اخلاص
این که انسان به جایی برسد که وقتی کار میکند در این کار کردن نگاهش به تعریف مردم نباشد ، نگاهش به تکذیب مردم نباشد و برای خدا کار کند و این زمانی است که انسان از دنیا بزرگتر باشد .
انسان تا وقتی که دلش با دنیاست ، برای دنیا کار می کند . رو به قبله هم که می ایستد و قربه الی الله که می گوید وقتی ته خط را نگاه کنی یک علاقه ای به دنیا خواهی یافت .
استاد ما می فرمود: انسانی که از دنیا کوچکتر است نماز خواندنش هم بوی دنیا می دهد و انسانی که از دنیا بزرگتر است غذا خوردنش هم بوی خدا می دهد .
امام صادق علیه اسلام فرمود باید احسن العمل باشید دنبال مزد نباشید دنبال تعریف و تکذیب مردم نباشید . حتی اگر به کسی احسان می کنید دنبال این نباشید که خود او هم بفهمد ، یک وقتی انسان از دیگران هم پنهان می کند ولی بدش نمی آید که خود فرد متوجه شود که من به او خدمت کردم ، من کره از کارش باز کردم .. این اخلاص نیست .
اخلاص آن است که وقتی انسان کار می کند دنبال این باشد که کسی نفهمد …
خدا ما آفریده که به جایی برسیم که خدا در دل ما بزرگ بشود به تعبیر امیرالمومنین علیه السلام « عظم الخالق فی انفسهم » بقیه از چشم ما بیفتند و راه خدا برویم ..
قسمتی از سخنان آیت الله میرباقری ، شنیده شده .
من ، معصومه ، خواهر امام رضا علیه السلام هستم
نجمه خاتون پس از به دنیا آوردن امام رضا علیه السلام صاحب فرزند نشد ، تا این که پس از ۲۵ سال انتظار ، سرانجام ستاره ای تابان از دامان او درخشید که هم سنگ امام رضا علیه السلام بود .عواطف سرشار و محبت شگفت انگیزی بین حضرت معصومه و برادرش امام رضا علیه السلام بود که قلم از ترسیم آن عاجز است .
در یکی از معجزات امام کاظم علیه السلام که حضرت معصومه سلام الله نیز نقشی در آن دارد ، هنگامی که نصرانی از حضرت معصومه سلام الله می پرسد : شما کیستی ؟ آن حضرت می فرماید : « من ، معصومه ، خواهر امام رضا علیه السلام هستم »
دیده شده در کتاب بانوی کرامت ، حضرت فاطمه معصومه سلام الله ، صادق طالبی مازندرانی ، نشر بهار دلها ، ص ۳۲
عفیف شدن دختران
مادران باید کاری کنند که ترس از عذاب جهنم در دل دختران جایگزین شود و وقتی چنین شد ، دختر عفیف می شود ، باعث سرفرازی پدر و مادر می شود ، با حقیقت می شود ،
در تاریخ می خوانیم که پیامبر اکرم صلی الله رسم داشتند وقتی به جنگ می رفتند چند نفری می گذاشتند در مدینه که اینها پاسداری بدهند و این چند نفر می آمدند خانه افرادی که رفته بودند به جنگ و سرپرستی می کردند ، در یک جنگی که پیامبر رفته بود و یکی از جوانهای پاک سرپرستی خانه خودش و مدینه را می کرد د شهر مانده بود . یک روزی آمد و در خانه رفیق به جبهه رفته اش را زد ، زن آمد پشت در و او پرسید چه لازم داری و زن شمرد .
مشخص نیست که آیا پرده عقب رفت و چشم او افتاد ، یا زن با عشوهگری حرف زد ، نازک حرف زد .. وقتی چنین شد ، مرد داخل خانه شد و دست به بدن زن زد ، زن یکدفعه داد زد چه می کنی ؛ النار ، النار. آتش ، آتش …
مرد تکان خورد و همین جمله النار النار او را از خانه بیرون آورد و تلاطمش آرام نشد و مرتب با خود می گوید : النار ، النار و بالاخره دیگر نتوانست پاسداری کند و رفت در بیابان و در آنجا نماز می خواند و گریه می کرد و می گفت : النار ، النار ..
وقتی پیامبر آمدند به ایشان خبر دادند که چنین اتفاقی افتاده و پیامبر صلی الله موقع نماز ظهر فرستادند که او را بیاورند ، وقتی که آمد پیامبر صلی الله مشغول نماز بود ایستاد در صف ، نماز را با پیامبر خواند .
پیامبر صلی الله به منبر رفت و سوره تکاثر را خواند « أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ *حَتّى زُرْتُمُ الْمَقابِر*کَلاّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ *ثُمَّ کَلاّ سَوْفَ تَعْلَمُون *کَلاّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقینِ *لَتَرَوُنَّ الْجَحیمَ *ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقینِ *ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذ عَنِ النَّعیمِم : افزون طلبى شما را به خود مشغول داشته است.* تا آنجا که به دیدار قبرها رفتید (و به آن قبور افتخار کردید).*چنین نیست (آرى) به زودى خواهید دانست!* باز چنان نیست; به زودى خواهید دانست.* قطعاً چنان نیست; اگر شما علم الیقین (به آخرت) داشتید (افزون طلبى شما را از خدا غافل نمى کرد)!* قطعاً شما جهنم را خواهید دید!* سپس (با ورود در آن) آن را به عین الیقین مشاهده خواهید کرد.* سپس در آن روز (همه شما) از نعمت هائى که داشته اید بازپرسى خواهید شد!
سوره که تمام شد ناگهان جوان صیحه ای زد و افتاد روی زمین ، خیال کردند که غش کرده ، رفتند بالای سر جوان و دیدند که از دنیا رفته است .
خانم ! اگر دختر شما درک کند آتش جهنم را نظیر آدم تشنه که درک می کند تشنگی را ، دیگر بی عفت نمی شود و در مرکز فحشا پیدا نمی شود« حق الود علی الوالد ان یعلمه» مرتب این آیه را برای دخترت بخوان « قل ااعلموا فسیری الله عملکم و رسوله و المومنون : پیامبر بگو، هر چه می خواهیدعمل کنید، سپس خدا عمل شما را خواهد دید و همچنین پیامبرش و مؤمنان نیزمی بینند، و بزودی بسوی دانای غیب و آشکار باز گردانده می شوید و آنگاه اوشما را به آنچه کرده اید، خبر می دهد. سوره توبه آیه ۱۰۵»
دیده شده در کتاب تربیت فرزند از نظر اسلام ، آیت الله حسین مظاهری ،نشر بین الملل،ص ۲۰۲
عمّهی مظلومهی «صاحب زمان»!
عاصی و محتاجِ ترّحم شدم
راهیِ بیتالكرمِ قم شدم
رد شدم از وحشتِ دشتِ کویر
رد شدم از تشنگیِ گرمسیر
کیست که اینگونه جلا میدهد
بوی غریبیِ رضا میدهد
پارهای از بارگهِ شاه طوس!
فاطمه ای خواهر «شمسالشّموس»!
عمّهی مظلومهی «صاحب زمان»!
روشنیِ نیمهشبِ جمکران!
از سفر سختِ کویر آمدم
شاعر و رنجور و فقیر آمدم
اذنِ زیارت بده بانو! به من
رو به تو کردم، بنما رو به من
اذنِ نمازم بده، بانویِ آب!
روضهی معصومیت آفتاب!
«شیعه» به نام تو مباهات کرد
«نور» در این خانه مناجات کرد
بس که در این خانه خدا منجلی است
هر کسی آمد به لبش «یا علی» است
بُقعهای از کوی بنیهاشم است
مدرسهی عالمه و عالِم است
دل تپش از بزم محبت گرفت
در ملکوتش سرِ خلوت گرفت
لحظهای آرام به کنجی نشست
حضرت معصومه! دل من شکست
اشک! خدا را، تو به من بد نکن
حضرت معصومه! مرا رد نکن
اشک! به راهِ سخنم سد شدی
خوب من این باره چرا بد شدی؟
اشک! خدا را، تو بگو: این منم
شمع همین خانهام و روشنم
من نگرانم که مرا رد کنند
خواستنیهام به من بد کنند
عمّهی مظلومهی صاحب زمان!
روشنیِ نیمهشبِ جمکران!
نام تو یادآور زینب شده
موجبِ آوارگیِ شب شده
همسخنِ خلوتِ تنهای من!
دخترِ خورشید و مسیحای من!
مریم قدّیسهیِِ آلِ علی!
سیّدهیِ نسلِ زلالِ علی!
کوثری از سلسلهی حیدری
پارهای از عصمتِ پیغمبری
شیفتگانت به طواف آمدند
در «حرم ستر عفاف» آمدند
جرعهای از آب حیاتم بده
حضرت معصومه نجاتم بده
با دل آغشته به داغ آمدم
از طرف شاه چراغ آمدم
شعر قادر طراوت پور برای حضرت معصومه(س)
چرا حجاب به زن اختصاص یافته است ؟
«حجاب » از این نظر مخصوص زنان گردیده است که : از طرفی خداوند برای مصلحت ، خلقت زن را زیباتر از مرد و ظریف تر از او آفریده است و ازطرف دیگر طبعا میل به خودنمایی و خودآرایی در زن بیشتر از مرد است ؛ یا اساساً اختصاص به زن دارد و برای همین جهت است که «تبرج» از انحرافهای مخصوص زنان است و لذا دستور پوشش هم به زنان یافته است و اسلام این خودآرایی زن را جهت می دهد که باید مخصوص شوهر او باشد .
و نیز اسلام که دین فطرت است از جهت پاسخگویی به فطرت خودآرایی زن « زینت با طلا» و « پوشیدن حریر خالص» را برای مردان حرام گرانیده است و فقط برای زنان تجویز کرده است .
و لذا لازم است در لباس زنان این خصوصیات رقابت شود تا هدف اسلامی تامین شود .
۱_ همه اعضای بدن غیر از چهره و دستها تا مچ را بپوشاند .
۲_ بدن نما و نازک نباشد .
۳_ تنگ نباشد به طوری که حجم بدن را نشان بدهد .
۴_ از لباس های مخصوص مرد نباشد چه این که حضرت پیغمبر صلی الله همانطور که مردانی را که خود را شبیه زنان می کنند مورد لعنت قرار داد ، زنانی را که نیز خود را شبیه به مردان می نمایند مورد لعنت قرار داد .
در رابطه با لباس های نازک و بدن نما این حدیث این حدیث از حضرت امیرمؤمنان علیه السلام نقل شده است که : در آخرالزمان که بدترین زمانهاست ، زنانی پیدا می شود که پوشیده هستند ولی برهنه می باشند ( لباس دارند اما آنقدر نازک است که گویا نپوشیده اند ) از خانه با خودآرایی بیرون می آیند ، اینان از دین بیرون رفتگان و در فتنه ها واردشندگان هستند و به سوی شهوات تمایل دارند و به طرف لذتها شتابان می باشند ، اینان حرام های الهی را حلال می دانند و در دوزخ به عذاب همیشگی گرفتار می شوند .
دیده شده در کتاب جایگاه بانوان در اسلام ، مرجع عالیقدر آیت الله نوری همدانی ، انتشارات مهدی موعود عج ، ص ۳۵۷
بعضیها در مقابل نظم خیابانی غرب، احساس حقارت میکنند،برخی دیگر در برابر دانشهای غربی و کتابخانههای بزرگ آنها…
.. غرب در طول چند قرن یک تمدن ایجاد کرده است؛ البته غرب سوابق تاریخی دارد؛ اما در دوران جدید یعنی رنسانس در طول چند دهه یک تمدن ایجاد کرده است؛ این تمدن دارای ایدئولوژی، گرایشات و ایدههای اساسی است؛ ایده اساسیاش اصالت دادن به انسان در مقابل خداست؛ یعنی به جای اینکه حق را بر مدار خدا تعریف کند، بر مدار خود انسان تعریف میکند! انسان گرایی نه به معنی کرامت انسان، انسان گرایی به معنی اینکه خود انسان اصل است.
انبیاء و ادیان آمدند و گفتند: خدا اصل است، باید خدا را پرستید، همه در مقابل او خاضع باشید، او مدار حق است نه خود انسان مدار حق باشد. انبیاء گفتهاند که از طریق وحی باید راه سعادتان را بشناسید. اما آنها گفتند نیازی به وحی نیست و عقلانیت خود بشر کفایت میکند. ما به عقل خودمان تکیه میکنیم و نیازی به هدایت انبیاء نیست.
اینها روح ایدههای آنها است. انسان باید در مقابل تقیداتی که ادیان و مذاهب میآورند آزاد باشد؛ اینها اصول تفکر آنها، بلکه عمیقتر، اصول ایدئولوژی آنها و ایدهها و آرمانهایی است که برای بشر تعریف کردهاند.
بعضیها هم به دنبال آن فلسفههایی درست کردند؛ بعد به اصطلاح خودشان متناسب با این مکتب و یا تفکر فلسفی، دانش و تکنولوژی درست کرده و ساختارهای اجتماعی را تغییر دادهاند؛ به قول خودشان چندین انقلاب اتفاق افتاده است؛ انقلاب فلسفی، انقلاب علمی ، انقلاب صنعتی و یک جامعه استوار بر آن ایدهها و آن عقلانیت درست کردهاند؛ بعد وقتی در اروپا به نقطه اوج خودش رسید، نمود این تمدن را در آمریکا بازسازی کردند.
آنگاه نفوذ از مسیر تحقیر ملتها در مقابل این تمدن آغاز شد؛ تحقق این کار سه گام دارد: تحقیر، ایجاد فریفتگی و سپس منحل کردن یک ملت درون جامعه غربی یا درون جامعه جهانی .
تحقیر چیست؟ یعنی ابتدا ما را با مظاهر پیچیدهای از تمدن خودشان مواجه میکنند؛ مانند نظم شدید و سرعت و دقت تکنولوژی که ایجاد کردهاند؛ گاهی محصولات آنها میآمده، گاهی آدمهایی میآمدند؛ صنعت توریسم خود یک ابزار انتقال فرهنگ است؛ بعضی هم میرفتند و این مظاهر تمدن غرب را میدیدند و در مقایسه با کشور خودشان میگفتند: چقدر جامعه ما دچار بی نظمی و بحران است! اتوبوسهای ما نیم ساعت انسان را معطل میکنند؛ شخصی میگفت: آنجا قطار در ایستگاه مترو با اختلاف سه ثانیه توقف می کند؛ یا میگفت من ایستگاههای مترو اش را دست کشیدم ـ آن موقع مترو هنوز در ایران نیامده بود. حالا امروز آمده دیدهایم خیلی چیز مهمی نیست ـ دیدم گرد و غبار ندارد، تمیز است؛ نظام خیابانی آنها بی نظیر است.
یک مقدار بروید جلوتر، عدالت مکتب سرمایه داری و تأمین اجتماعی و یک مقدار بروید جلوتر آنهایی که میروند دانشگاهها را میبینند و کتابخانههای یک میلیونی الکترونیکی و بعد هم فلسفههای غرب و در مقابل آن احساس حقارت میکنند؛ ملتها را با مظاهر تمدن خودشان مواجه میکردند.
ابتدا یک عده که بیشتر شخصیتهای درباری بودند از دربار قاجار رفتند اروپا را دیدند و برگشتند و احساس کردند که ما یک ملت عقب افتاده و آنها پیشرفته هستند؛ باید سعی کنیم همه چیز خود را مثل آنها کنیم!
از این عمیقتر، یک دانشگاههایی در جهان درست کردند، برای همین کار به همین منظور که مهمترینش سوربن فرانسه ، آکسفورد و هاروارد است؛ عدهای از نخبگان و مستعدین و شخصیتهایی که در دنیای اسلام و کشورهای دیگر هستند که از استعداد و توانایهای خوب ذهنی برخودار هستند را آنجا بردند و در کنار آموزشهای رسمی، آرام آرام آنها را با روح تمدن غرب آشنا کردند و بعد اینها را به کشورهای خودشان برگردانند؛ اینها وقتی در مقابل تمدن غرب قرار گرفتند احساس حقارت کردند!
این احساس حقارت موجب شد که کم کم گفتند ما باید ملتهای خودمان و کشور را متحول کنیم؛ به گونهای که مثل آنها زندگی کنند؛ مثل آنها بیندیشند؛ مثل آنها عمل کنند.
در ایران تقی زادهها و ملکم خانها رفتند غرب را دیدند و گفتند: ما از مغز سر تا نوک پایمان باید غربی شود!!
این دولت میرود، آن دولت میآید؛ همیشه همین طور بوده است. در کشور خودمان هم دولتها جابجا میشوند. این مهم نیست کسی میرود، کس دیگر میآید؛ تفکرها هم مختلف است تا اینجا اشکالی ندارد؛ ولی هیچ دولتی حق ندارد یک ملت را یک امت را در مقابل دستآوردهای دشمن تحقیر کند؛ این گناه نابخشودنی است؛ آدمی که تحقیر شده در خیابان یک چاله می بیند اولش به همه حاکمان منطقهای و شهردار هر چه به دهنش میآید میگوید، کم کم میرود سراغ دولت مرکزی، یک خورده جلوتر سراغ اسلام میرود [و] میگوید اسلام نمیتواند؛ چون داخل یک چاله افتاده است! ولی اگر انسان تحقیر نشده باشد، اعتماد به نفس داشته باشد، یک خندق هم ببیند، میگوید مهم نیست این خندق را پر میکنیم؛ کاری که امام(ره) کردند همین است؛ اعتماد به نفس و توکل به خداوند ایجاد کردند.
دشمن در نقطه مقابل مردم را تحقیر میکند؛ اما خیلی بد است که خودیها هم یک ملت را تحقیر کنند؛ برخی الان می گویند: «ما غیر از آبگوشت بزباش چیزی نمیتوانیم تولید کنیم» یا «آمریکا اگر یک دکمه را بزند همة قدرت نظامی ما را زیر و زبر میکند» یا «آب شرب ما هم درگرو ارتباط با آنها است»! این تحقیر ملت است؛ این خیلی زشت است، این ربطی به اختلاف نظرها و سلیقهها ندارد؛ با همه اختلاف نظرها به هیچ وجه حق ندارید ملت را در مقابل تمدن غرب تحقیر کنید.
غرب این کار را خودش کرده است. گاهی محصولاتش را اینجا فرستاده است؛ گاهی توریستهایی رفته اند بازدید کرده اند؛ گاهی از این عمیق تر، نخبگانی رفته اند آنجا سالها تحصیل کردهاند، این ارتباطات را درست کردهاند برای اینکه انسانها را در تمدن غرب منحل کنند؛ از نظر آنها آدمهایی که میروند آنجا و برمیگردند سفرای فرهنگی آنها هستند!
اگر یک دانشمند، یک جامعه، یک ملت خودش و بالاتر از آن نخبگانش قبول کردند که ما عقب افتادهایم و آنها پیشرفتهاند، به این نتیجهای میرسند که باید آنها را قبله خودمان قرار دهیم!
این تحقیر گاهی تا جایی پیش رفته است که همه سنتهای خودی و همه فرهنگ تاریخی خود را تحقیر کردند.
بعضی در آغاز غربزدگی در ایران گفتند: ما اصلاً باید یک نسلی از جوانها را از نو بسازیم؛ از طفولیت از جامعه ایران جدایشان کنیم. در منطقهای خاص باشند و دانشمندان و اساتید غربی آنها را با تفکر غربی تربیت کنند؛ بعد اینها را بر سر مسندها بگذاریم که کشور را متحول کنیم؛ از مغز سر تا نوک پای ما باید غربی شود!
گاهی از این بالاتر، سراغ مذهب رفتهاند و دین و مذاهب را تحقیر کردند؛ حجاب را تحقیر کردند؛ روابط اجتماعی ما را تحقیر کردند؛ اصل دینداری را تحقیر کردند؛ در طول این چندصد سال، مکاتب غربی آمدهاند دست به دست هم داده اند ما را در مقابل تمدن غرب تحقیر کردند. در دورة رضاخان به زور چادر را از سر زنان برداشتند و لباس مردان را تغییر داده و متحد الشکل کردند؛ حتی گاهی با میخ کلاه را بر سر مردان کوبیدند. در آذربایجان و ترکیه هم همین کار را کردند؛ به زور لباس اروپایی به تن مردم کردند؛ به زور چادر از سر بانوان ما برداشتند!
ولی چندی بعد در دورهی پهلوی دوم این را نمیبینید؛ از طریق تحقیر یک ملت در مقابل تمدن غرب کاری میکنند که فرد افتخار میکند که مدل لباسش اروپایی است؛ یک زن مسلمان افتخار میکند که از ژورنالهای اروپایی مدل لباس میگیرد.
در همین کشور خود ما هم همین است؛ بسیاری از بانوان مسلمان ی که در دههی پنجاه به دانشگاه میرفتند، محجبه داخل میرفتند و بی حجاب بیرون میآمدند. کسی مجبورشان نمیکرد؛ بلکه تحقیرشان میکردند؛ حجاب و پوشش اسلامی علامت عقب افتادگی، تحجر و امثال اینها بود. و عریان گرایی، مدل اروپایی پوشیدن و آزادی روابط دختر و پسر علامت پیشرفت و توسعه و عقلانیت و دانش و علم و متفکر بودن!!
وقتی ملتی این گونه تحقیر می شود طبیعی است هویت خود را از دست میدهد؛ قدم اول تحقیر ملت این است که ارزشها، خداپرستی، ایمان، اعتقاد به خدا، باورها و سنتهایشان را تحقیر کنند. بعد آرام آرام وقتی تحقیر شدی و خودت را هیچ دیدی و آنها را همه چیز، آرام آرام فریفته آن تمدن میشوی؛ وقتی فریفته شدی قدم به قدم با پای خودت در آن تمدن منحل میشوی.
استاد سید محمّد مهدی میرباقری ، سایت پاسخگویی به شبهات
کسی که مومن را از چیزی منع کند
عدهٌ من اصحابنا ، عن احمد بن محمد ، و ابو الاشعری ، عن محمد بن حسان ، جمیعا عن محمد بن علی ، عن محمد بن سنان ، عن فرات بن احنف ، عن ابی عبدالله علیه السلام قال ؛ ایُما مومنٍ منع مومناً شیٔا ما یحتاج الیه و هو چقدر علیه من عنده او من عند غیره اقامهُ الله یومََ القیامهِ مسودا وجههُ مزرقهٔٔ عیناهُُ مغلوله یداه الی عنقهِِ فیقال :هذا الخائن الذی خان الله ََو رسوله ثم یومر ُُ بهِ الی النار
حضرت صادق علیه السلام فرمود : هر مومنی که مومن دیگری را از چیز خود یا دیگری که قدرت بر آن دارد منع کند و آن مومن نیز نیازمند آن چیز است روز قیامت خداوند او را با روی سیاه و چشم کبود و دستهای بسته به گردن ، روی پا نگه دارد پس گفته شود ؛ این است آن خیانت کاری که به خدا و رسولش خیانت کرده ، سپس فرمان دهند که او را له دوزخ برند.
شرح :
کبودی چشم آنان در روز قیامت بواسطه شدت عطش یا شدت ترس آنهاست ، چنانچه از غریب القرآن و غیر آن در تفسیر گفتار خدای تعالی «و نحشر المجرمین یومیذ رزقا » و متحمل است که کنایه از زشتی منظر آنان باشد .
دیده شده در اصول کافی ، ابی جعفر محمد بن یعقوب اسحاق کلینی رازی ، ترجمه سید جواد مصطفوی ، انتشارات علمیه اسلامی ، جلد۴ ، ص ۷۲.
دیدن خدا ….
نقل است که یکی پیش امام صادق علیه السلام آمد و گفت : خدای را به بنمای . گفت ؛ آخر نشنیده ای که موسی را گفتند« لن ترانی» . گفت : آری ! اما این ملت محمد صلی الله است که یکی فریاد می کند «رأی قلبی ربی » دیگر نعره می زند که « لم اعبد ربأ لم اره » .
صادق علیه السلام گفت : او را ببندید و در دجله اندازید ، او را ببستند و در دجله انداختند ، آب فروبرد ، باز برانداخت . مرد گفت : یا ابن رسول الله الغیاث الغیاث .
صادق علیه السلام گفت : ای آب فرو برش ، باز برآورد ، مرد گفت :یا ابن رسول الله الغیاث الغیاث .
صادق علیه السلام گفت ؛ فرو بر . همچنین چند بار آب را می کفت فرو بر ، که فرو می بر چون بر می آورد می گفت :یا ابن رسول الله الغیاث الغیاث . چون از همه نومید شد و وجودش همه غرق شد و امید از خلایق منقطع گردید این نوبت که آب او را برآورد گفت : الهی الغیاث الغیاث .
صادق علیه السلام گفت : حق را دیدی ؟
مرد گفت : تا دست در غیب می زدم در حجاب بودم چون به کلی پناه به او بردم و مضطر شدم روزنه ای درون دلم گشوده شد آنجا را نگریستم و آنچه را می جستم دیدم . و تا اضطرار نبود آن نبود که « امن یجیب المضطر اذا دعاه »
صادق علیه السلام گفت : تا صادق می گفتی کاذب بودی اکنون آن روزنه را نگاه دار که جهان خدای بدانجافروست .
و گفت : هر که گوید خدای بر چیزیست یا در چیزیست یا از چیزیست او کافر است ..
دیده شده در کتاب تذکره الاولیا ، فرید الدین عطار نیشابوری ، مصحح احمد آرام ، نشر پاکتاب ، باب اول ، ص ۳۴ .
زمان مناسب برای ابراز محبت به فرزند
از نظر اسلام ، اظهار محبت و مهرورزی باید از دوران کودکی آغاز و پایه ریزی شود ، خداوند تربیت همراه با محبت و رحمت را ، حکمت سفارش فرزندان به احتراو و محبت نسبت به پدر و مادر قرار داده است .
پیامبر اکرم صلی الله در سفارشی فرمود : « اََحبوا الصبیان و ارحموا ... : کودکان را دوست بدارید و آنان را مورد لطف و رحمت قرار دهید .
امام صادق علیه السلام نیز در این مورد فرمود : « ان الله عزوجل یرحم الرجل لِشده حُبه لولده : خداوند مرد را به خاطر شدت محبت به فرزندش ، مورد لطف و رحمت قرار می دهد .»
کودکان همانگونه که به تغذیه جسمانی نیاز دارند ، به همان میزان به محبت و عطوفت نیز نیاز دارند . کودکان همواره باید احساس کنند که پدر و مادرشان آنها را دوست دارند و حامی او هستند و همین محبت و توجه ، محیط روانی آرام و قابل اعتمادی را برای آنها فراهم می کند که عامل عمده و موثری در رشد و تکامل عاطفی آنان می باشد .
محبت مهربانی در خانواده ، پایه اساسی پرورش صحیح عواطف کودکان است و در پرتو آن می توان احساسات کودک را به خوبی هدایت نمود و او را به راه صحیح و مسیر سعادت بخش سوق داد . با بررسی واژه محبت در قرآن ، درمی یابیم که خداوند نیز از عنصر محبت برای تحریک و تشویق جامعه انسانی به انجام کارهای نیک و شایسته و بازداشتن آنها از بدی ها و انحراف ها ، استفاده کرده است .« ... ان الله حب التوابین : همانا خداوند توبه کاران را دوست دارد . سوره بقره آیه ۲۲» « … ان الله یحب المحسنین : همانا خداوند نیکوکاران را دوست می دارد ، آل عمران آیه ۱۴۸» …
در مسیر تربیت عامل محبت قویترین عنصر برای پذیرش و تحمل و تفاهم است اگر در خانواده ، محبت متقابل حاکم شود و پدر و مادر بتوانند محیطی آکنده از مهر و عواطف به وجود آورند ، راه تفاهم و همکاری برای فرزندان باز می شود و فرزندان پرورش یافته در چنان محیطی ، در عرصه های بزرگ اجتماع با مردم مهربان و رئوف خواهند بود .
اما اگر فرزندان لذت محبت و احترام را در خانواده و از سوی پدر و مادر نچشیده باشد اساسا معنای محبت و مهرورزی را درک نخواهد کرد و اگر با آنان نامهربانی شود و با خشونت و بی احترامی برخورد گردد ، آنان نیز با مردم همانگونه رفتار خواهند کرد .
دیده شده در کتاب خانواده قرآنی ،عیسی عیسی زاده ، مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ، ص ۱۶۲.
عرفان شیعه طبق استناد ملاصدرا
عده ای بر این عقیده اند که خداوند بندگان گنهکار خود را مجازات نمی کند و عقیده به عذاب اخروی از طرف خداوند ندارند . به عقیده عده کثیری از صوفیان و عارفان از جمله شیخ محمود شبستری عقل قبول نمی کند خداوند که بنی آدم را آفریده و از سرنوشت او اطلاع داشته و دارد و در اولین لحظه خلقت می دانسته که انسان چه خواهد کرد او را مجازات نماید .
ملاصدرا با اینکه عقیده به وحدت وجود دارد مجازات گناهکاران را در سرای دیگر ، امری محقق می داند و می گوید : عزیز بودن بنی آدم نزد خداوند به مناسبت این که خالق و مخلوق یکی است دلیل بر این نمی شود که خداوند بنده گنهکار را مجازات ننماید ، همچنان که ما اعضای بدن خود را دوست می داریم اما وقتی یک عضو مبتلا به شقاقلوس گردید آن را قطع می کنیم و در خاک دفن می نماییم .
خداوند هم با این که بندگان خود را دوست می دارد زیرا همه از او هستند ، وقتی ببیند که بنده ای برخلاف رای و فرمان او رفتار می کند وی را به مجازات می رساند .
دیده شده در کتاب ملاصدرا فیلسوف و متفکر بزرگ اسلامی ، هانری کربن ، ترجمه ذبیح الله منصوری ، ص ۳۲۰
<< 1 ... 42 43 44 ...45 ...46 47 48 ...49 ...50 51 52 ... 138 >>