مناجات با امام زمان
مصائب شام
وقتی نفس گرفته ، دلم در هوایتان
یعنی منم که زنده ام از اشک هایتان
داوود من ! دوباره بخوان تا که عالمی
ایمان بیاورد به طنینِ صدایتان
از این همه سحر که گذشته است می شود
یک شب نصیب این دل من هم دعایتان
این اشتراک چشم من و چشم خیستان
من گریه ام به کشته ی کرببلایتان
آقا اجازه می دهید هر وقت آمدید
نقاشیم کنند مرا زیر پایتان ؟
یک روز عاشقانه تو از راه می رسی
آن روز واجب است بمیرم برایتان
علی اکبر لطیفیان
پیوند با اباعبدالله علیه السلام
ما به چهار پیوند با قصه امام حسین نیاز داریم که مهمترین راه ارتباط با اباعبدالله است و ائمه ما هم روی ای چهار موضوع هم تاکید کرده اند
۱_ پیوند عاطفی : انسان یک موجود عاطفی است ، ساده ترین راه ارتباط با یک جریان هم ، جریان عاطفی است ، یعنی همین گریه ، عزاداری ، شور و این یکی از مهمترین راه هایی است که صدها روایت دارد که باید این پیوند عاطفی با اباعبدالله حفظ شود .چون خدا در قرآن هم به پیوند عاطفی تاکید دارد و وقتی دختران را زنده به گور می کند خدا می فرماید به چه گناهی شما را کشتند .؟
امام رضا علیه السلام فرمود اگر کسی نام حسین علیه السلام را شنید و بگوید « یا لیتنی کنت معک فافوز فوزا عظیما » فرمود با شهدای کربلا مشهور می شود .
امام صادق علیه السلام به مسمع بن عبدالملک فرمود : برای حسین ما گریه می کنی ، گفت آقا ، گاهی .امام فرمود : می دانید چیزی که عزرائیل را بر انسان مهربان می کند گریه بر اباعبدالله علیه السلام است .
۲_ پیوند اعتقادی و معرفتی است ؛ کربلا باید معرفت افزایی کند . توحید ما را قوی کند ، معاد ما را قوی کند ، ما نمی توانیم از کربلا فقط با نگاه عاطفی عبور کنیم .
اگر امام حسین مکرر در کربلا فرمود : انا لله و انا الیه الراجعون ، اگر در ملاقاتهایش فرمود : حسبی الله و نعم الوکیل … این پیوند اعتقادی است .عقاید ما در مجالس حسینی باید قوی شود .
۳_ پیوند اخلاقی ؛ ما نمی توانیم از این نمایشگاه زیبای کربلا راحت عبور کنیم ..
آنتوان بارا مسیحی است که کتابی نوشته با عنوان حسین در اندیشه مسیحیان ، یک مطلب زیبایی دارد که می گوید « من عاشق تواضع و انقلابی بودن حسین هستم »..
۴_ پیوند سیاسی است ؛ جریانی است که می خواهد جریان امام حسین علیه السلام را سکولار کند ، و می گوید روضه بخوان و عزاداری کن اما کاری به پیوند عاشورا با امروزنداشته باش . و این خطر است .. یزید امروز کسی جز نتانیاهو است ؟ کسی جز آل سعود است ؟ امروز جبهه حسینی جز جوانان یمنی و لبنان است . چون اینها مظلوم هستند آنها ظالم.
سکولار کردن عاشورا خطر است ..
ببینید حرف امام حسین از حلقوم چه کسی بیرون می آید ، عملکرد امام حسین علیه السلام را چه کسی دارد؟
سخنان حجت الاسلام رفیعی ، شنیده شده
اطاعت در فرهنگ عاشورایی
فرهنگ عاشورا ابعاد مختلفی دارد و وقعه خونبار طف از جنبه های گوناگونی قابل تحلیل و بررسی است . اصولا پیروزی یا شکست ظاهری امیرالمومنین علیه السلام در جبهه حق و کامروایی یا ناکامی برخی از نهضتهای علویان و یا حرکتهای مسلحانه برخی از شیعیان و پیروان راستین پیشوایان صالح در تاریخ از سه جنگ داخلی جمل و صفین و نهروان و حادثه و حادثه جانکاه عاشورا یا غزوات رسول الله صلی الله ، مانند بدر و احد و… جملگی در پرتو عامل اطاعت و عدم اطاعت قابل فهم و موشکافی اند .
حتی پیروزی انقلاب اسلامی در عصر ما به رهبری امام خمینی رحمه الا مرهون همین اطاعت مردم دین باور از رهنمودهای آن پیشوای فقیه بوده است و همین امر نهضت اسلامی ما را به نوعی به نهضت عاشورایی پیوند می دهد .
قرآن مجید در مجموعه ای از آیات شریفه اطاعت از رسول صلی الله و اولی الامر را در کنار اطاعت از خداوند خالق یکتا قرار داده و کلیه برنامه ها و فرمانهای صادر شده از سوی پیامبر گرامی را وحی و کلام الهی تلقی کرده و پیروی و اطاعت از او را لازم شمرده است .« من یطع الرسول فقد اطاع الله : هر کس از فرستاده خدا اطاعت کند قطعا از خداوند اطاعت کرده و فرمان برده است » سوره نسا آیه ۸۰
دیده شده در مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی و فرهنگ عاشورا ، موسسه تنظیم و نشر آثار امام ،ص ۳۲۱ ، مقاله سید ابراهیم سید علوی .
رقیه بنت الحسین علیه السلام
مــــیرود جـآن زِ تــنِ دخــتـرِ دردانــه ی تــو…
چــون بــبـینــد تــنِ زخــمی و ســرِ بی تـنِ تــو…
شیرین میرآخوری
طلبه پایه پنجم
انواع مردم در جامعه
از نظر بزرگان اهل تحقیق در مسایل اجتماعی ، در هر جامعه ای و هر امتی مردم سه گروهند :
گروه اول : مقهور شهواتند و در حد جنون ، مجذوب تمایلات نفسانی خود هستند ، به گونه ای که برای رسیدن به آن هواهای نفسانی از هیچ جنایتی خودداری نکرده و بر هیچ حقی ابقا نمی کنند . به فرموده امیرالمؤمنین علیه السلام :« منهوما باللذهِِ سَلِسَ القیاده للشهوه ، او مغروماًً بالجمع و الادخار …. قرب شیٔ شبها بهما الانعام الساعمه : گروهی تشنه لذاتند و اینها زمانشان به دست شهوات داده شده ، در قبال شهوات حیوانی رام و منقاد هستند و تلاش می کنند حطام دنیوی را گردآوری کنند … شبیه ترین موجودات به اینها ، چهارپایان چرخنده اند »( نهج البلاغه ، حکمت ۱۳۹)
چنان که دقت می فرماید امام علیه السلام دراین بیان خود چهارپایان را به این نوع آدم ها تشبیه کرده و نفرموده اند که اینها شبیه چهارپاینند؛ یعنی به قدری اینها منحط شده اند که باید حیوانات را تشبیه به اینها کرد و گفت « قرب شیٔ شبها بهما الانعام الساعمه ؛ شبیه ترین موجودات به اینها ، چهارپایان چرخنده اند »
گروه دوم : متوسط هستند و اکثریت را شامل می شوند . اینان جاهلانی اند که خیلی سوء نیت ندارند اما مشخِص هم نیستند . زندگی شان با جهل و نادانی توام است . درباره این گروه فرموده اند : اینان مردمانی نادانند و همچون مگس های ضعیف و ناتوانند که پرواز می کنند و بر سر و صورت حیوانات می نشینند و گوشمان به هر صدایی حساس است . هنگامی که از جایی صدایی بلند شد به دنبال آن حرکت می کنند . نان به نرخ روز می خورند و هر چه رایج شد همان را می پسندند .« یمیلون مع کل ریح ؛ از هر جا که باد بوزد به همان قیمت خم می شوند »
« لم یستضیٔو بنور العلم و لم یلجأوا الی رکن وثیق : نه خودشان مشعل علم را به دست دارند و نه به دنبال مشعلداران علم می برند»
گروه سوم : و گروه سومی هو وجود دارد که در اقلیت به سر می برند ، اینان در هر جامعه ای خواهان حقند و باطل را دوست ندارند . دلشان می خواهد همیشه حق خاکم باشد و باطل بمیرد . ولی همین افراد هم اگر حالاتشان مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد به سه گروه تقسیم می شوند :
الف ) بعضی فقط حق راطالبند و قلبا آرزو دارند که ای کاش حق حاکم می شد و باطل از بین می رفت و می گویند چه خوب می شد که حق حاکمیت پیدا می کرد !
ولی در مقام عمل در زندگی شخصی حاضر به اجرای فرمان حق نیستند . در کارهای شخصی دنبال باطل می روند و به دنبال هوای نفسانی خود هستند و آرزوهای آنها فقط در حد ذهن و خیال است .
ب) این دسته هم قلبا خواهان حق هستند و هم عملا به حق عمل می کنند . زندگی شخصی خود را با حق منطبق می کنند . می کوشند در زندگیشان باطل راه نیابد و واقعا حق جلوه کند ، ولی اینقدر همت ندارند که در جامعه قیام کنند و در مقابل باطل بایستند .
ج) دسته سوم کسانی هستند که خیلی در اقلیتند و به ندرت در هر جامعه ای یافت می شوند . اینها علاوه بر این که قلبا و عملا خواهان و اجرا کننده ی حق هستند و در عین حال قیام هم می کنند و در مقابل زورگویی و ستمگری می ایستند و مقاومت می کنند تا آن حد که از فدا کردن جان و مال خود دریغ نمی ورزند و همه گونه فداکاری را در راه احیای حق متحمل می شوند ، و به برکت وجود همین افراد است که پرچم حق در جامعه دراهتزاز است . به فرموده قرآن کریم :« ..و لو الا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیرا ……: اگر نبودن گروه مومن حق طلب که در مقابل باطل گرایان بایستند تا به حال همه عبدها ، چه معبد یهود و چه معبد نصارا و چه مساجد مسلمین ، حتی اسم خدا هم متروک و نابود شده بود . اینانند که در مقابل باطل می ایستند و مدافع حریم حقند .
«وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ : و قطعاً خداوند کسی که (دین) او را یاری کند، یاری میدهد، زیرا خداوند نیرومند و شکست ناپذیر است»( سوره حج آیه ۴۰ )
بعد قرآن می فرماید همین جمعیت محدودند که ما عاقبت آنان را بر عالم سلطه می دهیم « الذین ان مکناهم فی الارض : این گروه وقتی که حکومت زمین را به دست گیرند »
« اقاموا الصلاه و آتوا الزکاه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبه الامور : نماز را به پا می دارند و زکات می پردازند و امر به معروف. نهی از منکر می کنند و سرانجام امور از آن خداوند متعال است »( سوره حج آیه ۴۱)
و اما سرسلسله این گروه در اقلیت کسی نیست جز وجود اقدس سید و سالار شهدا علیه السلام که ابن ابی الحدید معتزلی شارح نهج البلاغه چنین می گوید « سید اهل الابأ الذی علم الناس الحمیه و الموت تحت ظلال السیوف : آن بزرگواری که به عالم بشریت ، مردانگی و حمیت را یاد داد و مرگ زیر سایه شمشیرش را به مردم آموخت »
سید اهل الابا یعنی کسانی که مناعت طبع دارند و عزت نفس دارند و در مقابل ظلم و ستم سر خم نمی کنند ، اینان هر که هستن. و هر کجا که هستند مولا و سرورشان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام است …
دیده شده در کتاب از حسین گفتن تا حسینی شدن ، سید محمد ضیا آبادی ، انتشارات بنیاد خیریه الزهرا ، ص ۲_ ۶
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار خانواده شهید محسن حججی:
او با جهاد مخلصانه و شهادت مظلومانه، خود و ملت را عزیز کرد
حضرت آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی ظهر امروز (سهشنبه) در دیدار خانواده شهید محسن حججی، این شهید والامقام را نشانه خدا و سخنگوی شهدای مظلوم و سر جدا، خواندند و با اشاره به حضور با شکوه و کمسابقه مردم در تشییع آن شهید، خاطرنشان کردند: خداوند بواسطه مجاهدت محسن عزیز، ملت ایران را عزیز و سربلند کرد و او را نماد نسل جوان انقلابی و معجزه جاری انقلاب اسلامی قرار داد.
حضرت آیت الله خامنهای با اشاره به فراگیر شدن نام برجسته، ممتاز و درخشان شهید حججی در سراسر کشور در اثر مجاهدت و شهادت مظلومانه او، گفتند: همه شهدای ما مظلومند و غیر از محسن شما، شهدای دیگری نیز هستند که دشمن سر از تنشان جدا کرده و همگی در نزد خداوند عزیز و صاحب درجات هستند اما خدای متعال بر اساس حکمت خود و خصوصیات این جوان، او را نماینده و سخنگوی این شهیدان کرد.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: همه شهیدانی که از ایران، افغانستان، عراق و مناطق دیگر در مبارزه با اشرار تکفیری و دستنشانده امریکا و انگلیس به شهادت رسیدند، در این جوان خلاصه و دیده میشوند و خداوند او را نماد شهادت مظلومانه و شجاعانه کرد.
ایشان، حضور کمنظیر مردم قدرشناس در تشییع شهید حججی در شهرهای تهران، مشهد، اصفهان و نجفآباد را بسیار پر معنا دانستند و گفتند: خداوند دلها را مجذوب کرد و افراد گوناگونی که زندگی برخی از آنان در ظاهر تناسبی با جهاد و شهادت ندارد، عکس شهید را در دست گرفته و به تشییع او آمدند.
حضرت آیت الله خامنهای با اشاره به تلاشهای فراوان دشمنان برای بازگرداندن ملت و بویژه جوانان از راه جهاد و شهادت و بهفراموشی سپردن امام و گم کردن خط روشن انقلاب، افزودند: در چنین شرایطی، مجذوب بودن دلهای بخش زیادی از جوانان به مفاهیم انقلابی، حیرتانگیز است و اگر کمیت و کیفیت جوانان انقلابی از دهه۶۰ بیشتر نباشد، کمتر نیست.
رهبر انقلاب اسلامی گفتند: خداوند این واقعیت را با شهید حججی به همه اثبات کرد و با بزرگ و عزیز کردن او و نماد ساختن از او نشان داد که نسل جوان امروز، اینگونه مخلصانه و صادقانه در پی جهاد فی سبیل الله است، و این، آیت الهی و نشانه خدا و معجزه جاری انقلاب است.
ایشان، خانواده شهید، مسئولان و همه ملت ایران را مرهون مجاهدت شهید حججی و امثال او دانستند و با تجلیل از نقش برجسته پدر، مادر و همسر شهید گفتند: اگرچه فقدان شهید برای خانواده او، مصیبت بزرگی است اما عزتی که خدا بواسطه او به کشور داد، مایه تسلا و آرامش آنها خواهد بود.
حضرت آیت الله خامنهای همچنین بر تصویر ماندگار شهید حججی در لحظه اسارت، این جملات را مرقوم کردند: «سلام و درود حق بر این شهید پر افتخار و سرافراز که در حساسترین و خطیرترین لحظهی زندگی، نماد حق پیروز و آشکار در برابر باطل رو به زوال شد. سلام خدا بر او که با جهاد مخلصانه و شهادت مظلومانه، خود را و همهی ملت خود را عزیز کرد.»
۹۶/۷/۱۱
شهادت امام سجاد علیه السلام
تا اشک هست در بصرم گریه می کنم
با این توان مختصرم گریه می کنم
تنها نه با دو چشم ترم گریه می کنم
با خون مانده بر جگرم گریه می کنم
رنگم زمان دیدن مذبوح می پرد
یا لحظه ای که طفل گلوبند می خرد
یا مادری که کودک شش ماهه می برد
با هر چه هست دور و برم گریه می کنم
روح صحیفه پر شده از گریه کردنم
خمس عشر، بهانه شده بهر شیونم
گاهی گریز بین ابوحمزه می زنم
بین نوافل سحرم گریه می کنم
از خنده های حرمله زجری کشیده ام
من که عقیله را سر بازار دیده ام
بر دردهای عمه ی قامت خمیده ام
بر غربت بزرگ حرم گریه می کنم
ناموس خود به ناقه ی عریان که دیده است؟
آتش میان زلف پریشان که دیده است؟
افتادن قطار اسیران که دیده است؟
عمری است با غم سفرم گریه می کنم
باید چه کرد بین گلو آه و ناله را
زخم عمیق پهلو و بازوی لاله را
خیلی زدند خواهر من را، سه ساله را
یاد رقیه با پسرم گریه می کنم
وقتی عقیله وارد بزم شراب شد
وقتی که خواهرم به کنیزی خطاب شد
روی سرم تمام زمانه خراب شد
بر خاک ریخته به سرم گریه می کنم
یادم نمی رود پدرم را پیاده بود
هر طور بود روی دو پا ایستاده بود
بر نیزه ی غریبی خود تکیه داده بود
بر حال غربت پدرم گریه می کنم
عمامه اش به خاک لگد مال مانده بود
خیلی غریب در ته گودال مانده بود
با کام تشنه، زخمی و بی حال مانده بود
از اوج روضه با خبرم، گریه می کنم
بالم زمان پا شدنم تیر می کشد
از داغ زهر کل تنم تیر می کشد
حالا که تشنه ام… بدنم تیر می کشد…
یاد عموی تشنه ترم گریه می کنم
محمدجواد شیرازی
◊◊◊
مصائب شام
آندم که غصه های اسیری شروع شد
بهر جوانِ قافله پیری شروع شد
من یادگار “نحن اُسرای"نهضتم
من وارث “مقطع الاعضای” نهضتم
من دیده ام “مقطع الاعضا” چگونه بود
تشریح می کنم تن بابا چگونه بود
دست عزیز فاطمه از مُچ شکسته بود
بر روی سینه اش سگ کوفی نشسته بود
من دیده ام که کشته شده از قفا حسین
از تیر کوفه دیده هزاران جفا حسین
جسمی که نیزه ها همه بارانی اش کنند
رزّازی اَش کنند و ستورانی اَش کنند
عمری است حرف من شده"شیب الخضیب” و بس
آئینه ام ، نظر سوی"خدُّ التریب” و بس
وقتی ز غصه قافله در سوز و آه بود
راه عبور از وسط قتلگاه بود
پائیزِ این جهان به همان لحظه دیده شد
فریاد وامحمدِ زینب شنیده شد
از آن زمان به بعد زمستانِ عالم است
“سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است”
یادم نمی رود که غرورم شکسته شد
دست مخدّرات به زنجیر بسته شد
بعد از حسین نوبتِ تهدید من رسید
عمه به داد من پی تأیید من رسید
چادر نماز عمه و عمّامه ام که سوخت
یک خیره سر به زیور اطفال دیده دوخت
آن شب که جیغ و داد زنان را شنیده ام
فریاد دختران جوان را شنیده ام
از بسکه پنجه پنجه به معجر کشیده شد
از غصه قامت من و عمه خمیده شد
من بارها برای خودم روضه خوانده ام
گاهی برای عمۀ خود نوحه خوانده ام
“باز این چه شورش است که در خلق عالم است
با زاین چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است”
با یک سخن کنم همۀ روضه را تمام
زندان،خرابه،کوفه،حرم،قتلگاه،شام
یک کاروان مقابل چشمم همه اسیر
دشمن به بی حیایی و بی غیرتی دلیر
از غارت و شکنجه و سیلی و کعب نی
تا سنگِ شام و کوفه به یک رأس روی نی
از طعنه های هیزی و فریاد اهل بیت
تا تهمت کنیزی و امداد اهل بیت
اینها که تازه گوشه ای از غربت من است
تا انتهای غربت من محنت من است
اسرار من نهفته همه در صحیفه شد
یعنی تمام زندگی ام در تقیّه شد
گرچه مدینه غصۀ دیرینۀ من است
اسرار کربلا همه در سینه من است
آرام و بی صدا همه شب تا سحر عجیب
گرییدم و به ناله شدم : یا اباالغریب
دلجوی خویشتن به زبانِ خودم شدم
بی کس ترین امام زمانِ خودم شدم
روزی زِ رَه امام زمان می رسد و ما
در انتظار آمدنش کارمان دعا
محمود ژولیده
عبرتهای عاشورا
چطور شد که جامعه اسلامی به محوریت پیامبر عظیم الشان صلی الله ، آن عشق مردم به او ، آن ایمان عمیق مردم به او ، آن جامعه سرتاپا حماسه و شور دینی و …بعد از پنجاه سال کارشان به آنجا رسید که جمع شدند فرزند همین پیامبر را با فجیع ترین وضعی کشتند ؟! انحراف ، عقب گرد ، برگشت به پشت سر بیشتر از این چه می شود ؟!
زینب کبری سلام الله در بازار کوفه آن خطبه عظیم را اساسا بر همین محور ایراد کرد « الا یا اهل الکوفه ، یا اهل الختل و الغدر ، أتبکون ؟! امّا بعد، ای مردم كوفه، ای مردم خیانتکار و پیمان شکن و بیغیرت، گریه می کنید ؟خشك نشود…»
مردم کوفه وقتی که سر مبارک امام حسین علیه السلام را روی نیزه مشاهده کردند و دختر علی را اسیر دیدند و فاجعه را از نزدیک لمس کردند ، بنا کردند به ضجه و گریه کردن . فرمود « اتبکون : گریه می کنید ،؟»
« رَقَأَتِ الْعَبْرَةُ وَ لَا هَدَأَتِ الزَّفْرَةُ إِنَّمَا مَثَلُكُمْ كَمَثَلِ الَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً. : اشكتان خشك نشود و نالههایتان آرام نگیرد، مثل شما همانند آن زنی است که رشته خود را پس از محکم تابیدن از هم باز کرد…»
این همان برگشت است ؛ برگشت به قهقرا و عقب گرد ، شما مثل زنی هستید که پشم ها یا پنبه ها را با مغز نخ می کند ؛ بعد از آن که این نخ ها آماده شد ، دوباره شروع می کند دوباره نخ را از نو باز و پنبه می کند ! شما در حقیقت نخ های رشته خود را پنبه کرده اید . این همان برگشت است ، این عبرت است .
هر جامعه اسلامی در همین خطر است . امام خمینی عزیز بزرگ ما ، افتخار بزرگش این بود که بتواند یک امت عامل به سخن آن پیامبر باشد . شخصیت انسانهای غیر پیامبر و غیر معصوم ، مگر با آن شخصیت عظیم قابل مقایسه است ؟
او ، آن جامعه را به وجود و آن سرانجام به دنبالش آمد . آیا هر جامعه اسلامی همین عاقبت را دارد ؟
اگر عبرت بگیرید ؛ نه !
اگر عبرت نگیرید ؛ بله !
عبرت های عاشورا این جاست
دیده شده در کتاب عاشورا در پرتو انوار ولایت ، معاونت فرهنگی و تربیتی حوزه های علمیه ، بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با مقاومت بسیج ۷۱/۴/۲۳ ، ۱۳ محرم ۱۴۱۳
چرا باید به یاد وقایع عاشورا عزاداری کرد ؟ چرا باید گریه کرد ؟
جواب :
احساسات و عواطف انواع مختلفی دارد . تحریک هر نوع احساسات و عواطف ، باید با حادثه مربوط متناسب باشد . حادثه ای که بزرگترین نقش را در تاریخ اسلام ایفا کرد ، حادثه شهادت ابی عبدالله علیه السلام بود . او بود که مسیر تاریخ را عوض کرد . او بود که درسی برای حرکت ، برای نهضت ، برای مقاومت و برای استقامت تا روز قیامت به انسان ها داد .
برای آن که آن خاطره تجدید شود ، فقط مجلس جشن و شادی کافی نیست ، باید کاری متناسب با آن حادثه انجام شود ، یعنی باید کاری کرد که حزن مردم برانگیخته شود ، اشک در دیده ها جاری شود ، شور و عشق در دل ها پدید آید و در این حادثه چیزی که می تواند چنین نقشی را بیافریند ، همین عزاداری و گریستن و گریاندن دیگران است ؛ در حالی که خندیدن و شادی کردن هیچ وقت نمی تواند این نقش را ایفا کند .
خندیدن هیچ وقت آدم را شهادت طلب نمی کند ، هیچ وقت انسان را به شلمچه نمی کشاند ، هیچ وقت نمی توانست سختی ها و مصیبت های هشت ساله جنگ را بر این مردم هم ار کند .
این قبیل مسائل عشق دیگری می خواهد که از سوز و اشک و شور پدید می آید . راه آن هم همین عزاداری هاست .
دیده شده در کتاب مشکات ، آذرخش دیگر در آسمان کربلا ، آیت الله محمد تق مصباح یزدی ،انتشارات موسسه آموزش و پرورش امام خمینی ، ص ۳۲.
نامه امام حسین علیه السلام به مردم کوفه
آنگاه که به جانب کوفه رهسپار شد و بی وفایی آنان را نگریست :
اما بعد ! نابود و غمگین باشید ، ای مردم که ما را فریادرسی خواندید و چون شتابان به دادرسی شما آمدیم تیغی را که به دست ما بود به روی خودمان کشیدید ، و آتشی را که برای سوختن دشمن مشترکمان افروخته بودید به ان ما افکندید و سرانجام به ضد ما گرد آمدید .
دوستان را محاصره و دشمنان را همدست شدید و به کمک او برخاستید ، با این که نه عدالتی در شما گسترده بود و ندبه آینده آن ها امید داشتید .
نه بدعتی از ما سر زده بود و نه سست رایی و خطایی از ما دیده بودید .
ای وای برشما ! پس چرا آنگاه که شمشیرها در نیام ، و قلب ها آرام بود و تصمیم قطعی نگشته بود ما را وانگذاشتید و همچون سیل ملخ شتابان به پرواز آمدید و چون پروانه ها در آتش فتنه فرو ریختید !
ای مرگ بر گردنکشان امت ! ناهمرنگان احزاب ، طرد کنندگان قرآن ، تفهای شیطان ، تحریف کنندگان گفتار ، خاموش کنندگان سنت ها ..
به خدا که این بی وفایی در شما معروف و سابقه دار است ، رگ های شما به آن پیوند خورده و ریشه هایتان از آب گندیده نیرو گرفته .
شما ناپاکترین میوه اید برای باغبان گلوگیر و برای غاصب راحت الحلقوم و گوارایید.
هان ! لعنت خدا بر پیمان شکنان که میثاق ها را پس از استوار کردن می شکنند ، با این که خدا را کفیل و ضامن گرفته اند .
هان ! آن بی پدر « ابن زیاد » فرزند زنا زاده ما را بر سر دو راهی میخکوب کرده ؛ میان آتش و ذلت ، ما کجا و ذلت کجا ؟
نه خدا برای ما زبونی پسندد ، نه پیامبرش و نه مومنان ، و نه دامن های پاکی که ما را پرورده ، نه سرشت های غیرتمند ، نه رو حهای سربلندی که هیچ گاه مرگ عزیزان را بر طاعت فرومایگان نگزیند .
من با همین خاندان اندکم ، با وجود درندگی دشمن و عقب گرد دوست ، آماده کارزارم ، ولی این قوم پس از من بیش از آن که سازی پا در رکاب نهد و بر زین نشیند نپایند که آسیای جنگ بر سرشان بچرخد و گردن ها آویخته شود .
این وصیتی است که پدرم به من کرده ، شما تصمیم خود بگیرید و همه نیروها فراهم سازید و هر نقشه که دارید به کار بندید و هیچ مهلتم ندهید .
من به خدا پروردگار خود و شما ، توکل کرده ام ، هر جنبنده در قبضه قدرت اوست ، راه پروردگار من راست و استوار است .
دیده شده در تحف العقول ، ابن شعبه حرانی، ترجمه احمد جنتی ، ص ۵۳۱.( این گفتار را در کتب مقاتل به عنوان خطبه آن جناب در روز عاشورا خطاب به مردم کوفه نقل کرده اند و بسیار بعید به نظر می رسد که به عنوان نامه ادا شده باشد )
<< 1 ... 88 89 90 ...91 ...92 93 94 ...95 ...96 97 98 ... 253 >>