نعمت هایی که انسان کفران می کند
ومن کلام له (علیه السلام ) : الصِّحَّةُ وَ الْفَرَاغُ نِعْمَتَانِ مَکْفُورَتَانِ. ( الشافی ، صفحه ۸۲۷ )
دو نعمتی که انسان به طور متعارف آنها را کفران می کند؛ یکی سلامتی جسمی است و دیگری ، فراغ ، یعنی یک زندگیِ بی دغدغه و بی اشتغال داشتن ، فرصت داشتن . قدر سلامتی را نمی دانیم ، قدر فراغت را هم نمی دانیم . وقتی انسان سلامتی را از دست داد ، آن وقت می فهمد که چه نعمت بزرگی در اختیار او بوده است. مثلاً بخشی از جسم که از کار افتاد ، آن وقت انسان می فهمد چقدر(این بخش) در آسایش و در راحتی انسان منشا اثر بود. نعمت سلامتی را کفران می کنیم ، کفرانش هم به این است که شکر نمی کنیم ، شکر یعنی :
اولاً : شناختن نعمت ، بفهمیم ، این نعمت را درک کنیم . برخی غرق در نعمت اند ، درک نمی کنند آن را …
ثانیاً توجه پیدا کند که این نعمت من الله است. خدای متعال به ما داده و بدنبال حکمتی آن را داده ، چرا این نعمت را به ما داد ؟ علّتی دارد .
ثالثاً : سعی کنیم خودمان را به آن علّتی که خدای متعال بدان جهت آن نعمت را به ما داده، نزدیک کنیم . نعمت فراغت نیز شامل فراغت از دغدغه ها ، از تشویش ها ، از مسئولیت های سنگین است . فراغت موجب می شود انسان بتواند علم فرا بگیرد، عبادت کند و خدمت کند .
وقتی زیاد گرفتار شدید ، هیچ یک از این امور را نمی توانید به خوبی انجام دهید …. پس این دو نعمت ( سلامت و فراغت) را که فرمودند مکفورتان از قبیل همان وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ست ، می خواهند ما را به یاد این نعمتها بیندازند ، توجه بدهند که حواست باشد که شما سالمید ( فراغت هم دارید. )
شرح حدیث از حضرت آیت ا.. العظمی امام خامنه ای (مدظلّه العالی) ( ۹۱/۱۱/۱۶)
آیت الله مجتهدی :
به یاد خدا باشید یا با تسبیح یا با دل. یاد خدا با دل خیلی اهمیت دارد. گاهی اوقات انسان با زبان در حال گفتن ذکر استغفار است، اما گناه هم می کند.
در حدیث آمده که : « کسی که در حال گناه کردن استغفار میکند، خود را مسخره کرده است. یکی از علما می گفت: سی سال پیش سوار اتوبوس بودم، یک حاجی هم با ریش و عبا و قبا جلوی من نشسته بود.
هر زن بی حجابی که وارد اتوبوس می شد، حاجی نگاه می کرد و یک « استغفر الله » می گفت. پشت سر هم هر زنی که وارد می شد، حاجی این کار را می کرد. یک وقت در یکی از ایستگاه ها یک خانم بی حجاب سوار ماشین شد، حاجی متوجه او نشد، من با دست به شانه اش زدم و گفتم : « حاج آقا، یک استغفر الله دیگر هم سوار اتوبوس شد! شخص حاجی با شنیدن حرف من ناگهان برگشت و متوجه شد یک عالم پشت سرش نشسته و مراقب اوست و فهمیده که شیطان او را بازی داده است. جیک نزد. شیطان این قدر عجیب است که در حالی که مشغول استغفار هستی، شما را به گناه می اندازد. این ذکر به درد نمی خورد. چون دل به یاد خدا نیست.
حاجی پشت سر هم می گفت:« خدا لعنت کند کسانی را که اینها را بی حجاب کرده اند» اما با این حال، خودش، محو تماشایشان بود. اگر دل انسان به یاد خدا باشد که چشم، به زن نامحرم نگاه نمی کند! تسبیح در دست و ذکر استغفار هم بر لب، اما دل به یاد خدا نیست! از خدا بخواهید که دل هایتان به یاد او باشد. این مطلب را یادگاری از من داشته باشید: ذکر خالی، چنگی به دل نمی زند!
محمودی گلپایگانی ، در محضر مجتهدی ج ۲ ، ص ۱۶۵،انتشارات مستجار، ۱۳۹۲
اربعین
در کتاب کامل الزیاره از زاره از امام جعفر صادق علیه السلام روایت می کنند که فرمود : « ای زاراه ! آسمان مدت چهل روز برای امام حسین علیه السلام خون گریه کرد . زمین مدت چهل روز برای امام حسین علیه السلام گریه کرد . گریه ی زمین این بود که سیاه چهره شد . آفتاب مدت چهل روز برای امام حسین علیه السلام گریه کرد . گزی ی آفتاب این بود که گرفت و قرمز شد .
کوه ها قطعه قطعه و پراکنده شدند . دریا ها به تلاطم آمدند ، ملائکه مدت چهل روز برای امام حسین علیه السلام گریه کردند .
هیچ زنی از ما خضاب نکرد ، روغن به بدن خود نمالید ، سرمه بچشم نکرد ، موی سرشانه ننمود تا آن موقعی که سر عبیدالله بن زیاد معلون نزد ما آمد .
و بعد از آن دائما اشک ما جاری بود…
ترجمه ی جلد دهم بحارالانوار ، زندگانی امام حسین علیه السلام ، تالیف علامه مجلسی ، ص ۲۴۷.
“مسئولیت اعضای بدن”
تمام کسانی که گرفتار می شوند دلیل بر بد بودن شان نیست. بعضی از انسان ها خوب هستند . بعضی ها یک سال حالت احتضارشان به طول می انجامد؛ ما نمی توانیم بگوییم چون بد بوده است اینطور شده است .
ممکن است برای زیادی اجر باشد. شاید خدا می خواهد او را پاک کند که یک سال رو به قبله خوابیده است. ما نباید قضاوت بکنیم و حق نداریم این حرف ها را بزنیم . اگر شماتت بکنیم یکی از اخلاق رذیله شماتت است . عذاب و گرفتاری یکی دو احتمال دارد. یک احتمال این است که افرادی که گرفتار می شوند برای زیادی اجر است و چون انسان خوبی است خدا می خواهد مقام او را بالا ببرد.
ما خیلی گرفتار هستیم. در قیامت از گوش، چشم، زبان و قلب همه آن ها سئوال می کنند. گوش، چشم، دل و خطور قلبی . ممکن است شخصی در قلب خود یک خطوری بکند و نسبت به کسی بد گمان شود و بایستی حمل به صحت بکنیم. خیلی گرفتاریم. ما خیال می کنیم اگر نماز بخوانیم روزه بگیریم تمام شد . به قدری مسئولیت شرعی داریم که باید خود را حفظ کنیم . ما به استاد اخلاق نیاز داریم.
بی پیر مرَو تو در خرابات
هــر چـند سکندر زمانـی
کسی باید دائما ما را میزان کند. همان طور که هوا گاهی اوقات زیر صفر می رود گاهی بالا می رود؛ ما هم روحیه مان بالا و پائین می شود. باید کسی باشد به ما بگوید: «تنظیم کن روحت را! »
سخنان حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)
راز قطعنامه
عنوان : راز قطعنامه ( چرایی و چگونگی پایان جنگ تحمیلی )
نویسنده : کامران غضنفری
موضوع : تاریخ معاصر ایران
تعداد صفحات : ۱۶۰ صفحه
حضرت امام سجاد (علیهالسلام)
اربعین در حادثهی کربلا یک شروع بود؛ یک آغاز بود. بعد از آنکه قضیهی کربلا انجام گرفت - آن فاجعهی بزرگ اتفاق افتاد - و فداکاری بینظیر اباعبداللَّه (علیهالسّلام) و اصحاب و یاران و خانوادهاش در آن محیط محدود واقع شد، حادثهی اسارتها پیام را باید منتشر میکرد و خطبهها و افشاگریها و حقیقتگوئیهای حضرت زینب (سلام اللَّه علیها) و امام سجاد (علیه الصّلاة و السّلام) مثل یک رسانهی پر قدرت باید فکر و حادثه و هدف و جهتگیری را در محدودهی وسیعی منتشر میکرد؛ و کرد.
خاصیت محیط اختناق این است که مردم فرصت و جرئتِ این را پیدا نمیکنند که حقایقی را که فهمیدهاند، در عملِ خودشان نشان بدهند؛ چون اولاً دستگاه ظالم و مستبد نمیگذارد مردم بفهمند و اگر فهم مردم از دست او خارج شد و فهمیدند، نمیگذارد به آنچه فهمیدهاند، عمل کنند.
در کوفه، در شام، در بین راه، خیلیها از زبان زینب کبری (سلام اللَّه علیها) یا امام سجاد (علیه الصّلاة و السّلام) یا از دیدن وضع اسرا، خیلی چیزها را فهمیدند، ولی کی جرئت میکرد، کی توانائی این را داشت که در مقابل آن دستگاه ظلم و استکبار و استبداد و اختناق، آنچه را که فهمیده است، بروز دهد؟
مثل یک عقدهای در گلوی مؤمنین باقی بود. این عقده روز اربعین اولین نِشتر را خورد؛ اولین جوشش در روز اربعین در کربلا اتفاق افتاد.
ذکری برای رفع تنگدستی
آقا سید ابوالحسن علی رضوی کشمیری گفت: از آیت الله سید عبدالکریم کشمیری ذکری برای رفع تنگدستی خواستم، فرمود: روزی 110 بار بگو: «اللّهُمَ اَغنِنِی بِحلالِکَ عَن حَرامِک و بِفَضِلکَ عَمَّن سِواک».”
منبع: کتاب «روزنههایی از عالم غیب»، نوشتۀ آیتالله سید محسن خرازی، صفحۀ ۱۱۰
این ذکررا ایت الله بهجت وایت الله مرعشی نجفی هم توصیه کرده اند.
شیخ بهایی بسیارزیاد مقروض بود. باخواندن این ذکر تمام قرضش برطرف شد.
قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَی قَدْرِ هِمَّتِهِ یعنی چه ؟
وجود مبارک رسول خدا در جمع اقوام خویش گفت کيست که به من ايمان بياورد وزير من باشد و آينده خوب هم به انتظار او باشد؟ حالا همه صناديد قريش و بزرگان قبيله هستند. وجود مبارک حضرت امير ده سال بيشتر نداشت. بلند شد فرمود من! اين يعني چه؟! فرمود: «قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَی قَدْرِ هِمَّتِهِ»، اين همّت را نگاه کنيد! اين بچه ده ساله! همه آنها ساليان متمادي در جنگ بودند کشتند کشته دادن، غارت کردند کليددار کعبه بودند، نامدار بودند. فرمود کيست که به من ايمان بياورد و وزير من باشد، آينده در اختيار او باشد؟ حضرت علي بلند شد گفت من! «قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَی قَدْرِ هِمَّتِهِ»، اين دارد ياد ميدهد. حضرت فرمود بنشين! چند بار فرمود که کيست که وزير من باشد؟ مشکل مرا حلّ کند؟ اين رهبري مرا تکميل کند؟ مجري رهبري من باشد؟ باز حضرت علي بلند شد گفت من!
اينکه ميفرمايد: «قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَی قَدْرِ هِمَّتِهِ» يعني اين! از همين جا وجود مبارک امام صادق(سلام الله عليه) يک بيان نوراني دارد که به تعبير سيدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبايي ميفرمود اين حديث جزء غرر روايات ماست. وجود مبارک امام صادق(سلام الله عليه) فرمود: «مَا ضَعُفَ بَدَنٌ عَمَّا قَوِيَتْ عَلَيْهِ النِّيَّة»؛ اگر اراده قوي باشد بدن تابع است.
اينکه ميبينيد دو نفرند ماه مبارک رمضان همان ماه تابستان است و روزهاي گرم است و طولاني است، يکي اصلاً احساس حرارت نميکند، چون حواسش جاي ديگر است. حواسش نزد قلبش است، آن ديگري حواسش نزد شکمش است مرتّب ميگويد تشنه شدم، آيا غروب نزديک است يا نه؟ اين يکي بطني فکر ميکند آن يکي قلبي فکر ميکند، حواسش جاي ديگر است.
روح بدن را اداره ميکند، نه عکس. چرا آدمي که غصّه دارد اصلاً احتياج به غذا ندارد؟ چرا آدمي که در يک کار خيلي خوشحال شد اشتها به غذا ندارد؟ ميبينيد يک پدر در هنگام عروسي پسرش صبح تا غروب يا استقبال ميکند يا بدرقه ميکند مهمانان را همهاش ميگويد و ميخندد و اصلاً غذا نميخورد، چون دل و حواسش جاي ديگر است.
همين پدر که صبح تا غروب يا استقبال کرد يا بدرقه گفت، گفت و خنديد و خنداند، گاهي ميخي در کفش اوست جوراب را پاره ميکند پا را زخمي ميکند پا خوني ميشود او اصلاً احساسي ندارد.
شب که همه مهمانها رفتند اين وقتي پا را نگاه ميکند ميبيند خون آمده است، اين خون که الآن نيامده است، اين خون از صبح بوده. او اصلاً به بدن توجه ندارد. اين تازه امور دنيايي است.
کسي که «عند الله»ي فکر بکند گوشهاي از آن همين جريان کشيدن تير شکسته از پاي مبارک حضرت امير است.
او واقعاً احساس نميکرد، نه اينکه درد داشت و تحمّل کرد! وقتي حواس جاي ديگر باشد آدم احساس نميکند.
فرمود ببريد حواستان را در جاي ديگر، خيلي فشار روزگار اثر نميکند. چه چيزی کم است، چه چيزی گران است، چه فلان است! مخصوصاً عزيزان حوزوي و دانشگاهي که کارشان علم است.
الآن اين کتابهايي که ما ميخوانيم برکت است در کنار سفره اين کتابها هستيم اينها را در تلخترين روزگار نوشتند با فقر نوشتند، با رفاه که ننوشتند. پس ميشود.
هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجادعلیه السلام
از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:
سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟
▪️در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام…
امان از شام !
در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
2.سرهای شهداء را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگهداشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه میآوردند و با سرها بازی میکردند، و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم سُتوران قرار میگرفت.
3.زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»
5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و …) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند . امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم…
برگرفته از: تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی
سخنرانی آیت الله العظمی جوادی آملی در تاسوعای حسینی
بحث اين است که سيدالشهداء براي چه چيزي قيام کرد؟ و ميدانست يا نميدانست؟ شهادتطلب بود و ميدانست که کشته ميشود؟ اگر نميدانست که امام نبود و اگر ميدانست چرا بچه را ميبرد؟ اين القاء به تهلکه است، از اين حرفها که اين به فصل دوم بحث برميگردد.
بهترين راه را به حسب ظاهر فقهاي ما طي کردند. شما ببينيد مرحوم صاحب جواهر يک فقيه فحلي بود ـ حشرش با اهل بيت(عليهم السلام) ـ او اقوال علما را که نام ميبرد کمتر از آنها تعريف ميکند. ميگويد محقق اين طور گفت علامه اين طور گفت و امثال آن. از بعضي از فقها به عظمت نام ميبرد تعريف ميکند که اين تعريف ايشان باعث ميشود که مثلاً بعضيها به سمتي بيشتر علاقه نشان ميدهند. ايشان از چند نفر در جواهر به عظمت نام ميبرد؛ يکي کاشف الغطاء است فرزند بزرگ کاشف الغطاء، فرزند بعدياش که اينها جزء فحول از فقهاي ما هستند؛ پسرش هم که چند جلد کتاب فقهي نوشت آن هم تقريباً معادل خود جواهر است گرچه جواهر حرف اول را ميزند.
مرحوم شيخ جعفر کاشف الغطاي بزرگ ايشان کسي است که مرحوم صاحب جواهر از او خيلي با عظمت نام ميبرد.
ايشان در جريان مسئله امامت و علم غيب امام مطلبي را فرمودند که اين بايد حتماً در جلد دوم کفايه و همچنين رسائل در بخش قطع مطرح شود که علم امام چه اندازه در مسئله فقه ما و ساير مسائل شرعي ما دخيل است؟ ميفرمايند امام در اينکه علم غيب دارد «مما لا ريب فيه» است شواهد فراواني دارد آنکه ميگويد: «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْض»؛
من از عرش تا فرش هر چه بخواهيد ميدانم! و اينکه از بسياري از اخبار آينده خبر ميدهد بسياري از اخبار گذشته خبر ميدهد اينها «مما لا ريب فيه» است. مرحوم کليني در کافي از امام رضا(صلوات الله و سلامه عليه) نقل ميکند که امام «وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا يُدَانِيهِ أَحَدٌ لَا يُدَانِيهِ أَحَدٌ … وَ هُوَ بِحَيْثُ النَّجْمُ مِنْ يَدِ الْمُتَنَاوِلِينَ وَ وَصْفِ الْوَاصِفِينَ فَأَيْنَ الِاخْتِيَارُ مِنْ هَذَا وَ أَيْنَ الْعُقُولُ عَنْ هَذَا»؛
امام کوکب تابناک آسمان است دست کسي به امام نميرسد اينها بياناتي است که از اول تا آخر، از آخر تا اول بيانات اهل بيت اين شفاف و روشن است اين ضروري است که علم غيب دارند.
اما آنکه در اصول بايد مطرح بشود در حجيت قطع مطرح بشود که آيا احکام شرعي را هم از علم ظاهري، قطع که حجت است از راه عادي پيدا ميشود؛ اما قطعي که امام دارد از راه علم غيب آن هم سند فقهي است که بايد برابر آن عمل کند يا نه؟ اين بزرگواران عموماً و کاشف الغطاء خصوصاً ميفرمايند که نه! اين سند فقهي نيست. علم غيب در مسئله کلام نشانه امامت آنهاست؛ اما اينها برابر علم غيب عمل بکنند، اينطور نيست تکليفي داشته باشند که به علم غيب عمل بکنند اينطور نيست.
شاهدش هم اين است که خدا اينها را اسوه قرار داد به ما فرمود هر کاري اينها ميکنند شما بکنيد اينها پيشواي شما هستند به اينها اقتدا کنيد. اگر اينها برابر علم غيب عمل بکنند ما که مقدورمان نيست چه کار بکنيم؟ برابر قدرت غيبي عمل بکنند، ما که نميتوانيم در برابر دشمن با قدرت غيبي عمل بکنيم ما چگونه ميتوانيم اينها را الگو قرار بدهيم؟ اينکه در سوره «احزاب» فرمود: ﴿لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾
معلوم میشود اينها بايد به روال عادي عمل بکنند، به علم عادي عمل بکنند اگر به قدرت غيبي به علم غيبي اينها ميدانند کجا خطر است و کجا خطر نيست خود را حفظ ميکنند ما که نميدانيم ما چگونه ميتوانيم بگوييم هر کاري که اينها کردند شما هم بکنيد اين شدني نيست و شاهد قوي که مرحوم کاشف الغطاء اقامه ميکند اين است که فرمود محکمه قضا در اسلام در اختيار اينها است. اين روايات را هم مرحوم صاحب وسائل در بحث کتاب قضا در باب صفات قاضي که قاضي ميتواند به علم خود عمل کند يا نه، اين روايات نوراني را از وجود مبارک پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نقل کرد فتواي شيعه هم همين است و آن روايت اين است که وجود مبارک پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلم) فرمود من محکمه قضا دارم قرآن هم فرمود شما ﴿يُريدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَی الطَّاغُوتِ﴾در جاي ديگر فرمود: ﴿وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ﴾حتماً بايد به محکمه اسلام مراجعه کنيد و حکم پيغمبر را گوش کنيد.
<< 1 ... 16 17 18 ...19 ...20 21 22 ...23 ...24 25 26 ... 254 >>