« ضرورت طهارت اعضای سجده و نتایج آن | وصیت نامه خاص امام صادق علیه السلام » |
بعضیها در مقابل نظم خیابانی غرب، احساس حقارت میکنند،برخی دیگر در برابر دانشهای غربی و کتابخانههای بزرگ آنها…
.. غرب در طول چند قرن یک تمدن ایجاد کرده است؛ البته غرب سوابق تاریخی دارد؛ اما در دوران جدید یعنی رنسانس در طول چند دهه یک تمدن ایجاد کرده است؛ این تمدن دارای ایدئولوژی، گرایشات و ایدههای اساسی است؛ ایده اساسیاش اصالت دادن به انسان در مقابل خداست؛ یعنی به جای اینکه حق را بر مدار خدا تعریف کند، بر مدار خود انسان تعریف میکند! انسان گرایی نه به معنی کرامت انسان، انسان گرایی به معنی اینکه خود انسان اصل است.
انبیاء و ادیان آمدند و گفتند: خدا اصل است، باید خدا را پرستید، همه در مقابل او خاضع باشید، او مدار حق است نه خود انسان مدار حق باشد. انبیاء گفتهاند که از طریق وحی باید راه سعادتان را بشناسید. اما آنها گفتند نیازی به وحی نیست و عقلانیت خود بشر کفایت میکند. ما به عقل خودمان تکیه میکنیم و نیازی به هدایت انبیاء نیست.
اینها روح ایدههای آنها است. انسان باید در مقابل تقیداتی که ادیان و مذاهب میآورند آزاد باشد؛ اینها اصول تفکر آنها، بلکه عمیقتر، اصول ایدئولوژی آنها و ایدهها و آرمانهایی است که برای بشر تعریف کردهاند.
بعضیها هم به دنبال آن فلسفههایی درست کردند؛ بعد به اصطلاح خودشان متناسب با این مکتب و یا تفکر فلسفی، دانش و تکنولوژی درست کرده و ساختارهای اجتماعی را تغییر دادهاند؛ به قول خودشان چندین انقلاب اتفاق افتاده است؛ انقلاب فلسفی، انقلاب علمی ، انقلاب صنعتی و یک جامعه استوار بر آن ایدهها و آن عقلانیت درست کردهاند؛ بعد وقتی در اروپا به نقطه اوج خودش رسید، نمود این تمدن را در آمریکا بازسازی کردند.
آنگاه نفوذ از مسیر تحقیر ملتها در مقابل این تمدن آغاز شد؛ تحقق این کار سه گام دارد: تحقیر، ایجاد فریفتگی و سپس منحل کردن یک ملت درون جامعه غربی یا درون جامعه جهانی .
تحقیر چیست؟ یعنی ابتدا ما را با مظاهر پیچیدهای از تمدن خودشان مواجه میکنند؛ مانند نظم شدید و سرعت و دقت تکنولوژی که ایجاد کردهاند؛ گاهی محصولات آنها میآمده، گاهی آدمهایی میآمدند؛ صنعت توریسم خود یک ابزار انتقال فرهنگ است؛ بعضی هم میرفتند و این مظاهر تمدن غرب را میدیدند و در مقایسه با کشور خودشان میگفتند: چقدر جامعه ما دچار بی نظمی و بحران است! اتوبوسهای ما نیم ساعت انسان را معطل میکنند؛ شخصی میگفت: آنجا قطار در ایستگاه مترو با اختلاف سه ثانیه توقف می کند؛ یا میگفت من ایستگاههای مترو اش را دست کشیدم ـ آن موقع مترو هنوز در ایران نیامده بود. حالا امروز آمده دیدهایم خیلی چیز مهمی نیست ـ دیدم گرد و غبار ندارد، تمیز است؛ نظام خیابانی آنها بی نظیر است.
یک مقدار بروید جلوتر، عدالت مکتب سرمایه داری و تأمین اجتماعی و یک مقدار بروید جلوتر آنهایی که میروند دانشگاهها را میبینند و کتابخانههای یک میلیونی الکترونیکی و بعد هم فلسفههای غرب و در مقابل آن احساس حقارت میکنند؛ ملتها را با مظاهر تمدن خودشان مواجه میکردند.
ابتدا یک عده که بیشتر شخصیتهای درباری بودند از دربار قاجار رفتند اروپا را دیدند و برگشتند و احساس کردند که ما یک ملت عقب افتاده و آنها پیشرفته هستند؛ باید سعی کنیم همه چیز خود را مثل آنها کنیم!
از این عمیقتر، یک دانشگاههایی در جهان درست کردند، برای همین کار به همین منظور که مهمترینش سوربن فرانسه ، آکسفورد و هاروارد است؛ عدهای از نخبگان و مستعدین و شخصیتهایی که در دنیای اسلام و کشورهای دیگر هستند که از استعداد و توانایهای خوب ذهنی برخودار هستند را آنجا بردند و در کنار آموزشهای رسمی، آرام آرام آنها را با روح تمدن غرب آشنا کردند و بعد اینها را به کشورهای خودشان برگردانند؛ اینها وقتی در مقابل تمدن غرب قرار گرفتند احساس حقارت کردند!
این احساس حقارت موجب شد که کم کم گفتند ما باید ملتهای خودمان و کشور را متحول کنیم؛ به گونهای که مثل آنها زندگی کنند؛ مثل آنها بیندیشند؛ مثل آنها عمل کنند.
در ایران تقی زادهها و ملکم خانها رفتند غرب را دیدند و گفتند: ما از مغز سر تا نوک پایمان باید غربی شود!!
این دولت میرود، آن دولت میآید؛ همیشه همین طور بوده است. در کشور خودمان هم دولتها جابجا میشوند. این مهم نیست کسی میرود، کس دیگر میآید؛ تفکرها هم مختلف است تا اینجا اشکالی ندارد؛ ولی هیچ دولتی حق ندارد یک ملت را یک امت را در مقابل دستآوردهای دشمن تحقیر کند؛ این گناه نابخشودنی است؛ آدمی که تحقیر شده در خیابان یک چاله می بیند اولش به همه حاکمان منطقهای و شهردار هر چه به دهنش میآید میگوید، کم کم میرود سراغ دولت مرکزی، یک خورده جلوتر سراغ اسلام میرود [و] میگوید اسلام نمیتواند؛ چون داخل یک چاله افتاده است! ولی اگر انسان تحقیر نشده باشد، اعتماد به نفس داشته باشد، یک خندق هم ببیند، میگوید مهم نیست این خندق را پر میکنیم؛ کاری که امام(ره) کردند همین است؛ اعتماد به نفس و توکل به خداوند ایجاد کردند.
دشمن در نقطه مقابل مردم را تحقیر میکند؛ اما خیلی بد است که خودیها هم یک ملت را تحقیر کنند؛ برخی الان می گویند: «ما غیر از آبگوشت بزباش چیزی نمیتوانیم تولید کنیم» یا «آمریکا اگر یک دکمه را بزند همة قدرت نظامی ما را زیر و زبر میکند» یا «آب شرب ما هم درگرو ارتباط با آنها است»! این تحقیر ملت است؛ این خیلی زشت است، این ربطی به اختلاف نظرها و سلیقهها ندارد؛ با همه اختلاف نظرها به هیچ وجه حق ندارید ملت را در مقابل تمدن غرب تحقیر کنید.
غرب این کار را خودش کرده است. گاهی محصولاتش را اینجا فرستاده است؛ گاهی توریستهایی رفته اند بازدید کرده اند؛ گاهی از این عمیق تر، نخبگانی رفته اند آنجا سالها تحصیل کردهاند، این ارتباطات را درست کردهاند برای اینکه انسانها را در تمدن غرب منحل کنند؛ از نظر آنها آدمهایی که میروند آنجا و برمیگردند سفرای فرهنگی آنها هستند!
اگر یک دانشمند، یک جامعه، یک ملت خودش و بالاتر از آن نخبگانش قبول کردند که ما عقب افتادهایم و آنها پیشرفتهاند، به این نتیجهای میرسند که باید آنها را قبله خودمان قرار دهیم!
این تحقیر گاهی تا جایی پیش رفته است که همه سنتهای خودی و همه فرهنگ تاریخی خود را تحقیر کردند.
بعضی در آغاز غربزدگی در ایران گفتند: ما اصلاً باید یک نسلی از جوانها را از نو بسازیم؛ از طفولیت از جامعه ایران جدایشان کنیم. در منطقهای خاص باشند و دانشمندان و اساتید غربی آنها را با تفکر غربی تربیت کنند؛ بعد اینها را بر سر مسندها بگذاریم که کشور را متحول کنیم؛ از مغز سر تا نوک پای ما باید غربی شود!
گاهی از این بالاتر، سراغ مذهب رفتهاند و دین و مذاهب را تحقیر کردند؛ حجاب را تحقیر کردند؛ روابط اجتماعی ما را تحقیر کردند؛ اصل دینداری را تحقیر کردند؛ در طول این چندصد سال، مکاتب غربی آمدهاند دست به دست هم داده اند ما را در مقابل تمدن غرب تحقیر کردند. در دورة رضاخان به زور چادر را از سر زنان برداشتند و لباس مردان را تغییر داده و متحد الشکل کردند؛ حتی گاهی با میخ کلاه را بر سر مردان کوبیدند. در آذربایجان و ترکیه هم همین کار را کردند؛ به زور لباس اروپایی به تن مردم کردند؛ به زور چادر از سر بانوان ما برداشتند!
ولی چندی بعد در دورهی پهلوی دوم این را نمیبینید؛ از طریق تحقیر یک ملت در مقابل تمدن غرب کاری میکنند که فرد افتخار میکند که مدل لباسش اروپایی است؛ یک زن مسلمان افتخار میکند که از ژورنالهای اروپایی مدل لباس میگیرد.
در همین کشور خود ما هم همین است؛ بسیاری از بانوان مسلمان ی که در دههی پنجاه به دانشگاه میرفتند، محجبه داخل میرفتند و بی حجاب بیرون میآمدند. کسی مجبورشان نمیکرد؛ بلکه تحقیرشان میکردند؛ حجاب و پوشش اسلامی علامت عقب افتادگی، تحجر و امثال اینها بود. و عریان گرایی، مدل اروپایی پوشیدن و آزادی روابط دختر و پسر علامت پیشرفت و توسعه و عقلانیت و دانش و علم و متفکر بودن!!
وقتی ملتی این گونه تحقیر می شود طبیعی است هویت خود را از دست میدهد؛ قدم اول تحقیر ملت این است که ارزشها، خداپرستی، ایمان، اعتقاد به خدا، باورها و سنتهایشان را تحقیر کنند. بعد آرام آرام وقتی تحقیر شدی و خودت را هیچ دیدی و آنها را همه چیز، آرام آرام فریفته آن تمدن میشوی؛ وقتی فریفته شدی قدم به قدم با پای خودت در آن تمدن منحل میشوی.
استاد سید محمّد مهدی میرباقری ، سایت پاسخگویی به شبهات
سلام و احترام
جسارت نباشد به نظر گزیده شدن به گونه ای است که مطلب ناقص است و نیاز به تکمیل دارد. -ضمن تشکر از صداقت علمی شما، حقیر پس از احساس نیاز از متن از لینک معرفی شده اصل مطلب را مطالعه کردم-
از تلاش شما متشکریم.
فرم در حال بارگذاری ...