجابی که انسان را به بردهای تبدیل میکند که به او میگوید چه بپوش و چگونه بپوش.
➖خانم نصرتزادگان گفت: اگر بخواهیم آزاد باشیم باید موانع رشد همه جانبه انسان را کنار بگذاریم و نه فقط موانعی که لذات انسانی را مانع میشود.
➖خانم نصرتزادگان در پاسخ به این پرسش که وقتی انسان را از چیزی منع میکنند انسان نسبت به آن حریص میشود بیان داشت : اسلام به دنبال آزادی حقیقی انسان است و خداوند با واجب کردن حجاب میخواهد این آزادی حقیقی به وقوع بپیوندد اگر قرار باشد مردان به زنان حریص شوند نسبت به زنان بیحجاب حریصتر میشوند. چرا که جامعه به سمت بد پوششی رفته اما همین جامعه به مردان میگوید درست است که زنان بدحجابند اما شما تحریک نشو و نگاه نکن و مردان را از این دست و دلبازی زنان منع میکنند. و این منع حریصی می آورد .
➖خانم نصرتزادگان ادامه داد : اما اگر پوشش درستی در جامعه وجود داشته باشد حرصی نیز وجود ندارد و مردان به زنان گرایش پیدا میکنند آن هم برای ازدواج . محدودیت و منع زمانی معنا پیدا میکند که تحریک وجود داشته باشد و وقتی در جامعه زنان خود را پیش از حد در دسترس مردان قرار دادهاند مسئولیت پذیری مردان نسبت به خانواده را کمرنگ کرده و میل به ازدواج آنها را از بین برده اند .
➖ این استاد حوزه حجاب را یک حکم اجتماعی دانست و گفت : حجاب زمانی معنا پیدا میکند که فرد دیگری و یا نامحرمی وجود داشته باشد و وقتی که انسان تنها باشد حجاب معنایی ندارد و قانونگذار نیز موظف است برای فرد بیحجاب قانون وضع کند تا مردان در جامعه امنیت روانی داشته باشند.
➖خانم نصرتزادگان در پایان با تاکید بر مطالعه کتاب مسئله حجاب شهید مطهری بیان داشت : کتاب های فراوانی در زمینه حجاب نوشته شدهاند اما کتاب مسئله شهید مطهری یکی از کاملترین کتابها در زمینه حجاب است و جواب بسیاری از سوالهای ذهن انسان را در خود دارد.
➖سرکار خانم الهام نصرت زادگان استاد حوزه در کرسی آزاد اندیشی که در سالن اجتماعات حوزه علمیه کوثر ورامین و با محوریت قلمرو فردگرایی در قبول تکالیف دینی برگزار شد ، به عنوان استاد ارائه دهنده با طرح این سوالات که اسلام به فردگرایی چه دیدی دارد ؟ آیا اسلام هم انسان محور است ، گفت : انسان دو بعدیست ؛ بعد روحی و بعد جسمانی و انسان روحانی به سمت بینهایت حرکت میکند.
➖خانم نصرت زادگان ارتباط در اسلام بین انسان و سایرین را دارای چند دسته دانست و گفت : ارتباط با فرد ، ارتباط سایر انسانهای دیگر ، ارتباط انسان با طبیعت و ..
➖سرکار خانم نصرتزادگان نتیجه اسلام گرایی غربی را پوچ و واهی دانست و بیان داشت : نهایت نتیجه ای که از اسلام گرایی غربی نتیجه می شود این است که فرد بگوید فقط خودم لذت ببرم .
➖استاد حوزه ادامه داد : فرد مورد نظرِ اسلام با فرد گرایی غربی متفاوت است . در غرب از هر وسیلهای برای تسخیر افکار مردم برای دستیابی به اهداف اومانیسم استفاده میشود.
➖استاد حوزه تعریف فرد گرایی را اینگونه بیان کرد و گفت : فردگرایی یعنی یک فرد در فردیت بدون ارتباط با فرد دیگری باشد چون معتقد است هر چیز دیگری از ارزش او کم میکند.
➖خانم نصرت زادگان در پایان افزود : فردگرایی یعنی تو همان انسانی هستی که خودت هستی و این اندیشهها از اومانیسم و لیبرالیسم به فردگرایی رسیده است.
➖سرکار خانم خدیجه هوشمند استاد حوزه در کرسی آزاد اندیشی که در سالن اجتماعات حوزه علمیه کوثر ورامین برگزار با ” محوریت قلمرو فردگرایی در قبول تکالیف دینی ” برگزار شد به عنوان استاد ناقد گفت : ویژگیهای افراد فردگرا این است که این افراد نیازها و هدفهای شخصی خود را ترجیح میدهند ، ارزشها و هنجارهایی که در نظر میگیرند مطابق با تفکرات شخصی خودشان است و این افراد کسب لذت فردی برایشان در اولویت است .
➖خانم هوشمند شکل گیری هویت را عامل مهم در تعیین جامعه کدام بودن فرد دانست و گفت: آنجایی که قرار است هویت شکل بگیرد و این به معنای استقلال است ، نقشهایی که فرد بازی میکند ، مقایسهای که با دیگران میکند، موفقیتها و شکستهایش همه و همه در این جمله من کیستم !؟ خلاصه میشود و سبب پی شود فرد به عزت نفس دست یابد .
➖وی افزود : عزت نفس در فردِ فردگرا با فکر به اینکه دیگران در مورد من چگونه فکر میکنند ارتباط دارد و افراد فردگرا عزت نفس کمتری دارند و اگر کسی هویت فردی آنها را تهدید کند بیشتر عصبانی میشود. اما افراد جمع گرا عزت نفس جمعی دارند یعنی اگر هویت جمعیشان را تهدید شود عصبانی میشوند.
➖این استاد حوزه گفت: افزایش مسئولیت پذیری و استقلال فردی به دو صورت خانواده و اجتماع می باشد و اشکالات فردگرا بودن در خانواده به این شکل است که موجب تضعیف بنیاد خانواده شده و به فرزندان اهمیت کمتری داده می شود. درنتیجه شکل اوغات فراغت تعییر کرده و تعارضاتی در خانواده ایجاد می شود .
➖سرکار خانم هوشمند توسعه جامعه را نتیجه جمع گرا بودن افراد دانست و تصریح کرد : امروزه و در جامعه ایران انجام کارهای مشارکتی و داشتن روحیه برای انجام کارهای جمعی یکی از مسائل تاثیر گذار در توسعه است.
➖استاد ناقد در بیان اشکالات فردگرایی گفت : اما اشکالات فردگرایی در اجتماع این است که رفتار افراد فردگرا جنبه ی خودخواهی به خود گرفته و مانعی برای توسعه محسوب می شود . در نتیجه فرآیند اجتماعی شدن باید از کودکی شکل بگیرد .
➖سرکار خانم هوشمند ضمن بیان اهمیت دادن به نیازهای طبیعی افراد و در مسیر درست قرار دادن این نیازها گفت : افراد به صورت طبیعی نیازمند تایید و توجه گرفتن از طرف دیگران هستند و این امر در جمع محقق میشود و راحتتر امکانپذیر است اما کسانی که به صورت افراطی به فردگرایی توجه دارند عضو گروهی نیستند و در جمع حاضر نمیشوند و لازم است که برای این افراد در زمینه بهبود روابط عاطفی کاری انجام داد.
➖خانم هوشمند در پایان ضمن بیان به انزوا بردن جامعه توسط افراد فردگرا و روبه توسعه بردن جامعه توسط جمع گرا گفت : افرادی که تعلق اجتماعی ندارند به طور معمول احساس میکنند که مسئولیتی در قبال جامعه ندارند و بهتر است که فقط از خودشان مراقبت کنند. بنابراین چون افراد فردگرا خود را ترجیح میدهند برای استقلال و اتکای به نفس ارزش قائل میشوند و از آن دفاع میکنند و منافع فردی بر منافع حکومتی و جمع ارجحیت دارد و با دخالت هر فرد خارجی در امور شخصی از طرف هر نهاد یا جامعهای مخالف هستند این در حالیست که فرهنگ جمعگرایی همواره رو به توسعه است.
➖سرکار خانم نصرت زادگان استاد حوزه علمیه و صاحب کتاب انسان اخلاق مدار در قرآن از دیدگاه علامه طباطبایی (ره ) در پیش نشست علمی این کتاب گفتند : وقتی بحث اخلاق پیش میآید، یک سوال مهم وجود دارد که اخلاق حقیقی چیست ؟ مثلا انسان کافری که در غرب زندگی می کند ، کار خیر انجام می دهد ، اخلاق او چگونه است ؟ یا خانم بد حجابی که به چیزی اعتقاد ندارد ولی اخلاق بالایی دارد ، تکلیف او چیست؟
استاد حوزه گفتند : برای اینکه بدانیم کدام اخلاق درست است باید به مرجع مطمئنی رجوع کنیم و مطمئن ترین راه ، رجوع به قرآن است .
➖سرکار خانم نصرت زادگان در ابتدا نظریات سکولار را مورد بررسی قرار داده و گفتند : در میان تمام نظرات اخلاقی در دنیا دو نوع کاربرد وجود دارد ، یکی کاربرد ناظر به خُلق و یکی کاربرد ناظر به رفتار است .
➖ایشان افزودند: بسیاری از اندیشمندان معتقدند؛ زمانی شما اخلاق مدار هستید که ملکات نفسانی شما مطابق با آن کاری است که انجام می دهید، مثلا زمانی انسان صبور می شود که صبر برایش ملکه ی نفسانی شده باشد. ولی عده ای دیگر تعریفشان از اخلاق ، ناظر به رفتار است یعنی معتقدند زمانی که انسان کار سخاوتمندانه را انجام داد پس سخاوتمند است . پس عده ای به کار انسان و عده ای به ملکات نفسانی ، اخلاق می گویند .
➖خانم نصرت زادگان ضمن بیان نظر اسلام درمورد اخلاق اظهار داشتند : با توجه به آیات قرآن ، نظریه ناظر با خُلق مورد قبول است یعنی ، “ملکات نفسانی ” و نگاه اسلام ، بیشتر بر روی فاعل است .نتیجه این که نقش فاعل در کارهای اخلاقی بسیار مهم است . اگر انسانی هزار بدی داشته باشد ولی کار خیر انجام دهد لزوما با اخلاق نیست.
➖سرکار خانم نصرت زادگان نظریات سکولار در مورد اخلاق را سه نظریه کلی خواند و تصریح کرد : نظریات اخلاق هنجاری که بدون در نظر گرفتن دستورات الهی ، اصول اخلاقی را با عقل خودشان مطرح می کنند و سعادت اخروی را مورد نظر ندارند و برای آنها سعادت اخروی معنایی ندارند و هر چه عقل بگوید آن را اخلاق می دانند .
➖ایشان ادامه دادند: و این نظریات اخلاق هنجاری به سه دسته ی کلی ، نظریه پیامد گرا ، نظریه وظیفه گرا و نظریه ی فضیلت محور تقسیم می شود که همگی نظریات غیر دینی است .
➖خانم نصرت زادگان گفتند: نظریه پیامد گرا معتقد است ، کاری اخلاقی است که پیامد خیری داشته باشد و این خیر ، فقط لازم نیست که خیر ارزشی باشد .
➖استاد حوزه ، ضمن بیان اشکال نظریه پیامد گرا ، سه دسته ی به وجود آمده از این اشکال را بیان کرده و گفتند : اشکال نظریه این است که خیر پیامد کار برای کیست ؟ عده ای می گویند : خیری که برای خود فرد باشد و این عده به خودگروی اخلاقی معروفند . عده ای معتقدند؛ خیری که برای دیگران باشد و عده آخر بر این باورند که؛ خیری که به همه ی مردم برسد و به همه گروی اخلاقی معروفند .
➖ایشان افزودند: و این یعنی بلاتکلیفی در این نظریه ها وجود دارد . و کسانی که به همه گروی اخلاقی معتقدند ، به سمت سود گروی اخلاقی رفته و معتقدند هر کاری سود بیشتری داشته باشد اخلاقی تر است .
➖خانم نصرت زادگان نظریه وظیفه گرایی را نظریه مخصوص کانت دانستند و گفتند : کانت معتقد است ، کاری اخلاقی است که مطابق با وظیفه باشد و در جواب این سوال که وظیفه چیست ؟ معتقد است : وظیفه آن چیزی است که در نهاد ما قرار داده شده است .
➖ایشان ادامه داند: در جواب نظریه کانت عده ای اشکال کرده اند که او جانبداری در دین می کند .
➖سرکار خانم نصرت زادگان نظریه سوم را نظریه فضیلت محور خواندند و بیان داشتند : طبق این نظریه ، کاری اخلاقی است که از ملکات نفسانی و انگیزه های انسان نشأت گرفته باشد .
➖استاد نصرت زادگان ضمن بیان ویژگیهای عام انسان اخلاق مدار گفتند: در ویژگی های عام انسان اخلاق مدار یعنی هم نگاه دین آن را قبول دارد و هم نگاه سکولار مثل اختیار و آگاهی که اگر در انجام کاری اختیار نباشد از دایره اخلاق خارج است.
➖استاد حوزه ویژگی های خاص انسان اخلاص مدار در قرآن را سه ویژگی ایمان ، عمل و نیک اندیشی بیان کردند و گفتند : در هیچ مکتبِ اخلاقی در دنیا این سه ویژگی برای انسان اخلاق مدار لحاظ نشده است .
➖استاد حوزه گفتند: طبق نظر علامه طباطبایی سه مکتب برای اخلاقی کردن انسان ها وجود دارد ، مکتب حکما و فلاسفه که اخلاق را برای داشتن جایگاه در جامعه لازم می دانند . مکتب انبیا که در آن اخلاق برای رسیدن به سعادت و آسایش اخروی است و مکتب اخر ، خاص قرآن است که طبق نظر علامه، ما باید فقط برای خدا کار کنیم و سعادت اخروی را هم مد نظر نداشته باشیم و انسان توحیدی خالص شویم .
➖خانم نصرت زادگان در پایان گفتند: اخلاق مدار شدن انسان باید به تدریج و به دست خود انسان اتفاق بیفتد .
چرا برای رسیدن به آزادی واقعی نیاز به محدودیت داریم؟
امتی که تمدن غربیِ نو آن را پرورده و آزادیهای_شخصی را به روش خاص خود به او بخشیده است، بهرغم این پوشش ظاهری از آزادی، بههیچوجه مالک ارادهاش نیست و نمیتواند بر وجود خود حکم براند؛ زیرا درونمایهاش آزاد نشده، بلکه زیر پوشش آزادی شخصی، تسلیم شهوتها و لذتها شده و آزادی حقیقتی خود را در برابر آن شهوتها و لذتها از دست داده است.
آزادی به مرزهایی محدود است که آن را با آزادی درونی از بندگی شهوتها و آزادی بیرونی از پرستش بتها هماهنگ میسازد. اسلام هرگز اجازهی چنین آزادیای (آزادی غربی) را نمیدهد؛ زیرا از سویی این کار نابود کردن عمیقترین معانی آزادی انسانی است و از سوی دیگر، اسلام، آزادی را نه به معنای فراهم کردن میدانی برای کششهای حیوانی در وجود انسان، بلکه جزئی از برنامهی فکری و روحی کاملی میداند که انسانیت باید براساس آن بنیان بگیرد.
شهید محمدباقرصدر ، از کتاب آموزههای وحی گفتارها و نوشتارهای قرآنی ،
صص ۸۵-۸۲
چرا زنان ایرانی، نباید مانند زن غربی آزادی داشته باشند؟
در ابتدای باید سوال کرد که چه کسی گفته است زنان در ایران آزادی ندارند؟ بلکه دستاوردهای ایران در حوزه زنان نشان دهنده فراهم شدن زمینه های پیشرفت همه جانبه زنان است.
اما اگر منظور از آزادی زنان در غرب، آزادی در پوشش و روابط و آن چیزهایی است که در فمینیسم تبلیغ می شود، باید گفت:
اولا نه تنها در غرب آزادی برای زنان وجود ندارد؛ بلکه دیکتاتوری رسانهای و سبک زندگی تحمیل شده غربی توسط رسانه ها آنها را مجبور می کند که آنگونه باشند و گرنه مورد پذیرش واقع نمی شوند.
ثانیا مشکلاتی که برای زنان از ناحیه همین آزادی و فمینیسم به وجود آمده است به وضوح نشان می دهد که در غرب آزادی زن معنا ندارد.
برخی از واقعیتهای زن در غرب:
رشد سریعتر میزان خودکشی در زنان، نسبتبه مردان در آمریکا: در میان سالهای 2000 تا 2016، با وجود اینکه آمار خودکشی در مردان نیز با میزان 21 درصد درحال افزایش بود، افزایش این آمار برای بانوان نزدیک به 50 درصد بود.
گزارشی به نام «پارادوکس خوشبختی زنان» که توسط دفتر ملی تحقیقات اقتصادی منتشر شد، می گوید علیرغم بهبود شاخص های کمی سلامت، طی ۳۵ سال گذشته در آمریکا، شادی کلی ذهنی در میان زنان هم به طور مطلق و هم به طور نسبی نسبت به شادی مردان کاهش یافته است.
پس از یک قرن آزادی زنان، وزارت بهداشت و خدمات انسانی آمریکا گزارش میدهد که از هر 5 زن آمریکایی بیش از ۱ نفر، در طول زندگی خود به بیماری روانی مبتلا میشوند و دو برابر بیشتر از مردان در معرض افسردگی قرار دارند.
مصرف بیرویه الکل در میان زنان آمریکایی بین سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۳ بیش از دو برابر شده است.
موارد سندرم الکل جنینی در نوزادان تازه متولد شده از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۱۸ دو و نیم برابر شده است.
بلایی که فمینیسم بر سر زنان غربی آورد این بود که به اسم آزادی و برابری زنان برخی از حقوق آنها را حذف کرد. به عنوان مثال حجم ساعات کاری یا شرایط خاصی که به نفع زنان در برخی کشورها وضع شده بود به ضرر زنان تغییر کرد. طبق برخی قوانین اجبار نیروی کار زن به برداشتن و جابجایی بار بیش از یک وزن معین ممنوع بود اما به اسم برابری زن و مرد این امتیازات زنان لغو شد.
تشویق زنان به کسب شغل و استقلال مالی، پروژهای بود که توسط موج اول فمینیسم ترویج شد. با ترویج ضرورت کسب شغل توسط زنان، اشتغال اولویت بالاتری نسبت به ازدواج پیدا کرد که در سال ۲۰۲۰، ۷۰ درصد طلاقها توسط زن صورت گرفته است. که در میان زنان تحصیلکرده دانشگاه، تعداد کسانی که دادخواست طلاق را آغاز میکنند به 90 درصد میرسد؛ چرا که آنها در معرض تبلیغات فمینیستی بسیار بیشتری از طریق برنامههای مطالعات زنان و جنسیت هستند.
ظلم مهمی که یکی از نتایج اصلی این موج از فمینیسم بود، تحمیل بار اقتصادی زندگی بر دوش زنان بود:
اکنون سرپرست اقتصادی نیمی از خانوادههای آمریکایی زنان هستند. یعنی فارغ از بحث شاغل بودن زنان، نیمی از خانوادهها مسئولیت تامین مالی آنها با زن هست.
برشی از سخنرانی حجت الاسلام راجی ، اندیشکده راهبردی سعداء
چرا امام، سلمان رشدی را مهدورالدم دانست؟
وقتی سلمان رشدی در کتاب آيات شيطانی به رسول خدا(ص) توهين کرد و امام او را مهدورالدم دانستند، عدهای گفتند اين کار در جهان مدرن با هيچ عرفی از مديريت جهانی هماهنگی ندارد، شايد هم راست میگفتند ولی امام خوب میدانند که اقتضای رجوع به فرهنگ اسلام اين است که مديريت جهان استکباری چنين عكس العملی را نشان دهد اما اينکه وظيفهی امام آن است که چنين حکمی را بدهند برايشان يک فرهنگ است تحتعنوان انجام وظيفه شرعی و اين دنيای مدرن است که بايد خود را با آن وظيفهی شرعی هماهنگ کند. معنی ارادهی معطوف به فرهنگ و وظيفهی شرعی همين معنا است و اصولگرايی واقعی بر آن تکيه دارد.
فرهنگ امام، فرهنگ ارادهی معطوف به قدرت و منصب نيست. اين فرهنگ مدرنيته است که به قول نيچه ارادهاش معطوف به قدرت و استکبارمنشی است. هدف ارادهی معطوف به فرهنگ آن است كه ملت را به اهداف متعالیاش نزديك كند و مسير رسيدن به آن اهداف را در امور فرهنگی ريلگذاری کند و از حركت در سطح زدوبندهای سياسی حذر نمايد. در ارادهی معطوف به فرهنگ، حرف اصلی را قدرت نرم میزند و شما در حرکات و برنامههای امام آن را بهخوبی لمس میکنيد ولی در ارادهی معطوف به قدرت، حرف اصلی را پول و تکنولوژی و عوامل فريب مردم میزنند و البته هميشه با ناکامی روبهرو بودهاند.
استاد اصغر طاهرزاده
از کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی»
حرکت پیامبر(ص) به سوی غار در لیله المبیت
به چه علت در لیله المبیت،رسول الله(ص) مستقیما به مدینه نرفته و به غار ثور رفتند؟
چون دشمن به دنبال پیامبر و در تعقیب پیامبر بود .
پیامبر پس از خبر از قصد ترور خود شبانه از مکه خارج و علی ع را در جای خود نهاد و این شب معروف به لیله المبیت شد .
در هنگام خروج مخفیانه با ابوبکر برخورد و او را همراه خود برد .
و پس از یک یا چند روز ماندن در غار ثور و ناامیدی قریش از دست یافتن به پیامبر ، پیامبر راهی مدینه گردید .
در شب پنجشنبه اوّل ماه ربیع الاول (سال چهاردهم بعثت) رسول خدا(ص) از مکه بیرون رفت و در همان شب علی(ع) در بستر رسول خدا خوابید و آن شب را لیلة المبیت گفتند.
آن حضرت برای رفتن به یثرب می بایست به شمال مکه می رفت؛ اما برای گمراه کردن مشرکان، راه جنوب را برگزید و به کوه ثور رسید. آن حضرت، به همراه ابوبکر وارد غار ثور شد و مدت سه روز در آن مخفی بود. مشرکان تا نزدیکی غار ثور آمدند، اما به اعجاز الهی، عنکبوتان تارهایی را بر درِ غار تنیدند تا مشرکان را از رفتن به درون آن منصرف کنند؛ چراکه آنان با دیدن تارهای عنکبوت تصور کردند کسی وارد غار نشده است!
علت آن هم آگاهی پیامبر(ص) از نقشه مشرکان قریش برای ترور بود که برخی بیان میدارند که آیه وَ إِذْ یمْکرُ بِک الَّذینَ کفَرُوا لِیثْبِتُوک أَوْ یقْتُلُوک أَوْ یخْرِجُوک وَ یمْکرُونَ وَ یمْکرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیرُ الْماکرینَ (ترجمه: هنگامی که کافران ضد تو حیله کنند تا تو را زندانی کنند یا بکشند یا تبعید نمایند آنان با خدا از در حیله وارد میشوند خداوند حیله میکند و خداوند بهترین حیله کنندگان است.)[ انفال–۳۰] درباره همین خبردادن به پیامبر(ص) نازل شده است. لیلة المبیت شبی است که پیامبر(ص) به امر الهی از مکه به مدینه هجرت کرد و به سبب تصمیم سران قریش بر قتل آن حضرت، از علی(ع) خواست تا به جای او در بسترش بخوابد و مشرکان متوجه عدم حضور پیامبر نشوند.
خداوند در عظمت این جانفشانی علی(ع) آیه «وَمِنَ النَّاسِ مَن یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ»﴿۲۰۷﴾ (ترجمه: و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا میفروشد، و خدا نسبت به [این] بندگان مهربان است.)[ بقره–۲۰۷] را نازل فرمود. حضور در غار ثور رسول خدا در شب اول ربیع الاول رهسپار غار ثور شد و ابوبکر بن ابوقحافه نیز با وی همراه گشت و پس از سه روز که در غار ثور ماندند، در شب چهارم ربیع الاول راه مدینه را در پیش گرفتند.
شروع همراهی ابوبکر با پیامبر (ص) چندان مشخص نیست و برخی گفتهاند پیامبر (ص) در راه اتفاقی ابوبکر را دید و همراه خود برد. همچنین نقل دیگری است که پیامبر (ص) در شب حمله مشرکان به خانه ابوبکر رفت و از آنجا به طرف غار ثور رهسپار شد .قول سومی است که بیان میدارد ابوبکر به سراغ پیامبر (ص) آمد و علی (ع) او را به مخفیگاهش راهنمایی کرد.
منابع جهت مطالعه :
فروغ ابدیت ، جعفر سبحانی
الصحیح من سیره النبی الاعظم ، جعفر مرتضی عاملی
چرا پیکیر مکفون امام حسن علیه السلام تیرباران شد ؟
معاويه براي اجراي نقشههاي شوم خود و زمينهسازي ولايت عهدي يزيد، فقط امام مجتبي ـ عليه السلام ـ را مانع ميديد ، لذا نقشة قتل آن حضرت را طرح كرد و از همان روزهاي نخست با تحريك عوامل خود حتي در درون خانوادة امام ـ عليه السلام ـ نقشههايش را به اجرا درآورد. در هنگام حركت آن حضرت از كوفه به مدينه نقشة شهادت امام به طور زيركانهاي طرح شد، به گونهاي كه شخص كوري با عصاي مسموم به امام حمله برد و امام را مجروح كرد ، ولي امام ـ عليه السلام ـ نجات يافت، بلاذري ميگويد: كه معاويه به دختر سهيل بن عمرو گفت: صد هزار دينار به تو ميدهم كه به امام سمّ بخوراني، و در پايان معاويه توسط دختر اشعث (جُعْده) نقشة قتل امام را به وسيلة سم اجرا كرد. همچنين ابن خلدون مينويسد: (يزيد با وعدة ازدواج به جُعْده سبب شهادت امام شد.)
سرانجام امام مجتبي ـ عليه السلام ـ در 28 صفر سال 50 و به نقلي 51 هجري به دست جُعْده همسرش به شهادت رسيد.
امام وصيت كرده بود كه او را نزديك قبر پيامبر گرامي ـ صلي الله عليه وآله ـ دفن كنند و اگر ممانعت كردند در كنار قبر مادرش دفن كنند.
دار و دستة بني اميه به سركردگي معاويه مانع از دفن امام در كنار قبر رسول خدا شدند و عايشه هم در اين ماجرا آتش بيار معركه بود، و سوار بر قاطري جلوي جنازة امام ايستاد و از دفن امام در خانة رسول خدا ممانعت كرد و گفت: آيا ميخواهيد كسي را كه من دوست ندارم، در خانة من دفن كنيد، در همان حال ابن عباس جلو آمد و به عايشه گفت:
يك روز سوار بر شتر شدي (اشاره به جنگ جمل) يك روز هم بر قاطر سوار شدي براي جلوگيري از دفن جنازة پسر رسول خدا، اگر زنده بماني يك روز هم سوار بر فيل ميشوي تا خانة كعبه را خراب كني. تو 9/1 از يك هشتم خانة رسول خدا را به ارث ميبري، چطور آن را تصرّف كردي؟
امام حسين ـ عليه السلام ـ مانع از درگيري خونين شد و جنازه را به طرف بقيع حركت دادند و سرانجام امام مجتبي ـ عليه السلام ـ در قبرستان بقيع و در كنار قبر مادر بزرگ خود فاطمه بنت اسد مدفون شد، وقتي خبر شهادت امام به معاويه رسيد، تكبير گفت و سجده شكر به جا آورد و اطرافيانش نيز چنين كردند.[1]در قسمتهايي از زيارت جامعه، خطاب به امام حسن ـ عليه السلام ـ ماجراي شهادت آن حضرت را از زبان امام باقر ـ عليه السلام ـ چنين نقل ميكند:
يا مواليّ …. وشهيد فوق الجنازه قد شكّت بالمهام الكفانه[2] اي سروران من…! بعضي از شما شهيدي هستيد كه دشمنان اسلام بر جنازة شما تيراندازي كردند، به طوري كه كفنتان سوراخ سوراخ گرديد….
ابن شهر آشوب ميگويد: به هنگام بردن جنازة امام حسن مجتبي ـ عليه السلام ـ به سوي بقيع، افراد شرور و پست به پشتيباني امويان به جنازة آن حضرت تيراندازي كردند،[3] به طوري كه هنگام دفن هفتاد تير از بدن آن حضرت جدا نمودند،[4] «وَرَموا بِالنبال جنازته حتي سَلَّ منها سبعون نَبلاً[5]» جنازة آن حضرت را تيرباران كردند، تا جايي كه هفتاد چوبة تير به تابوت آويخته شد
——————————————
[1] ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 42 به نقل از تاريخ تحليلي و سياسي اسلام، علي اكبر حسني، چاپ اول (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1373) ص 480.
[2] ـ بحارالانوار، ج 99، ص 166.
[3] ـ احمد زماني، حقايق پنهان، چاپ اول (قم: دفتر تبليغات اسلامي، 1375) ص 306.
[4] ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 50.
[5] ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 44.
آیا حضرت معصومه سلام الله به شهادت رسیده است ؟
در مورد وضعیت حضرت فاطمه معصومه( سلام الله علیها) در ساوه نقل شده که حضرت معصومه (سلام الله علیها) به همراه تنی چند از برادران خود و با همراهی گروهی از علویان به سوی خراسان رهسپار شدند و چون به ساوه رسیدند ساوه ای ها که شافعی مسلک بوده و با شیعیان و اهل بیت دشمنی می ورزیدند به آنان حمله ور گشته و مردان آنان را به شهادت رساندند و حضرت معصومه (علیهاالسلام) که شاهد درگیری و شهادت مظلومانه برادران غیرتمند خود بود، چون دید آنان در خاک و خون غلطیده اند و مظلومانه و در غربت جنازه های خون آلود آنان را تماشا کرد، امواج حزن و اندوه جانش را فرا گرفت و روح لطیفش بسی آزرده خاطر گشت و این شدت غم و ناراحتی او را بیمار ساخت (زندگی حضرت معصومه, نوشته آقای منصوری, ص ۱۴، به نقل از ریاض الانساب, تالیف ملک الکتاب شیرازی)
از این رو پرسید تا قم چند فرسخ است و از همراهانش خواست او را به قم ببرند.
(دریای سخن, تالیف سقازاده تبریزی به نقل از ودیعه آل محمد, نوشته آقای انصاری ص۱۲ ).
بزرگان قم وقتی از این خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند و در حالی که (موسی بن الخزرج) بزرگ خاندان (اشعری) زمام شتر آن مکرمه را به دوش می کشید; ایشان در میان شور و احساسات مردم قم وارد آن شهر مقدس شد و در منزل شخصی (موسی بن الخزرج) اجلال نزول فرمود.(تاریخ قدیم قم, ص ۲۱۳) .
آن بزرگوار هفده روز در شهر ولایت و امامت به سر برد و در این مدت مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار متعال بود و واپسین روزهای عمر پربرکت خویش را با خضوع و خشوع در برابر ذات پاک الهی به پایان رساند.
با این حال باید توجه داشت این خبر با گروهی از شواهد و قرائن نمی سازد زیرا بر پایه این گزارش ساوه ای ها شافعی مذهب بودند؛ امام شافعی (م ۲۰۵ ه .ق.) گرچه در زمره امامان فقهی اهل سنت قرار دارد، لیکن به اهل بیت عصمت (علیهم السلام) ارادت داشته است و این محبت را علناً در اشعارش آورده است؛ شافعی از کوفه به یمن رفت و در آن به جمع شیعیان مبارزی پیوست که برای سرنگونی خلافت هارون، خلیفه مقتدر و ستمگر عباسی مبارزه می کردند و در این راه تا مرز از دست دادن جان خود نیز پیش رفت؛ وی در یکی از اشعارش چنین می گوید: «اگر قلب مرا بشکافند خواهند دید که بر دیوار آن … محبت اهل بیت علیهم السلام نوشته شده است.»( دیوان شافعی، ص ۱۰۱ به نقل از المذهب الشافعی، وهبه ذحیلی، ص ۵۵۴، چاپ شده در المذاهب الاسلامیّة الخمسة)
به عبارت دیگر شافعی در کوفه نتوانست برای خود جایی باز کند و از آن جا به مصر رفت و روش فقهی او بعدها طرفداران بیشتری یافت و تا حدودی شایع شد.( ر. ک: المذهب الشافعی، ص ۴۹۴)
با این حال قراین و شواهد و اوضاع و احوال سیاسی بررسی منویات مأمون خلیفه عباسی نشان گر درستی این خبر(شهادت اطرافیان حضرت)، است اما این شافعیان نبودند که به کاروان اهل بیت در ساوه حمله کردند بلکه نیروها و دست نشاندگان مأمون بودند که به کاروان اهل بیت (علیهم السلام) حمله ور شدند و آن را به نام شافعی ها تمام کردند تا احتمالاً بیشتر از گذشته آنان را در مقابل قمی ها قرار دهند.
همچنین بر پایه روایتی دیگر در ساوه زنی آن حضرت را مسموم ساخت (وسیله المعصومیه, نوشته میرزا ابوطالب بیوک, ص ۶۸, الحیاه السیاسیه للامام الرضا علیه السلام, نوشته جعفر مرتضی العاملی, ص ۴۲۸؛ قیام سادات علوی، علی اکبر تشیّد، ص۱۶۸.)
و از این رو ایشان بیمار گشت و پس از هفده روز اقامت در قم، روح بلندش به ملکوت اعلی پیوست.
آنچه این قول را هم تایید می کند اوضاع و احوال سیاسی آن روزگار و خطی مشی خاص مأمون خلیفه عباسی در برخورد با خویشان و نزدیکان امام رضا (علیه السلام) است، چه این که مأمون می دانست فاطمه معصومه (علیها السلام) دارای فضیلت ها و دانش بسیار است و دارای شخصیتی ممتاز بوده و اصولاً زنده ماندن او به ویژه در کنار برادرش امام رضا (علیه السلام) می تواند خطری برای حکومت و خلافت او به حساب آید از این رو برنامه شهادت آن حضرت را به دست زنی از ساوه اجرا کرد.
چه مدت آب بر کربلائیان بسته شد و در خیام آب قحط بود؟ آیا غذایی برای خوردن داشتند؟
آنچه مسلم است این است که در کربلا از روز هفتم ماه محرم تا بعد از ظهر عاشورا، امام حسین(ع) و یارانش با مشکل آب مواجه شدند . منابع و مآخذ تاریخی و روایی به روشنی اثبات می کند که نیروهای عمربن سعد مأموریت یافتند که حسین بن علی و یارانش را در مضیقه قرار بدهند و مانع آوردن آب به خیمه ها بشوند و نیروهایی را در اطراف فرات مستقر کردند تا اصحاب امام حسین(ع) نتوانند از فرات آب بیاورند .
در غیر روز عاشورا امام و یارانش به سختی آب تهیه می کردند ولی روز عاشورا مشکل آب بسیار جدی شد و حتی امام حسین(ع) وقتی که خود را به آب رسانید و خواست آب بخورد ، در همان لحظه حصین بن تمیم به سوی آن حضرت تیر پرتاب کرد و در نتیجه نتوانست آب بخوردو امام حسین و یارانش روز عاشورا همه با لب تشنه به شهادت رسیدند و اگر روایت و یا تاریخی بر خلاف این باشد ، نمی توان آن را در برابر این همه روایات که می گویند امام حسین و یارانش همه با لب تشنه شهید شدند، پذیرفت. بلکه همه روایات می گوید: امام حسین ویارانش با لب تشنه به شهادت رسیدند و این منافات ندارد با این مطلب که امام حسین و یارانش در آن روز ها و حتی شب عاشورا آب تهیه کرده باشند.
البته در این هم تردیدی نیست که امام و یاران و خاندانش در آن روزها آب تهیه می کردند. و چنین نبود که در آن سه روز کسی آب نخورده باشد و اگر در آن سه روز و در آن هوایی گرم کسی سه روز اصلا آب نخورده می میرد و نمی تواند دوام بیاورد ولی با این حال روز عاشورا امام حسین و یارانش نتوانستند آب بخورند و همه تشنه به شهادت رسیدند.
برای مثال به برخی از مآخذ و منابع روایی و تاریخی اشاره می کنیم:
۱. امام سجاد علیه السلام فرمود: «و قد منع ابی من الماء الذی کان مطلقا للسباع و الوحوش» (بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۱۰۹ س۲ پدرم را از آبی که برای درنده ها و حیوانات آزاد بود، منع کردند.
۲. عبیدالله بن زیاد به عمر بن سعد نوشت: ای عمر بن سعد ! بین امام حسین و آب حایل شو، کار را بر او سخت بگیر و نگذار حتی یک قطره آب بنوشند. وقتی که این نامه رسید ، عمرو بن سعد ، عمر بن حجاج را با پانصدنفر سواره مأمور کرد تا مانع برداشتن آب از فرات شوند و از هفتم ماه محرم امام حسین و یارانش دیگر نتوانستند به راحتی آب به دست بیاورند. (منتهی الامال ، ج ۱، ص ۶۲۵، چاپ هجرت و تاریخ طبری هشت جلدی ج ۴، ص ۳۱۱)
۳. امام جعفر صادق(ع) فرمود: امام سجاد چهل سال برای پدرش امام حسین گریه کرد و هروقت برای او آب می آوردند می گریست و می فرمود: پدرم را تشنه به شهادت رساندند. (بحارالانوار ، ج ۴۵ ، ص ۱۴۹، س ۸)
۴. وقتی که حضرت ابوالفضل به میدان می رفت امام حسین فرمود: برای این بچه ها کمی آب بیاور. (همان، ص ۴۱ ، س ۱۳) این می رساند که روز عاشورا حتی در خیمه ها برای بچه ها هم آب نبوده است.
۵. علی اکبر پس از کمی جنگ به خیمه ها آمد و گفت: عطش مرا از پای درآورده است. (همان، ص ۴۳)
۶. روز عاشورا امام حسین و ابوالفضل با هم برای آوردن آب به سوی فرات رفتند ولی نیروهای عمر بن سعد مانع شدند و آنان نتوانستد آب بیاورند (همان، ص ۵۰، س ۱).
۷. امام حسین(ع) تلاش می کرد آب به خیمه ها بیاورد ولی شمر گفت: نمی گذارم آب برداری مگر اینکه کشته شوی. (همان، ص ۵۱، س ۱۸) این می فهماند که امام روز عاشورا، تلاش می کرد به خیمه ها آب بیاورد و در خیمه ها مشکل آب وجود داشته است.
۸. در روایتی آمده است که امام حسین (ع) خود را به آب رسانید ولی وقتی خواست بخورد ، حصین بن تمیم با تیر آن حضرت را مورد هدف قرار داد و نتوانست آب بخورد. (تاریخ طبری ، هشت جلدی، چاپ بیروت ، ج ۴، ص ۳۴۳ س ۱۲) این می رساند که دشمن مراقب بود که آن حضرت آب نخورد تا زودتر از پای درآید.
۹. یکی از نیروهای عمر بن سعد گفت : ای حسین بن علی! آیا آب فرات را می بینی به خدا سوگند نمی گذاریم یک قطره از آن بنوشی تا بمیری. امام حسین دست به آسمان بلندکرد و گفت: خدایا! او را با تشنگی بکش. دعای امام در حق او قبول شد و او تشنه شد ، از اسبش افتاد ومرد. (بحار ، ج ۴۴، ص ۳۱۷، س ۹)
۱۰. یزید بن حصین از یاران امام حسین به نیروهای عمر بن سعد گفت: ای مردم! این آب فرات است ، سگها و خنزیرها از آن می خورند و شما نمی گذارید فرزند پیامبر از آن استفاده کند، آیا این انسانیت است؟ گفتند: سوگند به خدا حسین باید تشنه بمیرد. (بحار ج ۴۴، ص ۳۱۸).
۱۱. عبدالله بن حصین ازدی با صدای بلندگفت:ای حسین بن علی! آیا آب فرات را می بینی که همچون آسمان آبی صاف است ، به خدا سوگند یک قطره از آن خواهید نوشید تا از تشنگی بمیرید. (بحار، ج ۴۴، ص ۳۸۹)
۱۲. حر بن یزید به نیروهای عمربن سعد گفت: «…و شما امام حسین ، اصحاب ، زنان و کودکان او را از آب فرات منع کردید در حالی که از آن آب یهودیان ، مسیحیان ، زرتشتیان می خورند و خوکها و سگهای عراق در آن فرو می روند. ای مردم! بدانید که تشنگی آنها را از پا درآورده است..» (تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۲۵)
در نتیجه دشمن به طور جدی مانع آوردن آب بود و آنان چون امام را در محاصره داشتند ، می توانستند آن حضرت را از آب محروم کنند وچنین هم کردند ، توجه به این داشته باشیم که قصد دشمن این بود که امام ویارانش را بکشند و اثری هم از این جنایت در تاریخ نماند.قلمها در دست آنها بود و هر جور می خواستند می کردند. حقایق را وارونه نشان می دادند و تلاش می کردند حادثه کربلا یک حادثه ساده قلمداد کنند بسیاری از ستم هایی را که در کربلا بر اهلبیت امام حسین(ع) رفت ننوشتند و نگفتند: جنایات بنی امیه در کربلا بیش از اینهایی است که الان در دسترس داریم.
آیت الله مطهری در حماسه حسینی آورده است که مسأله تشنگی امام حسین(ع) از مسلمات است و یک مسأله یقینی و قطعی است (ج ۲، ص ۲۱۷) و با تهیه آب در شب عاشورا و غسل کردن و وضو گرفتن، این مشکل بر طرف نشد و آنان در روز عاشورا تشنه به شهادت رسیدند.
نتیجه: هر چند امام و یارانش در روزهای قبل از روز عاشورا آنهم به مقدار بسیار ناچیز و کم آب پیدا می کردند ولی آنچه مسلم است این است که در روز عاشورا هیچ آبی در خیمه ها پیدا نمی شد و همه تشنه به شهادت رسیدند.
درباره این مساله می توانید به مآخذ زیر مراجعه کنید:
۱. بحارالانوار ۲. منتهی الامال ۳. تاریخ طبری ج ۴، ۴. احقاق الحق ج ۱۱، ۵. قصه کربلا نوشته علی نظری منفرد ۶. تأملی در نهضت عاشورا نوشته رسول جعفریان ۷. اعیان الشیعه۸. المجالس السنیه ۹. مقتل خوارزمی ج۱، ۱۰. الفتوح ج ۵ ، ۱۱. وقایع الایام خیابانی ۱۲. مقتل ابی مخنف