نیایش
محبوب من ! به سویت می شتابم تا مرا در آغوش رضوانت بکشی.
میخواهم برای حال خودم زار بگریم تا دیدگانم شسته شود تا شاید تو را ببینم
میخواهم آن قدر سر بر سجاه ام بسایم که باور کنم از خاکم و در خاکم و بر خاک میروم
میخواهم آنچنان بر اقامه عشقت بر پا بایستم که بفهمم برای هیچ چیز نباید ایستاد جز برای تو
میخواهم دستانم را در قنوت برگیرم تا باورم شود همه ی خواستنی ها را فقط باید از تو طلب کنم
میخواهم در رکوع عشقت بمانم تا این عقل ظاهربین بفهمد هیچ چیز در دنیا ارزش حسرت خوردن را ندارد
میخواهم به باور این حیقت برسم که فقط تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می طلبیم.
ماه رجب
1- ماه رجب در بين ماههاي قمري سال، ماهي برجسته و ويژه است، زيرا يكي از ماههاي حرام معرفي شده “ان عده الشهور عندالله اثناعشر شهرا في كتابالله يوم خلق السموات والارض، منها اربعه حرم، توبه آيه 36″ است و درباره حرمت ماه حرام در قرآن مجيد آمده “يسئلونك عن الشهرالحرام قتال فيه، قل قتال فيه كبير و صد عن سبيل الله، مائده 2″ است كه هرگونه قتال در آن ممنوع و گناهي بزرگ بوده و باعث بسته شدن راه خداوند ميباشد و بايد حرمتها در همه حال بويژه در ماههاي حرام، پاسداري “الشهرالحرام بالشهرالحرام و الحرمات قصاص، بقره 194” شود، و صدالبته اين نهي و منع درباره جنگ و قتل در ماههاي 4 گانه سال “رجب، ذي قعده و ذي حجه و محرم” حالت بازدارندگي دارد كه جان انسانها ارزشدار شود و مقدمهاي براي عدم تعرض به جان ديگران گردد.
2- ماه رجب با خود خاطرات دل پذيري چون ولادت امام باقر عليه السلام و امام نهم و امام اول حضرت علي عليهالسلام و عزيمت به مكه معظمه “امام حسين در هنگامه بيعت نكردن با يزيد بن معاويه” و مبعث گران سنگ براي رسول اعظم در 27 ماه را داريم و رويداد وفات و شهادت حضرت زينب عليها سلام و امام هفتم حضرت موسي بن جعفر عليه السلام و امام هادي، را در اين ماه داريم. اين خاطرات با خود يك دنيا سخن و گفتار دارد كه هر يك دل پذير و شنيدني ميباشند.
3- در سلسله مباحثي كه تقديم شده، به ولادت امام علي عليه السلام پرداخته و نخستين نيمه ماه رجب را درباره حضرت مينويسم، و نيمه ديگر ماه رجب را به “مبعث پيامبر اكرم” ميپردازم تا گوشهاي از حقوق اين ماه پرداخت شده باشد.
4- علي عليه السلام مولود كعبه است و در ماه رجب ولادت دارد، و ولادت در “كعبه معظمه” نخستين حادثه اين خانه است كه براي احدي تكرار نشده و ميهماني سه روزه با خداوند براي مادري بنام “فاطمه بنت اسد و پدري بنام “ابوطالب و حيدر” امتيازي عزيز و ثمين خواهد بود. نويسنده لبناني مشهور و نامدار چون محمد جواد مغنيه، كتابي بنام “فضائل الامام” دارد كه به توصيف علم و دانش، جود و سخاوت، شجاعت وصلابت، بلاغت و جنگ در مدينه و مكه و عراق ميپردازد و مدرك مطالب اين نوشته ميباشد.
5- اين مؤلف و نويسنده معروف، اعلام ميدارد، سخن گفتن از خاندان پيامبر، سهل و آسان است و سخت و دشوار، آسان براي اينكه پي گيري دريافت عظمت و شخصيت آنان دشوار نيست و چون ماه و ستارگان ميدرخشند و مدارك و منابع بسياري براي آنان وجود دارد و انجام كار كارشناسي تحليلي و دريافت گنجينهها و اسرار زندگي آنان، دشوار ميباشد.
آنان فرازماني و فرامكاني و فرانژادي و فرازباني ميباشند و براي همه تاريخ و همه انسانها بوجود آمدهاند و هرگز تاريخ مصرف ندارند. اين نويسنده گلايه و شكوه دارد كه درباره آنان فقط از محبت و دوستي، سخن گفته ميشود و از دانش و بينش و منش و سياست و درايت و مديريت و ولايت مداري آنان، سخن گفته نميشود و يا اندك و كم رنگ. با اينكه قرآن مجيد از “علم الكتاب” در مورد امام علي عليه السلام سخن ميگويد و دانش كتاب تكوين و تشريع نزد وي ميباشد و خود فرمود، من به راههاي آسماني آشناتر از راههاي زميني ميباشم و فرموده بود “سلوني قبل ان تفقدوني، لايقولها الامفتركذاب” هرچه ميخواهيد بپرسيد، قبل از آنكه از جمع شما بروم و بدانيد اين سخن از عهده ديگران برنمي آيد، مگر اينكه با تهمت و افترا همراه و ناروا باشد.
6- گلايه ديگري اين نويسنده “محمدجواد مغنيه” دارد كه درباره “آل رسول” نبايد به مسائل ادبي و فرهنگي و ذوقي و قضائي و فقهي و حقوقي، اكتفا نمود، از مسائل فكري و سياسي و تاريخي و مديريتي درباره آنان غافل بود، كه آنان “امام” بودند “وجعلنا هم ائمه يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصلوه وايتاءالزكوه، انبياء 73” و صفت پيشوائي و زعامت در آنان حقيقي و حقوقي ميباشد و صفت “ولايت” دارند كه قرآن مجيد بر آن اهتمام “يوم ندعوا كل اناس بامامهم، اسراء 71” ميورزد و فرداي قيامت گروهها و ملتها با امامان خود به حساب و كتاب فراخوانده ميشوند و بدين جهت درباره پيشوا بايد كمال دقت را مبذول داشت.
س.ر. اکرمی
صبح روز دوشنبه شانزدهم اردیبهشت دروس مدرسه علمیه تعطیل شد و طلاب مدرسه به اتفاق خانواده شهدا در اعتراض به عمل هتک حرمت به نبش قبر صحابی پیامبر(ص) و یار دیرین امیرالمؤمنین(ع) تجمع کرده و امام جمعه موقت شهرستان ورامین به ایراد سخن پرداختند و در پایان نیز علیه آل سعود و اسرائیل و امریکا شعارهایی را فریاد کردند.
بیش از 1400 سال از اسلام پاک نبوی می گذرد و در تمامی قرن ها و سال ها دشمنان اسلام بالاخص شیعیان بیکار نبوده و سعی در تخریب شخصیت ها بزرگ حتی امامان داشتند ، مگر نه اینکه بر قبر سید الشهدا آب بستند و زمین آن را شخم زدند آیا توانستند به اهداف شوم خود برسند یا اینکه روز به روز و بیش از پیش بر عزت و احترام آن بزرگوار افزوده شد و سال به سال پرشور تر از قبل مراسم حسینی برگزار شد، آیا به شخصیت پیامبر(ص) توهین نکردند، و لی با این کار آنان شخصیت ان بزرگوار برای خیلی ها حتی غیر مسلمان هم شناخته تر شد حال امروزه دست به تخریب قبر صحابی پیامبر و امیرالمرمنین دست زدند و جنایتی دیگر بر دفتر سیاه و تاریک و پراز ننگ خود نگاشتند به گمان خویش نبش قبر ایشان کردند ولی در واقع قبری و گودالی سر شار از نفرت کَنده اند ولی بدانند قبر تمامی امامان و بزرگان شیعه در واقع بر قلوب انسان ها و مسلمانان است، چگونه می توانند آن را تخریب کنند؟ هرگز نمی توانند.
امروز قبر شخصیتی را تخریب کردند که مدال شرف و شهادت و شهامت و پیشگامی دفاع از حق داشت، او که سخنگوی مکتب و مبلغ دین رسول(ص) بود و در راه ولایت به شهادت رسید، ولی فریاد های خفته ی تمامی مسلمین جهان و میلیون ها شیعه روزی تمامی عالم را فرا می گیرد که آنان از فرط زبونی و حقارت و خجلت سر در گریبانِ متنفر از خود برده اند ،آن روز دیر نیست و بزودی او خواهد امد.
« آنان حُجری را کشتند ولی هزاران حُجر دیگر بپا می خیزد.»
این عنوان پایان نامه خانم مهدیه شصتی کریمی می باشد .به داوری سرکار خانم دکتر شاکری و با راهنمایی سرکار خانم منصوری، که چکیده آن به شرح ذیل می باشد:
مرگ در زندگی نهفته است. مرگ همواره به عنوان یه سؤال باقی می ماند، گاه ما با تعاریف مختلف و با این که مرگ امری حتمی است به خود آرامش می دهیم. مرگ یعنی جدا شدن روح از بدن و قطع علاقه روح از بدن. مرگ هر کس مانند زندگی اوست، تا مرگ نباشد زندگی معنایی ندارد و تا زندگی نباشد مرگ معنایی ندارد.
فوت از دست رفتن و معنای آن با مرگ یعنی از دست رفتن مساوی است. مرگ به معنای نابودی نیست، بلکه هجرت از این دنیای کوچک به سوی دنیایی پر رمز و راز است. ما به مرگ با تردید نگاه می کنیم، اما اگر نوع نگاهمان را به مرگ عوض کنیم آن را طوری دیگر خواهیم دید.
مرگ برای مقربان رسیدن به راحتی مطلق است، اما کسی که هم اولیاء الله را دوست دارد و هم مال دنیا را، مرگ برای او هول و هراس است. برای انسان مؤمن مرگ مانند باز شدن درهای رحمت است و این نتیجه اطاعت از خداست. نوع دیگر مرگ، مرگ در راه خدا و جهاد برای نجات انسان مظلوم از دست ظالم است.
سقراط می گوید: از مرگ نباید هراسید بلکه در برابر آن باید شجاع بود. افلاطون نیز درباره مرگ می گوید: مرگ تکامل انسان است. موریس مترلینگ می گوید: در این جهان همه چیز مانند خدا ابدی است، ولی به شرط آن که مرگ را نابودی انسان ندانیم. برای افراد هواپرست مرگ ماتم و عزا است و برای افرادی که جز در راه خدا و رسول نرفته اند مرگ فلاح و رستگاری است. مرگ برای عده ای پیام اور وصل و برای عده ای مأمور انتقام. ترس از مرگ، این چیزی است که همیشه همراه انسان است آن کسی که مرگ را به معنای فنا و نابودی می داند و پرونده اش تاریک است، از مرگ می ترسد زیرا می داند چه چیزی در استقبال او است. ترس ما از مرگ گاهی ناشی از این است که ما مرگ را پایان هعمه چیز می دانیم و منشأ این ترس سستی اعتقاد ماست.
واژگان کلیدی: مرگ، زندگی،اعمال نیک، اعمال بد
صفحات: 1· 2
از هنگامی که خداوند مشغول خلق زن بود، شش روز میگذشت.
فرشتهای ظاهر شد و گفت: “چرا این همه وقت صرف این یکی میفرمایید؟”
خداوند پاسخ داد:
“دستور کار او را دیدهای؟
باید دویست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جایگزینی باشند.
باید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شب مانده کار کند.
دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از جایش بلند شد ناپدید شود.
بوسهای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشیده گرفته تا قلب شکسته، درمان کند.”
فرشته سعی کرد جلوی خدا را بگیرد.
“این همه کار برای یک روز خیلی زیاد است. باشد فردا تمامش بفرمایید.”
خداوند گفت :
“نمی شود!!
چیزی نمانده تا کار خلق این مخلوقی را که این همه به من نزدیک است، تمام کنم.
از این پس می تواند هنگام بیماری، خودش را درمان کند،
یک خانواده را با یک قرص نان سیر کند و یک بچه پنج سال را وادار کند دوش بگیرد.”
فرشته نزدیک شد و به زن دست زد.
“اما ای خداوند، او را خیلی نرم آفریدی.”
“بله نرم است، اما او را سخت هم آفریدهام.
تصورش را هم نمیتوانی بکنی که تا چه حد میتواند تحمل کند و زحمت بکشد.”
فرشته پرسید :
“فکر هم میتواند بکند؟”
خداوند پاسخ داد :
“نه تنها فکر میکند، بلکه قوه استدلال و مذاکره هم دارد.”
آن گاه فرشته متوجه چیزی شد و به گونه زن دست زد.
فرشته پرسید :
“اشک دیگر برای چیست؟”
خداوند گفت:
“اشک وسیلهای است برای ابراز شادی، اندوه، درد، ناامیدی، تنهایی، سوگ و غرورش.”
فرشته متاثر شد:
“شما فکر همه چیز را کردهاید، چون زنها واقعا حیرت انگیزند.”
زنها قدرتی دارند که مردان را متحیر میکنند.
همواره بچهها را به دندان میکشند.
سختیها را بهتر تحمل میکنند.
بار زندگی را به دوش میکشند،
ولی شادی، عشق و لذت به فضای خانه میپراکنند.
وقتی خوشحالند گریه میکنند.
برای آنچه باور دارند میجنگند.
آنها میرانند، میپرند، راه میروند، میدوند که نشانتان بدهند چه قدر برایشان مهم هستید.
قلب زن است که جهان را به چرخش در میآورد
زنها در هر اندازه و رنگ و شکلی موجودند و میدانند که بغل کردن و بوسیدن میتواند هر دل شکستهای را التیام بخشد.
کار زنها بیش از بچه به دنیا آوردن است،
آنها شادی و امید به ارمغان میآورند. آنها شفقت و فکر نو میبخشند
زنها چیزهای زیادی برای گفتن و برای بخشیدن دارند.
خداوند گفت: “این مخلوق عظیم فقط یک عیب دارد!”
فرشته پرسید: “چه عیبی؟”
خداوند گفت:
“قدر خودش را نمی داند . . .”
زیباترین گل وجود، «فاطمه» بر شاخسار «نبوت» شکفته است.
میلاد فاطمه، اذان عشق در گوهر هستی است.
سرود عفاف، بر لب وجود است، جوشش «کوثر» بر کرانه ی قیامت ارزشهاست.
طلوع مهر کمال، در سپهر جلال است
میلاد فاطمه«روز مادر» است
چرا که او به مادری آبرو بخشید.
«روز زن» است، چرا که او زن را به جایگاه و پایگاه خود در نظام ارزشی جهان آگاه ساخت.
میلاد فاطمه، روز فوَران«کوثر» خیر و خجستگی در «غدیر» نبوت و حرای «رسالت» است.
زیباترین گل وجود، «فاطمه» بر شاخسار «نبوت» شکفته است.
میلاد فاطمه، اذان عشق در گوهر هستی است.
سرود عفاف، بر لب وجود است، جوشش «کوثر» بر کرانه ی قیامت ارزشهاست.
طلوع مهر کمال، در سپهر جلال است
میلاد فاطمه«روز مادر» است
چرا که او به مادری آبرو بخشید.
«روز زن» است، چرا که او زن را به جایگاه و پایگاه خود در نظام ارزشی جهان آگاه ساخت.
میلاد فاطمه، روز فوَران«کوثر» خیر و خجستگی در «غدیر» نبوت و حرای «رسالت» است.
صفحات: 1· 2
«مادر»، به وسعت یک دریا، امواج محبّت است، و یک جهان خوبی و مهربانی را در خود نهفته دارد.
مادر، فرشته ی عشق و چشمه ی عاطفه و شمع شب سوز، در پای نیاز های فرزند است.
بذر محبت در دل کودک می کارد و با خون دل، آبیاریش می کند، و با حرارت شوق، پرورش می دهد، و با نسیم مهربانی، می شکوفاند.
گوهری است که تنها وقتی از دست می رود، قیمتش معلوم می شود، مادر، ایثار تجسّم یافته و عشق متبلور است.
و … امّا تو، ای مادر! ادای حق تو، بر دوش های ناتوانم سنگینی می کند، ستایش تو، از عهده ام بیرون و از توانم افزون است.
تو دیروزِ خود را وقف امروز من کردی و رنج خود را، به پاس راحت من به جان خریدی و با غمهای معصومانه ات، برایم شادی آوردی.
م. ظفرقندی
از ابو بصیر، از امام جعفر صادق(ع) در حدیثی چنین آمده است: سبب وفات حضرت، همانا آن بود که قنفُذ بنده ی عمر به اشاره او با نوک تیز غلاف شمشیر به حضرت زد که محسنش را سقط نمود و بعد از این واقعه به بستر بیماری افتاد، آنهم مرضی شدید و جانکاه، و به فردی از آزار کنندگان رخصت دیدار نداد.
محدث قمی می گوید: سبب وفات حضرت، نواختن نعل شمشیر به وسیله ی قنفذ بنده ی عمر به پهلوی حضرت بود.
فاطمه(س) درب خانه را از پشت به دست گرفته مانع از دخول آنان شد، آنگاه عمر با پای خود بر درب ضربتی زد و آن را گشود که بر شکم حضرت خورد و جنینش را که محسن نام داشت سقط نمود.
زمانی که امیر المؤمنین را می کشیدند حضرت با زیر پیراهنی بودند که یک سمت ان را فاطمه زهرا(س) با وجود درد قلب به دست گرفته و می کشید و قوم، سمت دیگر پیراهن را گرفته به سمت خود می کشیدند… عمر شمشیر را از خالد بن ولید گرفت و با نیام شمشیر بر کتف حضرت علی(ع) زد که کتف را مجروح نمود.
سبب شهادت حضرت زهرا(س) این بود که عمر بن خطاب با سیصد نفر مرد بر خانه ی زهرا (س) هجوم برد.
برگرفته از کتاب:
فاطمه زهرا(س) سرور دل پیامبر،احمد رحمانی همدانی، ص697
فاطمه (س) تکیه گاه علی است.
از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که حضرتش به علی (ع) فرمودند:
سلام بر تو ای پدر ریاحینم! آگاه باش! پس از اندک مدتی یکی از تکیه گاه های تو از دنیا رخت بر می بندد. به خدا قسم جانشینی و وصایت من از آن توست. چون رسول خدا(ص) به دیار باقی شتافتند علی (ع) فرمودند: این یکی از دو تکیه گاهی بود که از دست دادم. و چون همسرش فاطمه (س) را از دست دادند؛ فرمودند: و این هم دومین تکیه گاه.
روز جزا فاطمه(س) سواره بر محشر قدم می نهد
از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که:
خداوند پیامبران را در روز محشر در حالی که سوار بر چارپایانند بر می انگیزد و صالح پیغامبر سوار بر شترش برانگیخته می شود، تا به یاران خود در صحرای قیامت ملحق گردد. فاطمه و حسن و حسین( علیهم السلام) وارد صحرا می شوند در حالی که بر دو شتر از شتران بهشت سوار هستند. علی بر شتر من و من بر براق سوار هستم. بلال هم برانگیخته می شود در حالی که بر شترش سوار است وصدایش را به اذان بلند کرده است.
حنوط و کافور حضرت از بهشت فرود آمد
به سند مرفوع از ابن سنان نقل شده است که: بنا بر سنت وزن کافور سیزده درهم و یک سوم است، که جبرئیل بر پیامبر خدا فرود آمد و چهل درهم کافور از بهشت برای حضرت آورد پس حضرت رسول آن را به سه قسمت تقسیم کرد، یک قسمت برای خودش، قسمت دوم برای علی و اخرین قسمت برای فاطمه (س).
فاطمه (س) در زیر عرش خداوندی است.
رسول خدا(ص) فرمودند: من و علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) در روز محشر به زیر عرش خداوندی جای داریم.
سلام و درود بر حضرت پاداشی مخصوص دارد.
از یزید بن عبدالملک نوفلی، از پدرش، از جدش روایت شده است:
بر فاطمه دختر رسول خدا(ص)وارد شدم و ابتدای به سلام نمودم؛ آنگاه فاطمه(س) فرمودند: پدرم - که در زمان بیان آن حضرت ختمی مرتبت در قید حیات بودند - گوید: هر کس بر من و بر تو سلام کند بهشت از آن اوست. راوی گوید به حضرت عرضه داشتم: در زمان حیات پیامبر و شما، یا پس از وفاتتان؟ حضرت فرمودند: چه در حیات، و چه در ممات ما.
ابن عباس می گوید: چون فاطمه گرامی دخت پیامبر پا به گیتی نهاد؛ پیامبر او را « منصوره» نام نهادند؛ آنگاه جبرائیل فرود آمده گفت: « ای محمد(ص)! خداوند بر تو و بر تازه مولودت سلام می رساند.»
1. محب الدین طبری، ذخائر العقبی، چاپ مصر، ص 56
2. کنزل العمال، ج 6، ص 193
3.بحارالانوار،مجلسی،ج 22،ص504
4. کنجی شافعی، کفایه الطالب، باب 85، ص 311.
5. مناقب، ابن مغازی شافعی، ص 363
6. ذهبی، میزان الاعتدال،ج 2،ص 400
<< 1 ... 242 243 244 ...245 ...246 247 248 ...249 ...250 251 252 253 >>