الهـي
باز آمديم با دو دست تهي چه باشد اگر مرحمي بر خستگان نهي
الهـي
گرفتار آن دردم كه تو دواي آني و در آرزوي آن سوزم كه تو سرانجام آني
الهـي
هر دلشده اي با ياري و غمگساري و من بي يار و غريبم
الهـي
چراغ دل مريداني و انس جان غريباني، كريما آسايش سينه محباني و نهايت همت قاصداني
الهـي
جرم من زير حلم تو پنهان است و تو پرده عفو خود بر من گستران
الهـي
اين چيست كه با دوستان خود راكردي كه هركه ايشان را
جست ترا يافت و تا ترا نديدايشان رانشناخت
الهـي
عاجز و سرگردانم ، نه آنچه دانم دارم و نه آنچه دارم دانم
الهـي
بر تارك ما خاك خجالت نثار مكن و ما را به بلاي خود گرفتار مكن
الهـي چون به تو بنگريم شاهيم و تاج بر سر وچون بخود تگريم خاكيم و از خاك كمتر
الهـي
هر كس تو را شناخت هرچه غير تو بود بينداخت
دنبال نشانت نشدم این جمعه
پروانه ی جانت نشدم این جمعه
من آبروی منتظران را بُردم
حتی نگرانت نشدم این جمعه
«يکی از اهم مراقبات اين است که انسان، واردات و صادرات دهانش را مواظب باشد… وقتی
واردات انسان هرزه شد، صادرات او هم هرزه و پليد و کثيف می شود؛ ………..
مگر از زندگی چه میخواهید!!!
که در خدایی خدا یافت نمیشود؟
که به شیطان پناه میبرید؟
که در حقیقت یافت نمیشود؟
که به دروغ پناه میبرید؟
که در سلامت یافت نمیشود؟
که به خلاف پناه میبرید؟
و مگر حکمت زیستن را از یاد برده اید؟
که انسانیت را پاس نمی دارید ؟!
راه غلبه بر نفس، محاسبه است، بعضي اولياي خدا يك دفتري همراه خود داشتند و هر كاري كه ميكردند مينوشتند، در آخر روز هم نشسته و حساب كارهاي خود را ميكردند كه ما در اين روز چه كرديم، چه مقدار اطاعت خداوند متعال را نموديم، چه مقدار سرپيچي و نافرماني كرديم. امام موسي كاظم عليه السلام فرمودند:
« ليس منا من لم يحاسب نفسه في كل يوم فان عمل خيرا استزاد الله منه و حمد الله عليه و ان عمل شرّا استغفرالله منه و تاب اليه؛»1
از ما نيست كسي كه هر روز به حساب نفس خود نرسد؛ پس اگر كار خوبي انجام داده بود خدا را شكر كند و از خدا بخواهد كه آن كار را بيشتر و بهتر بتواند انجام دهد و اگر كار بدي انجام داده بود استغفار و توبه نمايد. حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمودند: لا يكون العبد مؤمنا حتي يحاسب نفسه اشد من محاسبة الشريك شريكه و السيد عبده؛2 انسان مؤمن نخواهد بود، تا اينكه به حساب نفسش برسد؛ شديدتر از حسابرسي شريك با شريكش و مولي با بندهاش. امام جعفر صادق عليه السلام نيز فرمودند: القلب حرم الله، فلا تسكن حرم الله غير الله؛3 قلب، حرم خداوند متعال است پس در حرم او غير او را ساكن مكن.
گاهي هواپيما براي فرود آمدن به طرف فرودگاه ميآيد ولي به خلبان پيغام ميدهند به علت شلوغ بودن و فرود هواپيماهاي زيادي در فرودگاه، فعلا فرود آمدن ممكن نيست. شب قدر هم، ملائكه بر قلب ما نازل ميشوند لكن جاي خالي براي فرود آمدن پيدا نميكنند (زيرا قلب ما پر از محبت دنيا، خانه، ماشين، پست و مقام، پول و ثروت و حب معروفيت و مشهوريت و … است) لذا بر ميگردند. قلب خودت را از غير خدا خالي كن تا نور خدا و ملائكه خدا بر قلب تو نازل شود. شخصي به حضرت امير مؤمنان علي عليه السلام عرض كرد: شما چگونه به اين مقام رسيديد؟ حضرت فرمودند: جلوي در خانه دل نشستم و غير خدا را راه ندادم.
در كندوي زنبورها هميشه چند زنبور ايستادهاند و اگر اجنبي يا زنبوري كه روي گلهاي بدبو نشسته بخواهد داخل شود، جلوي او را ميگيرند و نميگذارند داخل شود، ما هم بايد از اين زنبورها ياد بگيريم. شخصي نزد آيت الله العظمي اراكي رحمه الله عليه آمد و تقاضاي موعظه كرد، آقا از او پرسيدند: شغلت چيست؟ گفت: نجّار. آقا به او فرمودند: يك درهم براي خود بساز و بگذار جلوي دلت!
اي يكدله و صد دله، دل يك دله كن
مهر دگران را ز دل خود يله كن
[یک شب زسر صدق بیا در گه ما
گر حاجت تو روا نشد آنگه گله کن]
روزي گنجشك نري نزد حضرت سليمان عليه السلام آمد و عرض كرد: اين گنجشك ماده به من توجهي نميكند، هر چه من به او محبت دارم در عوض او به من بي محبتي ميكند. حضرت از گنجشك ماده بازخواست كرد، گنجشك ماده گفت: دروغ ميگويد كه به من محبت دارد، يكي ديگر را هم زير سر دارد و دوست ميدارد! حضرت سليمان زار زار گريه كرد. ميداني چرا؟ يعني: خدايا نكند در قلب ما هم، غير تو جاي گرفته باشد؛4
طلبه بايد علاوه بر درس، اهل نوافل، مستحبات و تعقيبات نماز باشد. استاد ما حضرت آيت الله حاج شيخ علي اكبر برهان رحمه الله عليه ميفرمودند: انسان بايد عبادات مستحبي را در طول سال حداقل يك بار هم شده نوبر كند و (بچشد) مثل ميوهاي كه انسان هر سال نوبر ميكند. وقتي كه نماز اول ماه ميخواني، مفاتيح را بردار و مناسبتها و اعمال آن ماه را هم ببين و عمل كن. قرآن و مفاتيح نبايد از كنار سجاده شما دور باشد. مقدسي بايد متوسط باشد، اين طور نباشد كه اصلا تعقيبات نماز يا نماز شب و اعمال مستحبي را نخواند و يا اين كه تمام اوقات خود را به اين گونه اعمال بگذارد؛ يا وقتي به قم ميرود به مسجد جمكران نرود و اين طور هم نباشد در ايام درسي، كلاس و درس و بحث خود را تعطيل و مثلا عازم قم و جمكران و يا ديگر عتبات عاليات شود.
پی نوشت ها :
*. برگرفته از افق حوزه، شماره 217.
1. بحارالانوار، ج70، ص72.
2. همان، ج77، ص88 و ج70، ص72.
3. همان، ج70، ص25؛ جامع الاخبار، ص518.
4. همان، ج14، ص65.
منبع: ماهنامه امان، شماره 16
حوادث اخیر در فرانسه و وقایع مشابه در برخی دیگر از کشورهای غربی مرا متقاعد کرد که دربارهی آنها مستقیماً با شما سخن بگویم. من شما جوانان را مخاطب خود قرار میدهم؛ نه به این علّت که پدران و مادران شما را ندیده میانگارم، بلکه به این سبب که آیندهی ملّت و سرزمینتان را در دستان شما میبینم و نیز حسّ حقیقتجویی را در قلبهای شما زندهتر و هوشیارتر مییابم. همچنین در این نوشته به سیاستمداران و دولتمردان شما خطاب نمیکنم، چون معتقدم که آنان آگاهانه راه سیاست را از مسیر صداقت و درستی جدا کردهاند.
سخن من با شما دربارهی اسلام است و بهطور خاص، دربارهی تصویر و چهرهای که از اسلام به شما ارائه میگردد. از دو دهه پیش به این سو ــ یعنی تقریباً پس از فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی ــ تلاشهای زیادی صورت گرفته است تا این دین بزرگ، در جایگاه دشمنی ترسناک نشانده شود. تحریک احساس رعب و نفرت و بهرهگیری از آن، متأسّفانه سابقهای طولانی در تاریخ سیاسی غرب دارد. من در اینجا نمیخواهم به «هراسهای» گوناگونی که تاکنون به ملّتهای غربی القاء شده است، بپردازم. شما خود با مروری کوتاه بر مطالعات انتقادی اخیر پیرامون تاریخ، میبینید که در تاریخنگاریهای جدید، رفتارهای غیر صادقانه و مزوّرانهی دولتهای غربی با دیگر ملّتها و فرهنگهای جهان نکوهش شده است.
تاریخ اروپا و امریکا از بردهداری شرمسار است، از دورهی استعمار سرافکنده است، از ستم بر رنگینپوستان و غیر مسیحیان خجل است؛ محقّقین و مورّخین شما از خونریزیهایی که به نام مذهب بین کاتولیک و پروتستان و یا به اسم ملیّت و قومیّت در جنگهای اوّل و دوّم جهانی صورت گرفته، عمیقاً ابراز سرافکندگی میکنند.
این بهخودیخود جای تحسین دارد و هدف من نیز از بازگوکردن بخشی از این فهرست بلند، سرزنش تاریخ نیست، بلکه از شما میخواهم از روشنفکران خود بپرسید چرا وجدان عمومی در غرب باید همیشه با تأخیری چند ده ساله و گاهی چند صد ساله بیدار و آگاه شود؟ چرا بازنگری در وجدان جمعی، باید معطوف به گذشتههای دور باشد نه مسائل روز؟ چرا در موضوع مهمّی همچون شیوهی برخورد با فرهنگ و اندیشهی اسلامی، از شکلگیری آگاهی عمومی جلوگیری میشود؟
شما بخوبی میدانید که تحقیر و ایجاد نفرت و ترس موهوم از «دیگری»، زمینهی مشترک تمام آن سودجوییهای ستمگرانه بوده است. اکنون من میخواهم از خود بپرسید که چرا سیاست قدیمی هراسافکنی و نفرتپراکنی، اینبار با شدّتی بیسابقه، اسلام و مسلمانان را هدف گرفته است؟ چرا ساختار قدرت در جهان امروز مایل است تفکر اسلامی در حاشیه و انفعال قرار گیرد؟
مگر چه معانی و ارزشهایی در اسلام، مزاحم برنامهی قدرتهای بزرگ است و چه منافعی در سایهی تصویرسازی غلط از اسلام، تأمین میگردد؟ پس خواستهی اوّل من این است که دربارهی انگیزههای این سیاهنمایی گسترده علیه اسلام پرسش و کاوش کنید.
خواستهی دوم من این است که در واکنش به سیل پیشداوریها و تبلیغات منفی، سعی کنید شناختی مستقیم و بیواسطه از این دین به دست آورید. منطق سلیم اقتضاء میکند که لااقل بدانید آنچه شما را از آن میگریزانند و میترسانند، چیست و چه ماهیّتی دارد. من اصرار نمیکنم که برداشت من یا هر تلقّی دیگری از اسلام را بپذیرید بلکه میگویم اجازه ندهید این واقعیّت پویا و اثرگذار در دنیای امروز، با اغراض و اهداف آلوده به شما شناسانده شود.
اجازه ندهید ریاکارانه، تروریستهای تحت استخدام خود را به عنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند. اسلام را از طریق منابع اصیل و مآخذ دست اوّل آن بشناسید. با اسلام از طریق قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) آشنا شوید. من در اینجا مایلم بپرسم آیا تاکنون خود مستقیماً به قرآن مسلمانان مراجعه کردهاید؟ آیا تعالیم پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) و آموزههای انسانی و اخلاقی او را مطالعه کردهاید؟ آیا تاکنون به جز رسانهها، پیام اسلام را از منبع دیگری دریافت کردهاید؟ آیا هرگز از خود پرسیدهاید که همین اسلام، چگونه و بر مبنای چه ارزشهایی طیّ قرون متمادی، بزرگترین تمدّن علمی و فکری جهان را پرورش داد و برترین دانشمندان و متفکّران را تربیت کرد؟
من از شما میخواهم اجازه ندهید با چهرهپردازیهای موهن و سخیف، بین شما و واقعیّت، سدّ عاطفی و احساسی ایجاد کنند و امکان داوری بیطرفانه را از شما سلب کنند. امروز که ابزارهای ارتباطاتی، مرزهای جغرافیایی را شکسته است، اجازه ندهید شما را در مرزهای ساختگی و ذهنی محصور کنند. اگر چه هیچکس بهصورت فردی نمیتواند شکافهای ایجاد شده را پر کند، امّا هر یک از شما میتواند به قصد روشنگریِ خود و محیط پیرامونش، پلی از اندیشه و انصاف بر روی آن شکافها بسازد. این چالش از پیش طراحی شده بین اسلام و شما جوانان، اگر چه ناگوار است امّا میتواند پرسشهای جدیدی را در ذهن کنجکاو و جستجوگر شما ایجاد کند. تلاش در جهت یافتن پاسخ این پرسشها، فرصت مغتنمی را برای کشف حقیقتهای نو پیش روی شما قرار میدهد. بنابراین، این فرصت را برای فهم صحیح و درک بدون پیشداوری از اسلام از دست ندهید تا شاید به یمن مسئولیّتپذیری شما در قبال حقیقت، آیندگان این برهه از تاریخ تعامل غرب با اسلام را با آزردگی کمتر و وجدانی آسودهتر به نگارش درآورند.
سیّدعلی خامنهای
1393/11/1
محمد (ص)، متن مقتدای اهل آدم
محمد (ص)، مصطفی آل آدم
محمد (ص) رحمت العالمین است
رسول آسمانی بر زمین است
دلش دریایی و خلقش خدایی
نگاه روشنش شمس الضحایی
تبر بر دوش تا بت خانه آمد
حبیب الله سرمستان محمد (ص)
خودش خاتم، خدا ختم کلامش
تمام مهربانی در سلامش
نهان در گیسوانش سر اسرار
شکسته شور فریادش قفس را
امین وحی رب العالمین است
امیر و سرور روح الامین است
یتیم مکه آقای جهان است
محمد (ص) سید پیغمبران شد
احسنت یا بدر العجم
لبیک یا شمس العرب
ای حسن خلقت بی بدل
ای از تو عالم در عجب
طه (طاها) ما، یس (یاسین) ما
ای آیه هایت دین ما
ما قاری قرآن تو
تو حافظ آیین ما
گاهی وقت ها دلم بال و پر میزنه
با گریه خونه یارو در میزنه
بارون مرحمت میباره روی سرم
مدیون خوبی و لطف پیغمبرم
جاری شد در رگ و قلب ما خون تو
خورشید راه ما حالا مدیون
مکتب عشق تو دست ما رو گرفت
برق تکبیر ما کوچه ها رو گرفت
احساس و قلب من جا مونده دستتون
ممنون از لطفتم آقای مهربون
سناریوی نا تمام توهین به پیامبر ما!
چند روزی هست که یکی از نشریات فرانسوی در حرکتی زننده و ناشایست اقدام به انتشار یک کاریکاتور از جان عالم امکان، محبوبترین بنده خدا محمد مصطفی صلی الله علیه و آله کرده است.
این روزها حال دنیا زیاد خوب نیست، دیگر هیچ چیز سر جای خودش نیست، هر کس برای خودش داعیه دار قانون گذاری و حد و مرز تعیین کردن است، یکی خودش را مصلحی می داند که می تواند برای خودش دادگاه تشکیل بدهد و سرهایی را روانه تیغ جلادان کند و دیگری در اعتراض به توهمات خیالی خودش چون حیوانات برهنه می شود و می چرخد.
آن یکی برای زبان درازی ها و بی ادبی هایش “آزادی بیان را ” بهانه می کند و مقدسات عالم را زیر سوال می برد، آن هم در سرزمینی که خود را مدافع حقوق بشر می داند.
چند روزی هست که یکی از نشریات فرانسوی در حرکتی زننده و ناشایست اقدام به انتشار یک کاریکاتور از جان عالم امکان محبوبترین بنده خدا محمد مصطفی صلی الله علیه و آله کرده است.
این حرکت زشت و غیر انسانی پیش از این هم در اروپا سابقه داشته است یا با یک فیلم خیالی می خواهند سیمای نورانی حضرتش را خدشه دار کنند یا با مطالب و تصاویر موهن، نامش را هم می گذارند “آزادی بیان” که آن را حق مسلم بشر می دانند.
می خواهیم از این ها بپرسیم آیا اعتقاد داشتن به اصول و پایبند بودن به آن، آن هم از روی اراده و اختیار حق یک انسان نیست ؟!
آیا اگر کسی نخواست مانند شما فکر کند و نخواست تابع جهان بینی شما باشد باید به اعتقاد او که به مثابه روح و جانش می باشد توهین کرد؟ این معنای حقوق بشر و آزادی بیان است؟
چرا به پیامبر ما توهین می کنند؟
حکومت های سکولار اهمیتی نمی دهند که مقدسات و ارزش های جامعه بشری چیست، آن ها یک دین را، یک ارزش را، یک اعتقاد را وقتی باور می کنند و حمایتش می کنند که در راستای منافع آن ها باشد.
اهانت های ناتمام غرب به اسلام و پیشوایان و پیروانش ما را یاد اهانت های مشرکان مکه همان کور دلی های ابوجهل و ابولهب و … می اندازد.
صاحبان قدرتی که تلألو اسلام دم و دستگاه پوشالی شان را بر چید و این ها در مقابل جلال و جبروت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خوار و خفیف شدند.
آیا اگر کسی نخواست مانند شما فکر کند و نخواست تابع جهان بینی شما باشد باید به اعتقاد او که به مثابه روح و جانش می باشد توهین کرد؟ این معنای حقوق بشر و آزادی بیان است؟
این اهانت ها که در این چند سال اخیر مدام در حال تکرار شدن است از دو بعد قابل بررسی است.
1. ترس از اسلام و بیداری اسلامی:
غرب نمی خواهد مسلمانان با هم متحد باشند این اتحاد برای اهداف مادی گرایانه آنان خطر دارد اگرمسلمانان متحد شوند قدرت جدیدی سر بر می آورد که جلوی این ها خواهد ایستاد بنابراین با هر ترفندی هست می خواهند شکوه این اسلام را در هم بشکنند، انقلاب ایران خاطره خوشی برای این ها نشده است. بنابراین با تحریم ایران و تطمیع کشورهای خاورمیانه و ایجاد تهدیدی به نام داعش (که به دنیا، “اسلام” معرفی اش می کنند) به دنبال نابودی اسلام هستند.
2.منحرف شدن مسلمانان از اسلام:
اگر ما مسلمانان اینقدر ضعیف و متفرق نبودیم هیچ کس جرأت نمی کرد به عقاید و ارزش هایمان توهین کند، متأسفانه ما مسلمانان سبک زندگی اسلامی و اصول اسلامی را کنار گذاشته ایم زندگی ما کوچکترین تطبیقی با دینی که از آن دم میزنیم ندارد.
دین ما شده است تجمل، و زیاده خواهی، و تفرقه، شیعه و اهل سنت به جای کنار گذاشتن اختلافات مذهبی و تلاش برای برادری و همکاری های علمی و اقتصادی، به جان هم افتاده اند. و غرب و صهیونیزم هم در این کوره می دمند و نتیجه اش می شود کشتار دسته جمعی هزاران شیعه و سنی تخریب و ویرانی بسیاری از کشورهای اسلامی، به جایی رسیده ایم که آمریکا و اسرائیل شده اند قبله آمال ما و عرب در نظر ایرانی ها موجوداتی وحشی و ویرانگرند و ایرانی ها در نظر اعراب مشرک و مجوس و …
در لطیفه هایمان همدیگر را به سخره می گیریم و اروپاییان را مردمی فرا زمینی و رشد یافته و از نوعی دیگر.
اگر امنیت داریم قدرش را نمی دانیم، این همه ثروت و نعمت در سرزمین های اسلامی هست، این همه پتانسیل رشد اقتصادی و علمی داریم اما چون خودمان دشمن خودمان هستیم همه نعمت هایمان صرف خود زنی ها و خدمت به بیگانه می شود.
به جایی رسیده ایم که نسبت همدیگر نفرت داریم هر چیزی که رنگ و بویی از فرهنگ اسلامی و مسلمانی نداشته باشد برایمان ارزشمند است و خواهان آنیم و صحبت از اسلام و مسلمانی و وحدت برایمان کلیشه ای بیش نیست
پس یک پای این اهانت ها به مقدساتمان خودمان هستیم، اگر مجموعه ای به نام مسلمانان با هم متحد بوده و یکی از قطب های قدرتمند دنیا بودیم بساط این گستاخی ها و زبان درازی ها برای همیشه جمع می شد.
مهره گم شده عزت مسلمانان
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در همه حال بر وحدت بین مسلمانان تأکید داشتند .
قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: «ألْمُوْمِنُ لِلْمُوْمِنِ كَالْبُنْیانِ الْمَرْصُوصِ یَشُدُّ بَعْضُهُ بَعْضَا؛ مومن نسبت به مومن مانند بناى استوارى است كه اجزاى آن، یكدیگر را استحكام مى بخشند.» (صحیح مسلم، جلد4، ص 1999ـ نهج الفصاحه، حدیث 3103)
اما این سفارشات پیامبر اکر م صلی الله علیه و آله در زندگی ما چقدر نمود دارد، به جایی رسیده ایم که نسبت همدیگر نفرت داریم هر چیزی که رنگ و بویی از فرهنگ اسلامی و مسلمانی نداشته باشد برایمان ارزشمند است و خواهان آنیم و صحبت از اسلام و مسلمانی و وحدت برایمان کلیشه ای بیش نیست.
نباید اجازه بدهیم به جایی برسیم که دیگر این اهانت ها و گستاخی ها هم برایمان مطلوب شود که بعد از آن خودمان را هم محو خواهند کرد.
قالَ الاْءمامُ عَلِىٌّ علیه السلام: وَإنّی وَاللّهِ لَأظُنُّ أنَّ هوُلاءِ الْقَوْمَ سَیُدالُونَ مِنْكُمْ بِاجْتِماعِهِمْ عَلى باطِلِهِمْ وتَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ وَبَمَعْصِیَتِكُمْ إمامَكُم فِی الْحَقِّ وَطاعَتِهِمْ إمامَهُمْ فِی الْباطِلِ. (نهج البلاغه، خطبه 25)… بخدا سوگند! گمان دارم اینان قدرت را از شما بگیرند، زیرا آنان بر باطلِ خویش، وحدت دارند و شما در حق خود پراكنده اید، آنان از رهبر خود در مسیر باطل اطاعت مى كنند و شما از رهبر خود در راه حق فرمان نمى برید.
فاطمه محمدی
کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث
<< 1 ... 221 222 223 ...224 ...225 226 227 ...228 ...229 230 231 ... 253 >>