خوردن میوه با معده خالی
دکتر استفان مک با بسیاری از بیماران سرطانی غیرمعمول رفتار میکند.ایشان قبل از پاک کردن بدن بیماران به وسیله انرژی خورشیدی، به شفای بیماری بیماران در بدن علیه مریضی باور دارند.
متن زیر از ایشان را بخوانید:
این یکی از راهکارهای درمان سرطان است.احتمال موفقیت من در درمان سرطان حدود %۸۰ است.بیماران سرطانی نباید بمیرند. علاج سرطان تقریبا پیدا شده است و رمز آن، خوردن میوه است.چه باور کنید چه نکنید.من جدا متاسفم برای صدها بیماری که در راه درمانهای رایج میمیرند.
خوردن میوه:
همهی ما فکر میکنیم خوردن میوه به معنی خریدن، خرد کردن و گذاشتن در دهان است!این، به این آسانی که شما فکر میکنید نیست. خیلی مهم است که بدانید چه وقت و چطور میوه بخورید.
راه درست میوه خوردن چیست؟
میوه را بعد از وعدهی غذایی نخورید.
«میوه را باید با معده خالی میل کنید.»
وقتی میوه را با معده خالی میخورید نقش بزرگی در سیستم گوارش و تامین انرژی زیاد برای کاهش وزن و بقیهی کارهای روزانه ایفا میکند.میوه، مهمترین بخش مواد غذایی است.فرض کنید دو تکه نان و تکهای میوه خوردهاید؛ تکهی میوه آماده است مستقیم از گلو وارد معده شود در حالی که نان خوردهشده قبل از میوه مانع آن میشود.به عبارتی کل وعدهی نان و میوه هدر و فاسد شده و تبدیل به اسید میشوند.درست زمانی که میوه با غذا تداخل پیدا میکند بقیه مواد باقیمانده فاسد میشوند.
درنتیجه لطفا میوه را با معدهی خالی یا قبل از وعدهی غذایی میل کنید.
شنیدهاید که مردم میگویند:
هر وقت هندوانه میخورم آروق میزنم، وقتی میوهی استوایی میخورم شکمم باد میکند، وقتی موز میخورم احساس اسهالی میگیرم و….
در واقع اگر میوه با معدهی خالی خورده شود هیچ یک از این مشکلات پیش نمیآید.میوه با بقیه غذاها فاسد میشود و تولید گاز میکند، در نتیجه دچار نفخ میشوید.
سفیدی مو، کچلی، استرس زیاد و حلقهی قهوهای دور چشم اتفاق نمیافتد اگر میوه را با معدهی خالی بخورید.
براساس تحقیقات دکتر هربرت، جز لیمو و پرتقال که اسیدی هستند، همهی میوهها در بدن قلیایی میشوند.اگر شما رمز خوردن میوه را دریافتید پس راز زیبایی، طول عمر، سلامتی، انرژی، شادمانی و وزن نرمال را یافتهاید.وقتی میخواهید آبمیوه میل کنید، فقط آبمیوهی تازه میل کنید نه آبمیوهی داخل قوطی، بطری یا پاکت.
حتی آبمیوهی گرما دیده ننوشید.میوههای پخته نخورید چون هیچ مادهی مفیدی به بدن نمیرساند!!شما فقط مزهی آن را میچشید، پختن همهی ویتامینها را از بین میبرد.
با این حال خوردن میوهی تازه حتی از نوشیدن آب آن مفیدتر است.اگر میخواهید آبمیوهی تازه میل کنید آن را جرعهجرعه و به آرامی بنوشید تا با بزاق دهان مخلوط شود قبل از این که ان را قورت دهید.
شما میتوانید ۳ روز «روزه»ی میوه بگیرید تا بدن کاملا تصفیه شود.
در طول این ۳ روز فقط میوه بخورید و آبمیوه تازه بنوشید.
شما شگفت زده میشوید وقتی دوستانتان از شادابی شما سخن می گویند.
نشانه های نظام جاهلی
ما باید جاهليتمان را به عقلانيت تبديل كنيم، اين راه دارد. نظام جاهلي دو نشانه دارد: يكي اينكه در بخش انديشه که دستشان از برهان و عقل خالي است، به گمان زندگي ميكنند و در بخش انگيزه که دستشان از عدل خالي است، به هوا و هوس عمل ميكنند.
اين را در سوره مباركه، «نجم» فرمود که نظام جاهلي اين دو علامت و دو عنصر را دارد؛ در بخش انديشه به جاي اينكه عالمانه تصميم بگيرند براساس گمان ـ مخصوصاً سوءظن ـ حركت ميكنند:«إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ» و در بخش انگيزه و عمل به جاي عدل و عقل با ميل حركت ميكنند: «وَ ما تَهْوَی الْأَنْفُس ؛سوره نجم، آيه23.» انسان به هر حال يا در حوزه و دانشگاه است و كارهاي علمي انجام ميدهد يا در متن جامعه است و كارهاي عملي دارد؛ اگر فضا, فضاي فرهنگي است بايد برهان و عقل و علم باشد؛ اگر فضا، فضاي كار و عمل است بايد عدل باشد، نه هوا! «إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ» براي بخش انديشه, «وَ ما تَهْوَی الْأَنْفُس» براي بخش انگيزه است. اگر اين دو عنصر حل شود؛ يعني ما عالمانه زندگي كنيم و عادلانه به سر ببريم، نه بيراهه ميرويم و نه راه كسي را ميبنديم، ميتوانيم يك نظامي بهشتگونه بسازيم و راحت باشيم.
مهمترين كاري كه وجود مبارك حضرت بعد از ظهور انجام ميدهد همين است كه علم و برهان را به جاي مظنّه, سوءظن و مانند آن ميگذارد, عدل را به جاي هوس ميگذارد. اين كتاب موجز و متقن, نظام جاهلي را در همين دو عنصر ميداند: «إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ» را در بخش انديشه، «وَ ما تَهْوَی الْأَنْفُس» را در بخش انگيزه; يعني اينها براساس گمان زندگي ميکنند و براساس ميل به سر ميبرند، در حالی که بايد براساس علم زندگي كنند و با عدل به سر ببرند.
سخنان آیت الله جوادی آملی ، ۱۰/ ۱/ ۹۶
بیماری سبب ریزش گناهان مومن
در نهج البلاغه است که یکی از دوستان امیرالمومنین مریض شده بودند . امام به عیادتشان آمده بودند و میدانیم که اخلاق انبیاء و اولیاء فروتنی است . فرد بیمار ناله میکرد و حضرت بیماری او را بشارت دادند و فرمودند که این بیماری گیری برای تو نیست ، بلایی هم نیست ، جریمه ای هم نیست ، « فان المرض لا اجر فیه ؛ بهشت ندارد مریضی نو ، ولکنه یحط السیات کما تحط الشجر الاورق ؛ از آن لحظه ای که تب داری و مریضی .. تا زمانی که بلند می شوی ، تمام طول بیماری ات گناهانت مانند برگی که از درخت می ریزد از وجودت می ریزد . از بستر پاک بلند می شوی . البته این برای مومن است . حضرت قید کرده است که به خاطر ایمانش گناهانش قابل بخشش است و کافر همان گناه را انجام می دهد قابل بخشش نیست
مومن عمل خیرش پاداش دارد ، کافر همان عمل خیر را انجام دهد پاداش ندارد . این دین مهم است که انسان دیندار باشد . یعنی خدا را باور کند یا باور داشته باشد، قیامت را باور کرده باشد . فرشتگان را باور کرده باشد و بر اساس این باورها هم در حد خودش تکالیفش را انجام دهد.
سخنان شیخ حسین انصاریان . شنیده شده .
سرمایه ها را در چه راهی خرج کنیم ؟
اگر کسی سرمایه هایی را که خدا به او داد خرج امام زمان کرد ، خرج اهل بیت کرد خوشا به حالش ، اگر نه یقین داشته باشد که خرج شیطان می شود ، سومی دیگر ندارد . یا سرمایه ها خرج خدا و اولیای خدا می شود یا اگر خرج خدا و اولیای خدا نشد در آن مسیری که راضی هستند به کار گرفته نشد یقینا خرج شیطان است .
در قرآن در آیت الکرسی فقط دو جبهه معرفی شده است ، دو تا پرچم در این عالم بلند است ، یا باید زیر این پرچم باشی یا زیر آن پرچم .« الله ولی الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور _ این یک پرچم _ که خدا سر پرستی و ولایت یک عده ای را بر عهده دارد ؛ البته می دانیم که خدا مستقیم نمی آید پایین که سر پرستی را به عهده بگیرد ، توسط انبیا و اولیاء اعمال ولایت می کند به خاطر همین امام صادق علیه السلام فرمود « ولایتنا ولایت الله » دو تا دستگاه نیست ،دستگاه اهل بیت و دستگاه خدا ، یک دستگاه است ، دستگاه اهل بیت همان دستگاه خداست .
یا باید زیر این پرچم باشی « ان الذین کفروا » آنان که پشت کردند و کفر ورزیدند فکر نکنند که آزادنند ، زیر هیج پرچمی نیستند، ما انسان آزاد در این عالم نداریم . انسانی که تحت ولایتی نباشد در این عالم نداریم.
اکر کسی زیر پرچم امیرالمومنین ، زیر پرچم امام زمان نبود « والذین کفروا اولیاهم الطاغوت » باید برود زیر پرچم طاغوت . سومی دیگر ندارد ..
مگر بین حق و باطل یک راه سومی هم هست ؟ آیه قرآن است « فماذا بعد الحق الا الضلال : بعد از حق جیزی جز گمراهی نیست »
سخنان استاد عالی شنیده شده .
عید پوریم(۱۳ به در) چیست؟
شب ۱۳ فروردین حکم قتل چه کسانی داده شد ؟
قتل عام هامان و ۷۷ هزار ایرانی توسط یهودیان ، قتل عامی که آخرین مرحله جنگی دایمی بوده ..
روز ۱۳ فروردین عید پوریم و روز هامان سوزان .
روز ایرانی کشی را جشن می گیرند ..روز آزادی یهودی ها شده روز کوروش..
️
۱۳ به در چیست ؟
حقایقی درباره ۱۳ به در
حسن عباسی و رائفی پور
عظمت امام هادی علیه السلام
وجود مقدس امام هادی علیه السلام دومین امامی است که در کودکی به امامت رسید و در جوانی حدود ۴۰ یا ۴۲ سال داشتند که در شهر سامرا به شهادت رسید . از وجود مقدس امام هادی علیه السلام آثاری به ما رسیده که یکی از آنها زیا ت جامعه کبیره است که در همه حرم ها خوانده می شود و شناخت نامه ائمه است ..
اثر دیگری که از امام هادی علیه السلام رسیده زیارت غدیر است ، زیارتی که روز عید غدیر خود امام در کنار جدشان امیرالمؤمنین علیه السلام قرائت کردند .
در اواخر زیارت جامعه این جمله را می گوییم « ان ذکر الخیر ، هر جا که سخن از خیر و خوبی و نیکی باشد ؛ کنتم اوله و اصله و فرعه و معدنه و ماواه و منتها » اهل بیت ما هر کجا صحبت از نیکی و خیر باشد شما اول خیر هستید ، اصل خیر هستید ، فرع خیر هستید ، معدن خیر هستید ..
سخنان حجت الاسلام رفیعی .
اولین شب جمعه ماه رجب
از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده است كه فرمودند: از اولين شب جمعه در ماه رجب غافل نشويد. زيرا شبى است كه فرشتگان آنرا ((ليلة الرغائب )) مى نامند. اين نامگذارى به اين جهت است كه هنگامى كه يك سوم از شب گذشت هيچ فرشته اى در آسمانها و زمين نمى ماند مگر اين كه در كعبه و اطراف آن جمع مى شوند.
آنگاه خداوند بطور غيرمنتظره اى بر آنان وارد شده و مى فرمايد: اى فرشتگانم ! هر چه مى خواهيد از من درخواست كنيد. فرشتگان عرض مى كنند: حاجات ما اين است كه از روزه داران رجب درگذرى . خداوند مى فرمايد: اين كار را انجام دادم . بهتر است كسى كه اين حديث را مى شنود، در اين شب ، زياد بر فرشتگان صلوات فرستاده تا تكليفى را كه آيه تحيت به عهده ما گذاشته باندازه توانايى انجام داده باشد .
سپس رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمودند: كسى كه روز پنجشنبه اول رجب را روزه گرفته و سپس بين نماز مغرب و عشا دوازده ركعت نماز بجا آورده هر دو ركعت به يك سلام و در هر ركعتى سوره فاتحه يك بار، انا انزلناه فى ليلة القدر سه بار و قل هو الله احد را دوازده بار خوانده ، و هنگامى كه نماز تمام شد، هفتاد بار بر من (با اين الفاظ) صلوات بفرستد: اللهم صل على محمد النبى الاءمى و على آله ، سپس سجده كرده و در سجده هفتاد بار بگويد: سبوح قدوس رب الملائكة و الروح ؛ سپس سر خود را بلند كرده و بگويد: رب اغفر و ارحم و تجاوز عما تعلم انك انت العلى الاءعظم آنگاه بار ديگر به سجده رفته و در سجده همان چيزى را بگويد كه در سجده اول گفت ، سپس حاجت خود را از خدا بخواهد، ان شاءالله تعالى برآورده مى شود
سپس رسول خدا فرمودند: قسم به كسى كه جانم در دست اوست ؛ هيچ بنده يا كنيزى – از بندگان و كنيزان خدا – اين نماز را به جا نمى آورد، مگر اين كه خداوند گناهان او را مى بخشد گرچه گناهان او مثل كف دريا و بعدد شن و بوزن كوهها و بعدد برگهاى درختان باشد و روز قيامت هفتصد نفر از خويشاوندان خود را كه همگى سزاوار آتش باشند شفاعت مى كند. و در شب اول قبر خداوند ثواب آن را به بهترين صورت ، با روى گشاده و خندان و زبان فصيح براى او مى فرستد كه مى گويد: اى محبوب من ! مژده بده ؛ از هر سختى نجات پيدا كردى . مى پرسد: تو كيستى ؟ رويى بهتر از روى تو نديده و بويى به خوشبويى تو مشامم نرسيده . جواب مى دهد: اى محبوب من ! من ثواب آن نمازى هستم كه در فلان شب ، فلان منطقه ، فلان ماه و فلان سال بجا آوردى ؛ امشب آمده ام تا حقت را ادا كرده ، مونس تنهايى تو بوده و وحشتت را از بين ببرم ؛ و زمانى كه در شيپور دميده شود، در عرصه قيامت بر سرت سايه افكنم . و تو هرگز هيچ خيرى را از جانب مولايت از دست نخواهى داد.
در اينجا اين سؤ ال پيش مى آيد كه : ظاهر روايت اين است كه ((ليلة الرغائب )) اولين شب جمعه ماه رجب است ؛ و اگر اعمالى كه در اين روايت ذكر شده از اعمال اين شب بوده و شب جمعه اول ماه ، مصادف با اول ماه شد، چگونه مى توان اين عمل را بجا آورد؟- زيرا در اين صورت پنجشنبه قبل از جمعه اول ، جزء ماه رجب نيست – جواب اين است كه اگر بخواهيم به ظاهر روايت عمل كنيم ، بايد بگوييم اين اعمال در صورتى است كه شب اول ماه شب جمعه نباشد؛ و اگر شب جمعه بود، شب جمعه دوم اين اعمال انجام مى شود؛ گرچه ليلة الرغائب نباشد. چون در روايت تصريح نشده كه اين اعمال حتما بايد در ليلة الرغائب باشد. ولى راه دوم و سومى هم هست كه صحيحتر به نظر مى رسد. راه دوم اين است كه اين اعمال را بدون روزه انجام دهيم و راه سوم اين است كه روزه را هم بگيريم گرچه روزه در رجب نباشد.
دیده شده در کتاب المراقبات ، ترجمه محمود گلپایگانی ، ص ۱۱۷
گفتگو با همسر شهید علی اکبر بهنیا
از برادر شوهرتان هم بگویبد .
برادر شوهر من قبلا افسر شهربانی بود ، عشق و علاقه زیادی به خلبانی داشت و رییس کلانتری شهر ری بود ، برای خلبانی شرکت کرد و از آنجا آمد در نیروی هوایی و دیگر از خوشحالی روی پای خودش بند نبود ، امتحانهایی را که از ایشان گرفتند ، فرستاده شد به آمریکا . در آمریکا در خلبانی نفر اول شد و آن موقع رییس جمهور آمریکا کارتر ، به ایشان جایزه داد .
یک ایرانی نفر اول شد و یک آمریکایی دوم و یک روسی نفر سوم شد . و در روزنامه آمریکایی چاپ شد .
و چقدر به ایشان امکانات دادند که آنجا بماند و استاد خلبان شد .و جنگ شد قبول نکرد و آمد کرمانشاه و اول علی شهید شد و ایشان سال ۶۵ شهید شد . یعنی شهید علی اکبر سال ۵۹ شهید شد و شهید علی اصغر ۶۵ ، ۶ سال فرقش بود .
من وقتی این اتفاق افتاده بود گریه می کردم ، می گفت : زن داداش غصه نخور تا خودم انتقامش را نگیرم از عراقی ها دست بر نمی دارم .
از مکه آمده بود ، شاید دو روز نبود و آن زمانی هم بود که عربستان خیلی از مردم ایران را کشت ، این صحنه ها را دیده بود خیلی در روحیه اش تاثیر گذاشته بود ، ما رفته بویم دیدنش ، خیلی حوصله حرف زدن نداشت ، کفتم داداش چی شده ؟
گفت : صحنه هایی که من آنجا دیده ام روی روحیه من اثر گذاشته و دلم نمی خواهد با کسی صحبت کنم .سال ۶۴ شهید شد و شاید یک هفته نبود که از مکه آمده بود .
محل خدمتش دزفول بود ، از دزفول زنگ زدند که حتما باید بیایی و نیرو لازم داریم . و آمد به ما اصرار کرد که بیایید برویم آنجا , همسر و فرزندانش دزفول بودند ، گفتم نه ما بعدا می آییم .
ایشان که رفت ، شبش پسرم خواب دیده بود و اینها یک علاقه زیادی به عمویشان داشتند و او هم به اینها خیلی محبت میکرد .
او که رفت شب پسرم خواب دیده بود که هواپیمایش را زدند و روی دریا افتاده و پدرم را صدا می زد که بیا کمکم کن . ولی مادر غرق شد و هیچ کس نتوانست کمکش کند .
صبح که این خواب را تعریف کرد من نگران بودم زنگ زدم منزل مادر همسرم و گفتم چه خبر ؛ گفت هیچ خبری نیست ، میخواست ما را ناراحت نکند چون می دانست بچه ها خیلی عمویشان را دوست داشتند و یک چند روزی گذشت دیدم که اقوام سوالهایی می کنند رفتم دیدم شروع کردند به گریه کردن و گفتند که هواپیمایش را زدند ولی هنوز اعلان نکردند که چه شده است .
و زمانی هم که ایشان پرواز می کند با آقای مهرنیا فرمانده نیروی هوایی دزفول ، با هم پرواز می کند و به او گفته بود که آقا مهرداد هواپیمای من را زدند و تو برو و خودت را نجات بده ، گفت رفتم دو الی سه دور زدم که ببینم چه می شود ، آتش دیدم ولی متوجه نشدم چه شد که آیا نجات پیدا کرد ، صندلی اینها حالت پروازی دارد و کفت ندیدم خودش را نجات دهد .
بعد از چند وقت نامه ای از زندان الاماره آمد که ایشان اسیر است ، و ما هم چقدر خوشحال شدیم تا زمانی که اسرا آزاد شدند و آمدند گفتند که ایشان هم جزو اسرا است و این بندگان خدا کوچه را تزیین کردند ، شیرینی خریدند، آشپز دعوت کردند ، ماشین گل زدند ، خرج زیادی کردند رفتند فرودگاه کرمانشاه ، گفتند اول می روند دیدار امام بعد می آیند کرمانشاه ، اینها در فرودگاه منتظر ماندند. حالا نگو که تشابه اسمی بوده و او اهل خرم آباد بوده .
دیگر بعد از آن مادر همسرم مریض شد و دوباره سکته کرد و به رحمت خدا رفتند و جنازه ایشان هم نیامد و جاوید الاثر است . و در تهران برای ایشان یک قبر خالی به عنوان یادبود در بهشت زهرا ، قطعه شهدا مربوط به خلبانان گذاشته اند .
گفتگو با همسر شهید علی اکبر بهنیا ، شنیده شده
گفتگو با همسر شهید علی اکبر بهنیا
من یکبار به ایشان گفتم یک موقعی شلوغ شد کاش خودت را اسیر کنی ، آن زمان من سنی نداشتم که این حرف را زدم ، به من گفت ؛ من هیچ وقت تن به ذلت نمی دهم . تو رضایت داری که من به عراقی ها التماس کنم که مرا اسیر کند ، نه من هیچ وقت تن به ذلت نمی دهم .
چرا شما به ایشان گفتی که خودت را اسیر کن ؟
می گفتم که زنده بماند .بله ! فکر من اینطوری بود ، می دانستم که می رود ، به من الهام شده بود .
چندین مرتبه هم آمد و شروع کرد که وصیت نامه بنویسد من شروع کردم به گریه کردن و دیدم روی ورقی دارد مینویسد ، گفتم : چه داری می نویسی ؟
گفت : من دارم می نویسم که بعد از خودم اگر یک موقعی دیر آمدم ، مشکلی پیش آمد بچه ها را به دست تو می سپارم ، از بچه ها خوب مراقبت کن . من ناراحتی کردم .
ولی بعدا گویا نوشته بود و در ساک وسایل هایش که فرستاده بودن تحویل مادر و پدرش شد و آنها هم شاید به خاطر این که ما ناراحت نشویم نشانمان ندادند . ولی همیشه سفارش به بچه ها می کرد و آرزو داشت پسر بزرگش برود مدرسه ، خیلی وسایل ها برایش می خرید یا برای آن پسر کوچکم بار آخری که آمده بود کرمانشاه برای مرخصی آمده بود چقدر ما گشتیم که یک عکاسی پیدا کند که عکس بچه را با خودش ببرد ولی متاسفانه یک روز تعطیلی بود و موفق نشد عکس این بچه را با خودش ببرد .
چه تاریخی بود که دقیقا رفتند ؟
روز عاشورای سال ۵۹ بود که ۱۳ آذر ۵۹ شهید شدند یعنی حدود یک ماه بعد یعنی در ماه صفر شهید شدند .
از ویژگی ها و خصوصیات اخلاقی آن شهید ؛ یک شخصیتی داشت که دوست نداشت خودش را نشان دهد ما بعد از شهادت فهمیدیم که چقدر خیر بوده است و چقدر به دیگران کمک می کرده ، کمک می کرد به خانواده های بی بضاعت ، خیلی کمک می کرد و من نمی دانستم ، خودشان می آمدند و می گفتند که ایشان ماهانه به ما کمک می کرده یا مثلا یک آقایی بود که سبزی می فروخت ، خیلی تهی دست بود و من آن را دیدم که رفت یک مقداری وسیله که لازم داشت برایش خرید یک گاری برایش خرید ، آن را دیدم ولی مشخص نکرد که من این را خریده ام ، گفت : من چون ماشین نداشته تا آنجا برایش برده ام . پنهان میکرد .
ایشان واقعا یک اسوه بود و الان همگی به نیکی از ایشان یاد می کنند ، آن زمانی که ایشان شد به ایشان لقب دست راست پادگان ابوذر را دادند .
بعد از شهادتشان ایشان را در خواب دیده اید ؟
بله !
من خیلی از اتفاق هایی که در زندگی من قرار است بیفتد ، ایشان چند روز قبل می آید و به من می گوید ، خیلی از اتفاق ها .
بچه ها کوچک بودند و شب ها وقتی می خواستیم بخوابیم خیلی برایمان سخت بود و برادر یک مدتی آمد و ایشان هم که تشکیل خانواده داد ، تنها بودیم ، منزل ما هم قبلا نزدیک قبرستان ارامنه بود .
شبها وقتی می خوابیدم می ترسیدم وقتی می خوابیدیم چاقو میگذاشتیم زیر سرم و در را قفل می کردم .
یک شب خواهر زاده ام آمد پیش ما ، نصف شب بود _ من فکر میکنم که دارم خودم را گول میزنم. که خواب بودم ولی خواب نبودم _ قشنگ صدای چرخش کلید را در قفل خانه شنیدم ، خواهر زاده ام را بیدار کردم و این پسرم را بیدار کردم و گفتم مثل این که دزد آمده بلند شوید ، بلند شدند و من افتادم جلو و اینها پشت سرم ، خب بچه ها کوچک بود و هنوز عقلش نمی رسید ، رفتیم همه خانه را نگاه کردیم ، قفلها را همه کنترل کردیم و دیدیم که هیچ چیز نیست . شب خواهرم خوابش را می بیند که خواهرم داشته می آمده کهدبه ما سر بزند گفت وسطهای کوچه آقای بهنیا را دیده ام ، گفتم : شما رفتی و شهید شدی و خواهر من را با بچه های کوچک تنها گذاشتی ، الان اینها چقدر سختی دارند می کشند .
گفت : از توی جیبش یک دسته کلید درآورد و گفت تنها نیستند ، نگاه کن همین الان رفته ام سر زدم . و درست همان ساعتی که خواهرم خواب دیده بود ، همان ساعت هم ما چرخش کلید را احساس کردیم .
گفتگو با صدیقه ابوطالبیان همسر شهید علی اکبر بهنیا ، شنیده شده
نقش دوست در سرنوشت انسان
سوره مباركه يوسف، دوستان حقيقى و دشمنان واقعى را به انسان شناسانده است. اگر زلف زندگى انسان، به دوستان واقعى او گره بخورد، رابطهاى ميان او و منابع خير كامل ايجاد مى شود كه باعث انتقال خير و نيكى و احسان خاص ايشان به انسان مى گردد. در سايه اين انتقال است كه انسان خاكنشين، به انسان عرشى و ملكوتى تبديل مىشود ؛ اما اگر زلف حيات انسان، به دشمنان او گره بخورد، ميان او و منابع شر، گره خورده است و باعث اخلال در حالات روان انسان مى شود، انسان را به منبع شر تبديل مىكند و او را به بى نهايت زير صفر مى كشاند :
«ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ »
آن گاه او را [ به سبب گناهكارى ] به [ مرحله ] پستترين پست ها بازگردانيم .
خداوند درباره پاداش اعمال مى فرمايد :
«بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ »
پاداششان را بر پايه بهترين عملى كه همواره انجام مى داده اند ، مى دهيم .
نماز هشتاد سال نماز را به اندازه بهترين نماز او مى دهيم. ملاك، بهترين عمل است.
بدترين گناه جبران نكردن گناه است
يكى از موارد أفعل تفضيل، همين جا است كه اگر گناهكاران جبران نكنند، بدىهاى آنان را برمى گردانيم و ايشان را به پستترين درجه بازمى گردانيم كه ديگر جايى براى پستى بيشتر ندارد. اگر بتوان با چشم دل، معناى عينى أسفل السافلين را ديد، همان لحظه، قلب انسان از ترس مى ايستد.
خود انسان، به دشمن راه مىدهد كه اين قدر او را به هم بريزد تا از پستها هم پستتر شود. نمونه اين شيطان را خداوند در سوره مبارك فرقان، ضمن يك داستان بيان كرده است كه متأسفانه اين نوع شيطان در كشور ما نيز در همه شؤون هست.
داستان اين است كه يكى از نامهاى كتاب خدا «ذكر است» :
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ» ؛ يعنى اين كتاب، حقايق شهودى را به شما يادآور مى شود، ياد خدا، قيامت، صراط و پرونده اعمال گذشته و آينده.
انسانى كه از قرآن بريده شود، فراموشكار و غافل مىشود و يك ذرهاى در اين فضا نمىتواند به سوى خدا برود.
شخص جسور و اهانت به پيامبر اكرم
يك نفر پول دارى مى خواست سفره اى بيندازد. پيش خود فكر كرد كه سران قوم و خويشان خود را هم دعوت كنم. يكى از اين سران، پيامبر صلي الله عليه و آله بود. گفت: دلم مى خواهد براى ناهار تشريف بياوريد. رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: اين خانه بتپرست است. من از غذاى او نمى خورم ، ولى چون دعوت كردى، مى آيم. او گفت: ميهمان به خانه من بيايد، ولى چيزى نخورد؟ اين براى من كشنده است. سپس گفت: من چه كار كنم تا شما بياييد و از اين سفره، غذا بخوريد؟ حضرت گفت: مسلمان شو و شهادت به توحيد و رسالت من بده و بگو كه از همه معبودهاى باطل و فرهنگهاى منفى بريدم. حضرت آمدند، غذا خوردند و رفتند.
فردا عاص بن وائل به اين شخص گفت: شنيده ام كه ميهمانى داشتيد و اين آقا را هم دعوت كردهاى و مسلمان هم شده اى. گفت: بله. عاص گفت: من و دوستانم قصد داريم رابطه خود را با تو قطع كنيم. «الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ » آنكه همواره در سينه هاى مردم وسوسه مىكند . اى بىچاره! همه را رها كردى و رفتى؟
در همين جا است كه خداوند مىفرمايد: سختى و تنهايى را تحمل كن! چند روز ديگر، اسلام جهانگير مى شود به اين چند موج ظاهرى فريب نخور. اين، نقطه خطرناكى است كه انسان در اين نقطه تصميم بگيرد. همه اين جهنمى ها از همين نقطه جهنمى مى شوند.
گفت: نه، من با شما هستم. عاص گفت: پس كار ديروز خود را جبران كن و به مسجد الحرام برو و سجده پيامبر كه تمام شد، به صورت او آب دهان بينداز. شيطان يعنى كسى كه انسان را از خير و كرامت و ارزشداران قيچى مىكند ، اما كار دوست، وصل كردن است :
تو براى وصل كردن آمدى نى براى فصل كردن آمدى
هيچ پيامبرى براى فصل كردن نيامده است ، اما شيطان همه را از تو مىبُرد…
سخنان شیخ حسین انصاریان ، دیده شده در پرتال پژوهشکده باقرالعلوم.
<< 1 ... 114 115 116 ...117 ...118 119 120 ...121 ...122 123 124 ... 253 >>