سران مذهبی چند تا کشور آمدند ایران ، رئیس اوقافش ، امام جمعه پایتختش ، کاری نداریم کیا بودند و چند نفر بودند .
به من زنگ زدند گفتند تو هم بیا ملاقات ، من گفتم : من طلبه ام من جزو بزرگان نیستم ولی در تبلیغ و تفسیر شاید حرف نویی داشته باشم .
رفتم یک جلسه ۴ ساعتی با هم گپ زدیم . دقیقه های آخر من گفتم نظر شما راجع به حضرت مهدی چیه ؟ گفتن : مهدی امام آخرالزمانه - چون خود اهل سنت خیلی کتاب نوشتن راجع به حضرت مهدی عجل الله و امام زمان را قبول دارند ، حتی وهابیها هم قبول دارند - گفتند : مهدی امام آخرازمانه که می آید و دنیا را پر از عدل و داد می کند . گفتم : پس الحمدلله از جاهایی غیر از قران و قبله و نماز و حج و روزه ( ما خیلی مشترکات داریم با اهل سنت ، ما میلیونها سنی داریم در ایران و هیچ درگیری هم نداریم ) الحمدلله ، از مشترکات ما حضرت مهدی عجل الله هم هستند .
گفتم حالا که اینطوره جمع شویم و با انتخابات حضرت مهدی را انتخاب کنیم . بیایید مثل رئیس جمهور یه مهدی پیدا کنیم ، بهش رأی بدیم که بشود امام آخرالزمان .
گفتند : امام آخرالزمان را که نمی توانیم ما تعیین کنیم ، امام آخرالزمان را باید خدا تعیین کند . گفتم : چطور امام اول رو شما تعیین کردید ؟ اگر حق تعیین کردن دارید ، همین طور که اولشو تعیین کردید آخرش را هم تعیین کنید ….
سخنان حجه الاسلام والمسلمین محسن قرائتی ، شنیده شده توسط عبدی متین .
(آيه۳۶)- همنشين شياطين! از آنجا كه در آيات پيشين سخن از دنيا پرستانى بود كه همه چيز را بر معيارهاى مادى ارزيابى مى كنند، در اينجا از يكى از آثار مرگبار دلبستگى به دنيا كه بيگانگى از خداست سخن مى گويد، مى فرمايد:«و هر كس از ياد خدا روى گردان شود شيطانى را به سراغ او مى فرستيم، پس همواره قرين اوست»! (وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ). آرى! غفلت از ذكر خدا و غرق شدن در لذات دنيا، و دلباختگى به زرق و برق آن، موجب مى شود كه شيطانى بر انسان مسلّط گردد و همواره قرين او باشد، و رشتهاى در گردنش افكنده، «مىبرد هرجا كه خاطر خواه اوست»!
(آيه ۳۷)- سپس به دو امر مهم كه شياطين در باره اين غافلان انجام مى دهند. اشاره كرده، مى فرمايد: «و آنها [شياطين] اين گروه را از راه خدا باز مىدارند» (وَ إِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ). هر وقت اراده بازگشت كنند سنگى بر سر راه آنها مىافكنند و مانعى ايجاد مى كنند تا هرگز به صراط مستقيم باز نگردند. و آن چنان طريق گمراهى را در نظر آنها زينت مى دهند كه: «گمان مىكنند هدايت يافتگان حقيقى آنها هستند»! (وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ).
(آيه ۳۸)- خلاصه اين وضع همچنان ادامه پيدا مى كند انسان غافل و بى خبر در گمراهى خويش، و شياطين در اضلال او تا هنگامى كه پردهها كنار مى رود، و چشم حقيقت بين او باز مى شود، «تا زمانى كه نزد ما حاضر مى شود (مى بيند ولى و قرينش همچنان با اوست، همان كسى كه عامل همه بدبختيهاى او بوده! فرياد مى زند و) مى گويد: اى كاش ميان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود!چه بد قرين و همنشينى هستى تو»! (حَتَّى إِذا جاءَنا قالَ يا لَيْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ). آرى! صحنه قيامت نجسمى است گسترده از صحنههاى اين جهان و قرين و دوست و رهبر اينجا با آنجا يكى است.
(آيه ۳۹)- ولى اين آرزو هرگز به جائى نمى رسد، و ميان آنها و شياطين هرگز جدائى نمى افتد، لذا در اين آيه مى افزايد: «هرگز اين گفتگو و ندامت امروز به حال شما سودى ندارد، چرا كه شما ظلم كرديد، و در نتيجه همه در عذاب مشتركيد» (وَ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِي الْعَذابِ مُشْتَرِكُونَ). بايد عذاب اين همنشين سوء را با عذابهاى ديگر براى هميشه ببينيد و به اين ترتيب اميد آنها را در مورد جدايى از شياطين براى هميشه مبدل به يأس مىكند و چه طاقت فرساست تحمل اين همنشينى؟!
(آيه ۴۰)- در اينجا قرآن اين گروه را به حال خود مى گذارد و روى سخن را به سوى پيامبر صلّى اللّه عليه و اله كرده از غافلان كوردلى كه پيوسته او را تكذيب مى كردند، و از قماش همان گروهى بودند كه در آيات قبل از آنها سخن گفته شد، بحث كرده، مى فرمايد: «آيا تو مى توانى سخن خود را به گوش كران برسانى؟ يا كوران و كسانى را كه در گمراهى آشكارى هستند هدايت كنى» (أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِي الْعُمْيَ وَ مَنْ كانَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ).قرآن برای انسان دو نوع چشم و گوش قائل است ؛ گوش و چشم و حیات ظاهر ، و گوش و چشم و حیات باطن ؛ و منم ، بخش دوم از درک و تی و حیات است که چون از کار بیفتد ، نه پند و اندرز مفید خواهد بود و نه انذار و هشدار .
دیده شده در برگزیده تفسیر نمونه ، آیتالله مکارم شیرازی ، ج ۴ ، ص ۳۶۲.سوره زخرف
حجه الاسلام مهدی جباری مبلغ ، پژوهشگر و کارشناس فضای مجازی در کارگاه پرسش و پاسخی که در مدرسه علمیه کوثر ورامین برگزارشد آسیب های شبکه های اجتماعی را محور بحث خود قرار داده و بیان داشت : این آسیب ها در سه حوزه آسیب های فردی ، آسیب های خانوادگی و آسیب های اجتماعی بررسی می شود .
حجه الاسلام جباری گفت : آسیب های فردی مربوط می شود به سبک بازی های بچه ها که قبلا به صورت اکتیو بود و هیجان داشت .اما امروزه سبک بازی ها تغییر کرده و فعالیت ندارد و این باعث کم تحرکی در فرد ، عصبانیت ، خستگی و.. می شود.
وی در آسیب های خانوادگی ابتدا انواع شبکه های اجتماعی حقیقی و مجازی را بررسی کرد و بیان داشت که شبکه های حقیقی مثل پایگاهها ، مساجد ، دیدار اقوام و صله رحم جای خود را به شبکه های اجتماعی مجازی چون وایبر ، تلگرام و .. داده است.
حجه الاسلام جباری سلطه فرهنگی ، ترویج فرهنگ برهنگی ، اسلام هراسی و از بین بردن قبح زشتی ها را از جمله عوامل آسیب های اجتماعی برشمردند .
وی با اشاره به سخنان مقام معظم رهبری که فرموده اند اهمیت فضای مجازی به اندازه اهمیت انقلاب اسلامی است گفت : کمتر پیش می آید که رهبر معظم انقلاب اهمیت مسئله ای را برابر با اهمیت انقلاب اسلامی بدانند .
وی در پایان ادامه داد: برتری قدرت اثر گزاری رسانه ها و تلویزیون ها و شبکه های عظیم اطلاع رسانی و اینترنت ، نسبت به سلاح ، موشک و بمب اتم ، باعث شده تا رهبر معظم انقلاب اهمیت فضای مجازی را برابر با اهمیت انقلاب اسلامی بداند .
به مناسبت اعیاد بزرگ شعبانیه و میلاد با سعادت امام حسین علیه السلام, حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام و امام سجاد علیه السلام مراسم بیتوته در مدرسه علمیه کوثر ورامین با حضورخانواده شهید مهدی ثامنی راد برگزار شد .
در این مراسم خواهر شهیدثامنی راد در مورد خصوصیات برادر شهید خود گفت : ایشان مقید به نماز اول وقت و نمازهای مستحبی بود .
وی با اشاره به روحیه ایثار برادر خود گفت ؛ بسیار اهل کار جهادی بوده و هم خود و هم دیگران را به کار جهادی دعوت می کرد.
خواهر شهیدثامنی راد با اشاره به سفرهای مکرر این شهید به عراق گفت : لذت عبادت و شوق خدمت به حرم اهل بیت در ایشان بسیار بیشتر از پرداختن به زندگی بود .
وی ادامه داد : ایشان نمازمیخواند و هدیه می کرد به حضرت زهرا به نیت شهادت و در نهایت به این مقام رفیع نائل آمد .
وی در پایان گفت : اما آنچه ایشان را به این مقام رساند نماز اول وقت بود .
(آيه ۳۱)- چرا قرآن بر يكى از ثروتمندان نازل نشده؟
در آيات قبل سخن از بهانه جوئيهاى مشركان در برابر دعوت پيامبران بود، در اينجا به يكى ديگر از بهانه هاى واهى و بى اساس آنان اشاره كرده، مى فرمايد: «و گفتند: چرا اين قرآن بر مرد بزرگ و (ثروتمندى) از اين دو شهر (مكّه و طائف) نازل نشده است»؟! (وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ).
(آيه ۳۲)- قرآن مجيد براى كوبيدن اين طرز تفكر زشت و خرافى پاسخهاى دندان شكنى مى دهد و ديدگاه الهى و اسلامى را كاملا مجسم مى سازد، نخست مى گويد: «آيا آنها رحمت پروردگارت را تقسيم مىكنند»؟! (أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ). تا به هر كس بخواهند نبوت بخشند، و كتاب آسمانى بر او نازل كنند. از اين گذشته اگر تفاوت و اختلافى از نظر سطح زندگى در ميان انسانها وجود دارد هرگز دليل تفاوت آنها در مقامات معنوى نيست، بلكه: «ما معيشت آنها را در حيات دنيا در ميانشان تقسيم كرديم و بعضى را براى بعضى برترى داديم تا يكديگر را مسخر كرده» و با هم تعاون نمايند (نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا). آنها فراموش كردهاند كه زندگى بشر يك زندگى دسته جمعى است، و اداره اين زندگى جز از طريق تعاون و خدمت متقابل امكان پذير نيست. «و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع آورى مىكنند (از مال و جاه و مقام) برتر و بهتر است» (وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ). بلكه تمام اين مقامها و ثروتها در برابر رحمت الهى و قرب پروردگار به اندازه بال مگسى وزن و قيمت ندارد.
(آيه ۳۳)- قصرهاى با شكوه با سقفهاى نقره اى! (ارزشهاى دروغين) قرآن همچنان بحث پيرامون نظام ارزشى اسلام و عدم معيار بودن مال و ثروت و مقامات مادى را ادامه مى دهد. نخست مى فرمايد: «اگر (تمكّن كفّار از مواهب مادى) سبب نمى شد كه همه مردم امت واحد (گمراهى) شوند ما براى كسانى كه به (خداوند) رحمن كافر مى شدند خانه هايى قرار مى داديم با سقفهايى از نقره و نردبانهايى كه از آن بالا روند» (وَ لَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُونَ).
(آيه ۳۴)- سپس مى افزايد: علاوه بر اين «براى خانه هاى آنان درها و تختهايى قرار مى داديم كه بر آن تكيه كنند» (وَ لِبُيُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَيْها يَتَّكِؤُنَ).
(آيه ۳۵)- باز به اين هم اكتفا نكرده مى افزايد: علاوه بر همه اينها «انواع وسائل تجملى و زينت آلات» براى آنها قرار مى داديم (وَ زُخْرُفاً). تا زندگى مادى و پر زرق و برقشان از هر نظر تكميل گردد، قصرهايى مجلل و چند اشكوبه با سقفهايى از نقره، و درها و تختهاى متعدد، و انواع وسائل زينتى، و هرگونه نقش و نگار آن چنانكه مطلوب و مقصود و معبود دنيا پرستان است. سپس مى افزايد: «اما همه اينها متاع زندگى دنياى مادى است و آخرت نزد پروردگارت از آن پرهيزگاران است» (وَ إِنْ كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ). كوتاه سخن اين كه سرمايه هاى مادى و اين وسائل تجملاتى دنيا به قدرى در پيشگاه پروردگار بى ارزش است كه مىبايست تنها نصيب افراد بى ارزش همچون كفّار و منكران حق باشد، و اگر مردم كم ظرفيت و دنيا طلب به سوى بى ايمانى و كفر متمايل نمى شدند خداوند اين سرمايه ها را تنها نصيب اين گروه منفور و مطرود مى كرد، تا همگان بدانند مقياس ارزش و شخصيت انسان اين امور نيست. و از اينجا روشن مى شود كه نه بهرهمند بودن گروهى از كفار و ظالمان از اين مواهب مادى دليل بر شخصيت آنهاست، و نه محروم بودن مؤمنان از آن، و نه استفاده از اين امور در حد معقول، به صورت يك ابزار، ضررى به ايمان و تقواى انسان مىزند، و اين است تفكر صحيح اسلامى و قرآنى.
دیده شده در برگزیده تفسیرنمونه ،آیتالله مکارم شیرازی ، ج ۴، ۳۶۰. سوره زخرف.
دعای پنجم صحیفه را مکرر در مکرر بخوانید من به شما عزیزان توصیه میکنم که با صحیفهی سجادیه انس بگیرید، دعای پنجم صحیفهی سجادیه را مکرر در مکرر بخوانید. این دعای پنجم صحیفهی سجادیه مال ماست. همهی ادعیهی صحیفهی سجادیه همین طور است. آنجائی که ما را به یاد مرگ میاندازد، آنجائی که ما را از لغزشها برحذر میدارد، آنجائی که عظمت معنویت دستگاه الهی را، از پیغمبر و یاران و ملائکهی الهی را به رخ ما میکشد، اینها همهاش برای ما استحکامبخش است. در هر میدانی، استحکام درونی برای ما تعیین کننده است. اگر ساخت درونی - چه درون شخصىِ خود ما، درون روحی و فکری خود ما، چه درون کلیت جامعهی ما - ساخت مستحکمی بود، هیچ چیز نمیتواند در مقابلش بایستد. این، مهمترین و اولین توصیهی من به شماست. ۱۳۹۰/۱۰/۰۷ *
صحیفه سجادیه، علمالنفس است من به یکایکِ شما عزیزان توصیه میکنم تا آنجا که میتوانید، با صحیفه سجادیّه مأنوس شوید. کتاب بسیار عظیمی است. این که گفتهاند زبور آل محمّد، واقعاً همین طور است؛ پُر از نغمههای معنوی است، دعا و درس است؛ هم درس اخلاق است، هم درس علمالنّفس است، هم درس امور اجتماعی است. آنجا ملاحظه کنید: «الّلهم انی اعوذ بک من هیجان الحرص و سورة الغضب … والحاح الشهوة». یعنی یکییکی این خصوصیات معنوی و اخلاقی و این ریشههای فاسدی را که در نفس ما هست، در زبان دعا به ما معرفی میکند. شما باید علاج اینها را هم از خدا بخواهید. وقتی که با خدا راز و نیاز میکنید، از جمله چیزهایی که میخواهید، علاج همین مشکلات درونی و نفسانی است. آن جامعهای که حداقل مجموعه بزرگی از آن با این خصوصیات پرورش پیدا کند، همان جامعهای است که هیچ ترفندی در آن کارگر نخواهد شد. ۱۳۷۶/۰۹/۱۳
دیده شده در سایتhttp://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=29824
گلچینی از بیانات رهبر معظم انقلاب به مناسبت روز جانباز *
یک وقت در مورد جانبازها فکر میکردم، که به نظرم رسید گاهی فضیلت آنها از شهدا هم بیشتر است. جانباز کسی است که بعد از آنکه قسمتی از بدنش را در راه خدا داد و عضو یا اعضای شهیدی را با خودش همراه کرد و در بقیهی مدت زندگی و عمرش هم متقی و شکرگزار بود و عمل صالح انجام داد، خدای متعال در مورد اینگونه از مجروحین جنگ در قرآن میفرماید: «الّذین استجابوا للَّه و الرّسول من بعد ما اصابهم القرح للّذین احسنوا منهم و اتّقوا اجر عظیم». کلمهی «عظیم» در پایان این آیهی شریفه، قابل تأمل است. سخنرانی در مراسم بیعت گروه کثیری از جانبازان ۲۸/۰۴/۱۳۶۸ *
قرآن کریم دربارهی آن مجاهدانی که در جنگ زخمی هم شدند - که دیگر از این بالاتر چیست؟ انسان، هم به میدان جنگ برود و هم مجروح بشود؛ مثل این عزیزان جانباز ما - میفرماید: «الّذین استجابوا للَّه و الرّسول من بعد ما اصابهم القرح»؛ کسانی که به میدان جنگ و جهاد در راه خدا رفتند و مجروح و زخمی شدند، «للّذین احسنوا منهم و اتّقوا اجر عظیم»؛ این اجر و پاداش بزرگ برای آنها میماند؛ در صورتی که تقوا و نیکوکاری را با خودشان همراه داشته باشند. والّا اگر کسی آن مجاهدت را بکند و آن ارزش معنوی را به دست بیاورد، اما خدای نکرده آن ارزش را برای خود حفظ نکند، این خسران است. چه چیزی میتواند آن ارزش را برای ما حفظ کند؟ تقوا. به همین خاطر است که در هر نماز جمعه و در هر سورهی قرآن، «تقوا» دایماً به ما تذکر داده میشود. در اول قرآن - همین آیاتی که در اینجا تلاوت شد - صحبت از تقواست: «ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتّقین». بیانات در دیدار با گروهی از فرزندان شاهد؛ فارغالتحصیلان مقاطع مختلف دانشگاهی ۰۸/۱۰/۱۳۷۰ *
این جوانان مؤمن و نستوه، این زنان و مردان، آنهایی که شهید شدند، آنهایی که جانباز شدند، آنهایی که زندانهای سخت دوران اسارت را تحمل کردند، آنهایی که فراق عزیزان را تحمل کردند، آنهایی که سختیهای میدان جنگ را تحمل کردند و امروز شما هزار نفر از اینها را تشییع میکنید. هر یک از اینها، یک نمونهی ممتاز و عالی هستند که جا دارد هر ملتی یک نفر از این شهدا را داشته باشد، او را تجلیل کند؛ او را بزرگ بدارد و الگو قرار دهد. بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران ۱۲/۱۱/۱۳۷۵ *
جانبازان ما هنوز در میدان مقاومت و ایستادگی هستند …عزیزان جانباز بدانند که مبارزهی آنها ادامه دارد. جانبازان ما، در تمام دوران جانبازی در حال مجاهدتند. این فضیلت، مخصوص آنها و کسان و همسران و خانوادههایشان است، تا وقتی که انشاءالله سلامت و عافیت پیدا کنند. بیانات در دیدار ایثارگران، در سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی ۲۹/۰۵/۱۳۷۶ * جانبازان ماهم عمدتا از همین مجموعهی فداکار تشکیل شدهاند؛ و تا مرز شهادت هم پیش رفتند؛ منتها شهادت نصیبشان نشد و به زندگی برگشتند؛ لیکن با نقص جسمانی. اینها سلامت خودشان را فدای این راه کردند؛ بعد هم صبر پیشه نمودند. وقتی جانباز صبر میکند، وقتی پای خدا حساب میکند، وقتی یک جوان نیرومند زیبای برخوردار از محسنات طبیعی، با کوری یا از دست دادن پا، دست، کبد، سلامتی و محروم از بسیاری از خیراتی که انسان بر اثر سلامت جسمانی از آنها برخوردار میشود، در میان سایر مردم راه میرود، اما شاکر است، اما احساس سرافرازی و سربلندی میکند که در راه خدا کاری کرده؛ این قیمت و ارزشش از شهدای ما کمتر نیست و گاهی هم بیشتر است. بیانات در دیدار گروه کثیری از پاسداران، جانبازان، دانشجویان و دانشآموزان ۱۱/۰۸/۱۳۷۹
دیده شده در سایت http://farsi.khamenei.ir
دو ویژگی مهم حضرت اباالفضل العباس علیهالسلام در زیارات و کلماتی که از ائمه علیهمالسّلام راجع به اباالفضل العبّاس رسیده است، روی دو جمله تأکید شده است: یکی بصیرت، یکی وفا. بصیرت اباالفضل العبّاس کجاست؟ همه یاران حسینی، صاحبان بصیرت بودند؛ اما او بصیرت را بیشتر نشان داد. در روز تاسوعا، مثل امروز عصری، وقتی که فرصتی پیدا شد که او خود را از این بلا نجات دهد؛ یعنی آمدند به او پیشنهاد تسلیم و اماننامه کردند و گفتند ما تو را امان میدهیم؛ چنان بر خورد جوانمردانهای کرد که دشمن را پشیمان نمود.
گفت: من از حسین جدا شوم!؟ وای بر شما! اف بر شما و اماننامه شما!
نمونه دیگرِ بصیرت او این بود که به سه نفر از برادرانش هم که با او بودند، دستور داد که قبل از او به میدان بروند و مجاهدت کنند؛ تا اینکه به شهادت رسیدند. میدانید که آنها چهار برادر از یک مادر بودند: اباالفضل العبّاس -برادر بزرگتر- جعفر، عبدالله و عثمان. انسان برادرانش را در مقابل چشم خود برای حسینبنعلی قربانی کند؛ به فکر مادر داغدارش هم نباشد که بگوید یکی از برادران برود تا اینکه مادرم دلخوش باشد؛ به فکر سرپرستی فرزندان صغیر خودش هم نباشد که در مدینه هستند؛ این همان بصیرت است.
وفاداری حضرت اباالفضل العبّاس هم از همه جا بیشتر در همین قضیه وارد شدن در شریعه فرات و ننوشیدن آب است. البته نقل معروفی در همه دهانها است که امام حسین علیهالسّلام حضرت اباالفضل را برای آوردن آب فرستاد. اما آنچه که من در نقلهای معتبر -مثل «ارشاد» مفید و «لهوف» ابنطاووس- دیدم، اندکی با این نقل تفاوت دارد. که شاید اهمیت حادثه را هم بیشتر میکند.
در این کتابهای معتبر اینطور نقل شده است که در آن لحظات و ساعت آخر، آنقدر بر این بچهها و کودکان، بر این دختران صغیر و بر اهل حرم تشنگی فشار آورد که خود امام حسین و اباالفضل با هم به طلب آب رفتند. اباالفضل تنها نرفت؛ خود امام حسین هم با اباالفضل حرکت کرد و به طرف همان شریعه فرات -شعبهای از نهر فرات که در منطقه بود- رفتند، بلکه بتوانند آبی بیاورند. این دو برادر شجاع و قویپنجه، پشت به پشت هم در میدان جنگ جنگیدند. یکی امام حسین در سن نزدیک به شصت سالگی است، اما از لحاظ قدرت و شجاعت جزو نامآوران بینظیر است. دیگری هم برادر جوان سی وچند سالهاش اباالفضل العبّاس است، با آن خصوصیاتی که همه او را شناختهاند.
این دو برادر، دوش به دوش هم، گاهی پشت به پشت هم، در وسط دریای دشمن، صف لشکر را میشکافند. برای اینکه خودشان را به آب فرات برسانند، بلکه بتوانند آبی بیاورند. در اثنای این جنگِ سخت است که ناگهان امام حسین احساس میکند دشمن بین او و برادرش عباس فاصله انداخته است. در همین حیص و بیص است که اباالفضل به آب نزدیکتر شده و خودش را به لب آب میرساند.
آنطور که نقل میکنند، او مشک آب را پر میکند که برای خیمهها ببرد. در اینجا هر انسانی به خود حق میدهد که یک مشت آب هم به لبهای تشنه خودش برساند؛ اما او در اینجا وفاداری خویش را نشان داد. اباالفضل العبّاس وقتی که آب را برداشت، تا چشمش به آب افتاد، «فَذَکِّر عطش الحسین»؛ به یاد لبهای تشنه امام حسین، شاید به یاد فریادهای العطش دختران و کودکان، شاید به یاد گریه عطشناک علیاصغر افتاد و دلش نیامد که آب را بنوشد. آب را روی آب ریخت و بیرون آمد. در این بیرون آمدن است که آن حوادث رخ میدهد و امام حسین علیهالسّلام ناگهان صدای برادر را میشنود که از وسط لشکر فریاد زد: «یا اخا ادرک اخاک».
بیانات رهبرمعظم انقلاب در خطبه های نماز جمعه تهران ۱۳۷۹/۱/۲۶. شنیده شده توسط عبدی متین .
امام حسین علیه السلام و واجب بزرگ اسلامی
امام حسین قیام کرد تا آن واجب بزرگی را که عبارت از تجدید بنای نظام و جامعه اسلامی، یا قیام در مقابل انحرافات بزرگ در جامعه اسلامی است، انجام دهد. این از طریق قیام و از طریق امر به معروف و نهی از منکر است؛ بلکه خودش یک مصداق بزرگِ امر به معروف و نهی از منکر است. البته این کار، گاهی به نتیجه حکومت میرسد؛ امام حسین برای این آماده بود. گاهی هم به نتیجه شهادت میرسد؛ برای این هم آماده بود.
بیانات رهبر معظم انقلاب ۱۳۷۴/۳/۱۹ دیده شده در سایتhttp://farsi.khamenei.ir
علی بن ابراهیم روایت کرده است در تفسیر این آیه کریمه :وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ. انسان را [نسبت] به پدر و مادرش به احسان سفارش كرديم مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنيا آورد و باربرداشتن و از شيرگرفتن او سى ماه است تا آنگاه كه به رشد كامل خود برسد و به چهل سال برسد مىگويد پروردگارا بر دلم بيفكن تا نعمتى را كه به من و به پدر و مادرم ارزانى داشتهاى سپاس گويم و كار شايستهاى انجام دهم كه آن را خوش دارى و فرزندانم را برايم شايسته گردان در حقيقت من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمانپذيرانم.۱
حضرت فرمود مراد از این آیه حسن و حسین علیهما السلام اند . آن کسی که حمل و وضع ا از روی کراهت بود امام حسین علیه السلام است . زیرا که حق تعالی بشارت داد رسول خدا صلی الله و علیه آله و سلم را به ولادت امام حسین و به آن که امامت در فرزندان او خواهد بود تا روز قیامت .
پس خبر داد آن حضرت را به آن چه به امام حسین علیه السلام خواهد رسید و در عوض مقرر فرمود که امامت در فرزندان او باشد و حق تعالی او را در رجعت به دنیا برخواهد گرداند یاری خواهد کرد او را تا دشمنان خود را بکشد و او را پادشاه جمیع روی زمین گرداند . چنانچه حق تعالی فرموده است که : وَنُريدُ أنْ نَمُنّ عَلَي الّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الارْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أئمًّْة وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ؛ «و خواستيم بر كساني كه در آن سرزمين فرو دست شده بودند، منّت نهيم و آنان را پيشوايان [مردم] گردانيم و ايشان را وارث [زمين] كنيم»۲
باز فرموده است ؛ « وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ » ترجمه این آیه چنین است : « و همانا پس از تورات در کتاب زبور نوشتیم که زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد »۳.
پس حضرت فرمود بشارت داد خدا پیغمبرش را که اهل بیت او پادشاه زمین خواهند شد و به دنیا رجعت خواهند کرد . پس پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم فاطمه علیهما السلام را خبر داد به ولادت حسین علیه السلام و شهید شدن او ، پس حامله شد به او با کراهت .
پس حضرت فرمود که هرگز دیده ای کسی را که بشارت دهند او را به پسری و حامله شود او با کراهت ، یعنی او کراهت داشت به سبب قتل او و در وقت وضع حمل نیز کراهت داشت به این سبب .
۱- سوره احقاف ، آیه ۱۵ .
۲- سوره قصص ، آیه ۵ .
۳- سوره انبیاء آیه ۱۰۵ .
۴- دیده شده در کتاب جلاء العیون ، محمد باقر مجلسی ، نشر آدینه سبز ، باب پنجم ولادت امام حسین علیه السلام . ص ۴۷۹.
<< 1 ... 197 198 199 ...200 ...201 202 203 ...204 ...205 206 207 ... 254 >>