شهید مفتح، «فاتح» دانشگاه به روی فیضیه بود.
شهید مفتح،دریچه قلب دانشجو را به روی علوم حوزوی «فتح» کرد.
با تدرس در دانشگاه، نشای مکتب را در مزرعه ی دانشگاه« افتتاح» کرد.
در روزگاری که فاتحان دروازه ی غرب و شرق به روی « مملکت امام زمان» مغرورانه « فاتحه ی» اسلام را می خواندند، شهید مفتح، « مفاتیح» ایمان و عقیده را در دست گرفت تا با «فتوحات» معنوی، به « فتح الفتوح» بزرگی دست یابد، … پیش پای دین و فرا روی مکتب!…
شهید مفتح، در روزگاری که غرب، نغمه ی جدایی«دین» و «دانش» را سر می داد، پل رابط بین محافل دینی و مجامع علمی بود.
شهید مفتح، خرمن خرمن، دانشی را که در حوزه از علوم اهل بیت (علیهم السلام) و معارف قرآن اموخته بود، به عنوان رسالت و مسئولیتی خدایی، به محافل علمی و دانشجویی منتقل می کرد و ان را از محدوده ی حوزه به گستره ی جامعه منتشر می کرد.
وحدت حوزه و دانشگاه، سیراب شدن دین و دانش از چشمه ی همدلی است.
پیوند حوزه و دانشگاه، سیراب شدن دین و دانش و تعهّد و تخصّص را به بار می آورد. در سایه ی این پیوند، جامعه از دانش بی دین و تمدّن بی اخلاق و رفاه بی معنویّت و فرهنگ بدون مکتب و زندگی جدا از خدا نجات می یابد.
وحدت حوزه و دانشگاه، تجسّم « عینیّت دیانت و سیاست» است.
قطعات،جواد محدثی، ص110
هر ساله مسابقه المپیاد علمی در مدرسه علمیه کوثر برگزار می شود و در این مسابقات برخی طلاب حائز رتبه شده اند و به مرحله کشوری راه یافتند و در این مرحله نیز بالاترین رتبه را نیز کسب کرده اند. به حول و قوه الهی امسال نیز این مسابقات در تاریخ 23/9/91 با تعداد 28 نفر شرکت کننده در ساعت 10 الی11 صبح در پایه های دوم- سوم - چهارم و پنجم برگزار گردید .
کاروان مصیبت دیده حسین(علیه السلام) بر دروازه ایستاده تا شهری مهیای پای کوبی شوند!!! زنان و دختران هاشمی می خواستند از دوارزه خلوت وارد شام شوند، نگاه های نامحرم آزارشان می داد، شمر اما « جیران» را برای ورودشان برگزید، شلوغ ترین دروازه شهر و دورترین آنها از دارالعماره…
تیر نگاه ها همچنان کشنده است کاروان پشت دروازه به انتظار ایستاده زنی خود را به ایشان می رساند و از اسرا می پرسد، نامش حمیده است، کنیزی از طایفه بنی هاشم از نام و نشان زنی سیه چرده در میان اسرا می پرسد،« زینبم، دختر علی بن ابی طالب» کنیز از شیدن این نام بر خود می لرزد بی هوش بر زمین می افتد پسرش شیون کنان می دود تا از زمین بلندش کند، حمیده انگار سال هاست که مرده است.
پیرمردی خود را به زینت عابدان نزدیک می کند، «خدا را هزار مرتبه شکر که شما را به هلاکت رساند و شهر ها را از شر شما در امان نگاه داشت، سجاد که حالا لوای امامت بر دوش دارد به پرسش می آید، که ای شیخ ! آیا هرگز قرآن خواندی؟! آیا این آیه را شنیده ای که« من از شما اجری نمی خواهم مگر محبت در حق نزدیکانم!؟» «هیچ می دانی ماییم آن خویشان و ماییم آن نزدیکان؟!» پیرمرد بر خود می لرزد، عصا از دستش می افتد.
امام می گوید آیا این آیه را خوانده ای که «خدا خواست هر نوع پلیدی را از اهل بیت زدوده و ایشان را پاک و مطهر گرداند»؟! « هیچ می دانی ماییم آن خاندانی که خدا پاک و مطهرمان گردانیده است»؟! پیرمرد به پهنای صورت اشک می ریزد سر بر دامن امام می گذارد و از صمیم جان توبه می کند، انگار از کابوسی دهشتناک بیدار شده است، چون مجنونین فریاد می کشد :« آی مردم! فریب خورده ایم. اینان دشمنان خدا نیستند که شیفتگان اویند. اینان بدعت گذاران در دین نیستند که نزدیک ترین نزدیکان به پیامبرند. آی مردم! آن پیامبری که در اذان ها شهادت به رسالتش می دهیم، جد این هاست، توبه کنید، انابه کنید، برگردید» صدای پیرمرد میان ضربات شمشیر نامسلمانانی، ساکت می شود. مردم وحشت زده پراکنده می شوند. کسی یادش نمی ماند آخرین کلمات پیرمرد چه بود…
وجیهه محمد طاهری
عاشورای حسینی،کتاب سرخی بود که «تفسیر ناب» آن از زبان امام سجّاد تراوید. او با اسارت خویش، ازادی را تفسیر کرد و با خطبه هایش سرود بیداری خواند.
امام سجاد(علیه السلام) بازمانده ی آن روز سرخ بود و شاهد آن عصر فاجعه و قساوت.
«صحیفه سجادیه» اش، ناب ترین دعاهای عارفانه را در بر دارد.
هنوز هم ترنم عاشقانه ی این « زبور ال محمد» بر زبان اهل دل است. زمان پر از زمزمه های سجادی است.
امام سجاد (علیه السلام) پاسدار « وحی نبوی» و «خط علوی» و « شور حسینی» بود.
در عصر « نتوانستن» ها، جامعه را به « قدرت دعا»توجه داد.
نیایش، سلاح او در مبارزه ی فرهنگی و سنگر او در دفاع از حق اهل بیت بود.
او که در برابر خدا، «سجاد» بود، هرگز در برابر ظالمان، سر تسلیم فرود نیاورد و چهره بر درگاه ارباب نسود.
بندی که بر دست و پایش بود، نشانه ی «آزادی در اسارت» بود و خطبه ای که در کوفه و شام خواند، جلوه ی مکرر فصاحت علوی در کلام زین العابدین بود.
قطعات،جواد محدثی، ص 22
روز شنبه مورخ 18 آذر ماه گردهمایی سیاسی با حضور جناب آفای راد از سپاه حضرت سید الشهداء تهران برگزار شد.
در این گردهمایی طلاب حوزه علمیه و بسیجیان شرکت داشتند و از این جلسه بهره مند شدند.
این جلسه با موضوع تحولات منطقه، اوضاع سیاسی سوریه و غزه دائر شد و به سؤالات در این زمینه نیز پاسخ داده شد. در این جلسه در رابطه با سیاست ها و عملکردهای ترکیه نیز بحث شد.
کسانی که در نهضت دانشجویی برای دفاع از حریم استقلال وارتقای حرمت و شأنیت ایران دفاع کردند تعدادشان کم نبوده است که از آن جمله شهدای 16 آذر 1332 می باشد.
اتفاق 16 آذر به نوعی در امتداد یک فرایندی بود که منجر به این قضیه شد؛ چند ماه بعد از کودتای 28 مرداد آمریکا برای اینکه آثار این کودتا را از نزدیک ببیند نماینده خود،معاون رئیس جمهور امریکا ریچارد نیکسون را به ایران فرستاد و از طرفی دیگر دو روز قبل از 16 آذر اعلام شده بود که انگلستان نوکر بی چون و چرا و دست نشانده امریکا مجدداً روابطش را با ایران برقرار کرده و این قضیه نیز خود به خود فضای ملتهبی را در کشور دامن می زد؛ بازار بهم ریخت، روحانیون اعتراض کردند و نقطه ی اوج و اعتلای این التهاب در فضای دانشجویی بود ، هر چند عملاً در این روز درس تعطیل بود ولی کلاس اعتقاد و ایمان کماکان باز بود از جمله دانشجویان دکتر چمران بود، به هر تقدیر در حالی که دانشجویان همان برنامه ی اعتقادی را دنبال می کردند نیروهای گارد در دانشگاه بودندو مانع از تجمع دانشجویان شدند و به محوطه دانشکده فنی حمله کردند و سه تن از دانشجویان به نام های بزرگنیا، قندچی و شریعت رضوی را به شهادت رساندند که این سه قطره خونی که ریخته شد محصول وابستگی همه جانبه دولت وقت به امریکا و قربانی میهمان شوم امریکا بود. چرا؟
چون می خواستند حضور خودشان را در ایران برای مدت طولانی تثبیت کنند و به تأمین خواسته هایشان که کنترل جریان های استقلال خواهانه است، برسند ولیکن محیط دانشگاه محیطی است که طبیعتاً مباحث سیاسی و فرهنگی بیشتر مطرح بوده است و گروه پیشتاز جریان مبارزه و اثر گذار یا در دانشگاه است یا در حوزه ها و در این راه ها خون ها یی ریخته شده است تا همگان بدانند از کجا ضربه خورده اند و چگونه باید پرچم مبارزه را همیشه برافراشته نگه دارند چون دانشجویان و طلاب بوده اند که تنور مبارزه را گرم نگه داشته اند، چرا که محیط دانشگاه پاتوقی بود برای بسیاری از گروهک هاولی دانشجو همیشه در صحنه بوده است و عنصر اصلی و تأمین کننده برای اداره کشور شدند؛ دانشجویی که پیش از انقلاب هیچ دانسته می شد بعد از انقلاب عنصر هدایت کننده بسیاری در جامعه بوده است مثل وزارتخانه ها، جهاد دانشگاه و مؤسسات دیگر امثال همت و متوسلیان و خرازی و … دانشجو بعد از انقلاب چیزی فراتر از یک دانشجو بوده است امثال شهدای هویزه که همگی دانشجوی دکتری و مهندسی بوده اند که میدان اصلی آنها جبهه ها بود یا شهدای هسته ای این زمان، احمدی روشن، شهریاری ، علیمحمدی و … که اینها نیز خود عَلَم دیگری شدند برای تثبیت 16 آذر که تمام بضاعت خود را تبدیل به علم کردند و علم و دانش آنها تبدیل به کینه امریکا شد و نتیجه آنها شهادت بود ولی دشمنان بدانند:
« دانشجو همیشه بیدار است»
م. ظفرقندی،طلبه حوزه علمیه کوثر ورامین
این هفته کلاس روشها و فنون احکام و شیوه های تبلیغ با حضور استاد ارجمند حجت الاسلام والمسلمین محمد وحیدی نویسنده ی کتاب احکام در مدرسه علمیه کوثر ورامین برگزار شد.
این جلسه به مدت 8 روز از تاریخ ششم آذر جهت بهره مندی طلاب ، اساتید ، مبلغین و دانش آموختگان حوزه علمیه برقرار شد.
ایشان در مورد برخی مسائل فقهی همچنین لزوم یادگیری اصطلاحات فقهی برای طلاب تأکید داشتند. و به سؤالات حضار در جلسه پاسخ دادند.
بابا! بگو ببینم عمویم عباس کجاست؟ چرا صدای عمویم را نمی شنوم. بابا! چرا صدای برادرم علی اکبر) علیه آلالسلام)، صدای قاسم( علیه السلام) و صدای یاران با وفایت را نمی شنوم. گویا می بینم که بی یار و یاور گردیده ای، بابا جان غصّه نخور، چون هنوز یک سرباز شش ماهه داری، من خودم کمکت می کنم، الان خودم به یاریت می شتابم با این سنّ کم چنان ضربه ای به دشمن یزنم که در تاریخ رسوا گردند.
خون گلویم آبروی دشمن را خواهد برد. گلوی پاره ی من پرده ی ریاکاری و نفاق را از چهره ی بنی امیه کنار خواهد زد. بابا جان!اگر چه لبهایم خشکیده و طاقتم از دیت رفته است ولی می دانم لبهای تو از همه خشکیده تر است. بابا! کاش مقداری آب پیدا می کردی و می خوردی. چون می بینم دشمنان محاصره ات کرده اند. اگر تشنه باشی وقدرت جنگیدن نداشته باشی، دشمن به خیمه ها نزدیک خواهد شد. آن وقت خواهرانم وحشت زده خواهند گردید.
بابا جان! من رفتم اما مواظب باش مبادا خواهرانم ترسان و لرزان شوند. مبادا دشمن آزاری به مادر و عمه ام رساند. من رفتم اما ای کاش مرا در دامان شما شهید نمی کردند. کاش گلوی پاره ی من را نمی دیدی. کاش گلوی پاره ی مرا به مادر و خواهرانم نشان نمی دادی.
ای کاش اصلاً تشنخ نمی شدم که شما را به زحمت بیاندازم. و ای کاش می توانستم شمشیر به دست گیرم و از حریمت دفاع کنم. بابا جان! دارم می بینم که غریب و بی کس شدی، ای کاش کسی بعد از من مادرم را کتک نمی زد. ای کاش بعد از من، خواهرانم را اسیر نمی کردند.
من اصغرم شش ماهه ی لب تشنه بی جرم و گناه
خون گلویم می شود بر غربت بابا گواه
من اصغرم دیدم حسین دیگر نمانده یاورش
دیدم دلش آتش گرفت بر روی نعش اکبرش
«وعده ما همایش شیرخواران حسینی»
«بسیج»، یک دنیا « فرهنگ» به همراه خود دارد.
یک کتاب، حرف حساب و یک دفتر، غزلِ خون و شعر و شهامت و شهادت.
« بسیجی»، عظمتی است تبلور یافته در یک انسان پاکباخته.
ایثاری است، تجسم یافته در جهاد یک رزمنده.
بسیج، مدرسه ی عشق، دانشگاه شهادت و معبد« عارفان مسلح» است و بسیجی، شیر روز و زاهد شب و دیده ی بیدار در شبهای خوف و خطر، در شهر ها و جبه ها.
بسیجیان« شاگردان مدرسه عشق» اند.
بسیجی، در صحنه ی عمل، حضوری سرخ و حماسی دارد، حضوری سرشار از ایمان و عرفان.
سالهای دفاع مقدس، بسیج را برای ما معنی کرد و سراسر جبهه، بوستانِ رویشِ بسیجی بود، بالای هر ارتفاع، در شیار هر کوه، در سینه هر صحرا، در پهنه ی هر دشت، در کناره ی هر رودخانه، در موجهای ملایم هر جزیره و ساحل، حول و حوش هر میدان مین، پشت هر خاکریز، درون هر سنگر، از غرب تا جنوب، در خشکی و آب، کوچک و بزرگ، پیر و جوان و … همه جا بسیجی بود که حضور داشت، حضوری لبریز از خلوص و مقاومت.
بسیجی،«صلابت»و«عطوفت» را جهاد و عرفان را، صلاح و سلاح را، شور و شعور را در هم آمیخته است. 1
1. قطعات، جواد محدثی، ص 38
عاشورای 2012
من قُتِل مظلوماً فَقَد جَعَلنا لِولیّه سلطاناً: کسی که کشته شود به ستم، همانا قرار می دهیم برای او ولی و سرپرست حق اختیار.
کاش عاشورای 61 هجری در همان سال بود و تکراری نداشت امّا متأسفانه هنوز یزیدیان زمانه هر ساله به نوعی عاشورائی دیگر به دست پلید خود می سازند، و یزید 61 اوبامای امسال است که با شمرها و عمر سعد ها که همان صیهونیست ها هستند دست پیمان داده اند و سه ساله های دیگر را آفریدند ، امسال آیه ی «بایّ ذنبٍ قُتلت » مصداق های بسیاری داشته است، میانمار صحنه عاشورای دیگری شده است، آیا شنیده اید که دختر سه ساله ای در همین چند روز گذشته سر بریده شده بود، مادر و فرزندی با هم به شهادت رسیده اند گویا غزه نینوای دیگری است.
باید امسال پر شور تر از هر سال بند « اللهم خُصَّ انتَ اوَّل ظالمٍ بِاللَّعن مِنّی وَ ابدَا به اَوّلاً ثُمَّ العَنِ الثّانیَ و الثّالثَ وَ الرّابعَ اَللهُمَّ العَن یَزیدَ خامساً »
طبق رسم هر ساله جمعه ی اول ماه محرم « روز شیر خواران حسینی» است اگر نگاهی به رسانه ها بیندازیم شیرخواران بسیاری را می بینیم که به تیر حرمله های این زمان محکوم شده اند پس امسال جمعه ای خواهیم داشت کوبنده تر از هر سال در همه بلاد اسلامی چرا که « کل ارض کربلا»
و بالاخره خواهد آمد منتقم خون شهیدان
<< 1 ... 242 243 244 245 246 247 ...248 ...249 250 251 252 253 >>