« دشمن تمام جنود خود را به خط کرده است تا ذهن نوجوانان و جوانان ما را بیمار کنددر آمریکا آزادی یعنی بی بندو باری »

حسین با لبخند کاسۀانار راجلوی صورتش گرفت و چشمانش رابست ،بوی گلاب را توی بینی‌اش کشید و سبکبال گفت: 《بو‌ی ایران می‌ده، بوی آرامش و امنیت.-》لحظه‌ای انگار که در افکاری شیرین فرو رفته باشد مکث کردو با لبخندی پر از آرامش ادامه داد 《هیچ نعمتی بالاتر از امنیت نیست. الحمدالله مردم ما در ایــران بــا‌‌خیــال راحــت دور هم جمع می‌شــن،می‌گن،می‌خندن،خب گاهی هم مشــکلاتی دارن، امادر امانن! 》

دوباره مکث کرد.
کاســۀ انار را زمین گذاشت و کمی بهش خیره شد. سرش را که بالا گرفت پرده‌ای از اشک روی چشــم‌هایش را گرفتــه بــود و درحالی‌کــه می‌خواســت بغــض فروخفتــه‌اش را در صدایش بروز ندهد، ادامه داد اما مردم مظلوم ســوریه آوارۀ بیابونن . نه خواب درســتی دارن و نه خورا کی، چون‌که امنیت ندارن ، هر روز توی کوچه‌های همین دمشــق ، صدای گریۀبچه‌هایی میاد که تازه یتیم شــدن یا مادرشــون رو مســلحین به اسارت بردن.》

به نظرم حالاحالاها ،حرف برای گفتن داشت اما دیگر توان کنترل احساساتش را نداشت به همین خاطر سکوت کرد و ادامۀصحبت‌هایش را فرو خورد…،

برشی از کتاب زیبای خداحافظ سالار ، خاطرات پروانه چراع نوروزی همسر شهید حسین همدانی ، نوشته حمید حسام

کتاب را دانلود کنید

 👇👇👇

دانلود کتاب 

 

 

   پنجشنبه 10 آذر 1401


فرم در حال بارگذاری ...

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 675
  • دیروز: 1174
  • 7 روز قبل: 5790
  • 1 ماه قبل: 46224
  • کل بازدیدها: 876360
رتبه وبلاگ
  • رتبه کشوری دیروز: 13
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 24
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 17
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1