جوهر بسیج


 


جوهر بسیج اطاعت مطلق از او امر ولی امر می باشد. بسیجی ها یعنی انسانهایی که بنده مخلص خدا، سرباز مخلص وآماده اجرای فرمان ولی امر هستند. هر کس با هر شغلی، با هر تخصصی و هر توانی که دارد؛ شاید یکی توان قلمی یا قدمی دارد و یا توان مالی دارد و هرکس هر مقدار که توان دارد، در اجرای امر ولی امر مسلمین قرار می دهد. اجرای بدون چون و چرای فرمان ولی امر از خصیصه های بسیج می باشد که این فرمان، فرمان رسول و فرمان خداست واین جوهر بسیج است.

 


حضرت امام در رابطه با تشکیل بسیج دانشجویی می فرمایند: هیچ وقت خیال نکنید که دشمن دست از شما بر می دارد. ملتی که اسلام ناب دارد، این گوهر گران بها را دارد، پیوسته در تهدید است. ملتی که در خط اسلام ناب محمد(ص) و مخالفت با استکبار و دنیا پرستی و تحجرگرایی و تقدس مأبی است است، باید همه افرادش بسیجی باشند.


فکر نکنید در دانشگاه بسیج دانشجویی یک جبهه یا جناح است. بسیج دانشجویی یک درخشش خلوص و معنویت و تبعیت محض ار ولی امر در عرصه دانشگاه است. همه دانشجوها می توانند بسیجی بشوند،همه می توانند عضو بسیج دانشجویی بشوند،هر بسیجی به تنهایی بایستی با جوهری که در وجودش می باشد، با خلوص نیت، با توجه به ایمان، با عمل به احکام اسلامی و تقوا و اخلاص اسلامی به گونه ای رفتار کند که وقتی در محیط کلاس یا دانشکده حاضر می شود، همه این رایحه دل انگیز را احساس کنند،لذت ببرند که وقتی عضو بسیجی کلاسی را می بینند، جذب او شوند تا این معنویات را به دست بیاورند، این ارزش و جایگاه را به دست آورند .

 


دیده شده در کتاب بسیج قلب امام ،سرلشکر بسیجی دکتر سید حسن فیروزآبادی ، دفتر ویژه رییس کل ستاد نیروهای مسلح ، صفحه ۱۰۷

   جمعه 5 آذر 1395نظر دهید »

حساسیت ویژه نسبت به تربیت بچه

 


باید توجه داشته باشید که این بچه هایی که پیش شما تربیت می شوند تربیت دینی بشوند، تربیت اخلاقی بشوند. اگر یک بچه متدین را شما تحویل جامعه بدهید، یک وقت می بینید همین یک بچه متدین متعهد یک جامه را اصلاح می کند. یک فرد ممکن است یک جامعه را اصلاح بکند؛ بنابراین، اگر خدای نخواسته این بچه از دامن شما درست از کار نیاید، ممکن است یک بچه یک جامعه را فاسد بکند، وشما مسؤٔل باشید.


شما از آن طرف اگر یک فرد را تربیت صحیح بکنید، آنقدر شرافت دارید که همان شرافت انبیا است. از این طرف ، اگر خدای نخواسته تربیتتان نسبت به بچه هایی که توی دامنتان هست، یا بعدا که بچه هایی که تحت تربیت شما هستند، اگر خدای نخواسته فاسد تربیت بشوند، ممکن است که یک جامعه را فاسد کنند.۲۱/ ۳/ ۵۸

 

 

دیده شده در کتاب دغدغه ها و نگرانیهای امام خمینی(س) ، فرامرز شجاع حسینی ، نشر آثار امام خمینی (س) صفحه۲۰۶

   جمعه 5 آذر 13953 نظر »

بسیجی یعنی علی(ع)




یک سخن را از مولا که خیلی از آن تا به حال بهرمند شدیم ، بیان می کنیم.


حضرت امام علی (ع) فرمودند:(من نام عن عدوه انبهه المكائد) اگر کسی از دشمنش غفلت کرد و خوابش برد، آن وقت با حمله دشمن از خواب بیدار می شوند ,  آن فرمان قرآن ( واعدوا) این کلام والای مولاعلی(ع) به ما می گویند آمادگی نظامی و هشیاری مخصوص زمانی نیست که دشمن حمله کرده و آمده بالای سر شما ، وقتی آمد بر سر شما مسلط شد، دیگر نمی توانیم صف تشکیل بدهیم.


امیر المومنین(ع) می گویند قبل از اینکه دشمن بیاید روی سرت و بر تو مسلط بشود و دست و پایت در زنجیر قرار بگیرد و ( واعدوا) باید بسیج ۲۰ میلیونی تشکیل بدهید، باید جوانها، اقشار مختلف مردم و دلسوزان انقلاب بروند و صف بشوند و در صف بیاموزند، مسلح شوند که بتوانند با سلاح و تجهیزات کفر و استکبار در صف بجنگید.


مولای ما خامنه ای عزیز فرمودند: بسیجی یعنی علی؛ بالاترین پرورش یافته مکتب ناب محمد( ص) .


هرکه دانای رموز زندگی است / سر اسماء علی داند که چیست
زیر پاش اینجا شکوه خیبر است/ دست او آنجا قسیم کوثر است 

 

 

دیده شده در کتاب بسیج قلب امام ،سرلشکر بسیجی دکتر سید حسن فیروزآبادی ، دفتر ویژه رییس کل ستاد نیروهای مسلح ، ۱۲۲

کلیدواژه ها: badij, بسیج, تجهیزات, سلاح
   پنجشنبه 4 آذر 13952 نظر »

حکم قرار دادن انگشتان بر زمین 

 

سوال :آیا موقع سجده، قرار دادن انگشتان دست بر روی زمین لازم است؟

جواب : بنا بر احتیاط واجب لازم است.

 

دیده شده در سایت رسمی امام خامنه ای مدظله العالی #_استفتائات امام خامنه ای ،جدید آذر ماه ۹۵.

کلیدواژه ها: انگشتان دست, زمین, سجده
   پنجشنبه 4 آذر 13951 نظر »

برگزاری مراسم بیتوته 



 

سرکار خانم منیره فارسی استاد حوزه درمراسم بیتوته که در مدرسه علمیه کوثر ورامین برگزار شد با اشاره به حسن خلق پیامبر اسلام صلی الله و علیه و آله و سلم گفت : از ویزگی های بارز پیامبر بزرگ اسلام این بود که هیچ گاه عیوب دیگران را بازگو نمی کرد .

وی ادامه داد : کسی که دارای اخلاق معاشرت است با تاسی به پیامبر بزرگ اسلام هرگز عیب کسی را به رویش نمی آورد .

 

منیره فارسی واضح و کامل سخن گفتن را از دیگر ویزگی های حسن معاشرت پیامبر صلی الله خواند و گفت : نباید در لفافه سخن گفت و به نحوی مطالب را بیان کرد که شنونده از سخنان شما دلگیر شود .

 

منیره فارسی فصاحت و بلاغت را از دیگر ویزگی های گفتاری پیامبر صلی الله  خواند و اظهار داشت : برای داشتن کلامی نافذ باید از اضافه گویی پرهیز کرد و همواره به اصل موضوع پرداخت .

 

وی افزود : پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم هیچ گاه در حق کسی ظلم  نکرد و همواره با مردم به رفق و مدارا رفتار می کرد . 

 

استاد حوزه با بیان اهمیت شکرگذاری نعمات الهی اظهار داشت : رسول مکرم اسلام صلی الله بسیار شکرگذار بود و نعمت های کوچک را بزرگ می شمرد .

 

منیره فارسی خوشرویی را از بارزترین ویزگی های رفتاری پیامبر برشمرد و گفت : ولی باید بدانیم که خوشرویی جا و مکان دارد و به این معنی نیست که اگر در مراسم ختم باشیم لبخند بزنیم . 

   چهارشنبه 3 آذر 13952 نظر »

حکم وضو در باران


سوال : آيا در باران مى‌شود وضو گرفت؟

جواب : مانع ندارد مشروط بر اينکه قطرات بارانى که به اعضاى وضو مى‌رسد، با آن قصد وضو نمايد و هنگام مسح، باران به کف دست‌ها ‏اصابت نکند.‏

 

 

دیده شده در سایت رسمی امام خامنه ای مدظله العالی#_استفتائات جدید امام خامنه ای .

   سه شنبه 2 آذر 1395نظر دهید »

ویژگی بسیجیان  


 

ویژگی بسیجیان عبارتند از : 

 

۱_بسیجیان  شهادت طلب هستند 

۲_ بسیجیان با ایمان و حافظ معنویات هستند .

۳_بسیجیان فداکار و با استقامتند .

۴_ بسیجیان رزمنده و دشمن شکنند .

۵_ بسیجیان همواره در صحنه حاضرند .

۶_ بسیجیان پیرو معصومینند .

 

۱_ شهادت طلبی : 

شهادت برای ما فیض عظیمی است و جوان های ما شهادت را آرزو دارند و ملتی که شهادت را آرزو دارد پیروز است و شما ملت پیروز هستید انشاءالله ( ۲۱/ ۶/ ۵۷) .

 

۲_ با ایمان و حافظ معنویات : 

جوان های ما که برای خدا دارند جنگ می کنند ، اجرشان با خداست . امکان دارد که یک کسی برای خدا کار بکند و خدای تبارک و تعالی به او عنایت نداشته باشد ؟شهیدشان با همان شهدای صدر اسلام اانشاءالله محشورند و قدرتمند هستند .( ۱۲/ ۸/ ۵۹) 

 

۳_ فداکار و با استقامت : 

مردمی که در زیر بمباران ها در تمامی مصایب ، خود را برای یک مبارزه طولانی آماده کرده اند ، هرگز حاضر نیستند کوچکترین نرمشی در مقابل جهان استکبار داشته باشند .( ۲۰ / ۱۰ / ۶۷)

 

۴_ رزمنده و دشمن شکن 

ما مردم جنگیم ، ما مردم مبارزه هستیم ، ماجوانهایمان با مشت مبارزه کردند با تانک ها و توپ ها ، و مسلسل ها . ما را از مبارزه نترسانید . ما اهل مبارزه هستیم ولو ابزار مبارزه نداشته باشیم ، لکن بدن داریم در مقابل این که مارا بزنند و این را عمل خواهیم کرد  ( ۱۹/ ۸/ ۵۹).

 

۵_ حاضر در صحنه 

این تلاشهای احمقانه ای که این ها می کنند ، خیال می کنند که به مجرد این این افراد لایق را از بین بردند ، ملت ما دیگر می رود کنار ، در ملت ما افراد لایق هست و می آیند جای اینها .

اگر بنا بود به مجرد این که یک امری ناگوار واقع می شد ما کنار می رفتیم و ملت کنار می رفت ،( اصلا ) از اول نمی آمد در صحنه …( ۸/ ۴/ ۶۰)

 

۶_ پیرو معصوم 

ملتی که اکنون طعم شیرین شیرین شهادت را چشیده است و پیرو مولای خود امیرالمومنین علیه السلام و اولاد عظیم القدر او هستند که شهادت را فوز عظیم می دانش اند و در محراب شهادت و میدان نبرد ندای فزت و رب الکعبه را سر میداده اند ، از سازمان های نوکر ابر قدرت ها نمی هراسند ،( ۲۵/ ۴/ ۶۱) 

 

 

دیده شده در کتاب بسیج در اندیشه امام خمینی ( ره ) ، تبیان ،آثار موضوعی ، دفتر بیست و نهم ، تدوین مهدی مرندی ، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ( ره ) ، ص ۱۵۷ تا ۲۱۰ 

   سه شنبه 2 آذر 13957 نظر »

مفهوم بسیج 




_ اگر مردم نبودند ، نمی توانستید این جنگ را اداره بکنید ، این شک ندارد ، مردم اداره کردند ، یعنی این سپاه مردمند ، این بسیجی ها مردمند ، ارتش هم امروز مردم است ( ۷/ ۶/ ۶۲) .


_ قضیه بسیج همان مساله ای است که در صدر اسلام بوده است . وقتی جنگ می شد طوایف مختلف می آمدند و به جنگ می رفتند و این مساله جدیدی نیست و در اسلام سابقه داشته است ؛ و چون مقصد ما اسلام است ، باید هر جوانی یک نیرو باشد برای دفاع از اسلام ؛ و همه مردم و هر سردر هر شغلی که هست ، مهیا باشد برای جلوگیری از کفر و الحاد و هجوم بیگانگان .( ۲۵/ ۱/ ۶۴) 


_ بسیج شجره طیبه و درخت تناور و پر ثمری است که شکوفه های آن بوی بهار وصل و طراوت یقین ، حدیث عشق می دهد ( ۲/ ۹/ ۶۷) 


_ بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدسته های رفیع آن ، اذان شهادت و رشادت سر داده اند .( ۲/ ۹/ ۶۷)


_ بسیج میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی است که تربیت یافتگان آن ، نام و نشان در گمنامی و بی نشانی گرفته اند ( ۲/ ۹ / ۶۷)


_ بسیج لشکر مخلص خداست که دفتر تشکل آن را همه مجاهدین از اولین تا آخرین امضا نموده اند .( ۲/ ۹ / ۶۷).



دیده شده در کتاب بسیج در اندیشه امام خمینی ( ره ) ، تبیان ،آثار موضوعی ، دفتر بیست و نهم ، تدوین مهدی مرندی ، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ( ره ) ، ص ۱۵۴ ، ۱۵۶.

   دوشنبه 1 آذر 13951 نظر »

دعای باران 

 

 


هرگاه خشکسالی می شد حضرت ابا عبدالله علیه السلام برای بارش باران و رحمت الهی دست به دعا بر می داشت و اظهار می داشت : 

 

اللهم اسقنا سقیاًً واسعه وادعهً ، عامهً ، نافعه ، غیر ضارَهٍ ، تَعمُ بها حاضرنا و بادینا ، و تزیدُ بها فی رزقنا و شکرنا . اللهم اجعلهُُ رِزقَ ایمانٍ ، و عطأ ایمانٍ ،اِن عطأک لَم یکن محظوراًر ، اللهم اَنزل علینا فی اَرْضنا سَکَنَها ، و اَنبت فیها زینتها و مرعاها :


پروردگارا ! بارانی گسترده و فراگیر ، نافع و بدون ضرر بر ما بفرست که در شهر و بیابان فرو ریزد و به سبب آن روزی وشکرگذاری ما افزایش یابد .

پروردگارا ! باران را روزی و عطایی که بر اساس ایمان باشد قرار ده ، بدرستی که بخشش تو بازداشته شده نیست . بارالها بر زمین ما باران بفرست و آن چه مایه زینت آن می شود و روییدن هایی در آن برویان .

 

 

دیده شده در کتاب نهج الحیاه ، فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام ، محمد دشتی ، حدیث ۱۹۸ ، ص ۱۷۸ .

   شنبه 29 آبان 13952 نظر »

خاطرات شکنجه زندان های ساواک 

 


مرضیه حدیدچی(دباغ) متولد ۱۳۱۸، از جمله زنان مبارز انقلاب اسلامی است که فعالیت ها و حرکت های سیاسی خود را از سال ۴۶ آغاز کرد؛ وی در طول مبارزات خود، توسط ساواک دستگیر شد و به همراه دخترش در زندان های مخوف رژیم پهلوی شکنجه های سختی را تحمل کرد. خانم دباغ که از چندی پیش به‌دلیل عارضه‌ی قلبی در بیمارستان بستری شده بود، صبح امروز (پنج‌شنبه ۲۷ آبان ۹۵) دار فانی را وداع گفت. 


این مبارز انقلاب اسلامی پس از آزادی از زندان به خارج از ایران رفته و در پاریس نیز به عنوان محافظ، حضرت امام خمینی(ره) را همراهی می کند. مسئولیت هایی چون فرماندهی سپاه همدان، ۳ دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی و قائم مقامی جمعیت زنان جمهوری اسلامی ایران علاوه بر مبارزات ایثارگرانه و شجاعانه در برگ های ذرین دفتر زندگی این بانوی مجاهد به چشم می خورد. در سی و سومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بخشی از خاطرات این بانوی مبارز انقلابی را که به نقل از خودش در کتاب خاطراتش نقل شده مرور می کنیم.


سال ۱۳۵۲حدود ۲ ماه از شکسته شدن محاصره خانه می گذشت، اما من هیچ گاه از اندیشه لو رفتن و دستگیری فارغ نمی شدم. همسرم در این ایام چون در بازار مشکلاتی برایش پیش آمده بود به توصیه دیگر دوستانش در شرکت ملی ساختمان به عنوان حسابدار مشغول به کار شد و بیشتر ایام دور از خانه و در شهرستان به سر می برد. او شبی پس از سه ماه دوری برای دیدن خانواده اش آمده بود، من نیز تازه از سفر همدان برگشته بودم. چند روزی بود که به خاطر تولد بچه یکی از اقوام که خود در زندان بود به آنجا رفته بودم.



شبی که افراد خانواده دور هم جمع شده از احوال هم سخن می گفتیم ناگهان در خانه به صدا درآمد. دختر بزرگم رفت و در را باز کرد و آمد و گفت «مامان! پرویزخان آمده!» دریافتم که برای دستگیری ام آمده اند. شوهرم را به پشت بام فرستادم و گفتم «با تو کاری ندارند، به دنبال من آمده اند، شما بالای سر بچه ها بمانید!» پرویز و سایر مأموران از من خواستند که بدون سر و صدا همراه شان بروم. بچه ها دورم جمع شده بودند و گریه و زاری راه انداختند و داد می زدند «مامان ما را کجا می برید! مامان ما را نبرید!..».


ساواکی ها می خواستند به هر نحوی که شده آنها را ساکت کنند، می گفتند «با مادرتان کاری نداریم، پاسخ چند سؤال را که داد برمی گردانیمش، شما تا شامتان را بخورید، او برمی گردد!» به محض خروج از خانه در کوچه به فرزند یکی از اقوام داماد بزرگم برخوردم و گفتم «برو به فلانی (که از مرتبطین گروه بود) بگو که مرا بردند. مراقب خانه ما باشد»، مأموری متوجه این گفت وگوی کوتاه شد جلو آمد و سرزنشم کرد که «چرا حرف زدی؟» گفتم «او سلام کرد و من جوابش را دادم حرفی با او نزدم» ماشین شان را نشان داد و گفت «زیادی حرف نزن، برو سوار شو!»


مأموری جلوتر از من در صندلی عقب ماشین نشسته بود، دیدم اگر سوار ماشین شوم آن دیگری هم طرف دیگرم خواهد نشست و من میان آن دو قرار می گیرم. گفتم «من بین دو نامحرم نمی نشینم، به جلو می روم شما سه نفر عقب صندلی بنشینید» با اسلحه تهدیدم کردند «برو بالا! مسخره بازی در نیاور… دو تا نامحرم!» گفتم «بکشیدم ولی من بین دو نفر مرد نامحرم نمی نشینم» هر چه می گذشت زمان به نفع شان نبود، بالاخره همان طور که من می خواستم شد.


به نزدیکی های توپخانه (میدان امام خمینی) که رسیدیم، عینک دودی کاملاً ماتی به من دادند، گفتم «من عینکی نیستم» گفتند «عجب دیوانه ای است این…!» خلاصه عینک را به چشمم زدم و حرف های بی ربطی می زدم، تا خودم را بی خبر نشان دهم و گفتم «آقا هر چه زودتر سؤال های مرا بپرسید، باید زود برگردم، بچه هایم هنوز شام نخورده اند، صبح زود باید برای رفتن به مدرسه بلندشان کنم».


به کمیته مشترک رسیدیم، در کمیته فهمیدم ساواک اطلاعات زیادی از من در دست دارد، این که من با این تعداد بچه و مشکلات زیاد زندگی و با وجود زن بودنم دارای ارتباطات و فعالیت های سیاسی گسترده بودم، حساسیت شان را بیشتر برمی انگیخت.


شکنجه ها با سیلی و توهین و به تدریج با شلاق و باتوم و فحاشی جان فرسا شروع شد. چند بار دست و پایم را به صندلی بستند و مهار کردند و کلاهی آهنی یا مسی بر سرم گذاشته و بعد جریان الکتریسیته با ولتاژهای متفاوت به بدنم وارد می کردند که موجب رعشه و تکان های تند پیکرم می شد. شلاق و باتوم، کار متداول و هر روز بود که گاهی به شکل عادی و گاهی حرفه ای صورت می گرفت. در مواقع حرفه ای آنقدر شلاق بر کف پاهایم می زدند که از هوش می رفتم. بعد با پاشیدن آب هوشیارم کرده مجبور می کردند تا راه بروم که پاهایم ورم نکند. دردی که بر وجودم در اثر این کار مستولی می شد، طاقت فرسا و جانکاه بود.


یک بار وقتی در اثر درد ضربات شلاق بیهوش شدم و دوباره چشم باز کردم، خودم را در داخل اتاقی که در آن یک میز و صندلی بود، دیدم. پشتم به شدت درد می کرد و زخم هایم می سوخت. از وحشت و ترس خود را به دیوار چسباندم تا اگر دوباره برای شکنجه آمدند، پشتم از ضربات شلاق درامان بماند؛ از شدت خستگی چشم هایم را نمی توانستم باز کنم، صدای پایی شنیدم. چشم هایم را نیمه باز نگه داشتم، دیدم مأموری وارد شد خدا عذابش را زیاد کند چشم هایم را کاملاً بستم و به خدا توکل کردم.

ادامه »

   پنجشنبه 27 آبان 1395نظر دهید »

1 ... 53 54 55 ...56 ... 58 ...60 ...61 62 63 ... 96

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 5115
  • دیروز: 3207
  • 7 روز قبل: 11435
  • 1 ماه قبل: 48861
  • کل بازدیدها: 891324
رتبه وبلاگ
  • رتبه کشوری دیروز: 17
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 19
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 19
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1